تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

دعوت علی رضی الله عنه به توحيد و مبارزه با شرك

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ترديدي نيست كه سراسر زندگي علي‏بن ابي‏طالب رضی الله عنه  به دعوت توحيدی و آشناكردن مردم با مفاهيم ايمان و با اعتماد و توكل به خداوند و ترس از خداوند متعال و معرفی خداوند با نامهای والا و صفات أعلی آباد بود و با همه ‌انواع و صورتهاي شرك مبارزه می‌نمود و در اثنای توجیه و تعلیم و تربیّت مردم بر توحيد خالص و مبارزه با همه‌ اشکال مختلف شرك سخنانی دارد.

1- این فرمایش حضرت علی رضی الله عنه  که می فرماید: «لایرجون عبد الاّ ربه ولا یخافنّ أحدٌ إلاّ ذنبه»

هيچ بنده‌اي اميدوار نباشد مگر به پروردگارش و جز از گناهان خود از چیزی دیگر بیمناک نباشد[1]، اين سخن امام بهترين و بليغ ترين وكاملترين سخن است، زیرا كه‌ اميد و آرزو، همیشه برای دستیابی به خیر و خوبي است و ترس و هراس از شر و بدي است و بنده به سبب گناهانش به دام شر و بدی گرفتار می‌شود، خداوند متعال می‌فرمايد:

« وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ»(شوري/30).

آنچه‌ از مصائب و بلا به شما مي‌رسد، به خاطر كارهائي است كه خود كرده‌ايد. تازه خداوند از بسياري (از كارهاي شما) گذشت مي‌كند (كه شما از آنها توبه نموده‌ايد و‌يا با كارهاي نيك آنها را از نامه‌اعمال زدوده و پاك كرده‌ايد).

بنابراین انسان وقتیکه به کسی اميدوار است، خواهان خير و نیکی است و می‌خواهد شر و بدي از او دفع شود و ‌يقين دارد همه نعمتها را خداوند می‌بخشد و تنها اوست كه گرفتاريها را بر طرف و مشكلات را حل مي‌كند. خداوند می‌فرمايد:

« وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ » (يونس/107)

اگر خداوند زياني به تو برساند، هيچ كس جز او نمي‌تواند آن را برطرف گرداند و اگر بخواهد خيري به تو برساند، هيچ كس نمي‌تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند. خداوند فضل و لطف خود را شامل هركس از بندگانش كه بخواهد مي‌كند (و كسي نمي‌تواند مانع آن گردد) و او داراي مغفرت و مهر فراوان است.

و می‌فرمايد:

« مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (فاطر/2)

خداوند (درِ خزائن) هر رحمتي را براي مردم بگشايد، كسي نمي‌تواند (آن را ببندد و) از آن جلوگيري نمايد و خداوند هر چيزي را كه باز دارد و از آن جلوگيري كند، كسي جز او نمي‌تواند آن را رها و روان سازد و او توانا و كار بجا است. (لذا نه در كاري در مي‌ماند و نه كاري را بدون فلسفه‌ انجام مي‌دهد).

اميد مقارن با توكل است و در کنار هم ذکر می‌شوند، چون کسي كه توكل مي‌كند، به اميد رسيدن به منفعت و دفع ضررهاست و توكّل جز خدا به كسي ‌يا چيزي ديگري جايز نيست، همانگونه که خداوند متعال می‌فرمايد:

« إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ » (آل عمران /160).

اگر خداوند شما را‌ياري كند (همان گونه كه در جنگ بدر‌ياري كرد) هيچ كس بر شما چيره نخواهد شد و اگر خوارتان گرداند (و دست از ‌ياريتان بردارد، همان گونه كه در جنگ احد چنين شد) كيست كه پس از او شما را‌ياري دهد؟ و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند و بس.

 و می‌فرمايد: « وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آَتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ» (توبه/59)

یعنی: اگر آنان بدانچه خدا و پيغمبرش بديشان داده‌است (و قسمت ايشان كرده‌است) راضي مي‌شدند و مي‌گفتند: (دستور) خدا ما را بسنده ‌است و خداوند از فضل و احسان خود به ما مي‌دهد و پيغمبرش (بيش از آنچه به ما داده ‌است اين بار به ما عطاء مي‌كند، و) ما (به فضل و بخشايش پروردگار خود چشم دوخته و) تنها رضاي خدا را مي‌جوئيم، (اگر چنين مي‌گفتند و مي‌كردند، به سود آنان بود).

همچنین می‌فرمايد:

« الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» (آل عمران /173).

آن كساني كه مردمان بديشان گفتند: مردمان (قريش براي تاختن بر شما دست به دست هم داده‌اند و) بر ضدّ شما گرد ‌يكديگر فراهم آمده‌اند، پس از ايشان بترسيد، ولي (چنين تهديد و بيمی ‌به هراسشان نينداخت؛ بلكه برعكس) بر ايمان ايشان افزود و گفتند: خدا ما را بس و او بهترين حامی ‌و سرپرست است.

آنان گفتند: الله تعالی ما را كافي است، يعني در دفع بلا و گرفتاري تنها او برای ما بس است و به آنان دستور داده شده كه بگويند: در عطاي نعمتها و به دست آوردن هر خیر و خوبی و در دفع و دور ساخن شر و آفت و بدی‌ها خداوند ما را كافي است و به كسي ديگر نيازي نداريم و هر كس بر غير خدا توكل كند و اميد به غير او داشته باشد خداوند او را به حال خود رها مي‌كند و از لطف و‌ياري او محروم می‌گردد، خداوند متعال می‌فرمايد:

« مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» (عنكبوت/41).

كار كساني كه جز خدا، (اشخاص و اصنام و اشيائي را به دوستي برگرفته‌اند و از ميان آفريدگان، براي خود) سرپرستاني برگزيده‌اند، همچون كار عنكبوت است كه (براي حفظ خود از تارهاي ناچيز) خانه‌اي برگزيده‌ است (بدون ديوار و سقف و در و پيكري كه وي را از گزند باد و باران و حوادث ديگر در امان دارد). بي‌گمان سست‌ترين خانه‌ها خانه و كاشانه عنكبوت است، اگر (آنان از سستي معبودها و پايگاههائي كه غير از خدا برگزيده‌اند باخبر بودند، به خوبي) مي‌دانستند (كه در اصل بر تار عنكبوت تكيه زده‌اند).

و فرمود:

« وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آَلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا (81) كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا» (مريم/81-82.)

 (اين گونه‌افراد) به جز خدا، معبودهائي براي خود برگزيده‌اند تا اين كه چنين معبودهائي مايه عزّت و احترام (دنيوي و اخروي) ايشان گردند. (در دنيا در رفع مشكلات‌ ياريشان دهند و در آخرت برايشان شفاعت و ميانجيگري كنند). نه چنين است (كه مي‌انديشند. روز قيامت) معبودهائي را كه مي‌پرستند، عبادت ايشان را انكار خواهند كرد و دشمن آنان خواهند شد.

و می‌فرمايد:

« حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ» (حج/31)

یعنی: كسي كه براي خدا انبازي قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ايمان به حضيض كفر) از آسمان فرو افتاده‌ است (و به بدترين شكل جان داده ‌است) و پرندگان (تكّه‌هاي بدن) او را مي‌ربايند، يا اين كه تندباد او را به مكان بسيار دوري (و دره ژرفي) پرتاب مي‌كند (و وي را آن چنان بر زمين مي‌كوبد كه بدنش متلاشي و هر قطعه‌اي از آن به نقطه‌اي پرت مي‌شود).

و می‌فرمايد: « لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آَخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا» (اسراء /22)

 (اي انسان! ) با الله تعالی، خداي ديگري قرار مده (و معبود خود مدان و به فرياد مخوان) كه نكوهيده و زبون شوي.

و خداوند متعال به نقل از ابراهیم خليل می‌فرمايد:

« إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»

(عنکبوت/17)

 (ابراهيم بديشان گفت:) شما غير از خدا بتهائي را هم مي‌پرستيد (كه‌آنها را با دست خود مي‌تراشيد و مي‌سازيد) و دروغي را به هم مي‌بافيد (و مي‌گوئيد: اينها معبودهاي ما بوده و وسيله تقرّب به خدايند). به جز خدا، كساني را كه مي‌پرستيد که توانائي روزي رساندن به شما را ندارند و روزي را از پيشگاه خدا بخواهيد و او را بندگي و سپاسگزاري كنيد، (و بدانيد كه سرانجام براي حساب و كتاب و سزا و جزا) به سوي او برگردانده مي‌شويد.

بنابراین هر کس برای غیر خدا کاری انجام دهد، به امید اینکه‌از جانب او سود و منفعتی عاید او گردد، زیانکار خواهد بود، همانگونه که خداوند متعال می‌فرمايد:

« وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآَنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ» (نور/39)

كافران اعمالشان به سرابي مي‌ماند كه در بيابان بي‌آب و علفي شخص تشنه‌اي آن را آب پندارد. امّا هنگامی‌ كه به سراغ آن رود، اصلاً چيزي نيابد، مگر خدا را كه (او را بميراند و) به حساب او برسد و سزاي (عمل) وي را به تمام و كمال بدهد. خداوند در حسابرسي سريع است (و محاسبه بنده‌اي او را از محاسبه بنده ديگر باز نمي‌دارد).

و می‌فرمايد:

« مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ » (ابراهيم/18)

حال و وضع اعمال كساني كه به پروردگار خود ايمان ندارند، همچون حال و وضع خاكستري است كه در ‌يك روز طوفاني، باد به تندي بر آن وزد (و آن را در هوا پخش و پراكنده كند و چيزي از آن برجاي نگذارد. چنين كافراني هم در روز قيامت) به چيزي از آنچه در دنيا (از اعمال نيك) انجام داده‌اند دست نمي‌يابند. (چرا كه گِردباد كفر بر خاكستر اعمالشان وزيده ‌است و آن را به غارت برده‌ است) اين (تلاش و كوشش بيراهه و بي‌بهره) گمراهي سختي، (و حاصل سرگرداني و سرگشتگي شگفتي) است.

ومی‌فرمايد: « وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا» (فرقان/23)

ما به سراغ تمام اعمالي كه (به ظاهر نيك بوده و در دنيا) آنان انجام داده‌اند مي‌رويم و همه را همچون ذرّات غبار پراكنده در هوا مي‌سازيم (و ايشان را از اجر و پاداش آن محروم مي‌كنيم. چرا كه نداشتن ايمان، موجب محو و نابودي احسان و بي‌اعتبار شدن اعمال خوب انسان مي‌گردد).

و می‌فرمايد:

« وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آَخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ » (قصص/88.)

همراه‌الله معبود ديگري را به فرياد مخوان. جز او هيچ معبود ديگري وجود ندارد. همه چيز جز ذات او فاني و نابود مي‌شود. فرماندهي از آن او است و بس و همگي شما به سوي او برگردانده مي‌شويد (و به حساب و كتاب اقوال و اعمالتان رسيدگي مي‌كند و در ميانتان داوري خواهد كرد).

در تفسير اين آيه گفته شده: تمام اعمال بندگان نابود می‌شود و باطل به شمار می‌رود جز اعمالي كه به خاطر رضاي خداوند انجام می‌دهند. بنابراين هر عمل و تلاشي كه براي غير خدا و به اميد غیر او انجام دهند باطل است وتلاششان بيهوده ‌است كه گاهي با باور قلبي به غير الله پناه می‌برند و از غير الله كمك می‌طلبند و اين ‌يكي از انواع عبادت و استعانت از غيرالله تعالی است، همانگونه که در سوره‌ی فاتحه می‌خوانیم:

« إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»: (فقط تو را عبادت می‌كنيم و فقط از تو استعانت و‌ياري می‌طلبيم)

و می‌فرمايد:

« وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (هود /123).

(آگاهي از) غيب آسمآنها و زمين ويژه خدا است و كارها ‌يكسره بدو برمي‌گردد (و امور جهان به فرمان او مي‌چرخد)، پس او را بپرست و بر او تكيه كن و (بدان كه) پروردگارت از چيزهائي كه مي‌كنيد بي‌خبر نيست.

و می‌فرمايد: « كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ »(رعد/30)

بگو او پروردگار من است. جز او خدائي نيست. بر او توكّل كرده‌ام و بازگشت من به سوي او است.

با توجه به آيات فوق و ديگر آيات قرآن، روشن است كه: هر خير و نعمتي كه به انسان می‌رسد از جانب الله ‌است و هر بدي و مصيبت و مشكلي هم كه‌ از انسان دفع می‌شود، خداوند دفع مي‌كند. خداوند مشكلات و گرفتاريها رابرطرف مي‌كند و هرگاه مشكلي حل و‌ يا گرفتاري با استفاده ‌از اسباب و وسايل و توسط بنده‌اي از بندگان برطرف شود، بديهي است كه خالق و بوجود آورنده‌ی تمام اسباب خداوند است، خواه‌ آن اسباب به صورت مستقيم و با اختيار و اراده‌ی خود مخلوقات باشد مانند حركت فرشته و پری و انسانها و حيوانات و ‌يا حركت طبيعي كه خداوند در موجودات بی جان قرار داده و حركتي ناخواسته بوسيله بادها و امواج دريا و سيلابها و غیره صورت گيرد كه خداوند خالق همه ‌اين حركتهاست، چون هيچ تغيير و تحوّل و نيرويي نيست مگر از جانب و توسط خداوند تعالي[2] هر چه بخواهد و اراده کند همان می‌شود و هر چه نخواهد نمی‌شود، لذا بايد همه ‌اميدها متوجه خداوند متعال باشد، فقط بر او توكل كنيم و همه چیز را تنها از او طلب کنیم، چون هر چه ‌او بخواهد و آسان كند، شدنی و آسان خواهد بود، گرچه مردم و مخلوقات نخواهند و اگر نخواهد كاري صورت گيرد، اگر تمام مردم جمع شوند و راغب به انجامش باشند، هرگز انجام نخواهد گرفت.[3]

اينها برخي از مفاهيم سخن اميرمؤمنان بود كه فرموده بود: «كسي به جز پروردگارش اميدوار نباشد» و در توضيح جمله‌ی دیگر اميرمؤمنان علي كه می‌فرمايد: «بنده نبايد جز از گناهان خود از چيزي دیگر بیمناک باشد و بترسد» بايد گفت: خداوند می‌فرمايد:

« فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»   (اعراف/131).

ولي (آنان نه تنها پند نگرفتند، بلكه) هنگامی‌كه نيكي و خوشي بديشان دست مي‌داد (كه‌اغلب هم چنين بود) مي‌گفتند: اين به خاطر (استحقاق و امتيازي است كه بر ساير مردمان داريم و ناشي از ميمنت و مباركي) ما است.

خداوند متعال واضح و روشن بیان فرموده كه هر خوبي و نيكي اي كه بر انسان می‌رسد از جانب خداوند به بندگانش عطا می‌شود و بديها و گرفتاريهايي كه به آنان می‌رسد به سبب گناهانشان است و به همين دليل خداوند متعال می‌فرمايد:

« وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»    (انفال/33).

 

خداوند تا تو در ميان آنان هستي ايشان را عذاب نمي‌كند (به گونه‌اي كه‌انان را ريشه‌كن و نابود سازد. چرا كه تو رَحْمَة لِلْعالَمين بوده و آنان را به سوي حق فرا مي‌خواني و اميدواري كه‌ آئين اسلام را بپذيرند و راه رستگاري در پيش گيرند) و همچنين خداوند ايشان را عذاب نمي‌دهد در حالي كه (برخي از) آنان طلب بخشش و آمرزش مي‌نمايند (و از كرده خود پشيمانند و از اعمال ناشايست خويش توبه مي‌كنند).

خداوند متعال در اين آيه خبر داده كه ‌استغفاركنندگان را عذاب نمي‌كند، چون استغفار و طلب بخشش گنان از جانب بنده، گناهان را پاک می‌کند و عذاب الهی را دفع مي‌كند، رسولالله صلی الله علیه وسلم  فرموده‌است: «مَن أكثرَ الاستغفار، جعلَ اللهُ لهُ مِن كلِّ همٍّ فَرجَاً و مِن كلِّ ضیقٍ مَخرجاً و رزقَهُ من حيثُ لایحسبُ »[4]: (هر كس زیاد استغفار كند، خداوند او را از هر اندوهي نجات می‌دهد و برای هر مصيبت و گرفتاري راه نجاتي برایش قرار خواهد داد و او را از جايي روزي می‌دهد كه گمان نكند).

 خداوند متعال می‌فرمايد:

« أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ (2) وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ»

(هود/2-3).

 (اي پيغمبر! بديشان بگو:) اين كه جز خدا را نپرستيد. بيگمان من از سوي خدا بيم دهنده (كافران به عذاب دوزخ) و مژده ‌دهنده (مؤمنان به نعمت بهشت) هستم. اين كه ‌از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد و به سوي او برگرديد كه خداوند (به سبب استغفار صادقانه و توبه مخلصانه) شما را تا دم مرگ به طرز نيكوئي (از مواهب زندگي اين جهان) بهره‌مند مي‌سازد و (در آخرت برابر عدل و داد خود) به هر صاحب فضيلت و احساني (پاداش) فضيلت و احسانش را مي‌دهد. اگر هم پشت بكنيد (و از ايمان به يزدان و طاعت و عبادت خداوند رحمن روي بگردانيد، بر رسولان پيام باشد و بس) من بر شما از عذاب روز بزرگي (كه روز قيامت است) بيمناكم.

خداوند در اين آ‌يه توضيح داده‌ است كه هر كس در حقيقت موحّد باشد و از گناهانش طلب مغفرت و استغفار كند، خداوند او را تا مدتي معين از زندگي سعاتمندانه‌اي بهره مند می‌گرداند و هر كس بعد از آن، اعمال خير انجام دهد، خداوند از فضل وكرم خود به او بيشتر می‌دهد، در روايت آمده: «شيطان می‌گويد: من مردم را با گناهان هلاك كردم و آنها مرا با لا اله‌الا الله و استغفار نابود كردند، وقتي وضعيت را به اين صورت ديدم، هوا پرستي و بدعتها را در ميانشان پخش كردم، در نتيجه‌ آنها گناه می‌كنند و توبه نمی‌كنند، چون تصور می‌كنند كارهاي خوب و اعمال نيك انجام می‌دهند[5].

عمر بن عبدالعزيز می‌گويد: هيچ مصيبت و گرفتاري دامن گير انسان نمی‌شود مگر به سبب گناه و بر طرف نمی‌شود مگر با توبه از گناهان. به همين دليل خداوند متعال می‌فرمايد:

« الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ (173) فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ (174) إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(آل عمران/173-175).

آن كساني كه مردمان بديشان گفتند: مردمان (قريش براي تاختن بر شما دست به دست هم داده‌اند و) بر ضدّ شما گرد‌ يكديگر فراهم آمده‌اند، پس از ايشان بترسيد؛ ولي (چنين تهديد و بيمی‌به هراسشان نيانداخت، بلكه برعكس) بر ايمان ايشان افزود و گفتند: خدا ما را بس و او بهترين حامی‌ و سرپرست است. سپس آنان (براي جهاد بيرون رفتند و ليكن دشمنانشان را خوف و هراس برداشت و از روياروئي با چنين مؤمناني خودداري ورزيدند و مسلمانان) با نعمت بزرگ (شهامت و عافيت و استقامت و بردن ثواب جهاد) و فضل و مرحمت سترگ خداوند (كه با رعب و وحشت انداختن به دل دشمنان، نصيب مسلمانان كرد و ايشان را از دست كشتار و آزار كافران رستگار كرد، به مدينه) برگشتند و حال آن كه هيچ گونه آسيبي بديشان نرسيد و رضايت خدا را خواستند (و در پي خرسندي پروردگار بودند و شايستگي بزرگواري او را پيدا كردند) و خداوند داراي فضل و كرم سترگي است. اين تنها اهريمن است كه شما را از دوستان خود (با پخش شايعات و سخنان بي‌اساس) مي‌ترساند، پس (از آنجا كه شما به خدا ايمان داريد، بيباك و دلير باشيد و) از آنان مترسيد و از من بترسيد اگر مؤمنان (راستين) هستيد.

خداوند متعال در اين آيات مؤمنان را ازاینکه‌از طرفداران و دوستان شيطان بترسند و نسبت به قدرت آنها بیم و هراسی به دل راه دهد، نهي مي‌كند و به ما دستور می‌دهد كه فقط از خداوند متعال بترسيم و لازمه‌ی ترس از خداوند اين است كه به هر چه فرمان و دستور می‌دهد عمل كنيم و از تمام محرّمات و آنچه نهي مي‌كند دوری کنیم و باز آييم و از گناهانمان طلب مغفرت و توبه كنيم، اينگونه بلا و گرفتاري از ما دفع می‌شود و می‌توانيم بر دشمنان پيروز شويم، به همين دليل اميرمؤمنان علی رضی الله عنه  می‌فرمايد: «بنده فقط بايد از گناهانش بترسد» و اگر مخلوقي بر او چيره شود، به سبب گناهانش چيره شده، بنابراين بايد از الله تعالی بترسد و از گناهاني كه به سبب آنها همه مشكلات بر او چيره شده، بنابراين بايد بسیار از الله تعالی بترسد. از گناهاني كه به سبب آنها به مشكلات و مصيبتهايي گرفتار شده‌ است، توبه كند. در روايت آمده: خداوند متعال می‌فرمايد: من الله و شاهنشاهم و دلها و پيشاني آنها به دست من است. لذا هر كس از من اطاعت كند، بر او رحمت می‌فرستم و هر كس نافرماني كند، بر او خشم و غضبم را فرو می‌آورم. بنابراين به اسباب و عواملی كه در اختيار شاهان است سرگرم نشويد و از من الله تعالی اطاعت كنيد، دلهايشان را بر ايشان نرم مي‌كنم.[6]

2- علي  رضی الله عنه  اسماء و صفات خداأ را به مردم معرفی می‌کند

خداوند متعال در مورد اسماء حسنی و صفات والای خود می‌فرمايد:

« فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ » (محمد/19)

یعنی: بدان كه قطعاً هيچ معبودي جز الله وجود ندارد. براي گناهان خود و مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه.

بنابراين هر كس خداوند را بیشتر و بهتر بشناسد، از او بيشتر بيم دارد و می‌ترسد، خداوند متعال می‌فرمايد:

« وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ» (فاطر/28).

تنها بندگان دانا و دانشمند، از خدا، ترس آميخته با تعظيم دارند.

قرآن كريم توضيح داده كه شناخت اسمها و صفات خداوند‌ يكي از بزرگترين وسیله و عامل براي افزایش و تقويت و ثبات ايمان است و شناخت اسمها و صفات خداوند هر سه نوع توحيد (ربوبيت، الوهيت و اسماء و صفات) را در می‌گيرد و در حقيقت اين انواع توحيد روح هدف و اصل ايمان است و هر اندازه شناخت و آشنایی انسان نسبت به اسمها و صفات خداوند بيشتر باشد، ايمانش قويتر و‌يقين او پخته‌تر می‌شود.[7]

خداوند متعال می‌فرمايد:

« وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (اعراف/180).

خدا داراي زيباترين نامها است (كه بر بهترين معاني و كاملترين صفات دلالت مي‌نمايند. پس به هنگام ستايش‌يزدان و درخواست حاجات خويش از خداي سبحان) او را بدان نامها فرياد داريد و بخوانيد و به ترك كساني بگوئيد كه در نامهاي خدا به تحريف دست مي‌يازند (و واژه‌هائي به كار مي‌برند كه ‌از نظر لفظ‌يا معني، منافي ذات ‌يا صفات خدا است)، آنان كيفر كار خود را خواهند ديد.

همچنین می‌فرمايد:

« قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا» (اسراء/110).

یعنی: بگو: (خدا را) با « الله »‌يا « رحمن‌ » به كمك طلبيد (فرقي نمي‌كند و خدا را به نامها و صفات متعدّد به فرياد خواندن، مخالف توحيد نيست) خدا را به هر كدام (از اسماء حُسني) بخوانيد (مانعي ندارد و تعداد اسماء نشانه تعدّد مُسمی‌نيست و) او داراي نامهاي زيبا است (كه هر ‌يك مُعرِّف كاري از كارها و بيانگر زاويه‌اي از كمالات ‌يزدان جهان است.

در صحيحين از پیامبر صلی الله علیه وسلم  روايت است كه فرمود: «ان للهِ تسعة و تسعين اسماء -مأة الاّواحدة – مَن أحصاها دخل الجنّة»: (همانا خداوند دارای نود و نُه نام است که هر كس آنها را حفظ كند و ذكر نمايد وارد بهشت می‌شود.)[8]

يعني نامها را حفظ كند و معاني آنها را بفهمد و به آنها اعتقاد داشته باشد و خدا را با آنها عبادت و پرستش کند، وارد بهشت می‌شود. ناگفته پيداست كه فقط مؤمنان وارد بهشت می‌شوند.[9]

به دلیل اهميت اين علم (شناخت اسماء و صفات) اميرمؤمنان علی رضی الله عنه  می‌فرمايد: اي كسي كه به جستجوي علم هستي، بدان كه عالم و دانشمند سه نشانه دارد: الله تعالی را می‌شناسد و نسبت به او عالم و آگاه باشد و نیز به هر چه خداوند متعال دوست دارد آگاه باشد، از هر چه در نظر الله ناپسند است علم و آگاهی دارد.[10]

 در وصف خداوند متعال می‌فرمايد: او آگاه به تمام مكانها، لحظه‌ها و زمانهاست. اشياء را بر اصل و پايه سابق نيافريده و از روي نمونه و شبيه نساخته‌ است، بلكه هر چه‌ آفريده، خلقتش از خود خداوند بوده و هر چيز را به بهترين شكل و صورت شايسته آفريده و در بلند مرتبه بودنش ‌يكتا و بی‌نظیر است، هيچ كس و هيچ چيز نمی‌تواند مانع كار خداوند شود و اطاعت بندگان و مخلوقات برايش سودي ندارد، به زودي خواسته‌هاي نيازمندان و فريادكنندگاني را که‌ او را به فریاد می‌خوانند اجابت مي‌كند، فرشتگان در آسمانها و زمين مطيع و فرمانبردار او هستند و علم و آگاهي او از مردگاني كه پوسيده‌اند همانند علم و آگاهي او از افراد و موجودات زنده‌اي است كه سرگرم زندگي اند، آگاهييش از آسمانهاي بالا همانند آگاهيش از طبقات زيرين زمين است. از هر چيز آگاه‌است، صداها او را حيران و زبآنها او را مشغول نمی‌كنند، با تدبير و بينا و بر تمام امور آگاه ‌است، زنده و پايدار است، پاك و بالاتر از اين است كه بتوانيم براي صفاتش كيفيت و چگونگي بيان كنيم.[11]

شخصی ‌يهودي پيش اميرمؤمنان علي  رضی الله عنه  آمد و پرسيد: پروردگار ما از چه زماني بوده؟ چهره‌ی امام تغيير كرد و گفت: هيچ چيز نبوده كه ‌او بوده ‌است، هستي وجود نداشته که ‌او پایدار و برقرار بوده‌است، بدون كيفيت و چگونگي وجود داشته‌است، هنوز گذشته و آينده در كار نبوده كه ‌او بوده‌است. همه چيز غير از او پايان پذير است و او هدف و پايان هر هدف و پايان است، آن‌ يهودي بعد از شنيدن سخنان امام اسلام آورد.[12]

يكي از احاديثي كه علي از رسولالله روايت كرده‌ است، حديث زير است. علي می‌گويد: رسولالله صلی الله علیه وسلم  فرمود:

 «ان الله رفيق‌ يجب الرفق و‌يعطي علي الرفق ما لا‌يعطي علي العنف»

(همان خداوند رفيق (نرم و مهربان) است و نرم خويي را دوست دارد و با نرمی ‌چيزهايي می‌دهد كه با تند خويي وخشونت نمی‌دهد.

قطعاً شناخت خداوند با اسمها و صفاتش و تامّل در معاني آن و ايمان به آنها موجب می‌شود بنده خداوند را دوست بدارد و تعظيمش كنند و در نتيجه ‌از دستورات خداوند فرمانبرداري كند و از هر چه نهي كرد دست بكشد و در مشكلات فقط به او پناه برند و در نيازها فقط از او بخواهيم و در مصيبتهاي سخت او را به فرياد بخوانند و از او استعاثه كنند و تمام عبادتهاي قلبي را فقط مختص او بدانند و فقط براي او انجام دهند و به انجامش برسانند.

3- اميرالمؤمنین علی رضی الله عنه  نعمتهايي را كه سزاوار شكراند به مردم معرفي كرده ‌است

اميرمؤمنان  رضی الله عنه  در حاليكه نعمتهاي خداوند را به بندگان ‌يادآوري می‌کند، می‌گويد: اي بندگان خدا، شما را به ترس و بیم از خداوند سفارش مي‌كنم كه براي شما مثالها زده و مدتهاي مشخص برايتان تعيين كرده و به شما گوشهايي داده تا آنچه می‌گويد بفهميد و چشماني داده تا بدون پرده ببينيد و دلهايي داده تا نيرنگها و حيله‌ها را بشناسيد و هر چيز را تركيب و شكلي ساخته و برايش مدّت زمانی تعيين كرده ‌است و بدانيد كه خداوند شما را بيهوده نيافريده و از شما غافل نيست و حتي نعمتهاي مورد نياز شما را به طور كامل به شما بخشيده و ملائكه‌ی ثبت و ضبط اعمالتان و پاداش و سزا را در تمام احوال در كمين شما گذاشته است. لذا، اي بندگان خدا، از خدا بترسيد و برای طلب و درخواست از خدا كوشا باشيد و به انجام اعمال نيك مبادرت ورزيد كه شكم پرستيها قطع خواهد شد و لذتها تلخ خواهند گشت[13].

 امير مؤمنان علی رضی الله عنه  مردم را به نزدیک شدن به خداوند و شكر نعمتهاي الهي تشويق می‌كرد و از توجّه و علاقه زیاد به لذتها و آرامش با آنها بر حذر می‌داشت و تشويق می‌كرد كه به آنچه نزد خداوند است اميدوار باشند و شكر نعمتهاي الهي را به جاي آورند تا خداوند نعمت بيشتري به آنها ارزانی بخشد و می‌فرمايد: اگر زندگي و نعمتها بر حسب مراد است خداوند متعال را شكر گوييد و در كنار آن ترس از خداوند را فراموش نكنيد و اگر با مشكلات روبرو شديد، خداوند را ذكر كنيد و به خداوند اميدوار باشيد كه خداوند به مسلمانان اعلان كرده كه كارهاي نيك انجام دهيد و وعده داده كه هركس شكر نعمتهايش را به جاي آورد، بر نعمتهايي كه داده خواهد افزود.[14]

علي  رضی الله عنه  مردم را به تفكر و اندیشه در وجود و هستی خودشان دعوت و تشویق می‌کرد و فرموده: هر كس خویشتن را بشناسد، پروردگارش را می‌شناسد.[15] همانگونه که خداوند متعال می‌فرمايد:

« وَفِي الْأَرْضِ آَيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ (20) وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ » (ذاريات/20-21).

در زمين دلائل و نشانه‌هاي فراواني است براي كساني كه مي‌خواهند به يقين برسند (و از روي دليل خداي را بشناسند و آثار قدرت او را ببينند). در خودِ وجود شما (انسانها، نشانه‌هاي روشن و دلائل متقن براي شناخت خدا و پي بردن به قدرت او) است. مگر نمي‌بينيد؟

 

4- توجه بيش از حد و حرص‌ورزی علی رضی الله عنه  بر نابود كردن آثار جاهليت

علي بن ابي طالب  رضی الله عنه  فرمود: رسولالله صلی الله علیه وسلم  در مراسم تشییع جنازه‌ای فرمود: «ايُّكم‌ يطلق الي المدينة فلا‌يدع وثناً الاّ كسره و لا قبراً الا سوّاه و لاصور الاّ لطخها»: (چه كسي از شما به مدينه می‌رود و هر بت و تندیسی یافت بشكند، هر قبری بالاتر از سطح زمین بود با زمين یکسان و برابرش كند و هر عكس و تصویری بود، نابود كند؟ علي گفت: من می‌روم، رسولالله صلی الله علیه وسلم  فرمود: برو علي رفت و بازگشت و گفت: اي رسولص خدا بُتي در مدينه نگذاشتم مگر اينكه شكستم و قبري نگذاشتم مگر اينكه با خاك‌ يكسان كردم و هيچ عكسی نگذاشتم مگر اينكه نابود كردم، سپس رسولالله صلی الله علیه وسلم  فرمود: هر كس دوباره چيزي از اینها را ساخت (يعني بت، قبر و عكس) قطعاً بر آنچه بر محمد نازل شده كفر ورزيده‌ است.[16]

بعد از اينكه علي  رضی الله عنه  خلافت را به عهده گرفت، به ابوهياج اسدي گفت: «تو را براي انجام كاري روانه می‌کنم كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم  مرا فرستاد كه هيچ مجسمه‌اي نگذاري مگر اينكه نابود كني و هيچ قبري نگذاري مگر اينكه با زمين یکسان کنی».[17] (يعني قبرهاي ساخته شده را از هر كس كه باشد خراب و با زمين برابر كني) به اين ترتيب سيدنا علي دستور داد كه مجسمه‌ها نابود شود و قبرهاي ساخته شده را خراب كنند.

بسياري اوقات علي به قبرستان می‌رفت تا از زيارت قبور پند و اندرز بگيرد، ‌يك بار كنار قبرستاني ايستاد و گفت: اي صاحبان قبرها ما را از اخبارتان خبر دهيد، اخبار شما در ميان ما اين است كه زنان شما ازدواج كردند و اموال شما را تقسيم نمودند و در خانه‌هايتان كسانی ديگر سكونت کرده‌اند و سپس گفت: سوگند به خدا! اگر حرف می‌زدند می‌گفتند: هيچ چيز را بهتر از تقوا و پرهیزکاری نيافتیم.

اميرمؤمنان علي  رضی الله عنه  همواره می‌كوشيد توحيد خالص و پاك بماند و اسباب و وسايلي كه منجر به شرك می‌شود قطع گردد، به همين دليل از اينكه قبرها را محل نماز خواندن و مسجد قرار دهند، مردم را بسیار بر حذر می‌داشت و هشدار می‌داد، چرا كه ‌اين امر موجب می‌شود افرادي كه چنين كارهايي كنند به فتنه بيفتند و اين عمل عاملی برای پرستش مرده‌ها شود و سيدنا علي رضی الله عنه  كساني را كه قبرها را مسجد و محل عبادت قرار می‌دهند به بدترين مخلوقات توصيف كرده و می‌فرمايد: بدترين مردم كساني هستند كه قبرها را مسجد قرار می‌دهند.[18]

اين سخن را علي رضی الله عنه  به پيروي از آن حديث رسولالله صلی الله علیه وسلم  گفته كه فرموده‌است: «اشتدّ غضبُ الله علي قومٍ اتّخذوا قبور أنبيائهم مساجد»[19]: (خشم و غضب خداوند بر آن قومی‌كه قبرهاي پيامبرشان را مسجد قرار دادند، سخت و شديد است). غير از اين احاديث ديگري نيز از پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    ثابت است.

در اينجا لازم به توضيح است كه هدف از زيارت قبور از ديدگاه حضرت رسول صلی الله علیه وسلم سه چيز است كه رسولالله صلی الله علیه وسلم  بيان فرموده‌اند، اوّل: پند و اندرز وعبرت گرفتن از مرگ. دوّم: دعاي خير براي مردگان. در هيچ ‌يك از اين دو هدف شرعي چيزي وجود ندارد كه مؤيد اين باشد كه زائر به هدف برآورده شدن نيازهايش و نفع بردن به زيارت قبرها برود و هر كس با چنين نيّتي به زيارت قبور برود با پیامبر صلی الله علیه وسلم  و آداب زيارتي كه‌از ديدگاه‌اسلام و علماي معتبر صحيح است، مخالفت كرده ‌است.

ابن العربي در شرح اهداف سفر می‌گويد:‌ يكي از سفرهاي مشروع و جايز اين است كه به قصد ديد و بازديد دوستان و برادران برويم. اين را در باب فضيلت كسي كه به ديدار برادر ديني زنده بیان کرده، امّا اگر وفات كرده بود، زيارت قبرش نيز جايز است تا با زيارت قبر وي به حال او ترحم كند (و با دعای خير و درود و سلام بر او) به او نفع برساند. امّا زيارت قبور به اين نيت كه‌از ميّت و قبر نفعي برساند و‌يا مشكلش حل شود، بدعت و ناجايز است.[20]

 حتّي اگر به زيارت قبر به نيّت حل مشكل و برطرف شدن نيازهايش برود، عين همان چيزي است كه پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  از آن نهي كرده و نسبت به آن هشدار داده ‌است، اين زماني بود كه ‌اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  از او در خواست کردند كه برايشان مانند مشرکان « ذات انواط» قرار دهد، ابو واقد ليثي روايت مي‌كند وقتي رسولالله صلی الله علیه وسلم  عازم جنگ حنين بود از كنار درختي عبور كرد كه «ذات انواط» نامیده می‌شد و مشركان اسلحه‌هايشان را (به نیّت تبرّک) بر آن آويزان می‌كردند، اصحاب گفتند: اي رسولالله صلی الله علیه وسلم  براي ما نيز همانند آنها درختي تعيين كن (تا اسلحه‌هايمان را آويزان كنيم)، رسولالله فرمود: «سبحان الله هذا كما قيل لموسي اجعل لنا الهاً كما لهم الهة و الذي نفسي بيده لتركبنّ سنة من كان قبلکم »[21]: (سبحان الله! اين دقيقاً همانند آن چيزي است كه به موسي گفته شد: براي ما معبودهایی قرار بده، همانطور كه‌ آن مشرکان معبوداني دارند، سوگند به آنكه جانم در دست اوست، شما از راه و روش ملّتهای قبل از خود پيروي خواهيد نمود).

شيخ زروق پس از ذكر حديث فوق می‌گويد: علماي اسلام می‌گويند: تعظيم و بزرگداشت مكان، درخت و غیره و آثار به هيچ عنوان جايز نيست و احترام و بزرگداشت هر چيزي كه در عقايد و باورهاي عصر جاهليت مورد توجه و احترام بوده و گمان می‌كردند به وسيله‌آنها شفاء مي‌يابند و ‌يا نيازهايشان برآورده می‌شود، جايز نيست و انحراف از عقيده‌ي پاك و صحيح اسلامی‌است.1

 سپس در ادامه می‌نويسد: این حديث دليلي است بر اينكه هر چه عبادات عصر جاهليت اصلي داشته و‌يا سبب دوام اعتقادات و عبادتهاي مشركان می‌شود اعم از اينكه چرمي، آهن، سنگي، ساختمان و آثار باستاني و امثال اينها باشد هيچ ارزشي ندارد و موجب هلاكت و انحراف است.[22]

شكي نيست كه قبر پرستي ‌يكي از اصول اعتقادي عصر جاهليت بوده ‌است و واضح است كه مشهورترين بتهايي كه عبادت می‌كردند «لات» و «منات» بوده ‌است و اين دو نام مردمان نيکوكاري بوده كه بعد از مرگشان تا جايي در احترام و بزرگداشتشان غلو كردند كه به جاي الله ‌آنها را عبادت می‌كردند.[23]

در حقيقت اين حديث پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  و عمل سيدنا علي  رضی الله عنه  در حمايت از توحيد تأثير بسزایی داشته و براي ما روشن می‌شود كه آنچه برخي از طرف جاهلان مسلمان امروزه در قالب احترام و تعظيم قبرها و طواف به دور آنها و توسل به اموات انجام می‌شود، حرام و مخالف دستور خداوند و پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  و عمل سيدنا علي  رضی الله عنه  است، لذا بر علماي رباني و خدا پرستي كه به روز قيامت اميدوارند واجب است علي وار به پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    اقتدا كنند و تلاش كنند كه مردم تنها خداوند را عبادت و بندگي كنند و دلهايشان متوسل به خداوند واحد قهّار باشد و با موانعي كه بر سر راه رسيدن به خداوند است با حكمت و موعظه‌ی نيكو مبارزه كنند.

الف: زيارت مشروع قبرها

زيارت قبرها‌يكي از سنتهاي مجهول اسلامی ‌است كه گروهي تلاش كردند مدام از شيوه صحيح زيارت قبور بي‌خبر بمانند، تا بدينوسيله‌ی بدعت و خرافات را در جهان اسلام رواج دهند و عدم راهنمايي و ارشاد و دعوت علماء و دعوتگران به تبیین شيوه‌ی صحيح موجب شد تا راه و روشهاي نادرست زيارت قبور به عنوان عبادت معرفي شود.

در حقيقت هدف از زيارت قبور در اسلام اين است كه ‌انسان به ياد مرگ و ارزش و پايان كار خود بيفتد و‌يقين كند كه به زودي جايگاه ‌او در همين مكاني است كه‌ اكنون زيارت مي‌كند و اين امر او را در عبادت و اطاعت خداوند متعال‌ ياري می‌دهد و موجب می‌شود با ثبات و استواري بيشتري به عبادت روي آورد و خود را كنترل كند، بويژه زماني كه در عبادت سُست و بی نشاط باشد، تا به نحو شايسته‌اي به امور عبادي بپردازد و جايز است كه بر اموات سلام كنيم و برایشان دعاي خير و طلب مغفرت نمائيم، عايشه رضی الله عنها روايت مي‌كند: رسولالله صلی الله علیه وسلم  آخر شبها به قبرستان بقيع می‌رفت و می‌گفت: «السّلام عليكم دارَ قومٍ مؤمنين و انّا ان شاءَ الله بكم لاحقون، اللهمّ اغفر لأهل البقيع الغرقد»: (سلام بر شما سراي قوم مؤمنان و ما به خواست خداودند به شما خواهيم پيوست. پروردگارا! اهل بقيع غرقد را بيامرز).

 عايشه در روايتي دیگر می‌گويد: جبريل آمد و به پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    خبر داد كه خداوند به او دستور داده براي اهل بقيع طلب مغفرت كند، عايشه می‌گويد: به رسولالله صلی الله علیه وسلم  عرض کردم: چه بگويم؟ فرمود: «بگو: سلام بر شما مؤمنان و مسلماناني كه‌اهل اين ديار هستيد، رحمت خداوند بر گذشتگان و آيندگان ما باد و به خواست خدا بزودي به شما خواهيم پيوست[24].

علمای اسلام در رابطه با بناسازی و ساخت و ساز بر روی قبر‌های بیانات کافی و شافی را ایراد کرده‌اند، به همان صورت که ‌آداب زیارت رسول خدا صلی الله علیه وسلم و دعا و نیایش او با پروردگار را توضیح داده‌اند و بر این نکته تأکید کرده‌اند که در بین خدا و بندگان هیچ واسطه‌ای در کار نیست:

*-کاسانی حنفی در کتاب «بدائع الصنائع » می‌گوید: ابوحنیفه بناسازی بر قبر را مکروه و ناپسند می‌دانست و هرگاه «مکروه »بطور مطلق بکار برده شود منظور حرام بودن است، همانگونه که‌ ابن مالک حنفی با صراحت حرام بودن این کار را بیان کرده است[25].

*- طحاوی حنفی میگوید: «نباید نه قبر را لمس کرد و نه بوسه زد، چون این عادت اهل کتاب (یهود و نصاری) بوده و این کار جز برای رکن یمانی کعبه و حجرالأسود جایز نیست و تنها خاص آن است»[26].

*- قاضی عیاض از امام مالک نقل می‌کند که گفت: «به نظرم ایستادن در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم  جایز نیست، بلکه باید سلام کرد و رفت. ابن وهب از او روایت می‌کند که گفت: زائر به قبر نزدیک می‌شود و سلام می‌کند و نباید قبر را لمس کند».[27]

*- رزوق مالکی گفته: « ساختن مسجد بر روی قبر نیک مردان شایسته، ...لمس کردن و دست کشیدن برروی آن در هنگام زیارت قبرها روش نصرانیها است و نیز بر داستن خاک قبر به قصد تبرّک، همه بدعت و نو آوری در دین هستند و حرام و ممنوع اند»[28].

*- و شافعی فرموده: «رأی من بر این است که قبر اصحاب مهاجرین و انصار گچکاری و...» نشود و نیز گفت: «کارداران و والیان مدینه را دیده‌ام که قبر‌های آراسته به گچ را منهدم می‌کردند، ولی فقهای اسلام از آنها ایراد نمی‌گرفتند».[29]

*- امام نووی گفته: «مسح و لمس قبر رسول خدا صلی الله علیه وسلم و بوسیدن آن مکروه و ناپسند است، بلکه ‌ادب این است که زائر با فاصله‌از آن توقّف کند، همانگونه که در زمان حیات ایشان فاصله را با او رعایت می‌کرد، این است حق و صواب و درست که مورد اتّفاق علما است»[30].

*- امام سُبکی در فتاوای خود می‌گوید: « قبر رسول خدا صلی الله علیه وسلم لمس نمی‌گردد و نباید به آن نزدیک شد و طواف و گشتن به اطراف آن هم جایز نیست»[31].

ب: تاريخ برگزاری گردهمايي در مزارها وگنبدها

مشهور است که ‌اولين كساني كه براي مزارها و گنبدها گردهمایی و جشنهاي سالانه گرفتند، فاطميان‌ يا همان عبيديان قرن چهارم بودند. احمد بن علي مقريزي می‌گويد: فاطميها شش جشن تولد داشتند كه عبارتند از: جشن تولد پیامبر صلی الله علیه وسلم ، تولد علي بن ابي طالب، حسن، حسين، فاطمه و خليفه و در كنار قبر حسين  رضی الله عنه  شتر و گاو و گوسفند قرباني می‌كردند.[32]

قبل از اين در سه قرن اوّل اصلاً بارگاه و گنبدي و مزاري وجود نداشته که براي احترام و بزرگداشت آن جلسه‌اي برگزار شود، واضح است كه بيشتر اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  در مصر و شام، عراق و غیره دفن شده‌اند و اصلاً قبرهاشان مشخص نيست و هر قبري كه مشخص است مورخان و سيره نويسان درباره‌ی صاحب آن اختلاف نظر دارند. اگر قبر و بارگاه سازي در اسلام اهميتي می‌داشت، چگونه قبر کسانی كه صالحان وعلما و پيشگامان هدايت این امّت بودند نامشخص می‌ماند، به ويژه كه‌ آنان پرچم داران دين و علم و جهاد و عبادت بوده‌اند و اگر مراسم و گردهمایی سالگرد تولد و وفات ارزش ورنگ و بوي اسلامی‌ می‌داشت، قطعاً قبور آنها ناشناخته باقی نمی‌ماند و به دلیل اهميت موضوع جايي براي اختلاف بين مورخان باقي نمی‌ماند.

 بديهي است كه‌ اين عمل مردم كه بعد از خير القرون (سه قرن برتر اوّل اسلام)بوده، نمی‌تواند مشرع باشد و اين در حالي است كه پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    از اينكه قبرش را محل جشن و مراسم قرار دهند نهي كرده ‌است و هر كس بر سر قبري جشن و مراسم برگزار کند، دقيقاً مرتكب عملي شده كه پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    از آن نهي كرده و نسبت به انجام آن هشدار داده ‌است. در واقع اين افراد عمل مرشد و استاد خود را بر سنّت رسولالله صلی الله علیه وسلم  و اصحابش ترجيح داده‌اند، ولی خداوند متعال می‌فرمايد: ﭽ ﮎ ﮏ « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (حجرات/1)

اي كساني كه‌ايمان آورده‌ايد! بر خدا و پيغمبرش پيشي مگيريد و پيشدستي مكنيد و از خدا بترسيد و پروا داشته باشيد.

 خداوند متعال می‌فرمايد:

« لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»(نور/63)

آنان كه با فرمان او مخالفت مي‌كنند، بايد از اين بترسند كه بلائي (در برابر عصياني كه مي‌ورزند) گريبانگيرشان گردد ‌يا اين كه عذاب دردناكي دچارشان شود (اعم از قحطي و زلزله و ديگر مصائب دنيوي و دوزخ و ديگر شكنجه‌هاي اخروي).

 

ج- رابطه‌ی مزار و ضريح و بارگاه‌ها با عقب ماندگي و جاهليت

ارزش و اهمیّت گنبدسازی كه ‌از جانب قبر پرستان بر خلاف دستور رسولالله صلی الله علیه وسلم  روي قبرها اعمال می‌شد، بالا گرفت و افزایش روز افزون یافت، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  دستور داده قبرهاي بر افراشته شده را خراب و با زمين همسطح كند و اميرمؤمنان علي اين دستور شريعت اسلام را عملاً برای ما شرح داده، امّا متأسفانه مردم قبرها، گنبدها و گلدسته‌هايي كه بر روي قبرها می‌سازند، با انواع نماها و رنگ‌های جالب توجه، درست می‌كنند و روي قبرها را با پرده‌هاي ابريشمی‌همانند پرده‌هاي كعبه می‌پوشانند و با دربهاي گران قيمت و فاخر از قبرها حفاظت می‌كنند و گاو صندوقهايي بر روي قبرها و گاهي كنار قبرها می‌گذارند تا زائران پول و نذوراتی را که به مرده‌ها می‌بخشند در آنها بريزند! ! ! ، تا نيازهایشان برآورده و مشكلاتشان حل شود و به آرزويشان برسند. در نتيجه خادمان و نگهابانان و متوليات اين بارگاهها زندگي بسيار مرفه و راحتي دارند، ولی در واقع كار و تلاش آنها اين است كه در باره‌ی کارهای خارق العاده و كرامتهای صاحبان این قبرها را به سمع زائران (فریب خورده) و مردم (ساده لوح) برسانند و از عاقبت بد كساني كه نسبت به كرامات صاحبان قبور شك می‌كنند، به آنها هشدار می‌دهند و مردم را می‌ترسانند.

 حقيقت اين است که‌ از زماني مسلمانان به قبر و گنبد و بارگاه و مزارها روي آورده‌اند، همّت‌هايشان سست و ضعيف شده و دوران عقب ماندگي و انحطاط و سقوط علمی‌و فرهنگي و جمود فكري مسلمین از آن زمان شروع شد و نور رسالت محمّدي ص را كه توانست در چهل سال اوّل از ايران تا مغرب را تابع دين خويش كند، تغيير داده و تحريف كردند.

آري! اين دين را كه سرتاسر فرهنگ و تمدن و پيشرفت بود، به عقب ماندگي، تنبلي و اوهام پرستي تبديل كردند و تلاش و همّت مسلمانان را محدود به مسايلي كردند كه سلف صالح ما از آنها بي خبر بودند، همان كساني كه تمام زندگيشان علم و عمل صالح بود و از هيچ عمل صالح و شایسته‌ای دريغ نمی‌كردند، آنها كوچكترين توجهي به اين اوهام پرستي‌ها و خيالبافيها نمی‌كردند، آيا شايسته نيست از خود سؤال كنيم: آيا در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  و صحابه‌ی بزرگوار او اين رسم و رسوم در میان مسلمین بوده، وجود داشته ‌است و آيا صحابه بر قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    كه‌ افضل‌ترين قبرهاست چنين گنبدهایی ساخته‌اند؟ آيا براي قبور صحابه كه برترین انسانها بوده‌اند چنين مزارهايي ساخته شده ‌است؟ آيا در زمان پيشوايانی همچون: ابوحنيفه، مالك، شافعي و احمد بن حنبل كه‌اكثريت قاطع مسلمانان از آنها پيروي می‌كنند چيزي از اين قبرسازي‌ها وجود داشته ‌است؟ آيا عدم وجود چنين چيزهايي در بهترين عصر و دوره‌های مسلمانان دليل روشنی بر اين حقيقت نيست كه‌ اين اعمال نه هيچ اصل و اساسی در دين داشته و نه ‌ارتباطي به عبادت و ولايت دارد، بلكه‌ اينها مظاهر عقب ماندگي و جاهليت است كه عده‌اي به نام دين و براي مصلحت شخصی خود از آنها بهره برداري می‌كنند. آري! مصلحت شخصي كه توده‌های زیادی از مردم را تخدير کرده و بر عقل و شعورشان چيره می‌شوند و جیب‌هایشان را خالی می‌کنند و اموالشان را به ناحق و باطل می‌خورند و همواره‌آنها را عقب مانده نگه می‌دارند.

 اين در حالي است كه ‌اسلام قرنهای متمادی زمام رهبري و علم و دانش فرهنگ و قانونگذاري و اخلاق را در دست داشت و موجب رحمت و خیرخواهی بشریّت و پيشرفت به سوي نوآوري مادي و ارزشهاي اخلاقي را به عهده داشت، در آن قرنها مسلمانان واقعاً مسلمان و متعهّد به اسلام بودند و عمل به احكام اسلام را براي خود و ديگران عزت و افتخار می‌دانستند.لی وقتي از حقيقت اسلام فاصله گرفتند و مفاهيم اسلام را عوض كردند و به مغالطه و سفسطه روي آوردند و به نام توكّل بر خدا و در پیش گرفتن مسلک درویشی به تنبلي و اوهام پرستي و دل بستن به مسائل غيبي كه هيچ دليل شرعي معتبري بر آن نداشتند و خداوند دستور و فرمانی به ما نداده بود روی آوردند، در حالي كه علم و هدايت (قرآن و سنت صحيح) در دسترسشان بود و آنها تمامی‌آن اعمال باطل و بي اساس را تبرك جستن به اشياء و اشخاص می‌ناميدند و با اين نامگذاري هر چه مخالف آن بود را خلاف می‌دانستند، ولی شايسته ‌آنکه‌از هدایت و عوامل آن رویگردان باشد، از همه گمراهتر و از برکت دور هستند[33].

د- ارتباط تهاجم استعماري و ساخت بارگاه و گنبدها بر قبر‌ها

استعمارگران غربي در حملات و‌يورشهای خود نقشه‌ها و دسیسه‌هایی را برای سوق دادن مسلمانان به سمت و سوي خرافات و بدعت طراحی کردند تا از اصل دين فاصله بگيرند. روزنامه تايمز انگليسي از زبان ‌يكي از رهبران استعمار بريتانيا كه مسلمانان را به بدعتها و اوهام پرستي تشويق می‌كرد، می‌نويسد: بدعتها و خرافات و اوهام پرستيها شيوه‌اي قطعي براي دور كردن مسلمانان از اصل اسلام است.

شيخ احمد باقوری می‌گويد: ‌يكي از مستشرقان بزرگ، برخي از شيوه‌هاي استعماري در آسيا را برايش بازگو كرده و گفته بود: ضرورت ايجاب می‌كرد كه كاروانهاي استعماري را از هند به بغداد بياوريم و در طول اين مسير طولاني گرايش و تفكري جديد بوجود آید تا به اهداف استعماري‌مان برسيم و چون راهي براي نقل و انتقال كاروانها نمي‌يافتيم، اخيراً متوجه شديم لازم است در اين مسير بارگاه، قبرها و گنبدهايي با مسافتهاي نزديك ساخته شود و در ميان مردم شايع می‌كرديم كه ‌اين بارگاه و ضریح اولياء خداوند است و كرامات زيادي از آنها ديده شده و تا جايي به اين قبر سازيها و شايعات ادامه داديم که‌ آن راه، راهي پر رونق و پر رفت و آمد و آباد و محل زيارت زائران فراوان می‌شد.[34]

حكومت انگليسي به وضعيت ديني مصر اهميّت ويژه‌اي می‌داد، زیرا در كمين رشد كمونيستي در منطقه بود و از طرفي پايبندي مردم مصر به باور دينی به حكومت انگليس اميد و آرامش می‌داد، چون در آن سال سه ميليون مسلمان آرامگاه‌ احمد بدوي را در شهر طنطا زيارت كرده بودند، آري، اين دينداري مورد تأييد انگليس است.

‌يكي از علمايي كه‌از طرف اوقاف براي سخنراني و نصيحت زائران اعزام شده بود می‌گفت: کارهایی از زائران می‌دیدم که بایستی آنها را با شلاق می‌زديم، نه با حرف و زبان توبيخ كنيم و اگر از آن زائران می‌خواستيم به يكي از فرائض ديني (مانند: نمازه روزه و جهاد و حج) عمل كنند، با تنفر از عمل به دستورات ديني فرار می‌كردند و همين بس كه بدانی آنان براي وفا کردن به نذرها و صدقات و دعا و تضرع می‌آمدند.

ه- - آيا مزارها از مسايل نوپا در دين هستند؟

رسول‏اللهص كه برترین مخلوق و باتقواترين انسان نزد خداوند بود، از همه بيشتر از خداوند ترس و بيم داشت و احترامی‌كه ‌اصحابش نسبت به او داشتند بر كسي پوشيده نیست و محبتي كه نسبت به ايشان داشتند بسيار زياد بود، با اين حال پس از وفات ايشان  در خانه‌اش دفنش كردند و محل قبر شريف ايشان بر همگان بويژه بر اصحابش پوشيده نبود. قبرش افضلترين قبرها در دنياست، امّا با اين حال روي قبر ايشان بارگاه، ساختمان، گنبد و قبه‌اي نساختند و خلفاي راشدين و ديگر صحابه بزرگوارشان هيچ وقت روزي را تعيين نكردند كه براي زنده كردن‌ ياد و نام ايشان بر سر قبر و اطراف روضه شريف اجتماع كنند و آن را فرصتي براي ذكر و عبادت بدانند، البته وقتي از كنار قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  عبور می‌كردند طبق دستور پرودگار بر ايشان سلام و درود می‌فرستادند، علاوه بر اینکه‌ از دستوراتش پيروي می‌كردند و به سنّت و راه وروش ایشان پايبند بودند و در زمان حیات و بعد از وفاتش تسليم امر و نهي او و مطيع فرمان پروردگار بودند كه می‌فرمايد:

«وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/7).

چيزهائي را كه پيغمبر براي شما (از احكام الهي) آورده‌است اجراء كنيد و از چيزهائي كه شما را از آن بازداشته‌است، دست بكشيد.

و می‌فرمايد:

« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآَخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» (احزاب/21). سرمشق و الگوي زيبائي در (شيوه پندار و گفتار و كردار) پيغمبر خدا براي شما است. براي كساني كه (داراي سه ويژگي باشند:) اميد به خدا داشته و جوياي قيامت باشند و خداي را بسيار ‌ياد كنند.

 جانشينان پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    الگوهاي نيكويي هستند، چرا كه رسولالله صلی الله علیه وسلم  دستور داده‌ از راه و روش آنان پيروي كنيم؛ امّا كسي نقل نكرده كه ‌اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    در سالي ‌يا شبي یا روزي را به جمع شدن در كنار آرامگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    براي ذكر، عبادت و زيارت اختصاص دهند و از زيارت قبر ايشان اميد بركت و غیره داشته باشند؛ ترديدي نيست كه خلفاي راشدين و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم ، اولياء خدا و حزب هدايت‌يافته و ‌ياوران حق و حقيقت و سپاهيان جان بر كف دين بوده‌اند و قطعاً از ما و امثال ما آگاهتر بودند به اينكه رسولالله صلی الله علیه وسلم  چه‌اعمالي را دوست داشته و شيفته‌ی اطاعت او بودند و به تأييد و تصريح قرآن به قدري محبت و احترام رسولالله صلی الله علیه وسلم  در دلهايشان ریشه دوانیده بود كه بر همگان روشن بود و به اجماع تمام مسلمانان رسول خدا را قلباً دوست داشتند و نسبت به ايشان كمال احترام و بزرگواري را در حق ايشان رعايت می‌كردند و اگر در سالگرد وفات ‌يا تولد و ‌يا مبعث پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    عيدي بود كه با جمع شدن در كنار آرامگاه برای عزاداری ‌يا جشن و شادی، ثواب می‌داشت و هيچ پيامد و نتایج فاسدي نداشت، قطعاً آنها بر ما پيشي می‌گرفتند.

 امّا پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    هيچ دستوري به انجام چنين اعمالي نداده و در سنّت، قولی یا تقريری و تأییدی پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  نيز چیزی نيامده كه مشروعيت اين اعمال و رفتار را تأييد كند و كسي بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    و صحابه چنين اعمالي را در كنار آرامگاه پيامبر و‌يا قبر كسي از صحابه انجام نداده ‌است. با توجه به اينكه سالها با آن بزرگوار همدم و همراه بودند و ایشان به كامل ترين شكل خدا را بندگي وعبادت می‌كرد و از همه‌ اگاهتر بود كه خداوند از چه ‌اعمالي راضي و خشنود می‌شود و خيرخواه‌امّت و شيفته‌ي اين بود كه هر چه به نفع امتش باشد به آنها ابلاغ کند. با اين حال باز هم او و اصحابش به اين صورت خدا را عبادت نكرده‌اند، خداوند متعال در مورد خيرخواهي و دلسوزي پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  نسبت به امتش می‌فرمايد:

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه/28).

بيگمان پيغمبري (محمّد نام)، از خود شما (انسانها) به سويتان آمده ‌است. هرگونه درد و رنج و بلا و مصيبتي كه به شما برسد، بر او سخت و گران مي‌آيد. به شما عشق مي‌ورزد و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان داراي محبّت و لطف فراوان و بسيار مهربان است.

 حتي پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    ما را از اينكه قبرش را محل تجمع و برگزاري جشن بگيريم، نهي كرده و می‌فرمايد: «لاتجعلوا بيوتكم قبوراً و لاتجعلوا قبري عيداً و صلّوا عليَّ فانَّ صَلاتكم تبلعني حیثما كنتم»: (خانه‌هايتان را تبديل به قبر نكنيد و قبرم را محل تجمع و عيد قرار ندهيد، بر من صلوات بفرستيد كه درود شما، هر جا كه باشيد به من می‌رسانند.) واژه «عيد» از «العود» گرفته شده كه به معناي بازگشت و رجوع است، چون پياپي تكرار می‌شود، ‌يعني: براي زيارت قبر من روزهاي مشخص و اوقات مخصوصي مانند هر ماه، هر سال وغیره تعيين نكنيد كه به صورتي ثابت مانند عيد در هر سال تكرار شود و قبرم را همانند ‌يهود و نصارا مكاني ثابت براي عبادت مانند حج قرار ندهيد. مسيحيان تا جايي غلو و زياده روي كردند كه عيسي مسیح عليه‌السّلام را معبود قرار دادند و پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    اصحابش را از اين برحذر داشته و فرمود: «لا تطروني كما اطرت النّصاري ابن مريم، فانّما أنا عبده، فقولوا عبدالله و رسوله»: (در حق من زياده روي نكنيد، آن طور كه مسيحيان در حق ابن مريم زياده روي كردند، كه من بنده‌اي بيش نيستم، بگوييد: بنده و رسول خدا.)

وقتي متوسل شدن به قبر پيامبر كه ‌اشرف مخلوقات در نزد خداوند و سردار اوّلين و آخرين انسانها و افضل همه مخلوقات است و اميد به قبول شفاعتش در نزد خداوند از هر کس بيشتر است، پس مخالفت با نهی و دستور ایشان، به اینکه در کنار آرامگاه ‌یادواره و مراسم سالگرد برگزار کنند، وارد قسمت دوّم حدیث است که چنین کسی به مخالفین پیامبر صلی الله علیه وسلم  نزدیکتر تا به پیامبر، همانگونه که خداوند متعال فرموده:

« لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»

(نور/63)

آنان كه با فرمان او مخالفت مي‌كنند، بايد از اين بترسند كه بلائي (در برابر عصياني كه مي‌ورزند) گريبانگيرشان گردد، يا اين كه عذاب دردناكي دچارشان شود (اعم از قحطي و زلزله و ديگر مصائب دنيوي و دوزخ و ديگر شكنجه‌هاي اخروي).

این بود راه و روش و هدایت بهترین قرنها، پس هر کس به مخالفت با آنها برخیزد به گمان اینکه کارش عبادت و اطاعت و تقرّب جستن به خداست، حال چنین کسانی از دو صورت خارج نیست: یا اینکه بدعتش را ازروی ظلم و ستم انجام داده یا اینکه مدعی از لحاظ علم و فضیلت بر آنها برتری دارد.

امام مالک رحمه‌الله می‌گفت: « هر کس در این امّت چیزی را پدید آورد که در میان گذشتگان صالح نبوده، چنین کسی گمان کرده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به دین اسلام خیانت کرده، زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

« الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ » (مائده/3)

 امروز (احكام) دين شما را برايتان كامل كردم.

وقتی که رفتن به اين اماكن به پندار كساني كه‌اين كارها را می‌كنند عبادت است، ولی پيامبر و اصحابش کاری را انجام نداده‌اند و حتي از آن نهي كرده‌اند و مخالفت با پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  بدعت است و بدعت انسان را به گمراهي می‌كشاند و پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    در هر جمعه در سخنراني‌هايش به مردم هشدار می‌داد و می‌فرمود: « امّا بعد: بهترين سخن كتاب خداوند و برترين راه و روشها راه و روش محمّد است، بدترين امور، امور بدعت و نوپيدا در دین است و تمام بدعتها گمراهي است»[35] و فرموده: «من أحدث في أمرنا هذا ما ليس منه فهو ردٌّ »[36]: (هر كس در دين ما نوآوري كند كه در دين نبوده، نوآوري و بدعتش مردود و بي اعتبار است.

با توجه به حديث مذكور و ديگر دلایل صحيح وصريح، گردهمایی مردم در مكاني مشخص كه ‌از هر شهر و ديار و به قصد عبادت و زيارت آمده باشند جايز نيست (مگر با دليل شرعي معتبر مانند انجام مناسك حج در مكّه كه حجاج به عرفه، مني و مزدلفه می‌روند و نمازهاي دو عيد، جمعه و جماعت که شعائر الهي است كه خداوند به انجام و بزرگداشت آنها دستور داده وكساني را كه به اين شعائر عمل كنند ستوده و می‌فرمايد:

« ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج/32)

 (مطلب) چنين است (كه گفته شد) و هر كس مراسم و برنامه‌هاي الهي را بزرگ دارد (و از جمله مناسك حجّ را گرامي‌شمارد)، بي‌گمان بزرگداشت آنها نشانه پرهيزگاري دلها (و خوف و هراس از خدا) است.

ساخت و ايجاد زيارتگاههاي ديگر جز موارد مذكور كه در اوقات مشخص در سال و‌يا ماه غیره مردم به سویشان سفر کنند از بدعتهايي است كه به دين و عبادات افزوده شده كه خداوند مشروع قرار نداده و بر همگان واضح است رفتن به زيارتگاههايي كه‌ امروزه در شهر و ديار و در هر كوي و برزنی ايجاد شده‌اند به باور و عقيده عموم مردم عبادتي همچون ديگر عبادات است كه مردم در روز ‌يا روزهاي مشخصي به قصد ذبح حيوانات و عبادت به آنجا می‌روند، اين عمل ذاتاً مذموم و نكوهيده‌ است، چرا كه مطلقاً بايد تمام عبادات بوسيله دلایل معتبر شرعي و براي خداوند انجام شود، لذا هر عبادتي در وقت و مكان معيني انجام گيرد بدون اینکه خصوصیّت آن روز یا زمان در شريعت تعیین شده باشد و افراد معتقد باشند که عبادت در آن وقت و مكان معين تأثير خاصي دارد؛ همچون بركت در رزق و روزي و زندگي افراد، یا معتقد باشند مقام و درجه‌ی افراد را در نزد خداوند بالاتر می‌رود و ‌يا عمل انسان مقبول و پذیرفته شده خواهد بود، یا اجر بيشتر به انسان داده خواهد شد، اين اعمال به اتفاق امّت اسلام از عبادات به بدعت متحوّل می‌شود، چون مشخص كردن ثواب و پاداش براي اعمال توقيفي و فقط حق شارع است، اين اعمال و باورها منجر به مفاسد بزرگ می‌شود از جمله: عموم مردم گمان می‌کنند صاحب این قبر و بارگاه و گنبدها می‌توانند نفع ‌يا ضرري به مردم برسانند و نيازهایشان برآورده و گرفتاريها را برطرف می‌كنند، حال آنکه بر خلاف دستور رسول خدا صلی الله علیه وسلم  بر روی آنها ساختمانهاي مجلل ساخته‌اند و پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  از اين كارها نهي كرده است. همچنین به گفته و ادعای اين افراد، ذبح و قرباني در روزهاي مشخص در كنار زيارتگاه موجب نزديكي آنها به خدا می‌شود و بعد از انجام اين عبادتها در كنار قبور شايعه می‌كنند كه بيماران ما شفا‌يافته و اگر نازا بوده‌اند، صاحب فرزندي شده‌اند، اين در حالي است كه فقط خداوند می‌تواند چنین نيازهایي كه ‌ادعا می‌كنند بر آورده شده، را برآورده كند. در نتيجه ‌آن زيارتگاهها پنهاهگاه نيازمندان و گرفتاران می‌شود. از زيارتگاهها درخواست چيزهايي می‌كنند كه تنها در حيطه قدرت پروردگار است، ولی آنان از صاحبان قبرها طلب كمك و فرياد رسي و برآوردن نيازهايشان را می‏نمايند و تا جايي به صاحبان قبور اعتقاد دارند كه‌ اگر باران نبارد در كنار قبر گاو و میش ذبح می‌كنند تا باران ببارد. از قرآن و سنّت رسول خدا صلی الله علیه وسلم  روي گردان هستند که براي طلب باران به توبه و استغفار و دعا و بر پاداشتن نماز باران امر فرموده‌اند. هر چند گاهي اوقات خداوند پس از ذبح و قرباني آنها برای طلب باران در کنار قبر‌ها، خداوند به عنوان آزمون و گرفتارکردن آنها با استدراج مقداری باران نازل می‌کند، امّا کارشان همواره شيطاني و از اعتقادات جاهلي محسوب می‌شود، [37]« خدایا نزد تو شکوای سر می‌دهیم».

اميرمؤمنان علي  رضی الله عنه  همواره مردم را به توحيد دعوت می‌كرد و با شرك و راهها و عوامل شرك مبارزه می‌كرد، بنابراين بر دوستان و پيروانش لازم است كه به گفتار و رفتار آن بزرگوار كه ما را به پايبندي به قرآن و راه و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم  راهنمايي می‌كرد عمل كنيم و چه زيباست سخنش آنجا كه می‌فرمايد: « نباید جز به پروردگار به کسی امیدوار بود؛ و جز گناهش از چيزی بيم نداشته باشد). آنجا كه خطاب به ابو هياج اسدي می‌فرمايد: تو را براي انجام كاري می‌فرستم كه رسولالله صلی الله علیه وسلم  مرا فرستاد كه هيچ مجسمه‌اي نگذاري مگر اينكه نابود كني و هيچ قبر ساخته شده‌اي را باقی نگذاري مگر اينكه با زمين یکسان نمايي.[38]

و- اميرمومنان رضی الله عنه  شيفته‌ی باطل نمودن اعتقاد به ستارگان بود

وقتي اميرمؤمنان علي  رضی الله عنه  خواست عازم جنگ با خوارج شود، با منجّمی‌(كسي كه‌از روي حركت و طلوع و غروب ستارگان پيشگويي مي‌كند) برخورد كرد. منجّم گفت: اي اميرمؤمنان به جنگ نرو كه ماه در عقرب است و هرگاه ماه در عقرب باشد و تو به جنگ بروي شكست می‌خوري، ‌يا چیزی شبيه‌اين را گفت. علي گفت: با اعتماد و توكّل به خدا و تكذيب تو می‌روم. امام رفت و سفرش پر خير و بركت بود و به كشته شدن عموم خوارج تمام شد.[39]

در روايتي ديگر آمده:... بعد از فراغت از جنگ نهروان، علی  رضی الله عنه  حمد و سپاس خداوند را به جا آورد؛ سپس فرمود: اگر زمانيكه منجّم براي ما تعيين كرده بود، می‌آمديم قطعاً جاهلان و افراد بي خبر از حقيقت دين می‌گفتند: چون در همان زمانيكه منجّم گفته بود، رفتند و پيروز شدند[40]. ببین اميرمؤمنان علي رضی الله عنه  چقدر شيفته‌ی تصحیح اعتقاد و باورهای ‌يارانش بود، به سخن منجم هيچ توجهي نكرد، بلكه با صراحت تمام او را تكذيب كرد و با او مخالفت كرده تا‌ياران و همراهانش از عقيده‌ی فاسد حفظ شوند و اين در حالي بود كه سيدنا علي  رضی الله عنه  در موقعيت حساس جنگ با خوارج قرار داشت و نتيجه جنگ برايش بسيار مهم بود، عليرغم اين باز هم در پايان جنگ، سخني را كه در ابتداي حركتش گفته بود فراموش نكرد و بعد از جنگ در وقتي بسيار مناسب بعد از شكست وكشته شدن خوارج عقيده فاسد منجم را به يارانش تذکّر داد.[41]

 

ز- علی رضی الله عنه  كساني را كه با غلو و افراط مدعی شدند علی خداست در آتش انداخت

عبدالله بن شريك عامري از پدرش روايت مي‌كند: به علي  رضی الله عنه  گفته شد: بيرون از مسجد كساني هستند كه‌ ادعا می‌كنند تو پروردگارشان هستي، گويد: علي آنها را صدا زد وگفت: واي بر شما! چه می‌گوييد؟ گفتند: تو پروردگار، خالق و رازق مايي. علي گفت: واي بر شما! من بنده‌اي مانند شما هستم، همچون شما غذا می‌خورم و همچون شما می‌آشامم، اگر خدا را عبادت و اطاعت كنم، ان شاءالله به من پاداش نیک می‌دهد و اگر او را نافرماني كنم می‌ترسم مرا عذاب كند. لذا از الله تعالی بترسيد و از او پروا کنید، از اين حرفها و عقيده فاسدتان برگرديد، راوي گويد: از اعتقادشان دست بر نداشتند، فرداي آن روز دوباره ‌آمدند، قنبر (خادم علی) آمد به امام علی  رضی الله عنه گفت: سوگند به خدا آمدند و همان حرفشان را تكرار می‌كنند. علي گفت: بگو بيايند، آمدند، همان حرفها ردّ وبدل شد. روز سوم كه آامدند، سيدنا علي گفت: اگر چنین حرفهایی را ترک نکنید شما را به بدترين و فجيع ترين شكل به قتل می‌رسانم، آنها بر حرفها و اعتقادشان اصرار ورزیدند، در نتيجه سيدنا علي آنها را دستگير كرد و در بین خانه و مسجد کانالی را حفر کرد و درآن آتش افروخت، سپس خطاب به آنها گفت: از اين حرفهايتان برگرديد، اگر برنگرديد و توبه نكنيد شما را در اين آتش می‌سوزانم، آنها برنگشتند لذا آنها را در آتش انداخت و سوختند[42]و شعر زير را سرود:

إنّی إذا رأیت الأمر أمراً                    منکراً، أوقدتُ ناری و دعوت قنبراً[43]

من وقتی دیدم او بسیار منکر است

آتشم را روشن کردم و قنبر (غلام خدمتكار) را صدا زدم.

عكرمه روايت مي‌كند: انسانهای زندیق و بي دين نزد علي آمدند، آنها را در آتش انداخت، خبر به ابن عباس رسيد، گفت: اگر من به جاي علي می‌بودم آنها را نمی‌سوزاندم، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    از اين كار نهي كرده و فرموده: «لاتعذبوا بعذب الله »: (به سوزاندن که حق خداست کسی ا عذاب ندهید.)، بلکه ‌آنها را می‌كشتم. چون پيامبر فرموده: « من بدّل دينه فاقتلوه »[44]: (هر كس دينش را عوض كرد و مرتدّ شد او را بكشيد.

ابن تيميه می‌گويد: ثابت است که علی  رضی الله عنه  بيشتر افراد فرقه‌ی (غالیه: افراطی) را كه معتقد به الوهيت و خدا بودن علي بودند با آتش سوزاند و به هلاکت رساند.[45]

 ابن عباس  رضی الله عنه  در سوزاندن فرقه سبئيه با سيدنا علي هم عقيده نبود، به همين دليل گفت: اگر من به جاي علي بودم آنها را نمی‌سوزاندم و نهي پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    را به عنوان دليل ذكر مي‌كند كه فرمود: با آتش که عذاب خداوند است مجازات نكنيد و فرموده: «هر كس مرتدّ شد او را بكشيد». ابن حجر می‌گويد: احتمال دارد ابن عباس اين حديث را از پيامبر  رضی الله عنه  شنيده باشد، يا از برخي اصحاب شنيده كه‌ آنها از پيامبر روايت كرده‌اند. در ورايت ابوداود آمده كه‌ اين خبر به علي رسيد، گفت:« ویح ام ابن عبّاس»: (واي بر مادر ابن عباس). احتمال می‌رود كه سيدنا علي  رضی الله عنه  به دلیل عدم رضايتش از اعتراض ابن عباس اين حرف را گفته باشد و معتقد بوده كه ‌اين نهي پيامبر تنزیهی است نه تحریمی.[46]

ابن حجر گويد: واژه‌ی «ويح» گاهي براي ترحّم و دلسوزي به كار می‌رود. لذا علي از اينكه ‌ابن عباس حديث فوق را بر ظاهرش حمل نمود و تصور كرده ‌اين نهي براي تحريم است، ناراحت شده و دلش به حال او به رحم آمده و سخنش را ناپسند دانسته‌است و احتمال می‌رود كه جمله‌ی: «ويح ام عباس» را از خوشحالي و با رضايت گفته باشد. چرا كه ‌ابن عباس چيزي را كه علي فراموش كرده بود به ياد داشته ‌است. اين در صورتي درست است كه واژه «ويح» را به مفهوم كاربردي مدح و تعجب فرض كنيم.[47]

ابن حجر می‌گويد: سلف صالح در مورد سوزاندن اختلاف داشتند، عمر بن خطاب و ابن عباس وعده‌اي ديگر مطلقاً سوزاندن را خواه به سبب مرتدّ شدن، ‌يا در حال جنگ و ‌يا جهت قصاص و غيره ناجايز دانسته‌اند و علي وخالد بن وليد و جمعی دیگر مجازات با سوزاندن را جايز دانسته‌اند. مهلب می‌گويد: نهي پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    در اين باره براي تحريم نيست، بلكه تواضع و فروتني در برابر خداوند است.

 امّا به دلیل اینکه ثابت است صحابه عمل سوزاندن را انجام داده‌اند این عمل جایز است و رسولالله صلی الله علیه وسلم  هم چشمان عرین‌ها را كه ساربان پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    را كشتند و شتران بيت المال را به سرقت بردند با آهني داغ سوزاند و بينايي ایشان را از بين برد. همچنین ابوبكر صدّیق سركشان ‌ياغي را در حضور صحابه سوزاند. خالد بن وليد گروهي از مرتدّان از دین برگشته را سوزاند و بيشتر اهل مدينه سوزاندن دژها و قلعه‌ها را با ساكنان آنها جايز دانسته‌اند. اين نظريه‌ي ثوري و اوزاعي است. ابن منير و كسانی ديگر گفته‌اند: موارد مذكور نمی‌تواند دليل براي جواز سوزاندن باشد، چرا كه داستان عرين‌ها از دو حال خارج نيست: یا قصاص به مثل بوده و ‌يا حکم آن منسوخ شده‌ است. جايز دانستن گروهی از صحابه با منع و مخالفت دسته‌ای ديگر از صحابه در تعارض است و داستان جواز سوزاندن دژه و قلعه‌ها و مرکب و سواري‌هاي جنگي در شرایطی است كه ضرورت ايجاب كند و تنها از اين طريق دشمن شكست داده شود.[48]

ابن قيم می‌گويد: ابوبكر صدّیق  رضی الله عنه  لواط كنندگان را با آتش سوزاند. در همين دنيا آنها را با آتش مجازات كرد. به همين دليل دوستان و یاوران ما گفته‌اند: این مسأله مربوط به نظر خليفه و امام مسلمین، چرا كه خالد بن وليد به ابوبكر نوشت در‌يكي از مناطق عرب نشين مردي است كه مانند زن مورد استفاده جنسي قرار می‌گيرد، ابوبكر با اصحاب رسولالله صلی الله علیه وسلم  مشورت كرد، در حالي كه علي نيز در ميانشان بود گفت: اين گناهي است كه هيچ امتي جز ‌يك قوم (قوم لوط)به آن مبتلا نبوده‌اند و خداوند با آنها كاري كرد كه می‌دانيد، به نظر من بايد آن مرد با آتش سوزانده شود. لذا ابوبكر به خالد نوشت: هر كس مرتكب چنين جنايتي شد با آتش بسوزانيد، خالد او را سوزاند. بعدها عبدالله بن زبير در دوران خلافت خود هر كس را که مبتلا به چنين جنايتي می‌شد می‌سوزاند. هشام بن عبدالملك نيز به همين صورت لواط كنندگان را مجازات می‌كرد.[49]

ح- چگونگي ورود ايمان به قلب از ديدگاه ‌اميرمؤمنان علي رضی الله عنه  و تعريف تقوا

اميرمؤمنان علي  رضی الله عنه  می‌فرمايد: ايمان همانند نقطه‌ي سفيدي روي قلب است، هر چه بر ايمان انسان افزوده شود، بر سفيدي و روشني دلش افزوده می‌شود و هر چه بر نفاق فرد افزوده شود قلب بيشتر سياه و تاريك می‌شود، تا وقتي كه فرد كاملاً منافق شود، قلب نيز كاملاً سیاه می‌شود، سوگند به خدا اگر قلب مؤمن شكافته شود، سفيدي آن را مشاهده می‌كنيد و اگر قلب كافر و منافق شكافته شود سياهي آن را همگان خواهند ديد.[50]

علماي اهل سنّت حقيقت ايمان را به اين صورت تعريف كرده‌اند كه ‌ايمان تصديق به قلب، اعتراف به زبان (گفتن شهادتين) و عمل به اعضاء و اندام است، ‌يعني ايمان، اعتقاد داشتن، اعتراف كردن به زبان و عمل به مقتضيات آن است. اين سه بخش حقيقت ايمان را تشكيل می‌دهند و اين تعريف به تواتر از علماي معتبر ثابت است و آنان اين تعريف را از آيات قرآن و احاديث صحيح پیامبر صلی الله علیه وسلم لی الله علیه وسلم    برداشت کرده‌اند، خداوند متعال می‌فرمايد:

« الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (3) أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ » (انفال/2-4).

مؤمنان، تنها كساني هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دلهايشان هراسان مي‌گردد (و در انجام نيكيها و خوبيها بيشتر مي‌كوشند) و هنگامی‌كه آيات او بر آنان خوانده مي‌شود، بر ايمانشان مي‌افزايد و بر پروردگار خود توكّل مي‌كنند (و خويشتن را در پناه‌ او مي‌دارند و هستي خويش را بدو مي‌سپارند). آنان كسانيند كه نماز را چنان كه بايد مي‌خوانند و از آنچه بديشان عطاء كرده‌ايم، (مقداري را به نيازمندان) مي‌بخشند. آنان واقعاً مؤمن هستند و داراي درجات عالي، مغفرت الهي و روزي پاك و فراوان، در پيشگاه خداي خود مي‌باشند.

در اين آیات كه خداوند مؤمنان را توصيف مي‌كند، عمل قلب و اعضاء و اندام را با هم ذكر نمود و همه را با هم ايمان به حساب آورده و ايمان را منحصر به اعمال مذكور دانسته است.

 رسولالله صلی الله علیه وسلم  نیز می‌فرمايد:«الايمان بضعً و سبعون شعبة، افضلها قولُ لا اله‌الا الله و ادناها اماطة الأذي عن الطريق و الحیاءُ شعبة من الإيمان»[51]: (ايمان هفتاد شاخه دارد. گفتن لا اله‌الا الله ‌افضلترين آن و دور كردن چيزهايي مزاحم از سر راه، كمترين آن بخش آن است و حياء و شرم شاخه‌اي از ايمان است).

نكته‌ی مورد استدلال در اين حديث اين است كه رسولالله صلی الله علیه وسلم  گفتن « لا اله ‌الا الله» و دور كردن چيزهايي مزاحم از سر راه را به عنوان عمل و شرم و حياء را كه‌از صفات اخلاقي و رفتاري است، از شاخه‌هاي ايمان برشمرده‌اند و اين سه مورد را به عنوان نشانه‌هاي حقيقت ايمان ذكر كرده‌اند و بيشتر شاخه‌هاي ايمان از اعمال است.[52]

امام بخاري رحمه‌الله در تعريف ايمان می‌گويد: ايمان اقرار به زبان و عمل به اعضاء و اندام است، كم و زياد می‌شود و دوستي و دشمني به خاطر خدا از ايمان محسوب می‌شود.

 عمر بن عبدالعزيز: می‌گويد: ايمان فرائض، پايه‌ها، چارچوبه و سنتّهايي دارد كه هر كس به طور كامل به همه پايبند باشد، ايمانش كامل است. هر كس چنين نباشد ايمانش كامل نيست، اگرعمر باقی بود همه را برايتان شرح خواهم داد، تا به آنها عمل كنيد، اگر هم وفات یافتم به ماندن با شما حريص نيستم.[53]

اميرمؤمنان علی رضی الله عنه  در پاسخ به سؤالي درباره ‌ايمان فرمود: ايمان بر چهار پايه: صبر، ‌يقين، عدالت و جهاد استوار است و از اين چهار پایه، صبر داراي چهار شاخه‌ است. كه عبارتند از: شوق، دلسوزي، پارسايي و مراقبت. لذا هر كس شوق رسيدن به بهشت را داشته باشد، از شهوتراني‌ها دست می‌كشد و هر كس دلسوز خویش باشد از حرام پرهيز مي‌كند و هر كس زاهد و پارسا باشد، تحمل مشكلات و مصيبتهاي دنيا برايش آسان است و هركس مراقب مرگ خود باشد در تلاش انجام كارهاي خير است. در میان این چهار شاخه هم‌ يقين چهار شعبه دارد که عبارتند از: بينش و هوشياري، تفسير و شرح حكمتهای پند و عبرت آميز و آگاهي از راه و روش پيشينيان صالح و شایسته، لذا هر كس بينش و هوشياري داشته باشد حكمت در كارها برايش روشن خواهد شد و هر كس در كارها حكمت داشته باشد و به جا و درست عمل کند درس و عبرت از حوادث گذشته را‌ ياد می‌گيرد و هر كس درس و پند گرفتن را آموخته باشد، چنان است كه گويا در ميان پيشينيان است. عدالت از میان اينها بر چهار شعبه است كه عبارتند از: فهم و درک عميق، علم گسترده و حكمت شكوفا و بردباري راسخ، چون هر كس علمی ‌را بفهمد و درآن غوطه ور شود و تفكر كند به راه راست هدايت می‌شود و حكمت و راز احكام و قوانين شريعت را می‌فهمد و هر كس بردبار باشد، در كارش كوتاهي نخواهد کرد و با خوشنامی‌در ميان مردم زندگي خواهد نمود. جهاد نيز چهار شعبه دارد كه عبارتند از: امر به معروف و نهي از منكر و صداقت و راستگويي در همه جا و دشمنی با فاسقان و هر کس امر به معروف انجام دهد، موجب تقویت و پشتیبانی مؤمنین است و هرکه نهی از منکر کند بینی منافقان را به خاک می‌مالد و هر کس در همه جا راستگو بود وظایفی را که بر عهده دارد به خوبی انجام می‌دهد و هر کس با فاسقان دشمنی ورزید و به خاطررضای خدا خشمگین شد، خداوند هم برای او خشم کرده و او را در قیامت خشنود می‌گرداند[54].

 

ط- قضا و قدر از دیدگاه علی  رضی الله عنه

امام علی  رضی الله عنه  فرمود: تا قضا و اراده‌ی خدا در آسمان نباشد، هیچ چیزی در روی زمین اتفاق نمی‌افتد و هیچ کسی وجود ندارد مگر اینکه دو فرشته‌ی موکّل همراه ‌او وجود دارند که تا فرا رسیدن تقدیر الهی از او دفاع می‌کنند، وقتی که تقدر او رسید او را رها می‌کنند و من از جانب خدا با سپری محکم محافظت می‌شوم، وقتی که زمان اجل و مرگم فرا رسید، سپر کنار رفته و کشف می‌شوم و قطعاً کسی طعم ایمان را نخواهد چشید تا وقتی که معتقد نباشد آنچه در تقدیر برای او نوشته‌از او خطا نخواهد کرد و آنچه در قدر به او نرسیده هرگز به او اصابت نخواهد کرد[55].

همچنین امام علی  رضی الله عنه  گفت: فرمان خدا از آسمان همچون قطره‌های باران برای هر نفسی بدون کم و زیاد شدن نفس و مال و خانواده فرود می‌آیند، هر کس در خود یا اهل و مالش نقص و کمبودی را مشاهده کرد و دید که دیگران به چیزی دست یافتند، این امر موجب فتنه و بلا برای او نگردد، زیرا مؤمن آن است که وقتی از دنیا نام می‌برند دچار خشوع و فروتنی نشود و فریب انسانهای خسیس را نخورد، مانند عالم فقیر به محض اینکه ثروت و مال برایش موجب عیب و ننگ شود، آن را حقیر و ناچیز به حساب می‌آورد. مسلمان مبراء از خیانت نیز به همانصورت در بین یکی از دو نیکی قرار دارد، اگر از خدا در خواست کند، آنچه نزد خداست از همه چیز بهتر است، یا خدا به او مال ارزانی می‌بخشد، که ناگهان صاحب خانواده و مال و ثروت می‌شود علاوه بر اینکه دین و حسب را هم دارد، یا اینکه خداوند در قیامت به او عطاء می‌کند، که‌اخرت بهترین و ماندگارترین است، زراعت دو نوع است: زراعت دنیا مال و تقوا و پرهیرگاری است و رزاعت آخرت هم اعمال شايسته‌اي است كه نتايج آنها جاودآنهاست، که گاهی خدا برای برخی اقوام هر دو را همزمان جمع می‌کند[56].

 

ی- خداوند چگونه بندگان را با تعداد زیادشان محاسبه می‌کند؟

به امیر المومنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه گفته شد: چگونه خداوند بندگان را با وجود آن که تعدادشان خیلی زیاد است مورد بازخواست و محاسبه قرار می‌دهد؟

گفت: همان طور که ‌آنها را با آن که تعداد شان زیاد است روزی می‌دهد [57].

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 ---------------------------------------------------------------------

 

[1]- الفتاوي 8/101.

[2]- الفتاوي 8/102.

[3]- الفتاوي 8/102.

[4]- سنن ابن ماجه ش 3819، ابوداود ش 1518.

[5]- مسند ابي یعلی 1/123، مجمع الزوائد 1/210. اين روايت ضعيف است.

[6]- الفتاوي/ 98-99-100-101.

[7]- الوسيطة في القرآن، صلابي/238.

[8]- بخاري، كتاب الدعوات، ش/6410.

[9]- توضيح و البيان لشجره‌الايمان، سعدي/41.

[10]- تاريخ‌يعقوبي 2/207، منهج علي /41.

[11]- جلسة الاولياء 1/73.

[12]- تاريخ الخلفاء سيوطي، ص 206

[13]- الحلیة 1/78، صفة الصفوة /328

[14]- البداية و النهاية 7/309.

[15]- مطلوب كل طالب من شرح كلمات علي بن ابي طالب، محمد عبدالجليل عمري (خطي است) به نقل از منهج علي بن ابي طالب فی الدعوة الی الله./96

[16]- مسند امام احمد، ( 2/68)، و احمد شاکر می گوید سند این حدیث صحیح می باشد.

[17]- فقه علي، قلعجي ص 494.

[18]- مصنف عبدالرزاق 1/405. كنز العمال، ش/22522.

[19]- فتح الباري 4/376، اسناد آن حسن است.

[20]- فتح الباري 3/65.

[21]- سنن ترمذي، ش/2180 حسن و صحيح است.

1 عدة المريد /306، الغلو في الدين، غرياني/119.

[22]- عدة المريد /306، الغلو في الدين، غرياني/119.

[23]- الغلو في الدين /119.

[24]- مسلم 1/671، ش/974

[25]- بدائع الصنائع/(1/32)

[26]- حاشیه‌ی طحاوی بر مراقی الفلاح، ص 340.

[27]- کتاب شرح الشفاء(2/152).

[28]- شرح رساله‌ی قیروانی (1/244).

[29]- الأم(11/916).

[30]- الزواجر عن اقتراب الکبائر (1/244).

[31]- فتاوی سبکی (1/289).

[32]- المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار(1/427، 490)، الغلو فی الدّین غریانی، ص 103.

[33]- الغلو في الدّين، غریاني /105.

[34]- ليس من الاسلام، محمد غزالي /224.

[35]- مسلم، ش/867.

[36]- بخاري، ش/2697.

[37]- الفتاواي /8-101.

[38]- مسلم كتاب الجنائز 2/666.

[39]- مجموع الفتاوی 35/179، البدایة و النهایة7/288.

[40]- البدایة و النهایة7/288.

[41]- منهج علی فی الدّعوة الي الله.

[42]- فتح الباري 12/270 سند آن صحيح است.

[43]- منبع سابق.

[44]- بخاري – كتاب المرتدين 4/279.

[45]- مجموع الفتاوی ابن تیمیه (28ظ474)، منهاج السنّة (5/12).

[46]- سنن ابوداود، كتاب الحدود، 4/250 آلباني اين روايت را صحيح دانسته.

[47]- فتح الباري 2/272.

[48]- فتح الباري 6/150.

[49]- الطرق الحكمية في السياسة الشرعية /22/23.

[50]- الفتاوي 7/191.

[51]- مسلم – كتاب الايمان 1/63 ش 57.

[52]- في ظلال الايمان /30.

[53]- بخاري كتاب الايمان 1/9.

[54]- نهج البلاغه، ص667-668.

[55]- حیاة الصحابة(2/614)؛ فرائد الکلام، 348.

[56]- البدایة و النهایة (8/8) ؛ فرائد الکلام ص343.

[57]- ادب الدنیا والدین، ص 26، فوائد الکلام، ص 339