تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

موضع انصار در قبال حديث الأئمّةُ مِن قريش

                            بسم الله الرحمن الرحیم

 

اين حديث كه (امامان و زمام‌داران امور مسلمانان، قريشي هستند)، در بخاري و مسلم و ديگر كتاب‌هاي حديث به الفاظ مختلف روايت شده است. در صحيح بخاري چنين آمده است:

 (إنَّ هذا الأمر في قريش لايعاديهم أحدٌ إلاّ أكبه اللّه في النّارِ علي وجههِ ما أقاموا الدّينَ) يعني: «اين امر (خلافت)، در قريش است و هيچ كسي با آنان تا زماني كه دين را بپا مي‌دارند، دشمني نمي‌ورزد مگركه خداي متعال، او را سرنگون مي‌كند (و يا به چهره‌اش در آتش مي‌افكند.)»( بخاري، كتاب الأحكام، شماره‌ي7139)

 

 در صحيح مسلم نيز روايت شده كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند: (لايزال الإسلامُ عزيزًا بخلفاء كلّهم مِن قريش) يعني: «اسلام، همواره به خلفايي كه همه‌ي آن‌ها از قريش هستند، غالب و عزيز خواهد بود.»( مسلم، كتاب الإمارة، شماره‌ي1821)

 عبدالله بن عمر مي‌گويد كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند: (لايزال هذا الأمر في قريش ما بقي منهم إثنانِ) يعني: «امر خلافت، تا زماني كه دو قريشي وجود داشته باشند، در قريش است (و به قريش اختصا صلی الله علیه وسلم دارد).» بخاري، كتاب الأحكام، شماره‌ي7140

هم‌چنين فرموده‌اند: (النّاسُ تبعٌ لقريش في هذا الشأنِ، مسلمهم لمسلِمِهم و كافرُهم لكافرِهم) يعني: «مردم، در اين‌باره پيرو قريش هستند؛ مسلمانشان، پيرو مسلمان قريشي است و كافرشان، تابع كافر قريشي.» مسلم، كتاب الإمارة، شماره‌ي1818

 بكير بن وهب جزري مي‌گويد: انس بن مالك انصاري رضی الله عنه  به من گفت: «آيا مي‌خواهي به تو حديثي بگويم كه آن را به هر كسي نمي‌گويم؟ ما، در خانه‌اي از انصار نشسته بوديم كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم تشريف آوردند ؛كنار در ايستادند و دو طرف چارچوب را گرفتندو فرمودند: (الأئمّةُ مِن قريش، إنَّ لَهم عليكم حقًّا و لكمْ عليهم حقًّا مثل ذلك، ما إن استرحموا فرحموا و إنْ عاهدوا أوفوا و إنْ حكموا عدلوا) يعني: «امامان (و زمام‌داران امور مسلمين) قريشي هستند؛ آنان بر شما حقوقي دارند و شما نيز هم‌سان ايشان بر آنان حقوقي داريد؛ (بر شما اطاعت ايشان واجب است تا آن‌گاه كه) اگر از ايشان بخشش طلبند، ببخشايند و چون قول و قراري بندند، به آن وفا كنند و هرگاه حكمي نمايند، عدالت را بپا دارند.»( المصنف از ابن‌ابي‌شيبه (5/544))

ابن‌حجر رحمه الله در فتح‌الباري احاديث زيادي در اين‌باره از كتاب‌هاي مختلف حديث آورده است. احاديثي كه درباره‌ي موضوع امارت قريش، روايت شده به حدي است كه تقريباً در همه‌ي كتاب‌هاي حديث آمده و با وجود اختلاف الفاظ بر اين نكته تأكيد دارد كه خلافت شرعي، از آن قريش است و در ساير موارد همه‌ي مسلمانان برابرند.

 البته يادآوري اين نكته نيز ضروري به نظر مي‌رسد كه گرچه احاديث نبوي، بر اين تأكيد دارد كه خلافت، از آن قريش است، در مقابل از پيروي كوركورانه نيز برحذر مي‌دارد؛ چنان‌چه در حديث نخست، وجوب فرمان‌برداري از حاكمان قريشي، مشروط به اين بود كه آنان، دين‌دار و در خدمت دين باشند. در حديثي كه از انس بن مالك رضی الله عنه  روايت شده، به برخي از اين شرايط اشاره شده است: «(بر شما اطاعت ايشان لازم است، تا زماني كه) هرگاه از ايشان بخشش طلبند، ببخشايند و پايبند پيمان‌ها و قرارهاي خويش باشند و در حكومت و قضاوت، عدالت پيشه كنند و هر كس چنين نكند، مورد لعنت خدا، فرشتگان و همه‌ي مردم قرار مي‌گيرد.»

 احاديث پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم بر اين دلالت مي‌كند كه نبايد از قريش در صورت عدم هماهنگي با شرايطي كه در حديث پيشين آمد، اطاعت نمود؛ چراكه عدم اجراي احكام الهي، خطر بزرگي براي امت به دنبال دارد و به همين خاطر نيز در احاديث، به دوري از حاكماني كه بپادارنده‌ي دين نيستند، امر شده است. زيرا همراهي با چنين حاكماني، خطرهاي زيادي فراروي امت قرار مي‌دهد. رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند: (إنّ هلاكَ أمّتي أو فساد أمّتي أغيلمة سفهاء مِنْ قريش) يعني: «همانا (سبب) هلاكت و تباهي امتم، (سركردگان) بچه‌مانند و سبك‌سري از قريش هستند.»بخاري

 از آن حضرت صلی الله علیه وسلم پرسيدند: وظيفه‌ي ما در آن هنگام چيست؟ رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مردم بايد ازآنان دوري كنند.»

بررسي اين روايات، شرايط امارت قريش را روشن مي‌سازد و بدون ترديد انصار رضی الله عنهم  با حفظ اين اصول و شرايط، خلافت قريش را پذيرفتند. انصار با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم عهد كرده بودند كه: همواره از آن حضرت صلی الله علیه وسلم اطاعت و حرف‌شنوي نمايند و بر سختي‌ها، شكيبايي ورزند و بر سر زمام‌داري امور مسلمانان با اهل آن كشاكش نداشته باشند مگر آنكه از واليان امور، كفر آشكاري ببينند كه درباره‌اش دليل محكمي از سوي خداي متعال داشته باشند.( بخاري)

 انصار رضی الله عنهم  تصور درست و كاملي از مسأله‌ي خلافت داشتند و آن‌چه در پندار خود درباره‌ي خلافت مجسم كرده بودند، مجهول و مبهم نبود؛ بلكه بسياري از آنان، اين حديث را از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم شنيده بودند و روايت مي‌كردند كه: (خليفه از قريش است.) آن عده كه اين حديث را نشنيده بودند، به روايت ابوبكر رضی الله عنه  قانع شدند و بر اساس دلايلي كه ابوبكر رضی الله عنه  ارائه داد، بگومگو درباره‌ي مسأله‌ي خلافت را پايان دادند و بدين‌گونه به خواست و مشورت همگان و بر پايه‌ي عقل و نصو صلی الله علیه وسلم شرعي، خليفه، از ميان قريشيان تعيين شد و انصار به طور كامل نتايج رايزني‌هاي سقيفه را پذيرفتند.[1] بنابراين بي‌اساسي اين گفتار روشن شد كه: قريش، به قصد به خلافت رساندن ابوبكر رضی الله عنه  حديثِ (خلفا از قريش هستند) را شعار خويش قرار دادند تا خلافت را از دست انصار بيرون كشند و ابوبكر رضی الله عنه  را به خلافت برسانند. همين‌طور اين گفتار نيز باطل است كه: (حديث مذكور، ساخته و پرداخته‌ي ابوبكر رضی الله عنه  مي‌باشد و اصلاً چنين حديثي از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم روايت نشده است.) برخي ضمن رد اين حديث، آن را ساخته و پرداخته و استراتژي قريش براي رسيدن به خلافت مي‌دانند كه بازتاب جايگاه قريش در جامعه‌ي عربي آن روز بوده است! بدون ترديد چنين پردازشي از ماجراي سقيفه و حديث صحيح و مشهور (الأئمةُ مِن قريش) شكلي از زشت‌نمايي و دروغ‌بافي است كه تاريخ دوران خلفاي راشدين و صدر اسلام، خلاف آن را نشان مي‌دهد و ثابت مي‌كند كه شكل‌گيري نظام اسلامي به خاطر تلاش و مجاهدت اصحاب رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بوده و بر اساس اخوت و برادري ژرف و استوار مهاجرين و انصار قوت گرفته است.

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین.


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 



[1] الأنصار في العصر الراشدي، ص116