تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

مواضع صحابه رضی الله عنهم در قبال شهادت عثمان رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تعدادی از کتب تاریخ، تصویری کاملاً نادرست از صحابه رضی الله عنهم را در جریان قضیه قتل عثمان رضی الله عنه  نشان می‌دهند که علت آن را باید در روایاتی جستجو نمود که این کتاب‌ها به آن‌ها استناد کرده‌اند. با استناد به‌ تاریخ امام طبری و سایر کتاب‌ای تاریخی دیگر از خلال مطالعه روایاتی که ابو مخنف، واقدی و ابن اعثم و دیگران گزارش داده‌اند، چنین تصویری در ذهن نقش می‌بندد که اصحاب رضی الله عنهم خود، علیه عثمان رضی الله عنه  توطئه نمودند و شورشیان را تشویق بدان طغیان کردند. اما باید دانست که امثال این راویان چون ابو مخنف از طعنه زدن و توهین به عثمان هیچ ابایی نداشته‌اند و او را چنان ستمکار و گناهکار نشان داده‌اند که گویا او را چنین سرنوشتی سزاوار بوده است. به عنوان نمونه، در روایات او، طلحهس مردی است که شورشیان را بر ضد عثمان تشویق و تحریک می‌کند. روایات واقدی نیز چندان با روایات ابو مخنف تفاوتی ندارد. مثلاً، در روایات او، عمرو بن عاص، چون به مدینه می‌آید به انتقاد شدید از سیاست‌های عثمان می‌پردازد. در تمام این نوع روایات که از تفکر رافضی‌گری نشأت گرفته‌اند صحابه رضی الله عنهم خود، علیه عثمان رضی الله عنه  توطئه می‌کنند و مردم را بر ضد او می‌شورانند. بدون شک، تمام این روایات، دروغ و باطل می‌باشند[1]. اما بر خلاف این روایات، محدثان روایات صحیحی را ثبت کرده‌اند که در آن‌ها تصویری دیگر از صحابه ارائه شده است. در این روایات، صحابه از حامیان و مدافعان عثمان رضی الله عنه  هستند و چون عثمان به شهادت می‌رسد از قاتلان او اعلام انزجار می‌کنند و خواهان مجازات و قصاص قاتلان اویند[2].

در واقع، تمام صحابه رضی الله عنهم از هر نوع دخالت در قتل عثمان رضی الله عنه  مبرا هستند و تمام سخنانی که خلاف این اصل را بازگو می‌کنند بر هیچ دلیل صحیح و مستندی استوار نمی‌باشند. خلیفه بن خیاط در همین رابطه از عبدالاعلی بن هیثم نقل می‌کند که چون پدر او از حسن سؤال کرد که آیا صحابه در قتل عثمان نقشی داشته‌اند، حسن پاسخ می‌دهد که مهاجرین و انصار به هیچ عنوان در آن ماجرا نقش نداشته‌اند، بلکه قاتلان عثمان از مردمان مصر بودند. امام نووی نیز می‌گوید که هیچ یک از صحابه در قتل عثمان رضی الله عنه  دخالت نداشتند، بلکه قاتلان او مشتی اراذل و اوباش بودند که در مصر گرد هم آمدند و از آن‌جا به جانب مدینه حرکت کردند. صحابه موجود در مدینه نیز توانستند جلوی خیل عظیم آنان را بگیرند تا اين‌كه سرانجام خلیفه مسلمین را به قتل رسانیدند[3]. نقل است که زبیر بن عوامس آن شورشیان را غوغاگران شهرها می‌دانست و عائشهل آن‌ها را ستیزه‌جویان قبایل می‌خواند[4]. ابن سعد در توصیف آنان می‌گوید که آنان مردمان پستی بودند که در شرارت با هم اتفاق نظر داشتند[5]. ابن تیمیه نیز آنان را منحرفانی مفسد و گمراه می‌داند که به حریم امت تجاوز کردند[6].

ذهبی نیز آنان را سران و رؤسای شرارت می‌خواند[7] و ابن عماد در کتاب شذرات الذهب، ایشان را اراذل و اوباش می‌داند.[8]

در واقع، رفتار و عملکرد این شورشیان در طول محاصره  بیت عثمان رضی الله عنه ، خود، مؤید این سخنان است. آنان در طول دوران محاصره، از رسیدن آب و غذا به ساکنان خانه عثمان رضی الله عنه  ممانعت به عمل می‌آورند. حال آن‌که عثمان همیشه از مال خود، آب را به رایگان در اختیار مسلمانان قرار می‌داد[9] و به مردمان در هنگام قحطی و سختی غذا می‌رساند و چون مصیبت و مشکلی بر مردم عارض می‌شد آنان را از بخشش‌های خود بهره‌مند می‌ساخت[10]. این رفتار شورشیان تا بدانجا صحابه را ناخونش می‌آمد که علیس خطاب به آنان گفت: ای مردم! این کاری که شما با عثمان می‌کنید هیچ مسلمان و کافری آن را انجام نمی‌دهد، آب و غذا از این مرد و اهل بیتش قطع نکنید. ایرانیان و رومیان نیز به اسرای خود آب و غذا می‌دهند و آنان را چنین زجر نمی‌دهند[11]. با مطالعه دقیق و درست تاریخ، می‌توان دید که حوادث و رویدادهای تاریخ، خود، بهترین گواه برائت صحابه از قتل عثمان و یا هر نوع مشارکت در آن می‌باشد.[12]

 

موضع عمار بن یاسر رضی الله عنه

در مورد روابط فی مابین این صحابی جلیل القدر و عثمان بن عفان نیز چون دیگر صحابه رضی الله عنهم   روایات باطل و ضعیفی به دست ما رسیده است که گاه جاعلان آن‌ها سندی را بر این روایت ثبت کرده‌اند و گاه چنان ضعیف هستند که از هیچ سندی برخوردار نمی‌باشند و به همین دلیل و وضوح بطلان این روایات، تنها نگاهی گذرا به اهم این اتهامات خواهیم داشت. در واقع، هر فرد منصفی می‌داند که نمی‌توان چنین روایاتی را که ایمان و شخصیت بهترین افراد امت و محبوب‌ترین آنان نزد خدا و رسول صلی الله عليه وسلم  مورد حمله و اتهام قرار می‌دهد باور نمود و به آن‌ها اعتماد کرد.[13]

 

 1- تازیانه زدن عمار بن یاسر رضی الله عنه

از جمله مشهورترین و جنجال برانگیزترین این روایات مجعول، ماجرای دروغین تازیانه زدن عمار بن یاسر است. جالب آن‌جاست که در هر یک از این روایات روش و شیوه تازیانه‌زدن عمار متفاوت است و همه‌ي آن‌ها بلا استثناء، علاوه بر بطلان محتوا و مفهوم خویش، از سند بسیار متزلزل و ضعیفی برخوردار می‌باشند[14]. ابوبکر بن عربی در کتاب خود، ضمن رد این اتهامات نادرست، بیان می‌کند که باید دانست و مطمئن بود که براساس قراین و شواهد، عثمان بن عفانس، هیچ‌گاه فرمان تازیانه زدن عبدالله بن مسعودس و عمار بن یاسرس را صادر نکرده است و این سخنان کذب محض می‌باشند. اگر طبق این روایات، ضربات تازیانه چنان سهمگین بوده است که شکم عمار شکافته و امعا و احشای او بیرون ریخته‌اند باید مطمئن بود که عمار بعد از آن ماجرا زنده نمی‌ماند. علما، دلایل بسیاری را در رد این اتهامات و اکاذیب ذکر کرده‌اند و به همین دلیل، چندان لزومی ندارد که ما نیز خود را درگیر این جعلیات بی‌پایه و اساس کنیم.[15]

به واقع، چطور ممکن است عثمان در آن سن و سال بالا و با آن درجه از ایمان و شرم و حیا و سابقه درخشان در اسلام چنین رفتار زشت و ناپسندی با بزرگان صحابه رسول اللهص انجام دهد آیا ممکن است او که در نرمش و ملایمت و آرامش و متانت شهره خاص و عام بود مردی را تازیانه و تحقیر نماید که خود، به سابقه درخشان و زحمات کم‌نظیر او در راه دین خدا آگاه بود. مگر نه اين‌كه عثمان مانع از آن شد که معترضان را سرکوب کنند تا آتش فتنه‌ها شعله‌ور نگردد و خون مسلمین بر زمین ریخته نشود، حال چگونه است که همان مرد، یکی از بزرگان صحابه را تنها و تنها به دلیل اختلاف نظر و دیدگاه با او مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد و بنا به قول آن روایات دروغین او به غلامش دستور می‌دهد که عمار را تازیانه بزند که او نیز بر اثر شدت ضربات از هوش می‌رود، آن‌گاه خود بر روی شکم عمار رود و او را تحقیر می‌کند. آیا می‌توان باور کرد که عثمان چنین کاری را که یادآور شکنجه‌های دوران جاهلیت است مرتکب شود سپس بدان اکتفا ننموده و عمار را به خاطر داشتن مادری چون سمیه  تحقیر و تمسخر کند. حال آن‌که هم عثمان و هم دیگر صحابه رضی الله عنهم   خوب می‌دانستند که داشتن مادری چون سمیهس که اولین زن شهید در اسلام است تا چه میزان باعث شرف و افتخار بود.

تمام روایات و اخبار مستند و صحیح، هرگز چنین اقدام نادرستی را به شخصیت والا و بلند مرتبه‌ای چون عثمان که از نظر اخلاق و طبع ملایم و صبر و گذشت زبانزد همگان بود منتسب نکرده‌اند. در حقیقت، با مقایسه اخلاق و طبیعت کم نظیر آن صحابه کرامس به راحتی می‌توان نادرست بودن و بطلان این‌گونه روایات مجعول و بی‌پایه و اساس را تشخیص داد و به دروغ و اکاذت جاعلان آن‌ها پی برد.[16]

 

2- عمار در تحریک فتنه دخالت نداشت

دومین مسأله‌ای که کاملاً باطل و نادرست است متهم نمودن عمار به تحریک و تداوم روند فتنه می‌باشد. تمام روایاتی که چنین مسأله‌ای را بیان می‌کنند هم از نظر سند دچار تزلزل و ضعف می‌باشند و هم متن و محتوای آن نادرست است. از طرف دیگر، این روایات در نوع و کیفیت دخالت عمار در جریان فتنه با هم اختلاف دارند و هر یک، داستانی مجزا از دیگران را ساخته و پرداخته است. از جمله آن‌ها روایتی است که طبری نقل می‌کند. او می‌گوید که عمار چون از جانب عثمان جهت تحقیق و تفحص اوضاع و احوال مصر به آن‌جا رفت با سبئیان آشنا می‌شود و جذب افکار و دیدگاه‌های آنان می‌گردد.[17] لازم به ذکر است که در میان سلسله راویان این خبر، شعیب بن ابراهیم تمیمی کوفی وجود دارد که رجال شناسان او را گمنام می‌دانند که به ضدیت با صحابه و سلف مشهور است[18]. همین روایت را عمر بن شبه در «تاریخ المدینه» خود آورده است که در میان راویان آن استاد عمر، علی بن عاصم وجود دارد که بنا به قول ابن مدینی، او در روایات خود اشتباهات بسیاري داشته و چون از او انتقاد می‌کردند به این انتقادات پاسخ نمی‌گفته است و هر چند او در روایت حدیث مشهور بود اما او را احادیث و روایات زشت و نادرستی نیز می‌باشد[19]. یحیی بن معین او را غیر قابل اعتماد می‌داند.[20]

و مره او را دروغگو و غیر قابل اطمینان می‌خواند[21]. نسائی نیز معتقد است که نباید به روایات او اطمینان نمود[22]. بخاری هم راجع به علی بن عاصم می‌گوید که او نزد محدثان چندان مورد اعتماد نمی‌باشد و در مورد او حرف و حدیث‌های بسیاري است[23]. ابن حجر او را در روایت فرد راستگو و صادقی دانسته است اما در مورد او چنین ادامه می‌دهد: چون در روایاتش دچار اشتباه می‌شد بر آن اشتباهات اصرار می‌ورزید و آن‌ها را اصلاح نمی‌کرد و از طرفي او را به تشیع نیز متهم کرده‌اند[24]. غیر از ضعف و تزلزل سند و راویان این روایت، از نظر متن نیز نمی‌توان قبول کرد که عمار با آن ورع و تقوای کم نظیری که داشت خود را درگیر چونان گرداب مهلکی نماید که ریشه در کینه و نفرت دشمنان از دین اسلام داشت. خالد غیث در این رابطه می‌گوید که این نوع روایات نه تنها با اصل عدالت و تقوای صحابه منافات دارد بلکه از ضعف و تزلزل در سند خویش رنج می‌برند.[25]

از دیگر روایات از این دست، روایتی است منسوب به سعید بن مسیب، از تابعین جلیل القدر، که در آن از سعید نقل می‌کنند که همه صحابه به دلایل مختلف از دست عثمان خشمگین و ناراحت بودند که در میان آنان خشم و اعتراضات ابن مسعود، ابوذر و عمار تبلور بیشتری یافتند[26]. بزرگترین ایراد این روایت آن است که با حذف نام یکی از راویان آن تلاش شده است ضعف آن پنهان بماند. این راوی که جمهور علما او را جاعل حدیث و دروغگو می‌دانند اسماعیل بن یحیی بن عبیدالله است و محدثان به همین دلیل، این روایت را ضعیف می‌دانند. آنان در هنگام بیان زندگی‌نامه محمد بن عیسی بن سمیع که این خبر را از ابن ابی ذئب نقل کرده است دلایل مجعول بودن این روایت را توضیح داده‌اند. به عنوان مثال، بخاری چنین می‌گوید: گویند که ابن سمیع این روایت را نه از ابن ابی ذئب که از اسماعیل بن یحیی روایت کرده است اما با حذف نام اسماعیل بن یحیی سعی نموده که ضعف این روایت را پنهان دارد. حاکم نیز بیان می‌دارد که ابن سمیع، روایت عجیبی را در مورد ماجرای قتل عثمان از ابن ابی ذئب نقل کرده است که علما بر این باورند که او آن را از اسماعیل بن یحیی روایت نموده اما نام او را که به اعتقاد جمهور علما روایاتش نادرست و غیر قابل اعتماد است. از سلسله راویان حذف کرده است[27]. دکتر یوسف العش در همین رابطه چنین می‌گوید: باید دانست این روایتی که به سعید بن مسیب منسوب کرده‌اند مجعول است و نباید هیچ‌گاه بدان اعتماد نمود. حاکم نیشابوری صراحتاً بیان کرده است که یکی از راویان این خبر که به جعل روایات نادرست و موهن مشهور می‌باشد حذف شده است. واقعیت این است که این روایت با باورهای شخصیت بزرگی چون سعید بن مسیب و نیز احترام و تکریم خاصی که نسبت به ساحت صحابه رسول خدا صلی الله عليه وسلم قائل بود و در سخنان و اخبار او عیان است در تضاد کامل می‌باشد.[28]

 

3- عمار در قتل عثمان رضی الله عنه  دخالت نداشت

از دیگر روایات مجعولی که به تخریب روابط میان عمار و عثمان پرداخته است روایتی است که به بزرگانی چون مسروق و ابو موسیس منسوب شده و طبق آن عمار هنگامی که برای بسیج مردم به کوفه آمده بود متهم می‌شود که در قتل عثمان دست داشته است. همانند چند روایت پیشین این روایت نیز از حیث سند ضعیف می‌باشد و علت آن نقل روایت از جانب شعیب بن ابراهیم گمنام و ناشناس است. همچنین در صحیح بخاری نیز این قسمت از روایات وجود ندارد. از طرف دیگر، همانطور که در سطرهای بالا نیز تکرار شد نمی‌توان این اتهامات بی‌پایه و اساس را در مورد صحابی جلیل القدری چون عمار یاسر که رسول خدا صلی الله عليه وسلم از خداوند خواسته بود که او را از شر شیطان حفظ نماید[29] و در وصف این مرد بزرگ فرموده بود که عمار سر تا سر پر از ایمان راستین است باور کرد. [30]

علما دلایل بسیاری را در رد این نوع روایاتی که ساحت پاک صحابه را مورد حملات ناجوانمردانه خویش قرار داده‌اند ذکر نموده‌اند. ابن کثیر بیان می‌دارد که به هیچ عنوان، هیچ یک از صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم  در قتل عثمان رضی الله عنه  دخالت نداشته و از آن حمایت نکرده‌اند و هر آن‌که را که در چنین جنایت فجیعی مشارکت داشته محکوم نموده و مورد لعن و نفرین خود قرار داده‌اند[31]. ابوبکر بن عربی نیز می‌گوید که هیچ یک از صحابه در قتل عثمان رضی الله عنه  دخالت نداشته و در دفاع از او قصور نکرده‌اند و اگر هم عثمان از آنان کمک می‌خواستند بدون شک در دفاع از او شمشیر بر می‌داشتند و آن هزار یا چهار هزار معترض را سرکوب می‌کردند اما عثمان خود خواست تا به آن سرنوشت دچار شود[32]. افراد منحرف و نادان تا بدان حد گستاخانه سخن گفته‌اند که ادعا می‌کنند همه‌ي اصحاب از او خشمگین و ناراحت بودند و از سرنوشتی که او دچار آن شد خشنود گشتند. آنان همچنین نامه‌هایی را جعل و منسوب صحابه‌ای چون علیس کرده‌اند تا اثبات کنند که علی و دیگر صحابه به این نامه‌های طلب کمک و یاری عثمان پاسخ نگفته و او را به حال خود رها کرده‌اند. باید دانست که تمام این روایات مجعول و دروغین است و هدف از آن‌ها تنها این می‌باشد که شخصیت آن صحابه بزرگوار را نزد مسلمانان تخریب کنند. تنها یک اصل وجود دارد و آن این است که عثمان مظلومانه و بدون هیچ دلیلی به شهادت رسید و هیچ یک از صحابه نیز در قتل او دخالت نداشتند و تنها به این خاطر، در دفاع از او دست به سلاح نبردند که عثمان، خود، چنین می‌خواست تا مبادا فتنه‌های دیگری در میان امت پدید آید.[33]

 

عمرو بن عاص نیز در قتل عثمان دخالت نداشت

با آغاز محاصره  بیت عثمان، عمرو بن عاص همراه دو فرزند خود، عبدالله و محمد، به جانب شام عزیمت کرد. نقل می‌کنند که او پیش از رفتن به صحابه چنین گفت: بدانید هر کس شاهد قتل این مرد (عثمان) باشد خداوند عزوجل  او را به ذلت خواهد کشاند و هر کس نیز قدرت دفاع از او را ندارد، از شهر خارج شود تا از شاهدان این فاجعه نباشد. حسان بن ثابت نیز به دنبال او از مدینه خارج و رهسپار شام شد[34]. نقل است چون در میانه راه، خبر شهادت عثمان رضی الله عنه  و ماجرای بیعت مردم با علیس را به او رسانیدند به همراهان چنین گفت: من از همین حالا می‌گویم که چون این زخم چرکین را قبل از آن‌که بهبودی یابد باز کردند باید منتظر جنگی بزرگ در میان امت بود. سلامه بن زنباغ جذامی که از همراهان او بود خطاب به حاضرین در آن مجلس گفت: ای مردم عرب! بپاخیزید و پل اتحاد و مودت خود با دیگر اعراب را که با قتل عثمان ویران شد بار دیگر مرمت کنید. عمرو به او گفت: این همان چیزی است که ما نیز خواهان آنیم اما تنها راه آن قدرتی است که حق را بار دیگر در میان مردمان بر پا دارد و عدالت را در میانشان بگستراند. آن گاه این ابیات را بر زبان راند:

فیا لهف نفسی علی مالک ‏                 ایصرف مالک حفظ ‏القدر

انزع من الحر اودی بهم          فاعذرهم ام بقومی ‏سکر

(باید بر مرگ مالک آه و ناله سر داد. اما مگر مالک می‌توانست سر نوشت خویش را تغییر دهد. [از همراهان او می‌پرسم] آیا تاریکی‌ها چشم شما را در بر گرفت تا او را [در صحنه نبرد] نبینید [و از او دفاع نکنید] یا در آن هنگام مست بودید. [به من بگویید] عذر و بهانه‌تان چیست).

سپس به راه خویش ادامه داد و با اندوه و حسرت می‌گفت: باید برای دین و شرم و حيا گریست.[35]

این حقیقت حال این مرد بزرگ و سردار دلیر اسلام است. اما آن روایاتی که شخصیت او را به اين‌گونه ترسیم کرده‌اند که گویا او مردی بود فرصت طلب، آزمند و جاه طلب که تنها به دنیا و کسب قدرت و ثروت می‌اندیشید که در این میان می‌توان به روایت واقدی از موسی بن یعقوب اشاره نمود[36]. دیگر مؤرخان نیز از این دست روایات ضعیف و نادرست را در آثار خود نقل کرده و شخصیت این مرد را تا حضیض ذلت به زیر کشیده‌اند. نویسندگان معاصری نیز چون محمود شیث خطاب[37]، عبدالخالق سید ابو رابیه[38] و عباس محمود عقاد، بدون تحقیق در ضعف سند این نوع روایات، تصویری زشت و کریه از معاویه و عمرو را به نمایش گذاشته‌اند که مخاطب با مطالعه کتاب‌های این افراد، گمان می‌برد که معاویه و عمرو افراد جاه طلب و فرصت طلبی بودند كه چنان مواضعی را اتخاذ نمودند. هر چند در این میان هستند نویسندگانی چون عقاد که به قول خود اگر تمام مورخان و محققان جمع شوند و اثبات کنند که این روایاتی که او در کتاب خود در مورد عمرو بن عاص و معاویه ذکر کرده‌اند هم از نظر سند و هم از نظر متن ضعیف و غیر قابل اعتماد هستند باز هم بر این اعتقاد است که این دو مرد تنها و تنها براساس پیمانی که بر سر به خلافت رسیدن معاویه به امارت رسیدن عمرو با هم بسته بودن آن چنان متحد در کنار هم ایستادند و در غیر این صورت چرا باید معاویه و عمرو دوشادوش هم چنان مواضعی را اتخاذ نمایند.[39]

واقعیت این است که عمرو همان مرد پاک طینتی بود که چون دانست نمی‌تواند از عثمان دفاع کند مدینه را ترک گفت و چون خبر قتل او را شنید برای او اشک ریخت. او همان مردی است که از نزدیکترین افراد به عثمان و از مشاوران او محسوب می‌شد و با وجودی که ولایت هیچ کجا را بر عهده نداشت. به خاطر اعتبار و تجارب و هوش بالا، در جلسات مهم عثمان با والیان و بزرگان صحابه شرکت می‌جست. او تنها به این دلیل به شام رفت تا بتواند با کمک معاویه انتقام خون به ناحق ریخته شده عثمان را از قاتلان بی‌رحم او بگیرد[40]. او می‌دانست که در مدینه قادر به چنین کاری نخواهد بود و نمی‌تواند در آن‌جا قاتلان سفاک و جنایتکار را که حرمت شهر رسول الله را شکستند و خون خلیفه‌ای مظلوم را به ناحق و جلوی دیدگان مردم بر زمین ریختند، مجازات کند. هر کس نیز در این واقعیت شک کند و تصویری دیگر از این شخصیت را نشان دهد باید دانست که پایه و اساس سخنان او همان روایات مجعول و ضعیف است که از عمرو مردی را ساخته‌اند جاه‌طلب، دنیاپرست و فرصت‌طلب[41].

 

گفتار صحابه رضی الله عنهم در محکومیت فتنه

1- انس بن مالک رضی الله عنه

نقل است چون به او گفتند که نمی‌توان هم علی را دوست داشت و هم عثمان را، او در پاسخ گفت که این دروغ است که ما صحابه هم علی را دوست داریم و هم عثمان را.[42]

 

2- حذیفه بن یمان رضی الله عنه

از خالد بن ربیع نقل می‌کنند که چون حذیفه در بستر مرگ افتاد، ابو مسعود انصاری همراه تنی چند از تابعین به مدائن، نزد او رفتند و چون در آن ملاقات، صحبت از ماجرای قتل عثمان شد، حذیفه به آن جماعت اعلام نمود که او نه در قتل عثمان دخالت داشته، نه در طول جریان، در مدینه حضور داشته و نه از آن حمایت کرده است[43]. احمد بن حنبل از طریق ابن سیرین نقل می‌کند که حذیفه گفته بود: خداوندا! تو خوب می‌دانی که من در قتل عثمان نقش نداشتم، اگر قاتلان او، این مرد را به حق کشتند من جزو آنان نبودم و اگر او را به ناحق به قتل رساندند من در کشتن او دخالت نداشتم. مردمان، در آینده خواهند دید که اگر قتل او درست بوده باشد منافع آن را می‌بینند و اگر قتل او ناحق بوده باشد ضرر و زیان این کار را می‌بینند و به خاطر آن، همیشه در جنگ با یکدیگر خواهند بود[44]. ابن عساکر نیز از جندب بن عبدالله نقل می‌کند که چون در مورد سرنوشت عثمان از حذیفه سؤال نمود او در پاسخ گفت: آن مردمان او را خواهند کشت اما بیقین او به بهشت می‌رود و قاتلان او به دوزخ.[45]

 

3- بانو ام سلیم انصاری رضی الله عنها

نقل است چون خبر شهادت عثمان را به او دادند، بسی ناراحت شد و گفت: این امت پس از شهادت این مرد به جان هم می‌افتند و خون یکدیگر را بر زمین خواهند ریخت[46].

 

4- ابوهریره رضی الله عنه

از ابو مریم نقل است که او در روز قتل عثمان، ابو هریره را دید که ناراحت و خشمگین چنین می‌گفت: به خداوند سوگند که این مردمان عثمان را به ناحق کشتند.[47]

5- ابو بکره رضی الله عنه

ابن کثیر در «البدایه و النهایه» از ابوبکره نقل می‌کند که در جریان فتنه قتل عثمان چنین می‌گفت: اگر از آسمان بر زمین می‌افتادم و می‌مردم بهتر از آن است که در قتل عثمان دخالت داشته باشم.[48]

 

6- ابو موسی اشعری رضی الله عنه

از ابو عثمان نهدی روایت می‌کنند که ابوموسی اشعریس پس از شهادت عثمان چنین گفت: اگر این مردمان، عثمان را به حق کشته باشند منافع آن را خواهند دید اما اگر او را به ناحق به قتل رسانده باشند ضرر آن را می‌بینند که جز جنگ و خونریزی میان آن‌ها نیست.[49]

 

7- سمره بن جندب رضی الله عنه

ابن عساکر نقل می‌کند که گویند سمره بن جندب پس از قتل عثمان این چنین لب به سخن گشود: اسلام در دژی مستحکم قرار داشت اما این مردمان با قتل عثمان، در دیوار این دژ شکافی عظیم ایجاد کردند که تا روز قیامت نیز نمی‌توان آن را ترمیم نمود. مردمان مدینه نیز که تا این زمان، سکان خلافت را در دست داشتند از این به بعد در آن هیچ نقشی نخواهند داشت.[50]

 

8- عبدالله بن عمرو بن عاص رضی الله عنه

ابو نعیم در کتاب «معرفه الصحابه» از عبدالله بن عمرو بن عاصس روایت می‌کند که او گفت: آن مردمان، عثمان را مظلومانه و به ناحق کشتند و او را به همین دلیل، دو چندان پاداش شهادت است.[51]

 

9- عبدالله بن سلام رضی الله عنه

از او نقل می‌کنند که خطاب به مردمان گفت: عثمان را نکشید که پس از قتل او دیگر نمی‌توانید در کنار هم و در یک صف، نماز گذارید[52]. در روایت دیگری نیز آمده است که او گفت: بدانید که با ریختن خون عثمان از دین راستین خداوند دورتر می‌شوید[53].

 

10- حسن بن علی رضی الله عنه

از طلق بن خشاف نقل است که چون او همراه قرط بن خیثمه به جانب مدینه رهسپار شد؛ به حسن برخورد کردند و هنگامی که قرط در مورد عثمان از او سؤال کرد، او پاسخ داد که عثمان مظلومانه به شهادت رسید.[54]

 

11- سلمه بن اکوع رضی الله عنها

از یزید بن ابی عبیده نقل است که چون عثمان به شهادت رسید، سلمه بن اكوع، به نشانه اعتراض از مدینه خارج شد و در منطقه نزدیک «ربذ»ساکن شد و تا مدتی پیش از مرگش در آن‌جا ماند.[55]

 

12- عبدالله بن عمر رضی الله عنه

از ابو حازم نقل می‌کنند که چون از عبدالله بن عمر در مورد عثمان سؤال شد، او فضایل و خوبی‌های او را بر شمرد و چون از او در مورد علی پرسیدند، باز به بیان فضایل و خوبی‌های او پرداخت، آن‌گاه گفت: هر کس می‌خواهد در مورد این دو تن سخنی بگوید تنها فضایل و مناقب آن‌ها را ذکر کند و در غیر این صورت، در مورد آنان چیزی بر زبان نیاورد[56]. در جای دیگر است که ابن عمر رضی الله عنه  گفت: عثمان را دشنام و ناسزا ندهید که ما صحابه او را از بهترین افراد می‌دانستیم.[57]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

-------------------------------------------

[1]- تحقیق مواقف الصحابة (2/14-18).

[2]- همان.

[3]- شهید الدار عثمان بن عفان، ص148.

[4]- شرح النووی علی صحیح مسلم (کتاب فضائل الصحابه15/148).

[5]- تحقیق مواقف الصحابه (1/481) طبقات ابن سعد (3/71).

[6]- منهاج السنه (3/189-206).

[7]- دول الاسلام، ذهبی (1/12).

[8]- نگا: تحقیق مواقف الصحابه (1/482) صحیح البخاری (کتاب مناقب عثمان4/202). شذرات الذهب (1/40).

[9]- نگا: تحقیق مواقف الصحابه (1/482) صحیح البخاری (کتاب مناقب عثمان4/202). شذرات الذهب (1/40).

[10]- التمهید و البیان، ص242.

[11]- تاریخ الطبری (5/400).

[12]- تحقیق مواقف الصحابة (2/18).

[13]- العقیدة فی اهل البیت بین الإفراط و التفریط، ص236، البدایة و النهایة (9/112)، الجامع لأحکام القرآن (18/31).

[14]- عمار بن یاسر، اسامة احمد سلطان، ص122.

[15]- العواصم من القواصم، ص 82-84.

[16]- الخلیفة المفتری علیه عثمان بن عفان، ص14-41، عمار بن یاسر، ص137.

[17]- تاریخ الطبری (5/348).

[18]- استشهاد عثمان و وقعة الجمل، ص30

[19]- سیر اعلام النبلاء (9/253).

[20]- سیر اعلام النبلاء (9/255).

[21]- همان (9/257).

[22]- همان (9/255).

[23]- همان (9/255).

[24]- تقریب التهذیب، ص403.

[25]- استشهاد عثمان و وقعة الجمل، ص 86.

[26]- تاریخ دمشق (39/415) عمار بن یاسر، ص144.

[27]- تحقیق مواقف الصحابة (2/16-18)، التاریخ الکبیر (1/203)، التهذیب (9/391)، تهذیب التهذیب (9/392).

[28]- الدولة الأمویة، ص39.

[29]- صحیح البخاری (حدیث3743).

[30]- عمار بن یاسر، ص147.

[31]- البدایة و النهایة (7/207).

[32]- العواصم من القواصم، ص129.

[33]- همان، ص132.

[34]- عمرو بن العاص، الغضبان، ص464.

[35]- عمرو بن العاص، الغضیان، ص481.

[36]- همان.

[37]- سفراء النبی، ص508.

[38]- عمرو بن العاص، عبدالخالق سید أبورابیه، ص316.

[39]- عمرو بن العاص، عقاد، ص231-232.

[40]- عمرو بن العاص، الغضبان، ص489-490.

[41]- عمرو بن العاص، الغضبان، ص492.

[42]- تحقیق مواقف الصحابة (2/25)، تهذیب ابن حجر (7/141).

[43]- تحقیق مواقف الصحابة (2/27).

[44]- همان (2/28).

[45]- تحقیق مواقف الصحابة (2/28)، تاریخ دمشق: عثمان بن عفان، ص388.

[46]- البدایة و النهایة (7/195).

[47]- تحقیق مواقف الصحابة (2/31)، تاریخ دمشق: عثمان بن عفان، ص493.

[48]- تحقیق مواقف الصحابة (2/31)، تاریخ دمشق: عثمان بن عفان، ص493.

[49]- تاریخ المدینه (4/1245).

[50]- تحقیق مواقف الصحابة (2/31)، تاریخ دمشق: عثمان بن عفان، ص388.

[51]- معرفة الصحابه (1/245).

[52]- تحقیق مواقف الصحابة (2/34).

[53]- طبقات ابن سعد (3/81).

[54]- تاریخ المدینة (4/124).

[55]- همان (4/124).

[56]- تحقیق مواقف الصحابة (1/397).

[57]- همان (2/397). در کتاب «فضائل الصحابه» سند این روایت، صحیح است.