تاریخ چاپ :

2024 Dec 02

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

مکتب‌خانه‌ها در تمدن اسلامی

مکتب‌خانه‌ها از قدیمی‌ترین مراکز آموزشی مسلمانان به شمار می‌روند، حتی گفته می‌شود که عرب، پیش از اسلام نیز با مکتب‌خانه آشنایی داشته‌اند اما در چارچوبی بسیار محدود. مکتب‌خانه‌ها در قرن‌های نخست هجری از جایگاه و اهمیت والایی برخوردار بودند، چرا که مقدمه‌ای برای آموزش‌های عالی و بالاتر بودند. «مکتب‌خانه‌ها مکان‌هایی بوده‌اند شبیه دبستان‌های عصر حاضر ما، این مراکز آموزشی آنقدر زیاد بودند که ابن حوقل(۱) تنها در یکی از شهرهای صقلیه (سیسیل) سیصد واحد مکتب‌خانه برشمرده است».(۲)

هدف از برپایی مکتب‌خانه‌ها

هدف از برپایی مکتب‌خانه‌ها در آموختن سواد خواندن و نوشتن به کودکان مسلمانان و حفظ قرآن کریم خلاصه می‌شد. رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز به آموزش و یادگیری کودکان و جوانان اهمیت می‌داد، چرا که پس از نبرد بدر دستور دادند هر کدام از اسیران مشرکین در قبال آزادی خویش به ده نفر از کودکان سواد نوشتن بیاموزند، در آن هنگام بود که زید بن ثابت رضی الله عنه به همراه گروهی از نوجوانان انصار نوشتن را آموخت.(۳)

کودکان در مکتب‌خانه‌ها می‌آموختند که به زبان عربی احترام بگذارند مخصوصا اگر در لوحه‌های خود چیزی از آیات قرآن کریم یا احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم نوشته بودند؛ به صحابی جلیل القدر أنس بن مالک رضی الله عنه (وفات ۹۳هـ) گفته شد: «مربیان در دوران أئمه: ابو بکر و عمر و عثمان و علی رضی الله عنهم چگونه بودند؟ أنس رضی الله عنه گفت: مربی أجانه‌ای(۴) داشت که روزانه بچه‌ها هر کدام به نوبت، آب پاکیزه با خود آورده و در آن می‌ریختند، و لوح‌های خویش را در آن پاک می‌کردند. أنس رضی الله عنه گفت: سپس گودالی در زمین می‌کندند و آن آب را در آن گودال خالی می‌کردند و آب خشک می‌شد. گفتم: آیا درست می‌دانی که جوهر با آب دهان پاک شود؟ گفت: اشکالی ندارد، اما نباید با پا تمیز شود بلکه باید با دستمال و چیزهایی از این قبیل پاک شود. گفتم: پس نظرت در مورد آنچه بچه‌ها در دفترمی‌نویسند چیست؟ گفت: آنچه ذکر الله در آن است نباید با کشیدن پا بر آن پاک شود، اما در مورد پاک کردن غیر از آن و چیزهایی که در قرآن نیست، اشکالی ندارد».(۵)

این تصویر زیبا به صادقانه‌ترین بیان نشان دهندهٔ احترام فرزندان آن دوران نسبت به حروفی است که وحی الهی را با آن می‌نوشتند، به طوری که برای پاک کردن آن از آب پاک استفاده می‌کردند و گودالی حفر می‌کردند و آن آب را در آن می‌ریختند تا خشک شود.(۶)

مشهورترین آموزگاران مکتب‌خانه‌ها

تنی چند از آموزگاران مکتب‌خانه‌ها بسیار مشهور و پر آوازه‌اند؛ برای مثال حجاج بن یوسف ثقفی(۷) آموزگار یکی از مکتب‌خانه‌ها بوده که کودکان را درس می‌داد و به عنوان دسمتزد به او نان می‌دادند.(۸) همچنین معروف است که ضحاک بن مزاحم در یکی از مکتب‌خانه‌های کوفه مربی کودکان بوده است و سه هزار کودک زیر دست خود داشت!(۹) یاقوت حموی(۱۰) در (معجم الأدباء) روایت می‌کند که مکتب‌خانهٔ ابو القاسم بلخی سه هزار دانش‌آموز داشت و آنقدر بزرگ و پهناور بوده که برای این تعداد دانش‌آموز جای کافی داشته است؛ به همین علت لازم بود تا بلخی برای تردد میان آنان بر الاغی سوار شود که بتواند بر همهٔ دانش‌آموزانش نظارت و توجه داشته باشد.(۱۱)

بسیاری از فقها و دانشمندان بزرگ در دوران کودکی در مکتب‌خانه‌ها درس خوانده‌اند؛ امام شافعی از دورهٔ مکتب‌خانه در کودکی‌اش می‌گوید: «من یتیمی بودم در دامان مادرم، که مرا به مکتب‌خانه فرستاد و هنگامی که قرآن را ختم کردم به مسجد وارد شدم و در محضر علما می‌نشستم».(۱۲)

مکتب‌خانه‌ها بلا فاصله پس از فتح سرزمین شام، در آنجا برپا شدند و فرزندان فاتحان در آنجا درس فراگرفتند. ادهم بن محرز باهلی حمصی(۱۳) می‌گوید: من اولین زادهٔ شهر حمص (یعنی از مسلمانان) هستم، همچنین اولین بچه‌ای بودم که قرآن به دست گرفت و به مکتب‌خانه آمد و رفت داشت و قرآن فرامی‌گرفت.(۱۴) یکی دیگر از کسانی که در دوران کودکی خویش در مکتب‌خانه‌های شام تعلیم و تربیت شده، إیاس بن معاویه مزنی، قاضی مشهور بصره است.(۱۵)

پدران نیز سعی بر این داشتند که فرزندانشان به نزد معلم‌هایی خوب و ماهر بروند، کسانی که در زمینهٔ آموزش کودکان، باتجربه و کارکشته بودند، یکی از این آموزگاران، ابوالغنائم، مسلم بن حسین بن حسن (وفات ۵۴۴هـ) بود که ابن عساکر دربارهٔ وی می‌گوید: «به تربیت کودکان اشتغال داشت و در این زمینه آوازه‌اش نیکو شد، و در خوب آموزش دادن و مهارت داشتن در حساب نام‌آور شد تا جایی که مشتریانش بسیار گشتند».(۱۶)

خلفا و امرا نیز معلم‌ها و مربیان را گرامی داشته و به احترام آنان نظرشان را قبول می‌کردند، به همین سبب معلمان در میان مردمان از احترامی شایستهٔ خویش برخوردار بودند. هارون الرشید کسی را به نزد مالک بن أنس رحمه الله فرستاد و او را برای تعلیم دو پسرش، امین و مأمون فرا خواند، اما او نپذیرفت و گفت: باید به سوی علم رفت نه آنکه علم به نزد انسان بیاید. او مجددا فرستاده‌اش را به نزد امام مالک فرستاد و گفت: آن دو را به محضرت می‌فرستم تا در کنار شاگردانت علم بیاموزند. امام مالک گفت: به این شرط که از سر و گردن مردم نگذرند و هرکجا که جای خالی یافتند بنشینند. آن دو نیز با قبول این شرط در مجلس علم حاضر شدند.(۱۷)

در این میان زنان نیز از زمانی دور، در مجال انتشار تعلیم و تربیت در مکتب‌خانه‌ها مشارکت داشتند. عبد ربه ابن سلیمان تابعی می‌گوید: أم الدرداء از جمله آموزه‌هایش برایم در لوحم نوشت: «حکمت را در کودکی بیاموزید و در بزرگسالی به کار ببندید» همچنین گفت: «سهم هر برداشت کننده‌ای خیر یا شری است که خود کاشته است».(۱۸)

برنامه‌ها و مواد درسی مکتب‌خانه‌ها در سرتاسر جهان اسلام یکسان نبود، بلکه در هر گوشهٔ سرزمین اسلامی با یکدیگر تفاوت داشت، هرچند که همهٔ این برنامه‌ها قرآن کریم، خواندن و نوشتن، روایت‌ها و داستانهای تاریخی، بعضی از احکام دینی، شعر، بخشی از ریاضیات پایه و بعضی از قواعد زبان عربی را شامل می‌شدند. مدت زمان ماندن کودکان در مکتب‌خانه، پنج یا نهایتا شش سال بود که معمولا از دوران پنج یا شش سالگی شروع می‌شد. کودک در این دوره، همه یا قسمتی از قرآن کریم را حفظ می‌کرد و زمانی که این دوره را به اتمام می‌رساند و قرآن را حفظ می‌کرد، معلم او را می‌آزمود تا در مورد وی مطمئن شود، و اگر امتحان را به خوبی پشت سر می‌گذاشت برای وی جشن ختم قرآن می‌گرفتند.(۱۹)

به سبب اهمیت آموزش و تربیت کودکان، بسیاری از فقها و مؤلفان اسلامی به مسالهٔ تربیت کودکان اهمیت داده و قواعد تربیتی مهمی پایه گذاشته‌اند که معلمان و پدران را برای آموزش فرزندانشان یاری می‌کند. امام حجت، ابو حامد غزالی(۲۰) در کتاب ارزشمند خویش «إحیاء علوم الدین» فصلی قرار داده است تحت عنوان «بیان الطریق فی ریاضة الصبیان فی أول نشوئهم ووجه تأدیبهم وتحسین أخلاقهم» (روش تربیت کودکان از سرآغاز پاگرفتن آنان و چگونگی تریبت و نیکو گردانیدن اخلاق آنان)، که در آن می‌گوید: «بدان که روش تربیت کودکان از مهمترین و مؤکدترین امور است، و اینکه کودکان امانت‌هایی هستند به نزد والدین خویش، قلب‌هایی دارند پاکیزه و گوهرهایی گرانبها، ساده و فارغ از هر نوع نقش و نگار که قابلیت پذیرفتن هر نقش و تمایل به سمت هر چیز خواستنی را دارا هستند، پس اگر بر نیکی عادت و تعلیم داده شوند برآن رشد خواهند کرد و در دنیا و آخرت سعادتمند خواهند شد و در پاداش‌های‌شان پدر و مادر و هر کدام از معلم‌ها و مربیانشان سهیم خواهند بود، اما اگر بر بدی و شر عادت داده و همچون چارپایان مورد سهل‌انگاری قرار گرفته شوند، بدبخت و هلاک خواهند شد و گناه و تقصیر آن بر گردن سرپرست و مسئولان آنان خواهد بود».(۲۱)

بعضی از این معلم‌ها و مربیان در نتیجهٔ مهارت و چیره‌دستی‌شان توانستند در مشاغل حکومتی ترقی و پیشرفت کرده تا اینکه به منصب وزارت برسند؛ کسانی همانند اسماعیل بن عبدالحمید که کودکان را درس می‌داد، اما سپس اوضاعش دگرگون شده و وزیر مروان بن محمد(۲۲) گشت؛ همچنین حجاج بن یوسف ثقفی که وزیر اعظم عبدالملک بن مروان شد.

بسیاری از معلمان در قبال درس دادن به کودکان دستمزد می‌گرفتند، اما جالب اینجاست که شیخ ابو عبدالله تاودی (وفات ۵۸۰هـ) که از اهالی شهر فاس مغرب بود «کودکان را درس می‌آموخت و از فرزندان ثروتمندان دستمزد می‌گرفت و همان دستمزد را به فرزندان فقرا می‌داد»!(۲۳)

در مکتب‌خانه‌ها مدت زمان کلاس‌های درس بوسیلهٔ عوامل طبیعی معین می‌شد، مثلا طلوع آفتاب سرآغاز روز درسی بود که این مدت زمان پیرو تغییر زمان طلوع خورشید و اذان عصر، در طول سال طولانی یا کوتاه می‌شد.(۲۴)

کودکان در مساجد به آموختن درس مشغول بودند، اما این اوضاع بطور منظم و مستمر برقرار نبود، زیرا زمانی که در سال ۴۸۳هـ به سبب کودکان در مساجد هرج و مرج بوجود آمد، برای حفظ سلامت مساجد خواسته شد که معلمان کودکان از تدریس در مساجد منع شوند، لذا فتوا به منع آنان از تدریس در مساجد صادر گردید...(۲۵)

مسلمانان به این موضوع اهمیت بسیاری قائل بودند که کودک پس از تحمل سنگینی و سختی‌های تحصیل، مدتی نیز استراحت داشته باشد. ابن الحاج عبدری (وفات ۷۳۷هـ) که یکی از علمای مالکی مذهب فاس در سرزمین مغرب بود می‌گوید: این مساله‌ای است مستحب به دلیل گفتهٔ رسول الله صلی الله علیه و سلم که: «روحوا القلوب ساعة بعد ساعة».(۲۶) بنابراین اگر در جمعه (یعنی هر هفته) دو روز استراحت کنند برای روزهای باقی‌ماندهٔ هفته سرحال خواهند بود.(۲۷) همچنین تعطیلاتی در روزهای عید، حالت‌های بیماری، وزش باد و طوفان و سرما و باران شدید نیز وجود داشت.

اما در مورد معلم [روش چنین بود که] اگر برای مساله‌ای غیر منتظره از درس خود غیبت نمود «در صورتی که این زمان طولانی نبود، می‌بایست برای کودکان کسی را به خدمت می‌گرفت که به مانند خودش از عهدهٔ کودکان برآید... همچنین اگر می‌خواست به مسافرتی برود، باید کسی را می‌گماشت که مهارت کافی برای آموزش کودکان داشته باشد، البته در صورتی که این مسافرت ضروری بود، آن هم سفری نزدیک به یک یا دو روز یا مانند که در این صورت ان شاءالله مشکلی نیست، اما اگر سفر طولانی بود یا بیم آن می‌رفت که سفر نزدیک به خاطر حوادث و اتفاقاتی که ممکن است در طول سفر پیش بیاید طولانی شود، این دیگر برای معلم روا نخواهد نبود [که به آن سفر برود و یا اینکه جایگزین موقت بجوید]».(۲۸)

نویسنده: دکتر راغب سرجانی ـ قصة الإسلام

مترجم: عبدالله فریدونی ـ عصر اسلام

IslamAge.com


۱- ابن حوقل: وی ابو القاسم محمد بن حوقل (وفات ۳۵۰هـ) جهانگرد، جغرافی‌دان و تاریخ‌نگار بود که از مشهورترین تألیفات او تعلیق و تنقیح کتاب المسالک و الممالک استخری است. نگا: الزرکلی: الأعلام ۶/۱۱۱.

۲- مصطفی الصباعی: من روائع حضارتنا ص۱۰۰.

۳- سهیلی: الروض الأنف ۳/۱۳۵.

۴- ظرفی سفالین که آب در آن ریخته می‌شده.

۵- ابن سحنون: آداب المعلمین ص۴۰، ۴۱.

۶- نگا: أکرم ضیاء العمری: عصر الخلافة الراشدة ص۲۸۱.

۷- حجاج بن یوسف ثقفی: وی ابو محمد حجاج بن یوسف بن الحکم ثقفی (۴۰- ۹۵هـ / ۶۶۰- ۷۱۴م)، فرماندهی خطیب و سخنور بود. عبدالملک [خلیفهٔ أموی] او را والی مکه، مدینه، طائف و سپس عراق گرداند. وی در طائف به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد و در واسط (میان کوفه و بصره) وفات کرد. نگا: الصفدی: الوافی بالوفیات ۱۱/۲۳۶- ۲۴۱، و الزرکلی: الأعلام ۲/۱۶۸.

۸- ابن خلکان: وفیات الأعیان ۲/۳۰.

۹- الذهبی: العبر ۱/۹۴.

۱۰- یاقوت حموی: وی ابو عبدالله شهاب الدین یاقوت بن عبدالله رومی (۵۷۴- ۶۲۶هـ / ۱۱۷۸- ۱۲۲۹م) تاریخ‌نگاری معتبر [ثقة] و از پیشوایان جغرافی‌دانان است. از مشهورترین تألیفات وی (معجم البلدان) و (إرشاد الأریب) است. نگا: ابن خلکان: وفیات الأعیان ۶/۱۲۸.

۱۱- یاقوت حموی: معجم الأدباء ۱/۴۹۱.

۱۲- ابن عبدالبر: جامع بیان العلم و فضله ۱/۴۷۳.

۱۳- ادهم بن محرز بن اسید باهلی (نزدیک به ۱۰۰هـ / ۷۱۸م) تابعی شجاع و فرماندهٔ نظامی بزرگ. وی اهل حمص و شاعر نیز بود. نگا الزرکلی: الأعلام ۱/۲۸۲.

۱۴- ابن بدران: تهذیب تاریخ دمشق الکبیر ابن عساکر ۲/۳۶۷.

۱۵- منبع سابق ۳/۱۸۰.

۱۶- ابن عساکر: تاریخ مدینة دمشق ۵۸/۷۴.

۱۷- منبع سابق ۸/۲۶۹.

۱۸- منبع سابق ۷۰/۱۵۸.

۱۹- نگا: رحیم کاظم محمد الهاشمی، و عواطف محمد العربی: الحضارة العربیة الإسلامیة ص ۱۴۷- ۱۴۹.

۲۰- ابو حامد محمد بن محمد بن محمد غزالی طوسی (۴۵۰- ۵۰۵هـ / ۱۰۵۸- ۱۱۱۱م)، ملقب به حجت الإسلام، فقیه شافعی مذهب و فیلسوف اهل تصوف بوده که در طابران [یا طبران] خراسان به دنیا آمد و همانجا نیز از دنیا رفت. نگا: ابن خلکان: وفیات الأعیان ۴/۲۱۶- ۲۱۸، و سُبکی: طبقات الشافعیة ۶/۱۹۱- ۲۱۱.

۲۱- غزالی: إحیاء علوم الدین ۳/۷۲.

۲۲- ابن کثیر: البدایة و النهایة ۱۰/۶۰.

۲۳- ابو العباس ناصری: الاستقصا لأخبار دول المغرب الأقصی ۲/۲۱۰.

۲۴- حسن عبدالعال: التربیة الإسلامیة فی القرن الرابع الهجری ص ۱۸۵.

۲۵- ابن کثیر: البدایة و النهایة ۱۲/۱۶۸.

۲۶- مسند شهاب القضاعی (۶۲۹)، و الأصبهانی [اصفهانی]: حلیة الأولیاء ۳/۱۰۴، و حدیث: «یا حنظلة ساعة وساعة» مسلم: کتاب التوبة، باب فضل دوام الذکر و الفکر فی أمور الآخرة... (۲۷۵۰)؛ شاهدی بر این حدیث است.

۲۷- ابن الحاج عبدری: المدخل ۲/۳۲۱.

۲۸- حسن حسنی عبدالوهاب: مقدمة کتاب آداب المعلمین ص ۵۷، و علی بن نایف الشحود: الحضارة الإسلامیة بین أصالة الماضی و آمال المستقبل ص ۳۸.