تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

حبیب ابن حبیب:اسامه بن زید رضی الله عنهما

حبیب ابن حبیب:اسامه بن زید رضی الله عنهما

امیر المؤمنین عمر بن خطاب رضی الله عنه در حال تقسیم اموال بیت المال برای مسلمانان بودند که نوبت پسرش عبدالله رسید، امیر المؤمنین سهم پسرش را داد.

 

سپس نوبت اسامه رسید، عمر رضی الله عنه دو برابر سهم پسرش عبدالله را به اسامه داد.

 

عبدالله از پدر بزرگوارشان پرسیدند: به راستی که اسامه را بر من برتری دادی در حالی که من همراه رسول الله صلی الله علیه و سلم شاهد وقایعی بودن که او نبوده است؟

 

عمر رضی الله عنه در جواب فرمود: اسامه نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم محبوب تر از تو بود همان طور که پدرش نزد ایشان از پدر تو عزیزتر بود.

 

اینجا باید پرسید این صحابی چه کسی است که در قلب رسول الله صلی الله علیه و سلم صاحب چنین جایگاهی بوده؟

 

او کسی نیست جز اسامه بن زید رضی الله عنهما. صحابه ای که در میان صحابه دیگر به لقب حبیبابن حبیب مشهور بود.

 

پدرش زید بن حارثه خادم و محبوب رسول الله صلی الله علیه و سلم بود تا جایی که رسول الله صلی الله علیه و سلم در میان صحابه در باره اش فرمود: گواهی می دهم که زید فرزند من است و از من ارث می برد و من نیز از او ارث می برم.بعد از آن بود که مسلمانان او را زید بن محمد صدا می زدند تا اینکه الله عزوجل در قرآن کریممسئلهفرزند خوانده گی را باطل اعلام کرد.

 

اما مادرش ام اًیمن کنیز رسول الله صلی الله علیه و سلم بود که از پدر خویش عبدالله او را به ارث برده بود. ام اَیمن کسی بود که بعد از وفات آمنه، مادر رسول الله صلی الله علیه و سلم حضانت و نگهداری رسول الله صلی الله علیه و سلم را بر عهده داشت.

اسامه رضی الله عنهدر سال ششم بعثت چشم به جان گشود و در آغوش اسلام پرورش یافت زیرا که بسیار نزدیک به بیت نبوت بود و همواره همنشین و همراه رسول الله صلی الله علیه و سلم بود. و رسول الله صلی الله علیه و سلم او را به اندازه ای دوست داشت که بین او و نوه اش حسن رضی الله عنه هرگز فرقی نمی گذاشت چنان که در صحیح بخاری آمده رسول الله صلی الله علیه و سلم اسامه و حسن را می گرفتند سپس می فرمودند: پروردگارا این دو را دوست بدار که من این دو را دوست ميدارم.رسول الله صلی الله علیه و سلم حتي سفارش به دوست داشتن اسامه نموده اند. از ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها روایت شده که فرمود: شایسته نیست کسی با اسامه دشمنی کند بعد از اینکه رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره او فرمود: کسی که الله و رسولش را دوست دارد پس اسامه را نیز باید دوست داشته باشد.

 

از مهم تریم ویژگی های شخصیتی این صحابی بزرگوار سِمَت رهبری بود زیرا ترتبیت شده مکتب رسول الله صلی الله علیه و سلم بود. علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم گواهی به آن داده بود، چنان که از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم گروهی را به جهاد اعزام كرد و اسامه بن زید را به عنوان امیر آنان، تعیین فرمود، برخی از مردم به فرماندهی‌اش اعتراض كردند، رسول الله صلی الله عليه و سلم فرمودند: (شما كه هم اكنون به فرماندهی او اعتراض دارید، قبلاً به فرماندهی پدرش نیز اعتراض داشتید.سوگند به الله كه او (پدرش) شایسته فرماندهی و محبوبترین مردم نزد من بود و بعد از او،‌ این (اسامه) نیز محبوبترین مردمنزد من است)[1].

 

اسامه رضی الله عنه زیرک و تیزهوش، و بی باک و دانا به عاقبت امور بود، هرچیز را در محل و موقع خود می‌گذاشت، انسانی پاک پاکدامن و بیزار از رذالت و ناپاکی بود، موجودی با انس و الفت بود مردم به او محبت داشتند،انسانی با تقوا و پرهیزکار بود و الله او راد وست داشت.

 

در سال یازدهم هجرت، رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور دادند برای غزوه روم ارتشی آماده شود، عمر، سعد بن ابی‌وقاص، اباعبیده بن جراح و دیگر بزرگان صحابه رضی الله عنهم اجمعین در آن عضویت داشتند. رسول الله صلی الله علیه و سلم اسامه را که هنوز سنش از بیست سال تجاوز نکرده بود، امیر و فرمانده آن سپاه تعیین فرمود.
پیامبر صلی الله علیه وسلم به اسامه دستور دادند که سپاه از سرزمین «بلقاء» و «قلعه داروم» در نزدیکی غزه از دیار روم بگذرد.

 

ارتش در حال آمده شدن بودند کهرسول الله صلی الله علیه وسلم بیمار شدند.اسامه با سپاه در اردوگاه بودند می خواستنداز جُرف مدینه حرکت کنند که در این هنگام پیغام آور مادرش ام أیمن نزدش آمد و به وی خبر داد که رسول الله صلی الله علیه و سلم بسیار بیمارند.بعد از شنیدن این خبر اسامه همراه با عمر و ابوعبیده بن جراح رضی الله عنهم به مدینه بازگشتند و به نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم رفتند. زیاد طول نکشید رسول الله صلی الله علیه و سلم در هنگام غروب خورشید روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول از این جهان چشم بستند و زندگی را بدرود گفتند.

 

پس از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم مسلمانان با ابوبکر صدیق رضی الله عنه بیعت کردند. اما عده ای از عرب ها هم مرتد شدند. برخی از بزرگان صحابه نزد ابوبکر رضی الله عنه آمدند و گفتند: ای خلیفه این لشکر را به دو گروه تقسیم کنید گروهی را برای مبارزه با مرتدین قرار دهید و گروهی را برای امنیت اهل مدینه. زیرا که اگر شما برای جنگ با روم شتاب کنید ممکن است اهل رده (مرتدين) بازگردند.پس بهتر است ابتدا آنان را نابود کنید سپس اسامه را همراه با لشکر به جنگ با روم بفرستید. اما ابو بکر رضی الله عنه اصرار داشتند که هر چه زودتر لشکر اسامه را به جنگ با روم بفرستند بدین ترتیب در خطاب به صحابه فرمود: سوگند به کسی که نفس من در دست اوست اگر حیوانات درنده مدینه هم بخواهند مرا بخورند من این لشکر را خواهم فرستاد.

 

و به راستی که اینگونه کرد و لشکر اسامه را برای مبارزه با رومیان فرستاد. اسامه و لشکرش با تمام قدرت و نیرویشان و به بهترین صورت مبارزه کردند و درسی به رومیان دادند که هرگز فراموش نکنند و با پیروزی به مدینه بازگشتند. بدین ترتیب استعدادهای بی نظیر اسامه در رهبری ارتش در این مبارزه ظاهر شد با وجود اینکه فقط هیجده سال سن داشت.

 

اسامه رضی الله عنه در طول حیات مبارکش از احترام و محبت مسلمانان برخودار بود، زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم نسبت به شخص او احترام و محبت داشتند تا جایی که هر وقت عمر بن خطاب رضی الله عنه به او می رسید می فرمود: مرحبا امیرم و اگر کسی تعجب می کرد عمر رضی الله عنه می فرمود: رسول الله صلی الله علیه و سلم او را فرمانده و امیر من قرار داده بود.

 

این صحابی بزگوار از فتنه هایی که بعد از قتل عثمان رضی الله عنه به وجود آمده بود دوری کرد و به همین دلیل در شهر مِزّه در غرب دمشق ساکن شد سپس به وادی القری برگشت و بعد از آن به مدینه تا اينكه در اواخر خلافت معاویه رضی الله عنه بین سال های 54 تا 59 هجری در جُرف  دار فانی را وداع گفت.

 

 

 

 

 



[1]ـ صحیح بخاری: (إنْ تَطْعُنُوا فِي إِمَارَتِهِ، فَقَدْ كُنْتُمْ تَطْعُنُونَ فِي إِمَارَةِ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ، وَايْمُ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَخَلِيقًا لِلإِمَارَةِ، وَإِنْ كَانَ لَمِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَيَّ، وَإِنَّ هَذَا لَمِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَيَّ بَعْدَهُ).