تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

فقه‌امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نخست: فقه علی  رضی الله عنه  در عبادات

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  در بیان احکام عبادات برای مردم از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزید و از دانش و آگاهی دینی فراوانی برخوردار بود و احکامی‌که وی برای مردم بیان کرده‌ است نیاز به کتاب[1] قطوری دارد که ما فقط به مجموعه‌ احکامی‌در این کتاب به شرح ذیل اشاره می‌کنیم:

 

* احکام طهارت

1- ادرار دختر بچه شسته شده و بر ادرار پسر بچه‌ آب پاشیده می‌شود

 امیر المؤمنین علی  رضی الله عنه  گفت: ادرار دختر بچه باید شسته شود، ولی ادرار پسر بچه تا وقتی که غذا خوردن را شروع نکرده با آب پاشیدن بر محل ادرار پاک می‌گردد، به دلیل اینکه وقتی حسین بن علی  رضی الله عنه  در آغوش پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  ادرار کرد، لبابه بنت حارث گفت: ای پیامبر خدا، لباست را بده تا بشویم و لباس دیگر بپوش، فرمود: برای پاک شدن ادرار پسر بچه فقط پاشیدن آب کافی است و ارار دختر بچه باید شسته شود.[2]

 

2- آیا شخص خوابیده در حالت نشسته وضویش باطل می‌شود؟

عبدالرّزاق در مصنّف خود روایت می‌کند که علی و ابن مسعود و شعبی در مورد کسی که نشسته به خواب می‌رود، می‌گویند: وضو گرفتن برای او لازم نیست، [3] حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  بر همین رأی دلالت می‌نماید که می‌فرماید: بند بستن مقعد چشمها هستند، بنابراین هر کس خوابید باید وضو بگیرد[4].

 

3- شستن منی و وضو گرفتن از آن

 امیر المؤمنین علی  رضی الله عنه  گفت: من مدتی دارای منی زیاد بودم، فردی [5] را مأمور پرسیدن دراین باره ‌از پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  نمودم، به خاطر اینکه دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  همسرم بود شرم داشتم خود بپرسم، رسول خدا در جواب فرموده بود: (وضو بگیر و محل آلوده با منی را بشوی)[6].

 

4- خواندن قرآن بدون لمس آن جز با جنابت در همه حال جایز است

علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم  در همه حالات به ما قرآن می‌آموخت و برای ما می‌خواند جز وقتی که در حال جنابت و از عامر شعبی روایت است که گفت: از ابا الغریف همدانی شنیدم که می‌گفت: علی بن ابی طالب بعد از قضای حاجت گفت: قرآن بخوانید مگر زمانی که جنابت داشته باشید، اگر در جنابت بودید حتی یک کلمه‌ از قرآن را نخوانید.[7]

 

5- همبستر شدن با زن حائض

 عمر  رضی الله عنه  از علی پرسید: در مورد کسی که با زن خود در حالت حیض همبستر شده چه می‌گویی؟ گفت: کفاره‌ای بر او نیست جز اینکه باید او توبه کند، [8] و امّت به اجماع آمیزش با زن حائض را حرام می‌دانند[9] زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

« وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» (بقره/222)

و از تو درباره (آميزش با زنان به هنگام) حيض مي‌پرسند. بگو: زيان و ضرر است (و علاوه‌از نافرماني، بيماريهائي به دنبال دارد). پس در حالت قاعدگي از (همبستري با) زنان كناره‌گيري نمائيد و با ايشان نزديكي نكنيد تا آن گاه كه پاك مي‌شوند. هنگامی‌كه پاك شوند، از مكاني كه خدا به شما فرمان داده ‌است (و راه طبيعي زناشوئي و وسيله حفظ نسل است) با آنان نزديكي كنيد.

 

6- مباشرت با زن حائض

از علی  رضی الله عنه  پرسیدند: وقتی زن در دوران قاعدگی (حیض) باشد چه بهره‌ای می‌توان از او گرفت؟ فرمود: بالای لباس می‌توان از او کام گرفت، [10] و دلیلش این است که عایشه رضی الله عنها می‌گوید: هرگاه هر یک از ما در ایام قاعدگی می‌بود پیامبر  رضی الله عنه  به فرمان می‌داد که ‌ازار بپوشد و سپس با او مباشرت می‌کرد.[11]

 

* احکام نماز

1- در حالت رکوع و سجده نباید قرآن خواند

علی بن ابی طالب  رضی الله عنه می‌گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم مرا از خواند قران در رکوع و سجده نهی کرد[12].

 

2- هر کس نماز نخواند کافر است

 امیر المؤمنین علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  را پرسیدند: ای امیرالمؤمنین رأی شما در مورد زنی که نماز نمی‌خواند چیست؟ گفت: هر کس نماز نخواند کافر است[13].عبدالله بن شقیق می‌گوید: اصحاب رسول خدا ترک هیچ عملی را کفر نمی‌دانستند جز نماز که ترک آن را کفر می‌دانستند، چون عبادتی است که با آن انسان وارد اسلام می‌شود و با ترک آن از دایره‌ی اسلام بیرون می‌رود مثل شهادتین، [14] و این حکم را فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم  تأیید می‌نماید که می‌فرماید: «إنّ بین الرّجل و بین الشّرک و الکفر ترک الصّلاة »: (فاصله‌ی بین انسان و شرک و کفر نماز است)[15]. امّام نووی میگوید: تارک نماز اگر منکر وجوب آن باشد به اجماع مسلمین کافر و از دایره ‌اسلام خارج است مگر آن که تازه مسلمان باشد و مدتی آنچنانی با مسلمین همراه و آمیخته نبوده باشد که‌از وجوب نماز آگاه باشد، ولی اگر کسی به واجب بودن نماز معتقد باشد و از روی تنبلی و سُستی آن را نخواند چنانکه بسیاری از مردم اینگونه هستند، عُلماء در مورد چنین کسی اختلاف نظر دارند، امّام مالک و شافعی رحمهما الله و توده‌ی زیادی از سلف و خلف بر این هستند که ‌این فرد کافر شمرده نمی‌شود، بلکه فاسق است و باید از او درخواست توبه شود و اگر توبه کند که خوب است و گرنه به عنوان حد و مجازات کشته خواهد شد مثل زناکار متأهلی(محصن) که باید کشته شود، امّا تارک نماز با شمشیر کشته می‌شود و همچون زناکار سنگسار نمی‌گردد و گروهی از سلف معتقدند که تارک نماز کافر است و همین نظریه ‌از علی بن ابی طالب روایت شده و یک روایت از احمدبن حنبل همین است. عقیده‌ی عبدالله بن مبارک و اسحاق بن راهَوَیه و برخی از شاگردان شافعی همین است. امّام ابوحنیفه و گروهی از اهل کوفه و مُزَنی همدم و شاگرد امّام شافعی بر این باورند که تارک نماز کافر نیست و کشته هم نمی‌شود، بلکه باید تعزیر و تنبیه و زندانی شود تا وقتی که نماز می‌خواند.[16]

 

3-اعاده نماز در همان وقت

اگر نمازگذار نمازش را خوانده بود و بعد از آن به خاطر فضیلت در نماز جماعت شرکت کرد، [17] نماز اوّل که بدون جماعت خوانده فرض محسوب می‌شود و تکرار آن نزد علی رضی الله عنه  نفل است. این از ابن قدامه نقل شده و حارث از علی رضی الله عنه در مورد کسی که تنها نماز می‌خواند و سپس در جماعت شرکت می‌کند نقل کرده که گفت: نماز واجب همان اوّلی است، [18] یعنی نماز دوّم برای او نفل به حساب می‌آید و دلیلش حدیثی است که ‌ابوذر روایت می‌کند و می‌گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم خطاب به من فرمود: «چگونه خواهی بود وقتی کسانی بر شما فرمانروایی کنند که نماز را ضایع می‌کنند، یا از وقتش آن را به تاخیر می‌اندازند، اگر نماز را با آن ها خواندی بخوان زیرا برایت نفل به حساب می‌آید» [19] وجه ‌استدلال با حدیث در این است که نماز دوّم را که با جماعت خوانده می‌شود، نفل قرار داده [20] و اگر نماز مغرب را تکرار کند نزد امّام علی باید به آن رکعتی بیافزاید، حارث از علی روایت می‌کند: اگر مغرب را اعاده کرد یک رکعت به آن اضافه کند.[21]

 

4- قضای نمازهای فوت شده

 هرکسی نمازش فوت شد واجب است قضای آن را به جا آورد، از دیدگاه‌ امّام علی مستحب است که بلافاصله قضای آن را به جا آورد و او می‌گوید: اگر کسی در حال خواب بود و نمازش قضا شد یا فراموش کرد، باید وقتی که بیدار می‌شود یا نمازش را به یاد آورد نمازش را بخواند[22] و مسلمین بر همین اجماع کرده‌اند، [23] به دلیل فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه وسلم  که فرمود: هرگاه فردی از شما خواب رفت و نمازش قضا شد و یا آن را فراموش کرد، هر وقت آن را به یاد آورد، آن را بخواند، زیرا خداوند می‌فرماید: وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي :(نماز را برای یاد من برپادار) [24].

 

5- نماز تراویح

از ابی عبدالرحمان سلمی‌ روایت است که علی در ماه رمضان با آنها نماز تراویح را با امّامت بر پاداشت[25] و از اسماعیل بن زیاد روایت است که گفت: در ماه رمضان وقتی علی از کنار مساجد می‌گذشت و در آنها چراغها روشن بودند می‌گفت: خدا قبر عمر را روشن کند، همان طور که مساجد ما را روشن کرده‌است، [26] و اجماع مذاهب اهل سنّت بر خواندن نماز تراویح، به دلیل حدیثی که ‌ابوهریره  رضی الله عنه  از پیامبر صلی الله علیه وسلم  روایت می‌کند که فرمود: هر کسی در ماه رمضان با ایمان و چشمداشت پاداش نماز شب بخواند گناهان گذشته‌اش بخشوده می‌شوند[27] و نماز شب و قیام همان تراویح است، بنابراین تراویح سنّت است [28]

 از دیدگاه ‌امّام علی خواندن تراویح با جماعت بهتر است همانگونه که خود آن را با جماعت می‌خواند، [29] و مردم را به قیام تراویح رمضان فرمان می‌داد و برای مردان یک امّام و برای زنان یک امّام دیگر مقرّر می‌کرد، عرفجه می‌گوید: من پیشنماز زنان بودم[30] و در رهنمود پیامبر صلی الله علیه وسلم  اصل تراویح ثابت است، از عروه بن زبیر روایت است که عایشهل فرمود: پیامبر صلی الله علیه وسلم  شبی به مسجد رفت و نماز (شب) را بر پا داشت و مردانی با اقتدا به او نماز خواندند، صبح روز بعد مردم از آن نماز سخن می‌گفتند و در شب بعد تعداد بیشتری جمع شدند و با او نماز خواندند و در شب سوّم اهل مسجد بیشتر شدند و پیامبر صلی الله علیه وسلم  به مسجد آمد و مردم به او اقتدا کردند.در شب چهارم افراد زیادی در مسجد جمع شدند ولی پیامبر صلی الله علیه وسلم  برای اقامه‌ی نماز(نفل شب) بیرون نیامد تا آن که برای نماز صبح به مسجد رفت و بعد از خواندن نماز رو به مردم کرد و فرمود: «حضور شما بر من پوشیده نبود ولی ترسیدم مبادا این نماز بر شما فرض شود آنگاه توانایی خواندن آن را نداشته باشید» و پیامبر صلی الله علیه وسلم  وفات یافت و قضیه همین طور باقی ماند.[31]

 

6- نماز عید در مسجد برای پیر مردان و ناتوانان

 وقتی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  زمام خلافت را به دست گرفت و در کوفه مستقر شد، جمعیت کوفه زیاد بود، مردم گفتند: ای امیر المؤمنین در شهر پیر مردان و افراد ناتوانی هستند که بیرون آمدن به صحرا برای آنها دشوار است، آنگاه علی بن ابی طالب مردی را به عنوان جانشین خود تعیین کرد که برای آن ها در مسجد نماز عید بخواند و خودش بیرون از شهر نماز عید را می‌خواند و این کار قبل از او انجام نگرفته بود، امّا باید دانست که علی  رضی الله عنه  یکی از خلفای راشدین است و پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرموده‌است: «از سنّت من و سنّت خلفای راشدین بعد از من پیروی کنید»[32] پس هر کس به سنّت خلفای راشدین تمسّک جوید در حقیقت از خدا و پیامبرش اطاعت کرده‌ است.[33]

 

*احکام غسل و تکفین میت

1- شوهر می‌تواند جنازه‌ی همسرش را غسل دهد

از دیدگاه علی جایز است شوهر همسرش را غسل دهد و علی همسرش فاطمه را غسل داد[34] و از اسماء دختر عمیس روایت است که گفت: فاطمه وصیّت کرده بود که هرگاه وفات یافتم کسی جز اسماء و علی مرا غسل ندهد، بنابراین من و علی او را غسل دادیم[35]. گفته‌اند که صحابه بر این مسئله‌ اجماع داشته‌اند، چون این قضیه در میانشان شایع شد و آنها اعتراضی نکردند [36]. نظر جمهور علما نیز همین است و دلیلشان حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم  که به عایشه گفت: اگر قبل از من وفات یابی تو را غسل می‌دهم و کفنت می‌کنم و سپس بر تو نماز می‌خوانم و تو را دفن می‌کنم [37].

 

2- کفن از مال میت تهیه شود

از دیدگاه علی  رضی الله عنه  اگر شخص مرده دارای مال و دارایی باشد باید از مالش کفن تهیه گردد[38]، عبدالله بن ضمره‌از پدرش و او از جدش از علی  رضی الله عنه  روایت می‌کند که علی گفت: کفن باید از سرمایه میّت تهیه شود [39] و دلیلش این است که مصعب بن عمیر  رضی الله عنه  در جنگ اُحُد کشته شد و چیزی نبود که‌او در آن کفن شود جز یک چادر که وقتی با آن سرش را می‌پوشاندیم پاهایش بیرون می‌آمدند و چون پاهایش را می‌پوشاندیم سرش برهنه می‌شد، آنگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: چادر را بر سرش بگذارید و پاهایش را با گیاه‌ اذخر بپوشانید[40]. بنابراین اگر بر مسلمین واجب می‌بود کفنش را تکمیل کنند، از مسلمین حاضر در خواست می‌شد که کفن او را تهیه کنند[41].

 

3- کفن مرد و زن و افراط نکردن در آن

 از دیدگاه علی رضی الله عنه سنّت است که مرد در سه پارچه و زن در پنج پارچه کفن شود[42]، کاسانی و غیره‌این را از علی  رضی الله عنه  نقل کرده‌اند[43] و از دیدگاه‌امّام علی  رضی الله عنه  زیاده روی در کفن و افزودن بر سه پارچه برای مرد و پنج پارچه برای زن مکروه‌ است، [44] امیر المؤمنین علی می‌فرماید: کفن زن پنج پارچه و کفن مرد سه پارچه ‌است و از این فراتر نروید و تجاوز نکنید که خداوند متجاوزان و زیاده روان را دوست ندارد[45]

 

4- غسل شهید و کفنش

از دیدگاه علی  رضی الله عنه  شهید غسل داده نمی‌شود و کفن هم نمی‌شود، کاسانی و غیره‌ این نظریه را از او نقل کرده‌اند، [46] از علی  رضی الله عنه  روایت شده که‌ یاوران خود را که در جنگ او با مخالفان کشته شدند غسل نداد و به کفن کردن آنها نیز امر نکرد، بلکه عمار را دفن نمود بدون آن که‌او را غسل دهد[47] و نظریه جمهور اهل علم به جز حسن بصری و سعید بن مسیب همین است و آنها می‌گویند غسل داده شود چون ممکن است میت جنب شود.[48]

 

*احکام زکات

1- تا یک سال بر مال و دارایی نگذرد، زکات واجب نیست

امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  بیان فرموده که شرط واجب شدن زکات بر مال چرخش سال بر مال همانگونه که‌از ایشان  رضی الله عنه  روایت است که فرمود: تا وقتی که سال بر مال نگذشته زکات در آن واجب نیست[49]. باید بر دارایی‌های نقدی و احشام و اموال تجاری سال بگذرد آنگاه در آن زکات واجب است، امّا در کشاورزی گذشت سال شرط نیست و بر این اجماع است و اختلافی در آن نیست[50].

 

2- نصاب طلا و نقره و مقدار زکات در آن

 امیر المؤمنین علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  بیان کرده که نصاب طلا برای واجب شدن زکات در آن بیست مثقال است وکمتر از بیست مثقال زکات ندارد و می‌گوید: در کمتر از بیست مثقال زکاتی نیست، ودر بیست مثقال نصف دنیار واجب می‌شود و در چهل مثقال یک دینار زکات است و بیشتر از آن به همان نسبت حساب می‌شود [51]، در مورد نصاب نقره می‌گوید: در کمتر از دویست درهم نقره زکات نیست، [52] و می‌فرماید: وقتی نقره‌ها به دویست درهم رسیدند پنج درهم در آن زکات است و اگر کمتر از دویست درهم بودند چیزی در آن واجب نمی‌شود و در بیشتر از دویست درهم حساب می‌شود [53].

 

3- نصاب شتر و مقدار زکات در آن

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  می‌گوید در پنج تا نُه شتر یک گوسفند زکات واجب می‌شود و از ده تا چهارده دو گوسفند برای زکات واجب است و از پانزده تا نوزده، سه گوسفند زکات آن محسوب می‌شود و از بیست تا بیست و چهار، چهار گوسفند زکات دارند و وقتی تعدادشان به بیست و پنج رسید یک بچه شتر ماده‌ی یکساله، یا دوساله‌ی نر زکات آن است تا آن که شتران سی و شش تا شوند آنگاه‌یک شتر ماده‌ی دو ساله زکات محسوب می‌شود تا چهل و پنج و وقتی چهل و شش تا شدند، آنگاه‌یک شتر سه ساله زکات آن است تا وقتی که تعدادشان به شصت و یک نفر می‌رسد و وقتی شصت و یک تا شدند دو شتر دو ساله باید به عنوان زکات داده شود، تا نود تا و بعد از آن در هر پنجاه تا یک شتر سه ساله زکات محسوب می‌شود و شترانی که‌ از هم جدا هستند یکجا حساب نمی‌شوند و شترانی که با هم هستند جدا شمرده نمی‌شوند[54].

 

4- کشتزارهایی که زکات در آن واجب می‌شود

 از محصولات کشاورزی از دیدگاه علی رضی الله عنه فقط در گندم و جو و حزما و کشمش زکات واجب می‌شود، چنانکه ‌ابن حزم و غیره‌از او نقل کرده‌اند[55]، همانگونه که علی می‌گوید: زکات در محصولات کشاورزی در چهار چیز واجب است: گندم، اگر گندم نبود از خرما، اگر خرما نبود از کشمش و اگر کشمش هم نداشت از جو[56].

 

5- در سبزیجات و میوه‌ها و عسل زکات واجب نیست

 امیرالمؤمنین علی  رضی الله عنه  می‌گوید: در سبزیجات زکات واجب نیست، [57] در روایتی دیگر از او آمده ‌است: در سبزیجات و گیاهان نخودی زکات واجب نیست[58] نظریه جمهور علما نیز همین است[59] و نیز از دیدگاه علی در میوه‌ها زکات واجب نیست و ابی اسحاق از علی روایت می‌کند که گفت: در سیب و امثال آن زکات واجب نیست [60] و عاصم بن ضمره‌از علی  رضی الله عنه  روایت می‌کند که گفت: در سبزیجات خوراکی و سیب و خیار زکات واجب نیست [61] همه کسانی که معتقدند زکات فقط در گندم و جو و حزما و کشمش واجب است نظرشان همین است و دلیلشان این است که میوه‌ها و سیب و خیار در عدم ماندگار بودن و قابل ذخیره نبودن حکم سبزیجات را دارند[62]از دیدگاه علی  رضی الله عنه  پرداختن زکات عسل واجب نیست و می‌گوید: در عسل زکات واجب نیست [63].

 

6- دادن زکات به یک صنف

دادن زکات فقط به یک گروه ‌از گروههای هشتگانه‌ای که مستحق زکات می‌باشند، جایز است و از دیدگاه علی رضی الله عنه دادن زکات به یک نفر هم جایز است و او می‌گوید: اگر فردی زکات اموالش را فقط به یک صنف بدهد اشکالی ندارد، [64] از ایشان روایت است که زکاتی را نزد او آوردند و او آن را برای یک خانواده فرستاد[65].

 

7- بخشیدن زکات به اصول و فروع

امیر المؤمنین علی  رضی الله عنه  می‌گوید: پدر و پسر حقی در زکات ندارند، یعنی پدر نمی‌تواند زکاتش را به پسر خود بدهد و همانگونه که پسر نمی‌تواند زکات مالش را به پدرش بدهد و هر کس فرزندی یا پدری داشت و به او رسیدگی نکرد گناه کرده ‌است[66] و علماء بر این اجماع کرده‌اند و کسانی که مخالفند، مخالفتشان بر این حمل شده که منظور آنها صدقه نفلی و غیر واجب است، امّا دلیل جمهور علما این است که ‌اگر کسی زکات مالش را به پدرش یا به پسرش بدهد سود آن به خودش بر می‌گردد، چون او با دادن زکات به آنها از پرداختن مخارج آنها شانه خالی می‌نماید، بنابراین نباید زکات را به آنها بدهد و ممکن است از این کار به عنوان حیله‌ای برای رهایی یافتن از دادن زکات استفاده شود و علاوه‌از این باید دانست که زکات و صدقه دو واجب مستقل هستند که هیچکدام نمی‌تواند جای دیگری را بگیرد، مانند نماز و روزه که دو واجب مستقل هستند و هیچ کدام جای دیگری را نمی‌گیرد و زکات حق خداوند است، بنابراین عبادت محسوب می‌شود، امّا نفقه و صدقه دادن حق بندگان است و دادن آن از جمله صله‌ی رحم و برقرار داشتن پیوند خویشاوندی است[67].

 

* احکام ‌روزه

1- حلول رمضان با شهادت یک شخص عادل ثابت می‌شود

از دیدگاه ‌امیرالمؤمنین علی  رضی الله عنه  اگر یک نفر درستکار و عادل هلال ماه رمضان را ببیند حلول ماه رمضان ثابت می‌شود و مردم باید روزه بگیرند. از فاطمه بنت حسین  رضی الله عنه  روایت است که مردی پیش علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  گواهی داد که هلال ماه رمضان را رؤیت کرده، در فردای آن روز علی روزه گرفت و به مردم دستور داد روزه بگیرند[68] و این کلمه بر اساس حدیثی است که ‌از پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم روایت شده که فرمود: «صوموا لرؤیته و أفطروا لرؤیته، فإن غُمَّ علیکم فأکملوا عدّة شعبان ثلاثین یوماً»: (با دیدن هلال ماه رمضان روزه بگیرید و با دیدن هلال شوال عید فطر بگیرید» اگر ماه را ندیدید، سی روز شعبان را کامل کنید [69] نَوَوی می‌گوید: منظور این است که ‌اگر بخشی از مسلمین ماه را دیدند رویت ثابت می‌گردد و شرط نیست که همه ‌افراد ماه را ببیند، بلکه‌اگر دو نفر عادل و درستکار آن را دیدند کافی است و بر اساس صحیح ترین قول اگر یک نفر عادل و درستکار هلال را ببیند حلول ماه رمضان ثابت می‌شود. امّا در مورد هلال ماه شوال از دیدگاه علماء رؤیت یک نفر کافی نیست و فقط اباثور گفته ‌است رؤیت یک نفر عادل کافی است.[70]

 

2- روزه گرفتن فرد جنب

فرد با جنابت می‌تواند روزه بگیرد، یعنی می‌تواند غسل را تا صبح به تأخیر بیندازد و صبح غسل کند و ابن قُدامه همین قول را از علی نقل کرده و حارث از علی روایت می‌کند که فرمود: اگر فرد صبح کرد در حالی که جُنُب بود، اگر خواست می‌تواند روزه بگیرد، [71] و دلیلش حدیثی است که عایشه و ام سلمه روایت کرده‌اند که صبح می‌شد و پیامبر صلی الله علیه وسلم  جنب بود و آنگاه غسل می‌کرد و روزه می‌گرفت.[72]

 

3- روزه نگرفتن افراد پیر و سالخورده

امیرالمؤمنین علی  رضی الله عنه  « وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ »(البقره/ 184): (و آنان که توانایی روزه گرفتن را ندارند روزانه خوراک یک مستمند را بپردازند.)

 می‌گوید: پیرمردی که نمی‌تواند روزه بگیرد، روزه نگیرد و به جای هر روز به یک بینوا و نیازمند غذا بدهد[73].

 

4- محل اعتکاف

ابی عبدالرّحمن سلّمی‌از علی روایت می‌کند که گفت: اعتکاف فقط در مسجدی که در آن نماز جماعت خوانده می‌شود، جایز نیست [74] و در عبارتی دیگر آمده‌ است فقط در شهر اعتکاف جایز است [75] شاید منظورش این بود که برای اعتکاف فقط در مسجد جامع شهر که در آن نماز جمعه خوانده می‌شود، باید نشست[76].

 

5- آنچه برای معتکف جایز است

 علی  رضی الله عنه  می‌گوید: هر گاه فرد به اعتکاف نشست باید در نماز جمعه حاضر شود و به عیادت بیمار برود و در نمازه جنازه شرکت کند و پیش خانواده رفته و در حال ایستاده کارش را به آنها بگوید.[77]

 

* احکام حج

1- بوسیدن همسر در حال احرام

علی  رضی الله عنه  می‌گوید: هر کسی در حال احرام زنش را ببوسد، باید گوسفندی ذبح کند[78].

 2-کشتن حیوان مهاجم در حال احرام

 مجاهد از علی  رضی الله عنه  روایت می‌کند که‌ اگر کفتار به فرد محرم حمله کرد باید آن را بکشد و اگر قبل از آن که به او حمله کند آن را کشت، بر او ذبح یک گوسفند واجب می‌شود [79] و دلیلش فرموده‌ الهی است که می‌فرماید:

« فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (البقره/ 173)

(هر کس که مجبور شد بدون آن که تجاوز کند گناهی بر اونیست).

چون اگر فرد در حال احرام حیوان مهاجم را نکشد، حیوان او را خواهد کشت، بنابراین او مجبور است آن را بکشد و حیوانی که حمله می‌کند از جمله حیوانات موذی به حساب می‌آید که کشتن آن جایز است [80].

 

3- کشتن کلاغ

از دیدگاه علی  رضی الله عنه  فرد مُحرم می‌تواند کلاغ را بکشد[81]، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: پنج حیوان فاسق و موذی هستند که در حَرَم هم کشته می‌شوند: موش و عقرب و کلاغ و مرغ موش خوار و سگ درنده[82].

 

4- شک در طواف

امیر المؤمنین  رضی الله عنه  می‌گوید: هر گاه کعبه را طواف نمودی و ندانستی که طواف را کامل کرده‌ای یا نه، با انجام دادن طواف دیگر شک را رفع کن چون خداوند به خاطر اضافه بودن عذاب نمی‌دهد[83].

 

5- فراموشی در طواف

 اگر فردی فراموش کرد و بیش از تعداد سنّت طواف کرد، به آن اضافه کند تا دو طواف شوند، علی رضی الله عنه در مورد مردی که فراموش می‌کند و به جای هفت دور هشت دور طواف می‌کند، می‌گوید: باید شش شوط دیگر بدان اضافه نماید تا چهارده شوط یعنی دو طواف شوند و آنگاه چهار رکعت نماز طواف انجام دهد.[84]

 

6- نیابت برای ادای حج

از دیدگاه علی  رضی الله عنه  هر کسی توان مالی برای رفتن به حج داشت، امّا به علّت سالخوردگی یا بیماری توانایی جسمی ‌نداشت، باید کسی دیگر به نیابت از او به حج برود، چنان که ‌ابن حزم و غیره ‌از علی  رضی الله عنه  عنه نقل کرده‌اند[85] و علی  رضی الله عنه  در مورد پیرمرد سالخورده می‌گوید او باید با نفقه و هزینه خود شخصی را آماده کند تا به نیابت از او حج را انجام دهد [86] دلیلش حدیثی است که‌ابن عباس روایت می‌کند: زنی از قبیله خثعم گفت: ای پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم  پدرم پیرمرد سالخورده‌ای است و حج بر او فرض است، امّا نمی‌تواند روی شتر بنشیند؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: تو به نیابت از او حج کن[87] و این دلیلی است بر اینکه‌از دیدگاه علی و همفکرانش استطاعت و توانایی مالی برای وجوب حج بر مکلف کافی است و در مورد توانایی جسمی‌کافی است که با کمک کسی دیگر حج کند، خواه ‌آن فرد را اجاره نماید یا به هر صورتی دیگر او را به جای خود به حج بفرستد[88].

 

7- شک در تعداد سنگ‌های پرتاب شده

از دیدگاه‌ امّام علی اگر حاجی در تعداد سنگ‌هایی که به جمره‌ها پرتاب کرده شک کرد، آنچه در آن شک دارد را دوباره ‌انجام دهد، ابی مجلز روایت می‌کند که مردی از ابن عمر پرسید و گفت: من جمره را سنگباران کرده‌ام امّا نمی‌دانم شش سنگ زده‌ام یا هفت، گفت: نزد آن مرد یعنی علی برو، مرد به سوی علی  رضی الله عنه  رفت و از او پرسید، علی گفت: اگر من در نماز چنین اشتباهی بکنم آن را اعاده می‌کنم، مرد آمد و ابن عمر را از سخن علی آگاه کرد، ابن عمر گفت: راست گفته ‌است، شیخ می‌گوید: گویا منظور علی این بوده‌است که رکعاتی را که در آن شک دارم دوباره می‌خوانم، همچنین سنگ‌هایی که در زدن آن شک هست دوباره زده می‌شوند.[89]

 

احکامی که  به عبادات ملحق شده‏اند

1- یافتن حیوان اندکی قبل از مرگ آن

اگر اندکی پیش از مرگ حیوان، کسی آن را ذبح کند خوردن آن جایز است و از دیدگاه علی  رضی الله عنه  علامت زنده بودن حیوان قبل از ذبح این است که ‌یکی از اعضایش بعد از ذبح تکان بخورد[90] و او می‌گوید: حیوانی که ضربه خورده ‌یا حیوانی دیگر او را شاخ زده‌یا از جای بلندی افتاده ‌است؛ اگر در حالی یافته شد که دست یا پایش را تکان می‌داد ذبح می‌شود و از آن خورده می‌شود، [91] دلیلش فرموده ‌الهی است که می‌فرماید:

« حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ » (المائده/ 3).

 (اي مؤمنان! ) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار، خون (جاري)، گوشت خوك، حيواناتي كه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آنها برده شود و به نام ديگران سر بريده شود، حيواناتي كه خفه شده‌اند، حيواناتي كه با شكنجه و كتك كشته شده‌اند، آنهائي كه‌از بلندي پرت شده و مرده‌اند، آنهائي كه بر اثر شاخ‌زدن حيوانات ديگر مرده‌اند، حيواناتي كه درندگان از بدن آنها چيزي خورده و بدان سبب مرده‌اند، مگر اين كه (قبل از مرگ بدآنها رسيده و) آنها را سر بريده باشيد.

وجه ‌استدلال در اینجاست که با حیوانات ذبح شده در همه موارد فوق را استثناء کرده و می‌فرماید:(مگر اين كه (قبل از مرگ بدآنها رسيده و) آنها را سر بريده باشيد).[92]

 

2-  ذبح مسیحیان عرب

از دیدگاه علی  رضی الله عنه  حیواناتی را که عرب‌های مسیحی ذبح می‌کنند حلال نیست، چنانکه طبری و غیره‌ از علی نقل کرده‌اند[93] و از عبیده سلمانی روایت است که گفت: خوردن حیواناتی که عرب‌های مسیحی ذبح می‌کنند، حلال نیست، چون آنها از آئین مسیحیت فقط به شرابخواری پایبند هستند[94] در روایتی دیگر آمده ‌است: حیواناتی را که مسیحیان قبیله‌ی بنی تغلب ذبح می‌کنند نخورید چون آنها از آئین مسیحیت تنها به خوردن شراب پایبند هستند[95] و استدلال نموده به اینکه ‌آنها به آموزه‌ها و حرامها و حلال‌های آیین مسیحیت پایبند نیستند، بنابراین آنها مسیحی به شمار نمی‌آیند، امّا حقیقت امر این است که خداوند متعال زمانی ذبیحه‌ی مسیحی‌ها را برای ما حلال اعلام فرمود که‌ آنها از اصل تعالیم مسیحیت در عقیده و احکام منحرف شده بودند، امّا باز هم خداوند حیواناتی را که ‌آنها ذبح می‌نمایند، حلال نموده و جمهور صحابه و فقها بر همین نظر هستند[96].

 

3- حیوانی که‌ از روی غرور و فخر فروشی ذبح می‌شود

 از دیدگاه علی  رضی الله عنه  حیوانی که‌ از روی غرور و فخر فروشی کشته می‌شود، حرام است، از جارود بن ابی سُبره روایت است که گفت: مردی از بنی ریاح که‌ابن وشیل نام داشت و شاعری بزدل بود که فرزدق شاعر با او رقابت و مسابقه داد که هر گاه شتران به آب وارد شدند، هر یک صد تا از شترانشان را بکشند و وقتی شتران به آب آمدند هر دو با شمشیرهایشان بلند شدند و شتران را پی می‌زدند، آنگاه مردم سوار بر شترها به سوی آنها رفتند تا برای خود گوشت بیاورد و علی در کوفه بود، آنگاه علی رضی الله عنه وار بر قاطر پیامبر صلی الله علیه وسلم  بیرون آمد و ندا می‌زد: ای مردم از گوشت این شتران نخورید چون برای غیر نام خدا ذبح شده‌اند. ابن حزم می‌گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم  فرمود: لعنت خدا بر کسی که برای غیر خدا حیوان را سر می‌برد [97] و حیوانی که‌از روی فخر فروشی و خود نمایی کشته می‌شود از جمله حیواناتی است که برای غیر خدا ذبح می‌شوند و این حدیث شامل آن می‌شود[98].

 

4- تخم داخل شکم مرغ مرده نجس است

تخم مرغی که در شکم مرغی است که مرده ‌است از دیدگاه علی  رضی الله عنه  پلید است و خردنش جایز نیست، چه پوست آن سفت شده باشد یا خیر، چنان که ‌ابن قدامه ‌از علی  رضی الله عنه  نقل کرده ‌است [99].

 

5-غذاهای مشرکین و آتش پرستان

علاوه بر حیواناتی که مشرکین و آتش پرستان ذبح می‌کنند خوردن دیگر غذاهایشان جایز است، چون تحریم مخصوص حیواناتی است که ذبح می‌کنند و امیر المؤمنین علی می‌گوید: خوردن غذاهای آتش پرستان اشکالی ندارد، بلکه فقط از خوردن حیواناتی نهی شده که‌آنها سرمی‌برند، [100] و در روایتی دیگر آمده ‌است: خوردن نان مجوسی اشکالی ندارد و بلکه فقط از خوردن حیواناتی نهی شده که ‌آنها ذبح می‌کنند [101] و نظر جمهور فقها همین است [102].

 

6- سفید گذاشتن موی سفید

از دیدگاه علی رضی الله عنه  چنان که‌ابن حجر و غیره‌ از او نقل کرده‌اند: تغییر دادن رنگ موی سفید با حنا و غیره جایز است[103] گفت: علی رضی الله عنه  را با سرو ریش سفید دیدم که ریش او میان شانه‌هایش را گرفته بود[104]. ابی اسحاق روایت می‌کند: که علی رضی الله عنه  را دیدم با سر طاس که موهای سرو ریش او سفید بودند[105] و از ابن حنیفه روایت است که علی رضی الله عنه  یک بار با حنا موهایش را رنگ کرد سپس این کار را ترک گفت.[106]

 

7- بازی با تخته نرد و شطرنج

بازی با تخته نرد از دیدگاه ‌امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  حرام است و او می‌گوید: اگر دو اخگر آتش را زیر و رو کنم برایم بهتر است از آن که دو مهره‌ی شطرنج و تخته نرد را جا به جا کنم و علی رضی الله عنه  به کسانی که با تخته نرد بازی می‌کردند سلام نمی‌کرد[107] و دلیل حرام بودن آن فرموده‌ی پیامبر اکرمص است که فرمود: «من لعب النّردشیر فکأنّما صبغ یده فی لحم الخنزیر و دمه»: (هر کسی با تخته نرد بازی کند، گویی دستش را در گوشت و خون خوک فرو برده ‌است)[108] و ابن قدامه‌از علی رضی الله عنه  نقل می‌کند که شطرنج نیز از دیدگاه‌ او حرام است و او در مورد شطرنج می‌گفت: شطرنج قمار عجم‌هاست [109] در روایتی دیگر آمده ‌است که شطرنج [110] همان قمار است.

 از میسره بن حبیب روایت است که گفت: علی بن ابی طالب رضی الله عنه  از کنار گروهی گذشت که با شطرنج بازی می‌کردند فرمود: «اين مجسّمه‌هائي كه شما دائماً به عبادتشان مشغوليد چيستند، اگر کسی اخگری را به دست بگیرد و آن را تا آن که خاموش می‌شود نگاه دارد برایش بهتر است که ‌آن را دست بزند » [111]از عمار بن ابی عمار روایت است که گفت: علی رضی الله عنه  از کنار مجلسی از مجالس تیم الله گذشت که مشغول شطرنج بازی بودند، آنگاه علی رضی الله عنه  در کنارشان ایستاد و گفت: سوگند به خدا برای چیزی دیگر غیر از این آفریده شده‌اید، سوگند به خدا اگر سنّت نمی‌شد آن را بر چهره‌هایتان می‌کوبیدم.[112] و دلیلش این است که شطرنج علت و سبب قمار بازی است که قمار به نقل کتاب حرام است.[113]

 

8- ازدواج موقت (صیغه)

 امیرالمؤمنین علی  رضی الله عنه  می‌گوید: رمضان همه روزه‌ها را منسوخ کرد و طلاق و عده و ارث نکاح موقت را منسوخ کردند.[114] دلیل علی رضی الله عنه  حدیثی است که‌ از پیامبر اکرم ص روایت می‌کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم  در روز خیبر خوردن گوشت الاغ‌های اهلی و از ازدواج موقت (صیغه) را حرام کرد.[115]

 

9- نکاح بدون ولی

 از ابی قیس اودی روایت است که علی رضی الله عنه  می‌گفت: اگر زنی بدون اجازه ولی خود ازدواج کرد و شوهرش با او همبستر شد، آنها از هم جدا کرده نمی‌شوند و اگر هنوز شوهرش با او همبستر نشده بود، از یکدیگر جدا کرده می‌شوند.[116]

 

10- عیب‌های جسمی ‌زن

 اگر مرد در زنی که با او ازدواج کرده عیبی دید که زندگی با او را مشکل می‌نماید، امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  می‌گوید: اگر شوهر با او همبستر شد مهریه بر او واجب است و اختیار دارد که زن را نگاه دارد یا طلاق دهد و اگر با او همبستر نشده بدون گرفتن مهریه ‌از شوهر آن ها از یکدیگر جدا می‌شوند.[117]

 

11- نکاح اخته

امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  می‌گوید: اخته نباید ازدواج کند، اگر با زنی ازدواج کرد و آن زن نمی‌دانست که مرد اخته ‌است، باید از هم جدا کرده شوند و می‌گوید: برای اخته جایز نیست که با زن مسلمان پاکدامنی ازدواج کند [118] و دلیلش این است که ‌اخته بودن از عیب‌هایی است که زن را از شوهر متنفر می‌کند و آمیزش جنسی سخت یا اصلا امکان پذیر نیست، بنابراین بر دیگر عیب‌هایی که با وجود آن جدا کردن زن و شوهر از یکدیگر جایز است قیاس می‌شود.

 

12- کسی که بدون آگاهی همزمان با دو خواهر ازدواج کرده باشد

 کسی با زنی ازدواج کرد و سپس با خواهر آن زن ازدواج نمود و آنگاه روشن شد که‌این دو زن خواهر یکدیگر هستند، از دیدگاه علی رضی الله عنه  زنی که بعداً با او ازدواج شده طلاق داده می‌شود، ابن جریج می‌گوید: علی رضی الله عنه  در مورد مردی که با زنی ازدواج می‌کند و با او همبستر می‌شود، سپس به سرزمینی دیگر می‌رود و با زنی دیگر ازدواج می‌کند و بعداً مشخص می‌شود که زن دوّم خواهر زن اوّل است، شوهر باید از زن دوّم جدا شود و با زن اوّل زندگی نماید، امّا زمانی به زن اولش رجوع کند که عدّه دوّمی‌تمام شود [119] این قول جمهور فقهای مذاهب است، [120] و دلیلشان این است که نکاح اوّل صحیح بوده ودوّمی‌ناصحیح و باطل است و منعقد نمی‌شود.[121]

 

13- آمیزش با زن از پشت حرام است

از دیدگاه علی رضی الله عنه  چنان که ‌ابن قدامه ‌از او نقل می‌کند آمیزش با زن از راه عقب حرام است، [122] ابی معتمر می‌گوید: علی رضی الله عنه  بالای منبر صدا زد و گفت: از من بپرسید، آنگاه مردی گفت: آیا با زنان از راه عقب آمیزش درست است؟ گفت: پائین رفته‌ای که خداوند تو را پائین اندازد، آیا ندیده‌ای که خداوند می‌گوید:

« وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ» (اعراف/80)

 (شما کار بسیار زشتی را انجام می‌دهید، کار زشتی که کسی از جهانیان پیش از شما مرتکب آن نشده‌است). همین از عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و ابوهریره  رضی الله عنه  روایت شده ‌است و سعید بن مسیب و ابوبکر بن عبدالرحمان و مجاهد و عکرمه نیز به همین رأی داده‌اند و نظر ابوحنیفه و شافعی و احمد و مالکی‌ها و ظاهریه نیز همین است، [123] و دلیل حرام بودن این کار فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه وسلم  است که فرمود: «ملعون است هر کس از راه عقب با همسرش آمیزش کند» [124] و هرگاه ‌از چیزی نهی شد و به دنبال آن لعنت ذکر شد، دلیل بر حرام بودن است.[125]

 

14- عدّه‌ی زن حامله‌ای که شوهرش وفات یافته‌است

 اگر زنی حامله بود و شوهرش وفات یافت و او قبل از آن عدتش تمام شود و وضع حمل کرد، از دیدگاه علی رضی الله عنه  همان وقت که دیرتر است عدّه‌ی او به شمار می‌رود، یعنی اگر قبل از تکمیل شدن چهار ماه و ده روز وضع حمل کرد، باید چهار ماه و ده روز را برای سپری شدن عدّه در نظر بگیرند و اگر قبل از وضع حمل چهار ماه و ده روز تمام شد عدّه‌ی او وضع حمل است، این مطلب از ابن رشد و غیره نقل شده ‌است، [126] عبدالرحمن معقل می‌گوید: نزد علی بودم که مردی از او در مورد عدّه‌ی زن حامله‌ای پرسید که شوهرش وفات یافته، گفت آن زن باید دیرترین عدّه را بگذراند [127].

 

قول راجح این است که در هر دو صورت عدت زن وضع حمل است و در حدیث صحیح از عبدالله بن عتبه روایت است که سبیعه بنت حارث به او گفت: من در عقد نکاح سعد بن خوله بودم و سعد از کسانی است که در بدر حضور داشته‌است و در زمان حج وداع در حالی که حامله بودم سعد وفات یافت و بعد از وفاتش دیری نگذشت که وضع حمل کردم و و پس از طی دوران زایمان و نفاس خود را برای خواستگاری آراستم، ابوالسّنابل بن بعکک نزد من آمد و گفت: چرا خود را آراسته‌ای؟ شاید می‌خواهی ازدواج کنی؟ سوگند به خدا که نمی‌توانی ازدواج کنی مگر بعد از آن که چهارماه و ده روز از وفات شوهرت گذشته باشد. سبیعه می‌گوید: وقتی این را شنیدم لباسه ایم بر تن خود پیچیدم و شامگاه نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم  آمدم و او را در این مورد پرسیدم، در پاسخ من فرمود: وقتی وضع حمل کرده‌ای عده‌ات تمام شده و مرا دستور داد که ‌اگر می‌خواهی ازدواج کن[128] و رأی اکثریّت علمای مسلمین همین است. گفته شده: بعد از شنیدن این حدیث بر این قول اجماع شده‌است [129].

شعبی می‌گوید: تصدیق نمی‌کنم که علی گفته باشد عدّه‌ی زن حامله‌ای که شوهرش وفات یافته که طولانی‌ترین مدّت در میان چهار ماه و ده روز یا زایمان باشد [130]. شاید حدیث سبیعه به علی رضی الله عنه  نرسیده، به خاطر این چنین می‌گفت و گر نه با حدیث صحیح نمی‌توان مخالفت کرد[131].

 

احکام متعلق به معاملات مالی

1- جوایز پادشاه

امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه فرمود: گرفتن پاداش پادشاه ‌اشکالی ندارد و آنچه ‌از حلال به شما می‌دهد بیشتر از حرام آن است [132] همچنین می‌گوید: از پادشاه چیزی درخواست مکن، ولی اگر به شما داد آن را بگیر، چون دارایی‌های حلالی که در بیت المال هست از چیزهای حرامی‌که در آن هست بیشترند[133].

 

2- هدیه دادن به خاطر دفع ظلم و گرفتن حق

از دیدگاه علی رضی الله عنه  چنان که‌ابن حزم از او نقل می‌کند: هر کس فردی را در رسیدن به حقی یاری کند، یا ستمی ‌را از او دور نماید، جایز نیست از کسی که به او کمک کرده هدیه‌ای قبول کند.[134]

 

3- ضمان نبودن عاریه

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر کسی چیزی را به عاریه بگیرد و بدون تجاوز و تقصیر نسبت به آن، آن چیز تلف شود از او خسارت گرفته نمی‌شود[135] و علی رضی الله عنه  می‌گوید: ضمانت و پرداختن خسارت عاریه لازم نیست، چون عاریه دادن نیکی و احسان است مگر آنکه خلافی صورت گیرد، آنگاه دادن خسارت لازم می‌شود.[136]

 

4- ضمان نبودن ودیعه

ودیعه‌ امّانتی است که به دست امّانتدار سپرده می‌شود و اگر بدون تعدی و کوتاهی وی تلف شود پرداختن خسارت بر امّانتدار لازم نیست و علی رضی الله عنه  می‌گوید: امّانتدار و کسی که چیزی را برای استفاده عاریه گرفته‌است ملزم به پرداخت خسارت نمی‌شود.[137]

 

5- فروختن غنیمت به کفّار

از دیدگاه علی رضی الله عنه  فروختن اموالی که مسلمین در جنگ از کافران به غنیمت گرفته‌اند به خود کافران جایز نیست، از امّ موسی روایت است که گفت: مقداری ظروف طلایی از ظروف عجم را نزد علی رضی الله عنه  آوردند، او خواست آن را بشکند و بین مسلمین تقسیم نماید، مردمانی از دهقانها گفتند: اگر این ظرف‌ها را بشکنی قیمتشان کاهش می‌یابد، ما آن را از شما می‌خریم، علی رضی الله عنه  گفت: نمی‌خواهم چیزی را که خدا از دست شما گرفته به شما بازگردانم، آنگاه علی رضی الله عنه  آن را شکست و بین مسلمین تقسیم کرد، [138] امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  این کار را کرد تا کفار افتخارات خود را به یاد نیاورند و با بازگرداندن به آنها سودی عاید آنها نشود.

 

6- تضمین صنعتگر

به منظور حفظ اموال مردم باید صنعتگر ضامن اموالی باشد که مردم به منظور اصلاح یا درست کردن چیزی تحویل صنعتگرمی‌دهند، شاطبی می‌گوید: خلفای راشدین چنین قضاوت نمودند که صنعتگر ضامن است.

 علی بن ابی طالب رضی الله عنه  می‌گوید: جز این چیزی به طلاح مردم نیست، [139] و ضامن قرار دادن صنعتگر تحقق هدفی از اهداف شریعت است مبنی بر حفظ و صیانت اموال مردم از تلف شدن [140] و در مصنف عبدالرزاق آمده که علی رضی الله عنه  از خیاط و صنعتگر و امثال آن در صورتی که جنس کسی را تلف می‌کردند، خسارت می‌گرفت تا اینگونه حق مردم ضایع نشود[141].

 

7-بستن پیمان با اهل ذمّه و سخت نگرفتن در پرداخت سرانه

امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  می‌گوید: از مشرکین عرب چیزی جز اسلام یا شمشیر پذیرفته نمی‌شود، امّا از مشرکین عجم سرانه گرفته می‌شود و اهل کتاب از عرب و عجم اگر از پذیرفتن اسلام امتناع ورزیدند و از ما خواستند که در مقابل تأمین امنیت جان و مال آن ها از ایشان سرانه بگیریم، قبول می‌کنیم [142] و از علی رضی الله عنه  روایت است که می‌گفت: آن ها پیمان ذمی‌ ودن را پذیرفته‌اند تا مال و جان و خونشان همچون خون ما مصون باشد[143] و علی رضی الله عنه  با مهربانی و نرمی‌از آنها مالیات (سرانه) می‌گرفت و در مبلغ آن آسان می‌گرفت، از عبدالملک بن عمیر روایت است که گفت: مردی از قبیله‌ی ثقیف به من گفت: علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  مرا به عنوان عامل جمع آوری مالیات مقرر کرد و فرمود: برای گرفتن یک درهم هرگز کسی را شلاق نزن و آن ها را مجبور به فروش آذوقه‌ی و لباس زمستان و تابستان مکن و مردی را در پی یافتن یک درهم از جا بلند مکن، میگوید: گفتم: ای امیرالمؤمنین در این صورت به همان حالتی که از پیش تو رفته‌ام نزد تو بر می‌گردم، فرمود: اگر به همانصورت هم که می‌روی بر گردی سخت مگیر، وای بر تو! ما فقط دستور داده شده‌ایم که‌ آنچه‌ اضافه هست را از آنان به عنوان سرانه بگیریم.[144]

 

دوّم: در مورد مجازات‌ها

1- مجازات مرتد

امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  گفت: سه بار از مرتدّ درخواست توبه می‌شود، اگر به اسلام بازگشت که خوب و گرنه کشته می‌شود.[145] دلیل کشتن مرتدّ حدیثی است که‌ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه وسلم  روایت می‌کند که فرمود: «من بدّل دینه فاقتلوه» [146]: (هرکس دینش را تغییر داد او را بکشید) و دلیل اینکه باید از مرتد درخواست توبه می‌شود حدیثی است که جابر بن عبدالله روایت می‌کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم  مردی را که مرتد شده بود چهار بار به توبه فراخواند[147]و در مورد دعوت به توبه زندیق یعنی کسی که ‌اظهار اسلام می‌کند و در درون کافر است، دو قول نقل شده ‌است :

الف- در دعوت دادن مرتد و زندیق به اسلام و توبه فرقی نیست.[148]

ب- کسی که‌ اظهار ارتداد و بازگشت از اسلام می‌نماید به توبه و بازگشت به اسلام دعوت داده می‌شود و زندیق به توبه فراخوانده نمی‌شود، أثرم با سند خود نقل می‌کند که عربی را که مسیحی شده بود پیش علی  رضی الله عنه  آوردند، علی رضی الله عنه  از او خواست که توبه کند و به اسلام بازگردد، امّا او نپذیرفت، آنگاه حضرت علی رضی الله عنه  آن مرد را کشت و گروهی را نزد او آوردند که نماز می‌خواندند امّا زندیق بودند و گواهان عادل به زندیق بودنشان گواهی دادند، امّا آن ها انکار کردند و گفتند: ما دینی جز اسلام نداریم، آنگاه علی رضی الله عنه  آن ها را کشت و از آن ها درخواست توبه نکرد و گفت: آیا می‌دانید چرا از مسیحی خواستم که توبه کند و به اسلام برگردد؟ چون او کیش خود را آشکار کرده بود از او خواستم که توبه کند، امّا زندیق‌هایی را که گواهان به کفرشان گواهی دادند کشتم چون آن ها با وجود چند شاهد انکار کردند. [149] و در مورد زنی که مرتد می‌شود از علی رضی الله عنه  دو قول نقل شده‌است:

الف- در اینکه کشته می‌شود با مرد فرقی ندارد و این قول از ابوبکر  رضی الله عنه  هم نقل شده و حسن و زُهری و نخعی و مکحول و حماد و مالک و لیث و اوزاعی و شافعی و اسحاق نظرشان همین است[150].

ب- زن کنیز کشته نمی‌شود و این قول حسن و قتاده‌ است، چون ابوبکر رضی الله عنه  زنان قبیله‌ی بنی حنیفه و فرزندانشان را وقتی که‌ این قبیله مرتدّ شد برده و کنیز قرار داد و یکی از آن ها را به علی رضی الله عنه  داد و علی رضی الله عنه  از او صاحب فرزندی به نام محمد بن حنفیه گردید و این در حضور جمعی از صحابه انجام شد و کسی اعتراض نکرد، از این رو این مسئله به اجماع انجام شد[151]، همانگونه که داستان فرستاده شدن لشکری به سوی بنی ناجیه ‌از سوی علی  رضی الله عنه  دلیلی بر این نظریه ‌است، بعداً در این مورد سخن گفته خواهد شد و در این داستان آمده‌ است که جنگجویان قبیله بنی ناجیه کشته شدند و زنان و فرزندانشان به اسارت در آمدند [152].

امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  مرتدّین را با شیوه‌های مختلف متناسب با وضعیت و حالت هریک به نحو ذیل به قتل رسانید:

الف- گردن زدن مرتد با شمشیر، چنان که علی بن ابی طالب رضی الله عنه  در جواب نامه‌ی محمدبن ابی بکر که ‌از او در مورد دو مسلمان که کافر شده بودند پرسید، فرمود: آن دو نفر که کافر شده‌اند، اگر توبه کردند خوب است و گرنه گردنشان را بزن[153].

ب- زدن و کتک کاری تا مرگ، در مصنّف ابن ابی شیبه آمده ‌است که مردی مسیحی را نزد علی رضی الله عنه  آوردند که مسلمان شده بود و دوباره مسیحی شده بود، علی رضی الله عنه  از او چیزی پرسید و او جواب داد، سپس علی رضی الله عنه  به سوی او رفت و با پایش به او لگدی زد، آنگاه مردم بلند شدند و او را زدند تا اینکه ‌او را کشتند.[154]

ج- سوزاندن بعد از کشتن، چنان که در داستان مستورد عجلی که مسلمان شد و سپس مرتد گردید آمده ‌است، که علی رضی الله عنه  بعد از آن که‌او را کشت وی را سوزاند، شاید علی رضی الله عنه  به خاطر این جسد او را آتش زد که مبادا قومش قبر او را باز کنند و جسد او را دربیاورند و قومش مبلغی پول پیشنهاد کردند که در مقابل تحویل جسد او بپردازند امّا علی رضی الله عنه  نپذیرفت.[155]

د - کشتن با سوزاندن در آتش، چنان که در داستان علی با سبئیه ذکر شد.[156]

 کشتن مرتد سبب حفظ و صیانت دین می‌شود که ‌از جمله‌اهداف شریعت حفاظت از دین است، ملاحظه نمودیم که خلفای راشدین در اجرای احکام الهی در مورد هواپرستان و آن هایی که‌از دایره دین خارج بودند چقدر جدی و کوشا بوده‌اند و مجازاتی را که مناسب هر یک بود به او می‌دادند و از بزرگترین مجازات‌های هوا پرستان یکی کشتن مرتدین و جنگیدن با آن ها بود، چنان که خلفای راشدین چنین کردند و آن ها فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه وسلم  را اجرا کردند که فرمود: «لا یحلّ دم امرئ مسلم یشهد أن لا إله‌الاّ الله ‌الاّ بإحدی ثلاثٍ: الثیّب الزّانی و النّفس بالنّفس و التّارک لدینه ‌المفارق للجماعة »): ریخت خون مسلمانی که به لا اله‌الا الله گواهی جایز نیست مگر در یکی از این سه مورد: متاهل زناکار، کشتن در مقابل کشتن کسی دیگر و کسی که دینش را ترک می‌کند و از جماعت مسلمین جدا می‌شود)[157]. ابن تیمیه می‌گوید: اگر مرتد کشته نشود، هر کسی که به دین می‌گرود از دایره ‌آن بیرون می‌رود، بنابراین کشتن مرتد حفاظت از دین و اهل دین است و کشتن مرتد از کم شدن مسلمین و بیرون رفتن از اسلام جلوگیری می‌کند.[158]

 

2- مجازات زنا

الف- داستان یک مورد سنگسار

 شعبی می‌گوید: شراحه زن شوهر داری بود و شوهرش در شام بود و با او فاصله داشت، شراحه حامله شده بود، آقایش او را نزد امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب  رضی الله عنه  آورد و گفت: این زن زنا کار است و به زنا اعتراف کرده ‌است، آنگاه علی او را روز پنجشنبه صد ضربه شلاق زد و روز جمعه سنگسارش کرد و برای او چاله‌ای زد که تا ناف در آن قرار گرفت و من حضور داشتم، سپس گفت: سنگسار کردن سنّتی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم  بنیان گذار آن است. اگر کسی علیه ‌این زن گواهی می‌داد اولین کسی که به سوی او سنگ می‌انداخت شاهد بود با شهادتی که علیه ‌او داده بود، ولی این زن اعتراف کرده‌ است، پس من اوّلین کسی هستم که به سوی او سنگ پرتاب می‌کنم، آنگاه سنگی به او زد و سپس مردم سنگ زدن را شروع کردند و من هم یکی از آنها بودم، سوگند به خدا من یکی از کسانی بودم که ‌او را کشتند.

 در لفظ احمد و بخاری آمده که علی گفت: بر اساس کتاب خدا او را شلاق زدم و بنا بر سنّت و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم  او را سنگسار کردم، [159] این حکم قضایی اجتهاد علی رضی الله عنه  است و فقها در این مورد اختلاف نظر دارند و جمهور می‌گویند که هر دو مجازات شلاق و سنگسار جمع نمی‌شوند، [160] در روایتی دیگر آمده ‌است: در بازار برای آن زن چاله‌ای حفر کرد و مردم اطراف آن حلقه زدند، آنگاه علی رضی الله عنه  با شلاق آن ها را زد و گفت: اینطور نه، اگر اینچنین کنید یکدیگر را زخمی‌ می‌کنید، صف بایستید همان طور که در نماز به صف می‌ایستید، سپس گفت: ای مردم اگر زناکار اعتراف کرده باشد اوّلین کسی که‌ او را سنگسار می‌کند امّام است و اگر چهار گواه به زنا گواهی دهند، اولین کسی که سنگ می‌زند شاهد‌ها هستند، سپس امام سنگ می‌زند و سپس عموم مردم، آنگاه سنگی به آن زن زد و تکبیر گفت و سپس به صف اوّل دستور داد و گفت: بزنید و سپس گفت: برگردید و سپس صف بعدی تا اینکه زن را کشتند.[161]

 

ب- به تاخیر انداختن سنگسار کردن زن حامله

از دیدگاه علی  رضی الله عنه  [162] اگر زنای زن حامله ثابت شود، تا وقتی که وضع حمل کند مجازاتش به تأخیر می‌افتد و از او  رضی الله عنه  روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم  خدمتگذاری داشت که مرتکب کار زشت شده بود، ایشان ص به من دستور داد که حد و مجازات را بر او اجرا کنم، دیدم که تازه زایمان کرده، نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم  آمدم و ماجرا را با او درمیان گذاشتم، فرمود: وقتی خونش بند آمد حد و مجازات را بر او اجرا کن، بر کنیزان و بردگان خود مجازات را اقامه کنید.[163]

 

ج- زنی که به زنا مجبور شده ‌است

 زنی که به زور زنا شده ‌از دیدگاه علی رضی الله عنه  مجازات نمی‌شود و در مقابل مهریه به او می‌رسد، [164] علی رضی الله عنه  می‌گوید: دوشیزه‌ای که به زنا مجبور شده‌است به اندازه مهریه‌ یکی از خویشاوندانش از زناکار گرفته می‌شود و بیوه‌ای که به زور با او زنا شده‌است مقدار مهریه بیوه‌ای مثل خودش به او تعلق می‌گیرد.[165]

 

د- زنی که‌از روی ناچاری مرتکب زنا می‌شود

 اگر زنی به خاطر نجات دادن خود از مرگ به ناچار مرتکب زنا گردید، از دیدگاه علی مجازات نمی‌شود و در روایتی آمده‌ است: زنی نزد عمر رضی الله عنه  آمد و گفت: من زنا کرده‌ام مرا سنگسار کن، عمر او را برگرداند تا آن که تا چهار بار به زنا گواهی داد، آنگاه عمر رضی الله عنه  فرمان داد او را سنگسار کنند، در آنموقع علی رضی الله عنه  گفت: ای امیرالمؤمنین او را بازگردان و از او بپرس چرا زنا کرده‌ای، شاید عذری داشته‌است؟ عمر رضی الله عنه  او را باز گرداند و گفت: چگونه زنا کردی؟ زن گفت: خانواده‌ام شترانی داشتند، به دنبال شتران خانواده‌ام رفتم ما شریکی داشتیم، او نیز به دنبال شتر‌های خود بیرون آمده بود، من با خود آب همراه آورده بودم و شترانم شیر نداشتند و شریک ما هم آب همراه داشت و هم شترانش شیر داشتند، آب من تمام شد، از او درخواست آب کردم، امّا او نپذیرفت و گفت آب نمی‌دهم مگر اینکه خود را در اختیارم بگذاری، من نپذیرفتم تا اینکه نزدیک بود بمیرم، آن وقت به خواسته‌اش تن دادم، آنگاه علی رضی الله عنه  گفت: الله‌اکبر، ولي آن كس كه مجبور شود در صورتي كه علاقه‌مند نباشد و از حد نگذرد، به نظر من معذور است [166] در روایتی دیگر آمده‌است که عمر رضی الله عنه  به او چیزی داد و رهایش کرد و فقها این حادثه را در ضمن موضوع اجبار به زنا ذکر کرده‌اند و در ساقط شدن مجارات کسی که به اجبار با او زنا شد اختلافی ندارند، امّا به زور انجام دادن غیر از مجبور شدن است چون کسی که مجبور است و چاره‌ای ندارد با اختیار خودش کار را انجام می‌دهد، امّا در انجام کار با اکراه فرد را به زور به انجام کار وادار می‌کنند، به دلیل اینکه خداوند متعال اکراه را جدا از مجبور شدن ذکر کرده‌است، چنان که می‌فرماید:

« إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ » (نحل/ 106)

 (جز آنانی که وادار به اظهار کفر می‌شوند و در همان حال دلهایشان ثابت بر ایمان است).

 

ه- - دفع حدود با شبهات

از دیدگاه علی رضی الله عنه  حدودات شرعی با شُبهه ساقط می‌شوند، ضحاک بن مزاحم از علی رضی الله عنه  روایت می‌کند که گفت: وقتی در حدود و مجازات‌ها شاید و غیره مطرح شد مجازات اجرا نمی‌شود [167] و از علی رضی الله عنه  روایت است که زنی نزد او آمد و گفت: من زنا کرده‌ام، علی رضی الله عنه  گفت: شاید در رختخواب خود خواب بودی که کسی این کار را با تو کرد، یا به زور به این امر وادار شده‌ای؟ زن گفت: با اختیار خود بی آن که وادار شوم آن را انجام دادم، گفت: شاید بر خودت خشم گرفته‌ای گفت: خشم نکرده‌ام، آنگاه‌او را نگاه داشت و زندانی کرد و او را شلاق زد چون آن هنوز ازدواج نکرده بود [168] از این رو او را شلاق زد.

 

و- زنای زن مسیحی

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر یک زن مسیحی زنا کند مجازات نمی‌شود، بلکه به اهل دینش سپرده می‌شود تا آن ها بر اساس مقررات دین خود او را مجازات کنند، [169] قابوس بن مخارق روایت می‌کند که محمد بن ابی بکر نامه‌ای به علی  رضی الله عنه  نوشت و از او در مورد مسلمانی پرسید که با زنی مسیحی زنا کرده‌است، علی در جواب به او نوشت: مسلمان را با اقامه حد بر او مجازات کن و زن مسیحی را به اهل دینش بسپار، [170] مجازات زنا امری عبادی است که فرد را از گناه پاک می‌گرداند و این مجازات برای کسی که مسلمان نیست نمی‌سزد.

 

ز- اجرای حدودات شرعی کفاره گناه است

 ابی لیلی از مردی از قبیله هزیل که‌از قریش به شمار می‌آمد روایت می‌کند که گفت: از علی رضی الله عنه  شنیدم که می‌گفت: هر کسی مرتکب گناهی شد و حد شرعی بر او اجرا گردید، اجرای حد و مجازات کفاره گناهانش می‌باشد، [171] همچنین در روایتی دیگر از او آمده‌ است که می‌گوید: وقتی شراحه سنگسار شد همراه علی رضی الله عنه  بودم گفتم: این زن بر بدترین حالتی که داشت وفات یافت، آنگاه علی مرا با چوب یا شلاقی که در دست داشت چنان زد که ‌احساس درد کردم، گفتم: دردمندم کردی، گفت: بگذار درد بگیری، این زن هرگز در مورد گناهش پرسیده نخواهد شد مثل وامی‌که پرداخت شود.[172]

دلیل دیدگاه علی رضی الله عنه  حدیث عباده بن صامت  رضی الله عنه  است که می‌گوید: در مجلسی با پیامبر صلی الله علیه وسلم  نشسته بودیم، ایشان فرمودند: هر کس مرتکب زنا شد و مجازات گردید، مجازاتش کفاره گناهش می‌باشد و هر کسی مرتکب این گناه گردید و خداوند راز او را پوشاند کار او با خداست؛ اگر بخواهد او را می‌بخشد و اگر بخواهد او را عذاب می‌دهد[173].

 یکی از اهداف آئین اسلامی‌حفاظت از آبرو و حیثیّت و صیانت نسب‌هاست، محفوظ نبودن نسب‌ها مفاسد زیادی به بار می‌آورد، از جمله ‌اینکه به دنبال آن جنگ‌ها و فساد و اختلاط انساب و قطع نسل پیش می‌آید، چون هدف زناکار این نیست که ‌از آن زن صاحب فرزندی شود، بلکه هدف فقط شهوت رانی و لذت بردن است و اگر پاکدامنی نباشد مردم از ازدواج روی برمی‌تابند و فساد اخلاقی شایع می‌گردد و جنایت زنا ظهور می‌یابد، علاوه بر مفاسد اخلاقی و بهداشتی حاصله‌از آن و نیز سبب می‌شود تا مصایب و بلاها سرازیر شوند و اگر تنها فقط همین آیه در مورد زنا نازل می‌شد که می‌فرماید: « وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا »(اسراء/32) یعنی: و (با انجام عوامل و انگيزه‌هاي زنا) به زنا نزديك نشويد كه زنا گناه بسيار زشت و بدترين راه و شيوه‌است.

اگر تنها همین آیه نازل می‌شد کافی بود[174]، بنابراین اسلام مقررات لازم را برای حفاظت از آبروی مردم و صیانت نسب‌ها مقرر نموده و خلفای راشدین آن را اجرا کرده‌اند.

 

3- مجازات شراب

الف- شراب خواری در رمضان

عطاء از پدرش روایت می‌کند که علی رضی الله عنه  نجاشی حارثی شاعر را که در ماه رمضان شراب نوشیده بود هشتاد ضربه شلاق زد و او را زندانی کرد و روز بعد او را از زندان بیرون آورد و بیست شلاق دیگر به او زد و به او گفت: این بیست ضربه شلاق را برای آن به تو زدم که در مقابل خداوند به خود جرأت داده‌ای و در رمضان روزه نبوده‌ای.[175]

 

ب- حکم مردن به سبب اجرای مجازات شراب خواری

 از علی رضی الله عنه  روایت است که گفت: در مورد هیچ کسی که به سبب اجرای حد بر او می‌میرد به دلم چیزی نمی‌گذرد جز کسی که به سبب اجرای مجازات شراب بر او می‌میرد و اگر چنین کسی بمیرد دیه‌اش را می‌پردازم، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم  چنین نکرده‌است.[176]

احکام و دستورات شریعت اسلامی‌مقرر داشته‌اند که عقل انسان که خداوند به سبب آن به او کرامت داده مصون بماند، از این رو شریعت اسلامی‌شراب را حرام کرده که عقل انسان را می‌برد و ناپدیدش می‌کند، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (90) إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» (مائده/ 90-91).

اي مؤمنان! ميخوارگي و قماربازي و بتان (سنگيي كه در كنار آنها قرباني مي‌كنيد) و تيرها (و سنگها و اوراقي كه براي بخت‌آزمائي و غيبگوئي به كار مي‌بريد، همه و همه‌از لحاظ معنوي) پليدند و (ناشي از تزيين و تلقين) عمل شيطان مي‌باشند. پس از (اين كارهاي) پليد دوري كنيد تا اين كه رستگار شويد. اهريمن مي‌خواهد از طريق ميخوارگي و قماربازي در ميان شما دشمنانگي و كينه‌توزي ايجاد كند و شما را از‌ياد خدا و خواندن نماز باز دارد. پس آيا (از اين دو چيزي كه پليدند و دشمنانگي و كينه‌توزي مي‌پراكنند و بندگان را از‌ياد خدا غافل مي‌كنند و ايشان را از همه عبادات، به ويژه نماز كه مهمترين آنها است، باز مي‌دارند) دست مي‌كشيد و بس مي‌كنيد؟!

 پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «کلّ مسکر خمر و کلّ خمر حرام»: هر چه ‌انسان را مست می‌کند شراب است و هر شرابی حرام است.[177] بنابراین کسی که مست است مجازات می‌شود و شریعت اسلام مخدرات و چیزهایی که سلامت عقل را تهدید می‌کنند و بر آن تاثیر می‌گذارند را حرام کرده ‌است.[178]

حفاظت و صیانت عقل مطلوب شریعت است، چون با مصون بودن عقل دیگر ضروریات مصون و محفوظ می‌مانند و بی توجهی به حفظ عقل خلل و زیآنهای بی‌شماری بر سلامتی عقل به دنبال دارد.[179]

 

4- مجازات دزدی

الف: مال باید در حرز قرار گرفته باشد

 از دیدگاه علی رضی الله عنه  برای اینکه دست سارق قطع شود باید او مال را از جای محفوظ و متناسب با ارزش آن مال دزدیده باشد، از ضمره روایت است که علی  رضی الله عنه  گفت: دست دزد قطع نمی‌شود مگر آن که کالا را از خانه دزدیده باشد.[180]

 

ب- سرقت چیزی که در آن شبهه مالکیت است

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر سارق چیزی را دزدیده باشد که در آن شبهه‌ی مالکیت باشد، مثل اینکه سهمی‌در آن داشته باشد، دستش قطع نمی‌شود، [181] از زیدبن ثابت بن دثار روایت است که مردی را نزد علی رضی الله عنه  آوردند که ‌از اموال خُمس دزدی کرده بود، علی رضی الله عنه  فرمود: او در این خُمس سهمیه دارد و دستش را قطع نکرد. شعبی از علی رضی الله عنه  روایت می‌کند که می‌گفت: هر کسی از بیت المال دزدی کند دستش قطع نمی‌شود.[182]

 

ج- دزدیدن انسان آزاد

از دیدگاه علی رضی الله عنه  هر کسی بچه ‌آزادی غیر برده را دزید، به مجازات آن دستش قطع می‌شود. از ابن جُریج روایت است که گفت علی رضی الله عنه  دست کسی را که فرد آزادی را فروخته بود قطع کرد و گفت: فرد آزاد برده قرار نمی‌گیرد، [183] چون ارزش انسان از مال بیشتر است، پس به طریق اولی دست کسی که‌ انسانی را می‌دزدد قطع می‌شود.

 

  د- برده‌ای که‌از مال آقایش دزدی می‌کند

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر برده‌ای از اموال صاحب و آقایش سرقت کند، دستش قطع نمی‌شود و از حَکَم روایت است که علی رضی الله عنه  گفت: اگر غلام من از مالم دزدی کند دستش را قطع نمی‌کنم.[184]

 

ه- - ثابت کردن سرقت

ابن قدامه نقل می‌کند که‌از دیدگاه علی رضی الله عنه  جرم سرقت با شهادت دو شاهد یا دوبار اعتراف کردن سارق ثابت می‌شود[185] و از عکرمه بن خالد روایت است که گفت: علی رضی الله عنه  دست هیچ دزدی را قطع نمی‌کرد مگر آن که گواهان می‌آمدند و علیه ‌او گواهی می‌دادند و اگر گواهی می‌دادند دستش را قطع می‌کرد و اگر از دادن شهادت امتناع می‌ورزیدند او را رها می‌کرد. یکبار دزدی را آوردند و علی رضی الله عنه  او را زندانی کرد و فردای آن روز او و دوگواه را فراخواند، گفتند: یکی از گواهان حاضر نشده ‌است، آنگاه علی رضی الله عنه  دزد را آزاد کرد و دستش را قطع نکرد.[186] قاسم بن عبدالرّحمن و او از پدرش روایت می‌کند که مردی نزد علی رضی الله عنه  آمد و گفت: من دزدی کرده‌ام، علی رضی الله عنه  بر او پرخاش کرد و به او ناسزا گفت: او بازهم گفت: من دزدی کرده‌ام، علی رضی الله عنه  فرمود: دستش را قطع کنید او دوبار علیه خودش گواهی داده ‌است، دستش را در گردنش آویزان کنید.[187]

 

و- کشف دزد قبل از سرقت

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر دزد قبل از آن که کالا را از مکان محفوظ بردارد دستگیر شود، دستش قطع نمی‌شود، حارث از علی روایت می‌کند که مردی را آوردند که خانه‌ای را سوراخ کرده بود و در همان حالت دستگیر شده بود و علی دستش را قطع نکرد، [188] در لفظ دیگر این اضافه شده که‌او را چند ضربه شلاق به عنوان تعزیر زد.[189]

 

ز- تکرار دزدی

از دیدگاه علی رضی الله عنه  هر کسی دزدی کند دست راستش قطع می‌شود، اگر برای بار دوّم دزدی کند پای چپش قطع می‌شود و اگر برای بار سوّم دزدی کند تعزیر می‌شود و دست دیگر و پای دیگرش قطع نمی‌شود، این نظریه را ابن منذر و غیره‌از علی  رضی الله عنه  نقل کرده‌اند، [190] و از عبدالله بن سلمه روایت است که دزدی را نزد علی آوردند ایشان دست او را قطع کرد، باز برای بار دوم او دزد کرده بود و او را نزد علی رضی الله عنه  آوردند، آنگاه علی رضی الله عنه  پایش را قطع کرد، باز برای بار سوم او را آوردند آنگاه علی گفت: اگر دست دیگرش را قطع کنم صورتش را با چه پاک کند و با چگونه غذا بخورد؟ سپس گفت: اگر پایش را قطع کنم با چه راه می‌رود؟ من از خدا شرمم می‌آید، عبدالله بن سلمه می‌گوید: آنگاه علی رضی الله عنه  او را شلاق زد و برای همیشه‌ او را به زندان انداخت.[191] از مغیر و شعبی روایت است که گفتند: علی  رضی الله عنه  می‌گفت: اگر دزد چند بار دزدی کرد، یک دست و یک پایش قطع می‌شود و اگر باز هم دزدی کرد زندانی می‌شود، [192] و شعبی می‌گوید: علی فقط یک دست و یک پا را قطع می‌کرد و اگر دزد بعد از این دزدی می‌کرد زندانی و تنبیه می‌شد و علی رضی الله عنه  می‌گفت: من از خدا شرم می‌کنم که برای دزد دستی نگذارم که با آن غذا بخورد و استنجاء و طهارت کند.[193]

 

ح- قطع کردن دست و آویزان کردن آن

 از دیدگاه علی رضی الله عنه  مستحب است که دست دزد وقتی قطع می‌شود بعد از آن به گردنش آویزان گردد، [194] از حجیه بن عدی روایت است که می‌گوید: علی رضی الله عنه  دست دزد را قطع و آنها را زندانی می‌کرد و وقتی بهبودی می‌یافتند آنها را از زندان بیرون می‌آورد و می‌گفت: دست‌هایتان را به سوی خدا بلند کنید و آنها دست‌هایشان را بلند می‌کردند، می‌گفت: چه کسی دست‌هایتان را قطع کرده‌است؟ می‌گفتند: علی رضی الله عنه  سپس می‌فرمود: چرا؟ می‌گفتند: چون دزدی کرده‌ایم، سپس می‌گفت: بار خدایا گواه باش، بار خدایا گواه باش[195] و دست قطع شده را در روغن داغ می‌زد تا خون ریزی نکند و زودتر بهبود یابد، مبادا زخم عفونت کرده و به دیگر قسمتهای بدن سرایت کند و فرد تلف شود.[196]

یکی از اهداف شریعت اسلامی‌حفظ و صیانت از اموال مردم است، آن مالی که مایه‌ی دوام و استواری زندگی است و تمام عوامل و وسایل گرفتن مال را بدون حق شرعی حرام کرده و نیز ممنوع و حرام نموده و هر کس که مرتکب این جرم شود و سرقت بر او ثابت گردد، اسلام حد و مجازات سرقت اجراء می‌کند، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

« وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (المائده/ 38)

دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملي كه‌انجام داده‌اند به عنوان ‌يك مجازات الهي قطع كنيد.

خلفای راشدین این احکام را اجرا کرده‌اند.

 

سوم: احکام قصاص و جنایات‌

شریعت اسلامی‌به خاطر حفاظت و صیانت جان مردم و جلوگیری از مفاسدی که قتل و خون ریزی به دنبال دارد احکام قصاص را تشریع کرده، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى » (البقره/ 178)

اي كساني كه‌ايمان آورده‌ايد! درباره كشتگان، (قانون مساوات و دادگري) قصاص بر شما فرض شده‌است.

 و می‌فرماید: « وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»

(البقره/ 179)

ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص، حیات و زندگی است.

و می‌فرماید:« وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا » (الاسراء/ 33)

هر کس که مظلومانه کشته شود، به صاحب خون او (این) قدرت را داده‌ایم (که با مراجعه به قاضی، قصاص خود را درخواست و قاتل را به مجازات برساند).لی نباید او هم در کشتن اسراف کند بیگمان صاحب خون یاری شونده‌است.

 و اینک بخشی از احکام مربوط به قتل و قصاص و جنایت‌ها از دیدگاه علی رضی الله عنه  ذکر می‌شود:

 

الف- مشارکت در قتل عمد

از دیدگاه علی  رضی الله عنه  اگر گروهی جمع شوند و یک نفر را به قتل برسانند، همه در مقابل او کشته می‌شوند و از ایشان روایت است که سه نفر را که‌ یک نفر را کشته بودند قصاص کرد. [197]

ب- کسی که برده‌اش را دستور به قتل بدهد

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر کسی برده‌اش را دستور دهد که کسی را به قتل برساند، صاحب برده قصاص می‌شود و برده زندانی می‌گردد، ابن مندر و غیره‌این را نقل کرده‌اند[198] خلاس از علی رضی الله عنه  روایت می‌کند که ‌ایشان در مورد مردی که برده‌اش را به قتل کسی دستور داده بود، گفت: برده به منزله‌ی شلاق یا شمشیر اوست[199] و در روایتی دیگر آمده ‌است: هرگاه کسی برده‌اش را دستور دهد که کسی را به قتل برساند، برده به منزله‌ی شمشیر و یا شلاق او است و صاحب برده کشته می‌شود و برده زندانی می‌گردد.[200]

 

ج- کسی که در ازدحام کشته شود

 از دیدگاه علی رضی الله عنه  دیه کسی که در شلوغی کشته شود و قاتلش مشخص نباشد بر عهده بیت المال است [201] و از یزید بن مذکور همدانی روایت است: مردی در روز جمعه به سبب ازدحام جمعیّت در مسجد کشته شد، علی رضی الله عنه  دیه‌ی او را به عهده بیت المال گذاشت.[202]

 

د- جنایت راننده و پیشرو و سوار

در این مسئله‌از علی رضی الله عنه  دو روایت است: اوّل اینکه کسی که حیوان را به جلو می‌راند، یا در جلو و حیوان پشت سر او باشد و یا کسی که سوار بر حیوان است، اگر حیوانی چیزی را له کند یا با پایش کسی یا چیزی را لگد بزند، اینها ضامن هستند و باید خسارت را بپردازند، چون در هدایت حیوان کوتاهی ورزیده و دقت نکرده‌اند، [203] خلاس از علی روایت می‌کند که ‌او کسی را که حیوان را پیش می‌راند، یا در جلوی حیوان حرکت می‌کند یا سوار آن است اگر حیوان چیزی را له کند یا تلف نماید اینها ضامن هستند و دلیلش این است کسی که سوار است گویا قتل را مستقیماً خود انجام می‌دهد، چون حیوان مثل وسیله‌ای در دست اوست و کسی که ‌از پشت حیوان را به جلو هدایت می‌کند یا حیوان در پشت سر او حرکت می‌کند سبب جنایت هستند و به خاطر عدم دقت و بی احتیاطی ضامن هستند و باید خسارت را بپردازند، [204] روایت دوّم این است که ‌از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر ثابت شود که هدایت کننده‌ی حیوان کوتاهی نکرده ‌است، ضامن پرداخت خسارت نمی‌گردد و از علی  رضی الله عنه  روایت است که گفت: اگر هدایت کننده حیوان گفت: راه را باز کنید و فردی که‌ آنجا بود شنید، ضمانتی بر هدایت کننده حیوان نیست، [205] از علی رضی الله عنه  روایت است که گفت: اگر راه گشاده باشد ضمانتی بر هدایت کننده حیوان نیست، [206] و دلیلش این است که عریض بودن راه و آگاه کردن عابران احتیاط است، پس اگر با وجود گشاده بودن راه عابران توجه نکنند تقصیر خودشان است و اگر مصدوم شوند خود بر خویش جنایت کرده‌اند و هدایت کنندگان حیوانات تضمینی ندارند و این دو روایت تضادی ندارند، چون در روایت اول گفته شده: اگر کوتاهی ورزیدن هدایت کنندگان حیوانات ثابت شود، باید خسارت را بپردازند و در روایت دوّم آمده‌ است که‌اگر کوتاهی ورزیدن هدایت کنندگان حیوانات ثابت نشود و تقصیر عابران ثابت گردد، خسارت را نمی‌پردازند.[207]

 

ه- - کسی که بر اثر تجاوز سبب تلف شدن دیگران شود

هر کسی چاهی حفر کند، یا چیزی گذاشت یا در جایی ساخت و ساز انجام دهد که ‌اجازه حفر یا بنا را در آن نداشته باشد و به سبب آن انسانی تلف شد، مثلاً در چاه ‌افتاد یا به سبب آنچه‌ او سر راه گذاشته بود لغزید و مرد، کسی که چاه را حفر یا چیز لغزنده را گذاشته ضامن است، [208] علی رضی الله عنه  می‌گوید: هرکسی چاهی حفر کرد یا چوبی را گذاشت و انسانی بر اثر اصابت آن کشته شد، ضامن است.[209]

 

و- اشتباه در گواهی دادن

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر کسی به اشتباه علیه کسی گواهی داد ضامن است، پس اگر کسی علیه فردی به اشتباه گواهی داد و بر اساس آن گواهی فرد قصاص یا مجازات شد، گواه ضامن است که دیه را بپردازد، [210] از طرق متعددی از علی رضی الله عنه  روایت است: که دو مرد علیه کسی گواهی دادند که ‌او دزدی کرده ‌است، آنگاه علی رضی الله عنه  دستش را قطع کرد، فردای آن روز مرد دیگری را آوردند و گواهان گفتند: ما اشتباه کرده‌ایم و دزد اولی نبوده و همین بعدی است، آنگاه علی رضی الله عنه  گواهی آنان را علیه ‌آن مرد باطل قرار داد و آنها را ملزم کرد که دیه ‌او را بپردازند، [211] در روایتی دیگر آمده ‌است که گفت: اگر شما عمداً چنین گواهی را داده بودید دستهایتان را قطع می‌کردم و شهادت آنها را علیه مرد اوّل باطل قرار داد و آنها را ملزم به پرداخت دیه ‌آن مرد نمود، [212] دلیلش این است که‌ آن دو گواه سبب شده‌اند تا عضو انسانی تلف شود و سبب قرار گرفتن در اتلاف موجب پرداخت خسارت است، مثل کسی که سر راه چاهی حفر کند.[213]

 

ز- اگر گروهی گروه دیگری را از روی اشتباه به قتل برسانند

 اگر گروهی در کشتن یکدیگر مشارکت نمایند مسئولیت جنایت بر همه ‌آنها تقسیم می‌شود و هر یک از آنها به اندازه‌ی کاری که‌ از او سر زد، مجازات می‌شود و آنچه مقتول علیه خودش انجام داده به عهده خودش قرار می‌گیرد، [214] خلاس می‌گوید: مردی چهار نفر کارگر را آورده بود که برایش چاهی حفر کنند، چاه روی آنها سقوط کرد و یکی از آنها مُرد، قضیه را به علی رضی الله عنه  ارجاع دادند و ایشان سه نفر را مُلزم کرد که سه چهارم دیه را بپردازند و یک چهارم آن را کم کرد.[215]

 

ح- کسی که‌ کودک و برده را بدون اجازه ولی و صاحبش به کار گیرد

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر کسی بچه‌ای را بدون اجازه سرپرست او، یا برده‌ای را بدون اجازه صاحبش به کار گیرد، یا آن را بر حیوانی سوار کند و بچه ‌یا برده بمیرد، چنین کسی ضامن پرداخت خسارت است، حَکَم روایت می‌کند که علی رضی الله عنه  گفت: هر کسی برده‌ی قومی‌را خواه برده کوچک باشد یا بزرگ به کار گیرد باید خسارت بپردازد، [216] و علی رضی الله عنه  می‌گوید: هر کس از کودک آزاد غیر برده کمک بگیرد، باید خسارت بدهد... هر کس از بزرگی کار بگیرد ضامن نیست.[217]

 

ط- جرم معنوی

از دیدگاه علی هر کس از نظر معنوی مرتکب جرم شود، به عنوان مثال کسی را بترساند و ترساندن سبب مرگ یا هلاکت شود، مسئولیت جنایی به او بر می‌گردد و ضامن است، [218] ابن جریج می‌گوید: به عطا گفتم: مردی کودکی را که بالای دیوار قرار دارد، صدا می‌زند که‌ افتادی و کودک می‌افتد و می‌میرد، آیا مسئول است؟ گفت: از علی روایت می‌کنند که ‌او این فرد را به پرداخت خسارت ملزم می‌نمود و می‌گفت: او را ترسانیده ‌است، [219] و جمهور علماء به صورت اجمالی همه متفق هستند که مرتکب جرم معنوی مسئول است.[220]

 

ی- جنایت پزشک

اگر پزشک یا جرّاح کاری بر خلاف شرایط و دستورات معالجه‌انجام داد و به سبب آن انسان یا حیوانی تلف گردید، از دیدگاه علی رضی الله عنه  مسئول است، [221] ضحاک بن مزاحم می‌گوید: علی رضی الله عنه  برای مردم خطبه ایراد نمود و گفت: ای گروه پزشکان و اطباء هر کس از شما به معالجه‌ی انسان یا حیوانی پرداخت از طرف تعهد بگیرد که در صورت هلاکت انسان یا حیوان مورد معالجه مسئول نیست و اگر انسان یا حیوانی را بدون گرفتن تعهد معالجه کند و بیمار تلف شود پزشک ضامن و مسئول است [222]. از مجاهد روایت است که علی رضی الله عنه  در مورد طبیب گفت: اگر بر روش معالجه خود گواه نگرفت خودش مقصر است، یعنی مسئول است.[223]

 

ک- کسی که به سبب قصاص یا مجازات بمیرد

از دیدگاه علی  رضی الله عنه  اگر حد یا قصاص بر مستحقی انجام گرفت و او به سبب آن مُرد، بر قصاص گیرنده مسئولیت و ضمانتی نیست، [224] و او رضی الله عنه  می‌گوید: اگر کسی به حکم قرآن قصاص شد و به سبب قصاص مُرد دیه‌ای ندارد، [225] و می‌گوید: هر کسی به هنگام مجازات مرد، مجازات او را کشته ‌است، [226] و همچنین می‌گوید: اگر کسی به خاطر ارتکاب جرم زنا یا دزدی مجازات شد و مرد دیه‌ای ندارد، [227] دلیلش این است که گرفتن قصاص واجب است و آنچه واجب است شرط نیست که سلامت فرد در آن تضمین گردد، پس اگر در انجام واجب کوتاهی سرزده نباشد مسئولیتی به انجام دهنده واجب برنمی‌گردد.[228]

 

ل- راهزنی که قبل از راهزنی دستگیر می‌شود

اگر راهزن قبل از اینکه مالی را بگیرد و یا کسی را بکشد دستگیر شود، زندانی می‌شود تا وقتی که توبه کند و اگر مالی را بگیرد و کسی را نکشته باشد دست راست و پای چپش قطع می‌شود و اگر کسی را کشته باشد و همچنین مالی را برده باشد دست راست و پای چپش قطع می‌شوند، سپس به دار آویخته می‌گردد تا بمیرد و اگر قبل از دستگیری توبه کرد باید اموال را بر گرداند و از او قصاص گرفته می‌شود ولی مجازات نمی‌شود.[229] حارث بن بدر قبل از دستگیری توبه کرد، او یک راهزن بود، علی رضی الله عنه  توبه اش را قبول کرد و مجازات محاربه را از او ساقط نمود چون قبل از دستگیری توبه کرده بود.[230]

 

م- قاتلی که به خاطر نجات متهم بی‏گناهی اعتراف به قتل می‌کند

مردی را نزد امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  آوردند که‌او را از یک خرابه در حالی که چاقویی آلوده به خون در دست داشته بود و در کنار جسد خونین انسانی ایستاده بود دستگیر کرده بودند، امیرالمؤمنین از او بازجویی کرد، گفت: من او را کشته‌ام، فرمود: او را اعدامش کنید، وقتی او را برای کشتن بردند مردی شتابان آمد و گفت: ای قوم عجله نکنید او را پیش علی رضی الله عنه  برگردانید، آن مرد را بازگرداندند، مرد دیگری گفت: ای امیرالمؤمنین او قاتل نیست، من او را کشته‌ام، آنگاه علی رضی الله عنه  به مرد اوّل گفت: چرا گفتی که من قاتل او هستم حال آن که تو او را نکشته بودی؟ گفت: ای امیرالمؤمنین، چه کار می‌توانستم بکنم، پلیس‌ها در حالی بالای سر جسد مقتول آمدند که در خونش می‌غلطید و من با چاقوی آغشته به خون در کنارش ایستاده بودم و من در همان خرابه دستگیر شده بودم، ترسیدم اگر بگویم قاتل نیستم حرفم مورد قبول واقع نشود و آن وقت باید پنجاه نفر از محله را سوگند می‌دادند، از این رو به جرمی‌اعتراف کردم که مرتکب آن نشده بودم. آنگاه علی گفت: کار بدی کردی، ماجرای تو چه بود؟ گفت: من قصاب هستم، در تاریکی به سوی مغازه‌ام رفتم، گاوی را سر بریدم و پوستش را در آوردم، در همین حالت که چاقو در دستم بود برای قضای حاجت به خرابه‌ای که نزدیکم بود رفتم، پس از فراغت خواستم به مغازه برگردم، ناگهان این مقتول را دیدم که در خونش می‌غلطید، وحشت زده شدم و ایستادم و به جسد نگاه کردم و همچنان کارد در دستم بود، ناگهان دیدم که مأموران شما کنار من ایستاده‌اند، مرا دستگیر کردند، مردم گفتند: قاتل همین است، قاتل جز این کسی نیست، بنابراین یقین کردم که شما سخنان آن ها را به خاطر آنچه من می‌گویم رد نمی‌کنی، از این رو به جرمی‌اعتراف کردم که مرتکب نشده بودم، سپس علی رضی الله عنه  به مرد دوّم که به قتل اعتراف کرده بود گفت: داستان تو از چه قرار است؟ گفت: شیطان مرا فریب داد و این مرد را به طمع دست یابی به اموالش کشتم و پس از شنیدن صدای پای نگهبانان از خرابه بیرون رفتم و این قصاب را در وضعیتی که می‌گوید دیدم، در گوشه‌ای از خرابه خود را از نگاه‌او پنهان کردم، تا آن که نگهبانان آمدند و او را دستگیر کردند و نزد تو آوردند، وقتی شما فرمان کشتن او را دادید صادر کردی فهمیدم که گناه خون این هم به گردن من خواهد بود، از این رو آمدم و به حقیقت اعتراف کردم. آنگاه علی رضی الله عنه  به حسن گفت: دستور در مورد این چیست؟ او گفت: ای امیرالمؤمنین اگر او یک نفر را کشته ‌است نفر دیگری را از مرگ رهائی داده و خداوند متعال می‌فرماید:

(و هر کس انسانی را از مرگ رهائی بخشد گویا همه مردم را از مرگ رهائی بخشیده‌است. (المائده/ 32)

 

آنگاه علی رضی الله عنه  هر دوتا را آزاد کرد و دیه‌ی مقتول را از بیت المال پرداخت نمود، [231] ممکن است علی رضی الله عنه  بعد از آن که ‌اولیای دم به جای قصاص دیه را قبول کردند چنین نموده‌است.[232]

 

 

ن- زنی که روز زفاف، شوهرش را با حضور دوستش کشت

در زمان علی رضی الله عنه  زنی شوهرش را در روز زفاف بحضور دوستش به قتل رسانید و علی  رضی الله عنه  او را به مجازات قتل قصاص کرد.[233]

 

ص- پرداخت بدل شتر خون بها و چگونگی پرداخت دیه

 اصل این است که شتر به عنوان دیه وخونبها داده شود و از دیدگاه علی  رضی الله عنه  اگر شتران فراهم نباشد می‌توان به جای آن چیزی دیگر داد. عامر از علی و عبدالله و زید روایت می‌کند که گفتند: دیه (خون بها) صد شتر است، [234] و از حسن روایت است که علی رضی الله عنه  دوازه هزار درهم را به عنوان دیه مقرر کرد، [235] و کیفیت دادن دیه ‌از دیدگاه علی رضی الله عنه  به این صورت است که دیه قتل خطا و شبه عمد بر عاقله ‌است که به صورت اقساطی باید تا سه سال آن را بپردازند[236] دلیل آن حدیثی است که مغیره بن شعبه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم  دیه را بر عاقله گذاشت[237]، امّا اینکه به صورت اقساطی پرداخت شود به خاطر آن است که مبلغ دیه زیاد و سنگین است و پرداختن آن به صورت یکجا سخت است، بنابراین بر سه سال تقسیم می‌شود تا بر حسب دستور اسلام آسان گیری شود.[238]

 

ع- دیه‌ی اهل کتاب

دیه‌ی اهل کتاب از قبیل یهودیان و نصارا همانند دیه مسلمان است، [239] حَکَم بن عُتَیبه روایت می‌کند که علی رضی الله عنه  گفت: خون بهای یهودی و مسیحی و هر کافری که در کنار مسلمین زندگی می‌کند مانند خون بهای مسلمان است.[240]

 

ف- دیه‌ی ستون فقرات

از دیدگاه علی رضی الله عنه  دیه‌ی ستون فقرات یک دیه کامل است و اگر شکسته شود و فرد توانایی آمیزش جنسی را از دست دهد، باید جانی یک دیه‌ی کامل پرداخت کند، همانگونه که علی  رضی الله عنه  بدان حکم کرده و دیه‌ی کامل را برای آن موارد مقرّر نمود.[241]

 

س- کور کردن چشم کسی که فقط یک چشم دارد

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر کسی چشم فردی را که فقط یک چشم دارد کور کرد، باید دیه‌ی کامل یک انسان را بپردازد و یا اینکه‌ یک چشم از او قصاص بگیرد و چشمش را کور کند و نصف دیه را بگیرد، این را ابن قدامه نقل کرده‌است، [242] چون چشم کسی که‌یک چشم دارد از نظر منفعت با هر دو چشم فرد بینا برابر است، از این رو از جانی دیه کامل گرفته می‌شود [243].

 

ق- دیه ‌انگشتان

دیه‌ی هر انگشتی از نظر علی  رضی الله عنه  یک دهم دیه‌ی کامل است، یعنی دیه هر انگشت ده شتر است. عاصم بن ضمره ‌از علی رضی الله عنه  روایت می‌کند که گفت: دیه‌ی هر انگشت ده شتر است، [244] و در روایتی دیگر آمده‌است: دیه هر انگشت یک دهم یک دهم دیه‌است.[245]

 

چهارم : در مورد تعزیرات

اگر در مورد یک گناه و جرم حد شرعی مقرّر نشده بود و در اسلام مجازات مشخصی وجود نداشت، امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  او را ادب می‌کرد و با تنبیه نمودن او را از گناهش باز می‌داشت و از آنجا که مجازات بر گناه‌اندازه‌ی مشخصی ندارد، امیرالمؤمنین به تناسب گناه فرد را مجازات می‌کرد و هر چند گناه بزرگ تر بود، ایشان مجازات بزرگتری در نظر می‌گرفت و بر حسب نوع گناه و حالت گناهکار امیرالمؤمنین از وسیله‌های تعزیری و تنبیهی متعددی استفاده می‌نمود، از آن جمله به عنوان مثال برخی عبارتند از:

 

1- زدن با دست

 عمر بن خطاب رضی الله عنه  و علی  رضی الله عنه  مشغول طواف کعبه بودند، ناگهان مردی نزد عمر رضی الله عنه  آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین حق مرا از علی بن ابی طالب رضی الله عنه  بگیر، عمر گفت: او چه کار کرده؟ مرد گفت: سیلی بر چشم من زده‌است، آنگاه عمر رضی الله عنه  ایستاد، تا اینکه علی رضی الله عنه  به او رسید، گفت، ای ابالحسن ایا بر چشم این سیلی زده‌ای؟ علی رضی الله عنه  گفت: آری، ای امیرالمؤمنین، عمر گفت: چرا؟ گفت: چون او را دیدم که در حالت طواف نگاهش را متوجه زنان مسلمین کرده، آنگاه عمر گفت: خوب کرده‌ای ای ابالحسن.[246]

 

2- شلاق زدن

علی رضی الله عنه  با زدن شلاق مجرمان را تعزیر می‌کرد، از آن جمله نجاشی شاعر را که در ماه رمضان شراب نوشیده بود شلاق زد و گفت: این بیست شلاق را اضافه بر مجازات شرابخواری به خاطر آن به تو می‌زنم که در رمضان روزه نبوده‌ای.[247]

 

3- معرفی کردن به مردم

علی بن ابی طالب رضی الله عنه  گناهکار را به مردم معرفی می‌کرد، همانگونه که کسی را که به دروغ گواهی می‌داد به مردم معرفی می‌کرد و این به مصلحت جامعه بود تا دوباره کسی گواه گرفته نشود که گواهی او موجب تلف شدن حق مردم می‌شود. علی بن حسین می‌گوید: هر گاه علی رضی الله عنه  گواهی را دستگیر می‌کرد که به دروغ گواهی داده بود او را نزد قبیله‌اش می‌فرستاد و می‌گفت: این کسی است که به دروغ گواهی می‌دهد او را بشناسید و او را به دیگران معرفی کنید، آنگاه پس از این کار آن فرد را رها می‌کرد.[248] و زیدبن علی از پدرش و او از جدش و او از علی رضی الله عنه  روایت می‌کنند که‌ ایشان رضی الله عنه  فردی را که به دروغ گواهی داده بود دستگیر و تعزیر کرد و او را در محله‌اش گرداند و مردم را نهی کرد از اینکه ‌او را در چیزی گواه بگیرند.[249]

 

4- زندانی کردن

گاهی امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  با زندانی کردن افراد را مجازات می‌کرد، از آن جمله نجاشی شاعر را که شراب خورده بود و در ماه رمضان روزه نبود، زندانی کرد.[250]

 

5- بستن پاها با زنجیر در زندان

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب  رضی الله عنه  افراد فاسد را در زندان زنجیر می‌کرد و این زنجیرها قفل داشتند و افرادی را مقرر می‌کرد که به هنگام نماز از یک طرف زنجیر‌ها را باز کنند.[251]

 

6- فرو بردن در آلودگی‌ها

مردی را در رختخواب زنی یافتند و او را نزد علی رضی الله عنه  آوردند، فرمود: او را ببرید و از قسمت جلو او را در جایی آلوده فرو ببرید، چون در جای بدتری از این رفته‌ است.[252]

 

7- قتل و اعدام

از دیدگاه علی رضی الله عنه  اگر جنایت بزرگ و دارای تأثیر مهم باشد، تعزیر گاهی به کشتن هم می‌رسد، مثل جعل و ساخت احادیث به نام پیامبر صلی الله علیه وسلم ، چون این کار سبب می‌شود تا چیزهائی وارد دین کردند که در حقیقت از دین نیستند و موجب انحراف مردم از دین صحیح می‌شود، [253] بنابراین علی رضی الله عنه  می‌گفت: هر کسی دروغ بگوید و به پیامبر نسبت دهد گردنش زده می‌شود.[254]

 

8- نابود کردن وسایل جرم و جنایت

ربیعه بن زکار می‌گوید: علی بن ابی طالب  رضی الله عنه به روستایی نگاه کرد و گفت: اسم این آبادی کجاست؟ گفتند: این قریه زراره [255] نامیده می‌شود که در آن شراب درست می‌شود و فروخته می‌شود، آنگاه علی رضی الله عنه  فرمود: آن را آتش بزنید چون چیزهای پلید یکدیگر را از بین می‌برند و آن قریه را آتش زدند.[256] امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه  در این قریه شراب‌ها و مواد و ادوات ساخت آن سوزاند و از بین برد.[257]

امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  با اجتهادات خویش در زمینه‌ی قصاص و حدود و امور جنایی و تعزیر در مؤسسه قضایی تأثیر به سزایی گذاشت، همانطور که‌ایشان رضی الله عنه  از سویی در تحول در مراکز فقهی با اجتهادات خویش که نشانگر آگاهی فراوان و عمیق و بر خورداری از دانش و فقه و درک و فهم اهداف شریعت اسلامی‌می‌باشد سهم به سزایی داشت.

 وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

-------------------------------------------------------------

[1]- صحیح سنن ابی داود آلبانی 1/75

[2]- صحیح سنن ابن ماجه، آلبانی 1/85

[3]- المصنّف 1/131

[4]- صحیح سنن ابی داود آلبانی 1/203

[5]- آن فرد مقداد بود چنان که در روایت بخاری آمده‌است.

[6]- مسلم، کتاب الحیض 1/247

[7]- مصنف عبدالرزاق 1/336

[8]- مصنف ابن ابی شیبه 1/59

[9]- بدایة المجتهد 1/57، المجموع 26/359

[10]- فقه‌الامام علی بن ابی طالب 1/155

[11]- مسلم 1/166

[12]- مسلم 1/349

[13]- مصنف ابن ابی شیبه 11/47، کنز العمال 8/13

[14]- المغنی 2/44

[15]- مسلم کتاب الایمان 1/88

[16]- شرح صحیح مسلم 2/70، المغنی 2/442 – 447

[17]- المغنی 2/113

[18]- مصنف ابن ابی شیبه 2/276، کنز العمال 22833

[19]- مسلم کتاب المساجد 240

[20]- فقه‌الامام علی بن ابی طالب 1/177

[21]- مصنف ابن ابی شیبه 2/276

[22]- منبع سابق 2/64

[23]- فقه‌الامام علی 1/181

[24]- مسلم کتاب المساجد و مواضع الصلاه 1/477 ش 684

[25]- المغنی 2/169، مصنف ابن ابی شیبه 2/395

[26]- المغنی 2/169

[27]- مسلم /ش7599

[28]- فقه‌الامام علی 1/285

[29]- المغنی 2/183

[30]- المجموع (4/34)؛ مصنّف ابن ابی شیبه (2/222)

[31]- صحیح بخاری /ش 2012.

[32]- سنن ترمذی /ش 2676، حدیث حسن است.

[33]- الفتاوی (24/113)

[34]- السّیل الجرّار ؛1/344، المبسوط 2/71.

[35]- مصنّف عبدالرّزّاق 3/410، المحلّی 5/175

[36]- المغنی 2/252، نیل الاوطار 4/58

[37]- سنن ابن ماجد 1464 اسناده صحیح

[38]- فقه‌الامام علی بن ابی طالب 1/305

[39]- طبرانی الاوسط 4/67 اسنادش ضعیف است.

[40]- مسلم 2/649 ش 940

[41]- فقه‌الامام علی 1/306

[42]- البدائع 2/766، المبسوط 2/72

[43]- فقه‌الامام علی 1/307

[44]- البدائع 2/766، المبسوط 2/ 72

[45]- البدائع 2/282، فقه‌الامام علی 1/306

[46]- البدائع 2/766، فقه‌الامام علی 1/306

[47]- المغنی 2/534، فقه‌الامام علی 1/306

[48]- البدائع 2/806، المغنی 2/529

[49]- مسند احمد 2/211 و احمد شاکر می‌گوید اسناد آن صحیح است

[50]- موسوعة فقه‌الامام علی قلعجی ص 295

[51]- مصنف ابن ابی شیبه 3/119

[52]- مصنف ابن ابی شیبه 3/117

[53]- المحلی 6/ (6، 59) المجموع 6/16

[54]- مصنف ابن ابی شیبه 3/122

[55]- المحلی 5/212، فقه‌الامام علی 1/346

[56]- مصنف ابن ابی شیبه 3/438

[57]- مصنف عبدالرزاق 7188، جمع الجوامع 2/157

[58]- سنن بیهقی به نقل از فقه‌الامام علی 1/347

[59]- فقه‌الامام علی 1/347

[60]- جمع الجوامع 2/95، فقه‌الامام علی 1/348

[61]- مصنف عبدالرزاق 7188، فقه‌الامام علی 1/348

[62]- فقه‌الامام علی 1/345

[63]- جمع الجوامع 2/157، فقه‌الامام علی 1/345

[64]- فقه‌الامام علی 1/352 نقل از سنن بیهقی

[65]- فقه‌الامام علی 1/352 نقل از سنن بیهقی

[66]- سنن بیهقی نقل از فقه‌الامام علی 1/355

[67]- فقه‌الامام علی 1/355

[68]- المجموع 6/215، المغنی 3/90، موسوعه فقه‌الامام علی ص 420

[69]- مسلم 2/759

[70]- شرح صحیح مسلم 7/190

[71]- مصنف ابن ابی شیبه 3/81، المغنی 1/137

[72]- بخاری 2/232

[73]- تفسیر طبری 2/81

[74]- مصنف ابن ابی شیبه 3/91

[75]- مصنف ابن ابی شیبه 3/91

[76]- مصنف عبدالرزاق 9/800

[77]- مصنف ابن ابی شیبه 3/87، جمع الجوامع 2/140

[78]- فتح العزیز شرح الوجیز 7/480

[79]- مصنف ابن ابی شیبه 4/6

[80]- فقه‌الامام 1/403

[81]- مصنف ابن ابی شیبه 4-94

[82]- سنن ترمذی 1/166 حسن صحیح

[83]- مصنف ابن ابی شیبه 4/96

[84]- مصنف عبدالرزاق ش 9814

[85]- المحلی 7/61، المغنی 30/228

[86]- المحلی 7/61

[87]- مسلم 2/974 ش 7335

[88]- فقه‌الامام علی 1/420

[89]- بیهقی 5/149 نقل از فقه‌الامام علی 1/418

[90]- فقه‌الامام علی 1/456

[91]- المحلی 7/418

[92]- فقه‌الامام علی 1/456.

[93]- تفسیر طبری 6/56، تفسیر قرطبی 6/78

[94]- تفسیر طبری 6/56

[95]- مصنف عبدالرزاق 10034، کنز العمال 15651

[96]- طبری 5/65، بدایه‌المجتهد 1/465

[97]- مسلم کتاب الاضاحی 3/1567

[98]- فقه‌الامام علی 1/468

[99]- المغنی 1/75 امجموع 1/2

[100]- کنز العمال 2576، فقه‌الامام علی 1/476

[101]- المغنی 4/296

[102]- فقه‌الامام علی 1/477

[103]- المنتقی 7/270، فقه‌الامام علی 1/495 المنتقی 7/270، فقه‌الامام علی 1/495

[104]- فقه‌الامام علی 1/495

[105]- مصنف ابن ابی شیبه 9/427

[106]- منبع مذکور 9/427

[107]- اعلاء السنن تهانوی 17/464

[108]- مسلم 4/1770 ش 2260

[109]- اعلاء السنن تهانوی 17/464، فقه‌الامام علی 1/501

[110]- همان منابع سابق.

[111]- المغنی 9/17

[112]- بیهقی نقل از فقه‌الامام علی 1/502

[113]- فقه‌الامام علی 1/502

[114]- منبع مذکور 2/509

[115]- مسلم کتاب النکاح 2/1027 ش 1407

[116]- مصنف عبدالرزاق 6/196

[117]- کنز العمال 45664، مصنف عبدالرزاق 10677، فقه‌الامام عی 2/535

[118]- فقه‌الامام علی 2/536

[119]- مصنف عبدالرزاق 10517

[120]- المدوّنه 2/280، المغنی 6/2581

[121]- فقه‌الامام علی 2/562

[122]- المغنی 7/22

[123]- المغنی 7/22، المعلی 7/69، تفسیر قرطبی 3/93

[124]- سنن ابی داود 2/256، الجامع الصغیر 2/539

[125]- فقه‌الامام علی 2/586

[126]- بدایة المجتهد 2/95، نیل الاوطار 8/77

[127]- مصنف ابن ابی شیبه 4/300

[128]- بخاری 5318، مسلم 14/14

[129]- المغنی 7/473، فقه‌الامام علی 2/716

[130]- سُبُل السّلام 3/198

[131]- فقه‌الامام علی بن ابی طالب 2/617

[132]- المغنی 6/444، فقه‌الامام علی 2/716

[133]- المغنی 6/444

[134]- المحلی 9/129

[135]- فقه‌الامام علی 2/721

[136]- مصنف عبدالرزاق 4788

[137]- منبع گذشته 14786

[138]- فقه‌الامام علی 2/752

[139]- الاعتصام 2/19

[140]- مقاصد الشریعه ص 602

[141]- مصنف عبدالرزاق 8/278، موسوعه علی ص 22

[142]- فقه‌الامام علی 2/756

[143]- المغنی 8/375، فقه‌الامام علی 2/756

[144]- کنز العمال 14346، المغنی 8/537

[145]- مصنف ابن ابی شیبه 10/138

[146]- بخاری ش 3017

[147]- مجمع الزوائد 6/662 روایت ضعیف است

[148]- مجمع الزوائد 6/662 روایت ضعیف است

[149]- المغنی 8/4141 موسوعة علی ص 273

[150]- المغنی 8/123

[151]- المغنی 8/123، فتح الباری 2/268

[152]- مصنف ابن ابی شیبه 1/144

[153]- مصنف عبدالرزاق 8/395

[154]- المحلی ابن حزم8/395

[155]- موسوعة فقه علی ص 275

[156]- منهج علی بن ابی طالب ص 275

[157]- بخاری ش 6878

[158]- مجموع الفتاوی 20/102

[159]- بخاری، کتاب الحدود 4/253

[160]- تاریخ القضا فی الاسلام ص 152

[161]- مصنف عبدالرزاق 13335، فقه‌الامام علی 2/782

[162]- فقه‌الامام علی 2/783

[163]- مسند امام احمد ش 1137

[164]- فقه‌الامام علی 2/786

[165]- فقه‌الامام علی 2/786

[166]- کنز العمال 3596، مغنی المحتاج 4/145

[167]- مصنف عبدالرزاق 13727، المغنی 8/211

[168]- فقه‌الامام علی 2/761

[169]- فقه‌الامام علی 2/766

[170]- مصنف عبدالرزاق 13419

[171]- مصنف عبدالرزاق/ 13355

[172]- مصنف عبدالرزاق 13353

[173]- مسلم، کتاب الحدود ش 709 3/1333

[174]- مقاصد الشریعه‌یوبی ص 255

[175]- کنز العمال 13687، فقه‌الامام علی 2/807

[176]- مسند احمد 1024

[177]- بخاری 5585

[178]- الحکم و التحاکم فی خطاب الوحی 1/467

[179]- مقاصد الشریعة یوبی ص 243

[180]- کنز العمال 13911، فقه‌الامام علی 2/810

[181]- فقه‌الامام علی 2/811

[182]- مصنف عبدالرزاق 18871

[183]- منبع مذکور/ ش 18806

[184]- مصنف ابن ابی شیبه 10/202

[185]- المغنی 8/279

[186]- مصنف عبدالرزاق 18779، 13908

[187]- مصنف ابن ابی شیبه 9/477

[188]- مصنف ابن ابی شیبه 9/477

[189]- کنز العمال 13911، فقه‌الامام علی 2/817

[190]- المحلی 3/354، المغنی 8/264

[191]- البدائع 9/4373، فقه‌الامام علی 2/818

[192]- مصنف عبدالرزاق ش 18764

[193]- مصنف عبدالرزاق ش 18764

[194]- فقه‌الامام علی 2/821

[195]- کنز العمال 1342

[196]- فقه‌الامام علی 2/821

[197]- المغنی 7/627

[198]- المغنی 7/757

[199]- مصنف ابن ابی شیبه 9/371

[200]- فقه‌الامام علی 2/836

[201]- فقه‌الامام علی 2/838

[202]- الخلافة الراشده، یحیی الیحیی ص 502

[203]- فقه‌الامام علی 2/841

[204]- مصنف ابن ابی شیبه 9/259

[205]- فقه‌الامام علی 2/841

[206]- مصنف ابن ابی شیبه 9/559

[207]- فقه‌الامام علی 2/842

[208]- منبع مذکور 2/842

[209]- مصنف عبدالرزاق 8400

[210]- فقه‌الامام علی 2/843

[211]- مصنف ابن ابی شیبه 9/409

[212]- مصنف عبدالرزاق 18461

[213]- فقه‌الامام علی 2/844

[214]- منبع سابق.

[215]- المحلی 10/505 و فقه‌الامام علی 2/844.

[216]- مصنف ابن ابی شیبه 9/377

[217]- مصنف ابن ابی شیبه 9/377

[218]- فقه‌الامام علی 2/846

[219]- کنز العمال 86/40

[220]- فقه‌الامام علی 2/846

[221]- فقه‌الامام علی 2/847

[222]- مصنف عبدالرزاق 18047

[223]- مصنف عبدالرزاق 18046

[224]- فقه‌الامام علی 2/847

[225]- فقه‌الامام علی 2/848

[226]- منبع سابق.

[227]- مصنف ابن ابی شیبه 9/342

[228]- فقه‌الامام علی 2/848

[229]- المحلی ش 252، عصرالخلافة امرا شده عمری 151

[230]- عصرالخلافة الراشده ص 151

[231]- الطرق الحکیمة ص 56، القضاء فی الاسلام ص 154

[232]- القضاء فی الاسلام ص 154

[233]- المغنی 9/362، 367، الطرق الحکیمه ص 50، عصرالخلافة الراشد ص 153

[234]- مصنف ابن ابی شیبه 9/128

[235]- الام 7/177

[236]- فقه‌الامام علی 2/853

[237]- سنن ابن ماجه ش 3633

[238]- فقه‌الامام علی 2/854

[239]- منبع سابق /855

[240]- مصنف عبدالرزاق 18494

[241]- مصنف ابن ابی شیبه 9/231

[242]- المغنی 8/5

[243]- فقه‌الامام علی 2/860

[244]- مصنف ابن شیبه 9/193

[245]- مصنف عبدالرزاق 17693

[246]- الریاض النظرة فی مناقب العشرة 2/165

[247]- موسوعة فقه علی، قلعجی ص 153

[248]- منبع گذشته ص 149

[249]- منبع مذکور ص 148

[250]- مصنف ابن ابی شیبه 10/36

[251]- موسوعة فقه علی، قلعجی ص 156

[252]- منبع سابق ص 154

[253]- منهج علی بن ابی طالب فی الدعوة الی الله ص 324

[254]- موسوعة فقه علی ص 154

[255]- محله‌ای بود در کوفه که‌اسلم زراره بن یزیدبن عمر از قبیله بنی بکار بر آن گذاشته شده بود.

[256]- کنز العمال 13744، ابوعبید، الاموال ص 103

[257]- منهج علی فی الدعوة الی الله ص 325