|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 21 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
عصمت انبیاء |
بسم الله الرحمن الرحیم عصمت انبیاء انبیا در تبلیغ دین الهی معصوم هستند. آنچه را که می گویند جز حق چیز دیگری نیست. آنان در تبلیغ دین، نه به صورت عمدی و نه سهوی – فراموشی و غفلت – دچار غلط و اشتباه نمی شوند.
انبیا در گناهان کبیره مانند: زنا و دزدی معصوم هستند. همچنین از گناهان صغیره که دلالت بر خواری و فرومایگی مانند دزدیدن لقمه ای یا کم کردن پیمانه معصوم اند.
آنان ممکن است دچار گناه صغیره ای که دلالت بر خواری و فرومایگی ندارد، شوند اما آن را تأیید نمی کنند بلکه الله متعالی آنان را آگاه می سازد و از آن برمی گردند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: "این قول که انبیا از گناهان کبیره به غیر از گناهان صغیره معصوم اند، قول اکثر علمای اسلام و تمام طائفه هاست... و آن همچنین قول اکثریت اهل تفسیر و حدیث و فقهاست بلکه از اهل سلف و پیشوایان و صحابه و تابعین و تابع تابعین چیز دیگری نقل شده مگر آنچه که موافق این است"[1].
سفارینی رحمه الله می فرماید: "قاضی عیاض می گوید: مسلمانان بر این اجماع دارند که عصمت انبیا از فواحش و گناهان کبیره ی هلاک کننده است. گفت: عده ای از آن ها بر این نظر هستند که آنان از انجام امور مکروه به صورت عمدی نیز معصوم هستند. پایان.
و علامه سَعْد تَفْتازانی می گوید: و در عصمت آنان از دیگر گناهان، تفصیل است و آن اینکه آنان از کفر قبل و بعد از وحی معصوم اند و بر این اجماع است و همچنین در نزد جمهور، از تعمد در انجام کبایر نیز معصوم اند...
همانا اختلاف در پرهیز از آن بدلیل طاعت و عقل است و اما از روی فراموشی و غفلت را بسیاری ممکن دانسته اند. گفت: و اما انجام صغیره ها به صورت عمدی در نزد جمهور بر خلاف جبایی و اتباعش ممکن است و از روی سهو به اتفاق، ممکن است مگر آنچه که دلالت بر خواری و فرومایگی مانند دزدی لقمه ای یا کم کردن پیمانه نباشد. اما محققان شرط کرده اند که زمانی از آن نهی می شوند از انجام آن پرهیز می کنند"[2].
دلیل بر اینکه آنان دچار صغایر می شوند بدون اینکه آن را تأیید کنند، قول الله متعال در مورد آدم علیه السلام است که می فرماید: {و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، پس به اشتباه رفت (121) سپس پروردگارش او را برگزيد، پس توبه اش را پذيرفت و هدايتش کرد}[3]. این دلیل بر وقوع معصیت و گناه و از آدم علیه السلام و عدم تأیید بر آن و توبه کردن از آن است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می گوید: "اما رسول الله صلی الله علیه وسلم: عصمت شان در آن چیزی است که تبلیغ رسالت شان را ثابت و مستقر کرده است، این به اتفاق مؤمنین است... بنابراین هیچ اختلافی بین ائمه در این نیست که ایشان خطا در تبلیغ رسالت را تأیید نمی کنند پس معصوم رسالت، حاصل نمی شود مگر با جایز دانستن آن. اما مردم در چیزی غیر از این اختلاف دارند؛ مانند: وقوع در گناه و صغیره ها: اما آنان همچنین آن را تأیید نمی کنند. پس زمانی که گفته می شود آنان از تأیید بر آن معصوم اند در آن احتیاط کردن از نزاع و اختلاف مشهور می بود؛ بلکه زمانی که عموم سلف و ائمه و جمهور امت آن را بر انبیا ممکن می دانند و می گویند آنان از تأیید بر گناه، معصوم هستند و می گویند: وقوع چیزی که اتفاق افتاده به خاطر کمال نهایت است نه به خاطر تفضیل بدایت. همانا الله، توابین را و پاکان را دوست دارد، آنچنان که در کتاب و سنت، دلایلی بر آن وجود دارد"[4].
همچنین می گوید: "و قولی که جمهور مردم بر آن اند و موافق با دلایل نقل شده از سلف است: اثبات عصمت از تأیید بر گناهان به طور مطلق می باشد و ردی است بر کسی که می گوید ممکن است آن را تأیید کنند.
دلایل کسانی که به عصمت را اگر بررسی کنی می یابی که بر این قول دلالت دارد و دلایل نفی کنندگان، دلالت بر وقوع گناه که انبیا آن را تأیید کنند ندارد.
همانا کسانی که به عصمت معترف اند به این دلالت می کنند که پیروی کردن از آنان مشروع است و آن امکان پذیر نمی شود زمانی که ممکن است افعال شان گناه باشد.
واضح است که پیروی از آنان در اموری که آن را تأیید می کنند مشروع است به جز آنچه را که نهی می کنند و از آن بازگشته اند. همچنان که در امر و نهی، واجب است که از آنان در اموری که نسخ نشده است از آنان پیروی کنیم؛ اما امور امر و نهیی که نسخ شده اند جایز نیست که آن را امری مأمور به آن قرار دهیم فضلا از وجوب پیروی از آنان و اطاعت از آن.
همچنین به این دلالت می کنند که گناهان با کمال، منافات دارد یا اینکه آنان از کسانی اند که نعمت بزرگی داده شده اند پس این امر برای شان زشت تر است یا اینکه باعث نفرت و بیزای می شود یا دلایل عقلی دیگر بمانند این ها.
پس این با بقاء بر آن و عدم رجوع است. وگرنه توبه ی نصوحی را که الله می پذیرد باعث بالا رفتن درجه ی صاحبش از آنچه که قبلا بوده می شود.."[5]. از نمونه ی دیگر امری است که یونس علیه وسلام مرتکب شد و قومش را ترک نمود قبل از اینکه الله جل وعلا به وی اجازه دهد.
الله سبحانه و تعالی می فرماید: {وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا}[6] ترجمه: و ذالنون را زمانی که خشمناک بیرون رفت.
امین شنیقطی رحمه الله می فرماید: "و قول وی در این ایه ی کریمه: مُغَاضِبًا: یعنی درحالی که از دست قومش خشمگین بود. معنای مفاعله در آن این است که: وی با ترک کردن آن ها و ترساندن شان از نزول عذاب، بر آن ها خشم گرفت و خمشگین شد زمانی که آن ها مدت زمانی به سوی الله دعوت داد اما استجابت نکردند پس وعده ی عذاب را به آن ها داد. سپس برحسب عادت انبیاء که هنگام نزول عذاب از آن جا خارج می شوند، خارج شد اما قبل از اینکه الله متعال به وی اجازه ی خروج بدهد. این را ابوحیان در کتاب «البحر» گفته است...
پس قولش که در آیات سوره ی صافات ذکر شده: {إِذْ أَبَقَ}[7] یعنی: «زمانی که گریخت» این از سخنان عرب است: «عبد آبق» یعنی بنده ی فراری؛ زیرا یونس علیه السلام خارج شد قبل از اینکه پروردگارش به او اجازه دهد. برای همین بر وی اسم الإباق و مستحق سرزنش را نام نهاده در قولش: {وَهُوَ مُلِيمٌ}[8] یعنی: «درحالی که وی سزاوار سرزنش بود». زیرا «ملیم» اسم فاعل «ألام» است، زمانی که فعلی را انجام دهد که مستحق سرزنش باشد...
و آیه ی سوره ی «القلم» ذکر شده دلیل بر این دارد که یونس علیه وعلی نبینا الصلاة والسلام در خارج شدن و خشم گرفتن بر قومش عجله کرد و صبر لازم را نکرد، بدلیل قول الله تعالی که خطاب به نبی مان صلی الله علیه وسلم می فرماید: {فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ}[9] ترجمه: در برابر فرمان پروردگارت صابر باش و چون صاحب ماهی - یونس علیه السلام - مباش.
در اینجا نبی مان صلی الله علیه وسلم را به صبر امر نموده و نهی کرده از اینکه مانند صاحب ماهی باشد؛ دلیل بر این دارد که صاحب حوت آن طور که باید صبر نکرد"[10].
این امر از قدر و منزلت یونس علیه السلام نمی کاهد. شیخ اسلام می فرماید: "... آنچه که ضمن داستان ذی النون آمده که به خاطرش سرزنش شده است تمامی آن مورد بخشش الله متعال قرار گرفت و تبدیل به نیکی ها شد، مقام و درجه اش را بالا برد. وی پس از خروج از شکم ماهی و توبه اش دارای درجه ای بالاتر و بزگتر از قبل وقوع حادثه شد؛ الله تعالی می فرماید: { در برابر فرمان پروردگارت صابر باش و چون صاحب ماهی مباش که با دلی پر از غم و اندوه ندا داد (48) اگر نعمت پروردگارش نبود، به صحرایی بی آب و علف بيرون افکنده می شد, درحالی که او ملام و نکوهيده بود (49) پس پروردگارش او را برگزيد و در زمره ی صالحانش آورد}[11] و این بر خلاف زمانی است که ماهی وی را بلعید؛ فرموده: {فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ}[12] ترجمه: «آنگاه ماهی او را بلعيد، درحالی که او سزاوار نکوهش بود». پس خبر داده است که وی در آن حالت نکوهیده بود و «الملیم»: کسی است که سزاوار نکوهش و سرزنش باشد.
پس در آن حال نکوهیده بود نه در حالتی که او را به صحرایی افکند درصورتی که بیمار بود؛ حال وی پس از آن اینگونه بود: {لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ}[13] بالاتر از حالی بود که آن حادثه رخ دهد. همچنین اعتبار به کمال نهایت است نه به آنچه که در آغاز رخ داده است و اعمال به پایان و عاقبت آن ها بستگی دارد. الله تعالی انسان را خلق نمود و از شکم مادرش بیرون آورد درحالی که چیزی نمی داست سپس به او یاد داد و او را از حالت نقص به حالت کمال رساند. پس جایز نیست که اعتبار قدر و منزلت انسان به چیزی بستگی داشته باشد که قبل از حالت کمال رخ داده است بلکه اعتبار به حال کمالش بستگی دارد. یونس صلی الله علیه وسلم و دیگر انبیا در حالت نهایی شان کامل ترین احوال را داشتند"[14].
مترجم: ام احمد https://islamqa.info
[1] مجموع الفتاوی:4/319 [2] لوامع الأنوار البهية:2/305 [3] {وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ ﴿١٢١﴾ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ} طه:121-122 [4] بغية المرتاد:501 [5] مجموع الفتاوى:10/294 [6] انبیاء:87 [7] صافات:140 [8] صافات:142 [9] قلم:48 [10] أضواء البيان:4/241 [11] {فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ ﴿٤٨﴾ لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ﴿٤٩﴾ فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ} قلم:48-50 [12] صافات:143 [13] انبیاء:87 [14] مجموع الفتاوى:10/299 |