|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
عقیده ی امام ابوحنیفه رحمه الله |
بسم الله الرحمن الرحیم عقیده ی امام ابوحنیفه رحمه الله
امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی، بدون شک امامی از ائمهی مسلمان است که اهل علم بر امامت و جلالت و مقام و منزلت ایشان اتفاق دارند.
(علی بن عاصم ـ رحمه الله ـ می گوید: «اگر علم ابوحنیفه را با علم اهل زمانش مقایسه کنند بی شک بر آنان برتری می یابد».
ابن مبارک ـ رحمه الله ـ می گوید: «ابوحنیفه فقیه ترین مردم است». شافعی ـ رحمه الله ـ می گوید: «مردم در فقه عیال - وابسته ی- ابوحنیفه هستند». خریبی ـ رحمه الله ـ می گوید: «فقط حسود یا جاهل از ابوحنیفه ایراد می گیرد». ذهبی ـ رحمه الله ـ رحمه الله می گوید: «امامت در فقه و ظرایف آن از آن ابوحنیفه است و در این شکی نیست. اگر روز نیازمند دلیل باشد دیگر هیچ چیز در ذهن مردم به صحت نخواهد رسید. سیرت وی را می توان در دو مجلد نگاشت. الله از او راضی باد و رحمتش کند. ایشان در سال 150 هجری در حال پایداری و با شهادت از دنیا رفت»)[1].
عقیده ی امام ابوحنیفه در باب توحید و اثبات صفات و رد بر جهمی ها و در باب تقدیر و صحابه رضی الله عنهم و دیگر مسائل بزرگ ایمان موافق با راه و روش سلف و دیگر امامان مذاهب است، به جز چند کلمه ی کوچک مانند سخن ایشان درباره ی زیاد و کم نشدن ایمان و سخن ایشان درباره ی ایمان که آن را تنها راست شمردن با دل و اقرار با زبان می داند و عمل را از حقیقت ایمان خارج می داند؛ هرچند سخن ابن عبدالبر و ابن ابی العز در این مورد به گونه ای است که انگار ایشان از این رأی بازگشته اند[2].
شیخ الاسلام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می گوید: «همهی امامان مشهور صفات الله متعال را اثبات می کنند و می گویند قرآن کلام الله است و مخلوق نیست. می گویند الله در آخرت دیده می شود؛ این مذهب صحابه و کسانی است که به نیکی از آنان پیروی کرده اند، چه از اهل بیت و چه دیگران. این مذهب امامان مورد پیروی همانند مالک بن انس و ثوری و لیث بن سعد و اوزاعی و ابوحنیفه و شافعی و احمد بن حنبل و اسحاق... است»[3].
عقیده ی طحاوی که توسط ابو جعفر طحاوی حنفی ـ رحمه الله ـ نوشته شده جز در برخی موارد اندک بر راه و روش اهل سنت است. به همین دلیل میان علمای مسلمان و شاگردان آنان منتشر شده بود تا جایی که امروزه در بسیاری از دانشگاه ها و مساجد و مراکز علمی تدریس می شود.
طحاوی در مقدمه ی این کتاب می گوید: »این بیان عقیده ی اهل سنت و جماعت بر اساس مذهب فقهای امت: ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی و ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم انصاری و ابو عبدالله محمد بن حسن شیبانی ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ و اعتقاد آنان در اصول دین است که بر اساس آن دین پرورگارش را ادا می کنند«[4].
اما از آنجایی که بسیاری از پیروان امام ابوحنیفه - در قرون متأخر - بر مذهب اشعری ها و ماتریدی ها بودند بسیاری از موارد مخالف با عقیده ی سلف و بلکه مخالفت با اعتقاد خود امام حنیفه وارد این مذهب شده است. به همین سبب بسیاری از اعتقاداتی که به ابوحنیفه نسبت داده می شود از ایشان ثابت نیست بلکه سخن برخی از پیروان مذهب اوست.
ابن ابی العز حنفی ـ رحمه الله ـ می گوید: «ظاهر این است که این مواردِ مخالف - با عقیده ی سلف - از ابوحنیفه ثابت نشده، بلکه از برخی اصحاب – مذهب - است چرا که غالب آن ساقط - و بی ارزش - است و ممکن نیست ابوحنیفه به آن راضی باشد»[5].
ابن جبرین رحمه الله می فرماید: «کتابی که از امام ابوحنیفه نوشته شده است، ممکن است بخش هایی از آن را خودش نوشته باشد و برخی از شاگردانش آن را گرفته و "الفقه الأکبر" نامیدند. شیخ الاسلام برخی از اقوال آن را در "الحمویة" و ابن ابو العز در "شرح الطحاویة" ذکر کرده اند. اما آشکار است که عده ای از متأخرین که در عقیده، منحرف شده اند، تأویلات و تفسیرات زیادی را در آن جای داده اند. بسیاری از آنان پیرو مذهب اشاعره یا منکرین صفات، آن را شرح داده اند و آنچه را که سلف رحمهم الله بر آن بوده اند را انکار کرده اند. شکی نیست که سبب آن درس هایی است که از مشایخ خویش که بر مذهب تأویل و تحریف صفات و مانند آن بوده اند، گرفته اند»[6].
شیخ آلبانی ـ رحمه الله ـ می گوید: «ابوحنیفه و امامان چهار مذهب از خط سلف خارج نشده اند، جز اینکه ناگزیر هریک از آنان دارای اشتباهاتی اندک هستند اما پیروان در یک وادی و امامان در وادی دیگرند»[7].
بنابراین واجب است در مورد امامان مسلمانی که بر عدالت و جلالت و امامات آنان در دین - میان مسلمانان - اتفاق نظر است، از بیان سخنانی که حاوی ایراد و توهین است خود داری شود و هرکس سخنش پذیرفته یا رد می شود مگر رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ [که همهی سخنانشان پذیرفته می شود]. برای مسلمان همین کافی است که عقیده ی صحیح را بداند و از آن پیروی نماید و هرآنچه در مخالفت با آن است را کنار بگذارد و سخنی نگوید که چه بسا طعنه یا توهین به یکی از فضلای امت و صالحان و علمای آن به حساب آید.
هنگامی که ذهبی و ابن کثیر و دیگران مورخان اهل سنت شرح حال امام ابوحنیفه را نوشتند هیچ مسأله ای را که موجب کسر شأن این امام شود ذکر نکرده اند و این نشان دهنده پرهیزگاری و علم است. پس بر ما نیز واجب است که حق و حرمت آنان را رعایت کنیم. اما آنچه را که برخی از کتاب های تاریخی ذکر می کنند که بر خلاف این امر است، مانند مسأله ی خلق قرآن، باید بدانیم که امام احمد و دیگران بر این نظرند که چنین امری از امام ابوحنیفه ـ رحمه الله ـ ثابت نشده و این قضیه را مختومه اعلام کرده اند و امر آنان بر مقدم بودن امام ابوحنیفه و شهرت ایشان در امامت مستقر ماند.
شیخ عبدالرحمن المعلمی ـ رحمه الله ـ درباره ی کسانی که اینگونه مسائل را - در ایراد بر امام ابوحنیفه - یادآوری می کنند می گوید: «مقتضای حکمت در پیروی از چیزی است که اهل علم از حدود هفتصد سال پیش به آن اقرار نموده اند، یعنی پرده انداختن بر آن احوال و تبادل ثنا و ستایش آنان»[8].
بر این اساس هیچکس اجازه ندارد در عقیده ی امامی از ائمه ی مسلمین مانند ابوحنیفه ـ رحمه الله ـ که مسلمانان به علم و فضل وی شهادت داده اند طعن وارد سازد و هرکس چنین کند سزاوار مجازاتی است که او و امثال او را از این کار زشتی باز دارد. برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه به کتاب «أصول الدين عند الإمام أبي حنيفة» نوشته ی دکتر خمیس ـ حفظه الله ـ مراجعه کنید.
برگرفته از: https://islamqa.info ام احمد
[1] سیر أعلام النبلاء: 6/390-403 [2] التمهید:9/247؛ شرح العقیدة الطحاویة:ص/395 و اعتقاد الأئمة الأربعة تألیف دکتر محمد بن عبدالرحمن خمیس: ص/3-8 [3] منهاج السنة النبویة: 2/54 [4] العقیدة الطحاویة:ص/1 [5] شرح العقیدة الطحاویة: ص/226 [6] فتاوى الشيخ ابن جبرين:14/63 [7] موسوعة الألبانی فی العقیدة: 4/104 [8] التنکیل: 1/101 |