تاریخ چاپ :

2024 Nov 25

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

عمرو بن عاص نیز در قتل عثمان دخالت نداشت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با آغاز محاصره  بیت عثمان، عمرو بن عاص همراه دو فرزند خود، عبدالله و محمد، به جانب شام عزیمت کرد. نقل می‌کنند که او پیش از رفتن به صحابه چنین گفت: بدانید هر کس شاهد قتل این مرد (عثمان) باشد خداوند عزوجل  او را به ذلت خواهد کشاند و هر کس نیز قدرت دفاع از او را ندارد، از شهر خارج شود تا از شاهدان این فاجعه نباشد. حسان بن ثابت نیز به دنبال او از مدینه خارج و رهسپار شام شد[1]. نقل است چون در میانه راه، خبر شهادت عثمان رضی الله عنه  و ماجرای بیعت مردم با علیس را به او رسانیدند به همراهان چنین گفت: من از همین حالا می‌گویم که چون این زخم چرکین را قبل از آن‌که بهبودی یابد باز کردند باید منتظر جنگی بزرگ در میان امت بود. سلامه بن زنباغ جذامی که از همراهان او بود خطاب به حاضرین در آن مجلس گفت: ای مردم عرب! بپاخیزید و پل اتحاد و مودت خود با دیگر اعراب را که با قتل عثمان ویران شد بار دیگر مرمت کنید. عمرو به او گفت: این همان چیزی است که ما نیز خواهان آنیم اما تنها راه آن قدرتی است که حق را بار دیگر در میان مردمان بر پا دارد و عدالت را در میانشان بگستراند. آن گاه این ابیات را بر زبان راند:

فیا لهف نفسی علی مالک ‏                 ایصرف مالک حفظ ‏القدر

انزع من الحر اودی بهم          فاعذرهم ام بقومی ‏سکر

(باید بر مرگ مالک آه و ناله سر داد. اما مگر مالک می‌توانست سر نوشت خویش را تغییر دهد. [از همراهان او می‌پرسم] آیا تاریکی‌ها چشم شما را در بر گرفت تا او را [در صحنه نبرد] نبینید [و از او دفاع نکنید] یا در آن هنگام مست بودید. [به من بگویید] عذر و بهانه‌تان چیست).

سپس به راه خویش ادامه داد و با اندوه و حسرت می‌گفت: باید برای دین و شرم و حيا گریست.[2]

این حقیقت حال این مرد بزرگ و سردار دلیر اسلام است. اما آن روایاتی که شخصیت او را به اين‌گونه ترسیم کرده‌اند که گویا او مردی بود فرصت طلب، آزمند و جاه طلب که تنها به دنیا و کسب قدرت و ثروت می‌اندیشید که در این میان می‌توان به روایت واقدی از موسی بن یعقوب اشاره نمود[3]. دیگر مؤرخان نیز از این دست روایات ضعیف و نادرست را در آثار خود نقل کرده و شخصیت این مرد را تا حضیض ذلت به زیر کشیده‌اند. نویسندگان معاصری نیز چون محمود شیث خطاب[4]، عبدالخالق سید ابو رابیه[5] و عباس محمود عقاد، بدون تحقیق در ضعف سند این نوع روایات، تصویری زشت و کریه از معاویه و عمرو را به نمایش گذاشته‌اند که مخاطب با مطالعه کتاب‌های این افراد، گمان می‌برد که معاویه و عمرو افراد جاه طلب و فرصت طلبی بودند كه چنان مواضعی را اتخاذ نمودند. هر چند در این میان هستند نویسندگانی چون عقاد که به قول خود اگر تمام مورخان و محققان جمع شوند و اثبات کنند که این روایاتی که او در کتاب خود در مورد عمرو بن عاص و معاویه ذکر کرده‌اند هم از نظر سند و هم از نظر متن ضعیف و غیر قابل اعتماد هستند باز هم بر این اعتقاد است که این دو مرد تنها و تنها براساس پیمانی که بر سر به خلافت رسیدن معاویه به امارت رسیدن عمرو با هم بسته بودن آن چنان متحد در کنار هم ایستادند و در غیر این صورت چرا باید معاویه و عمرو دوشادوش هم چنان مواضعی را اتخاذ نمایند.[6]

واقعیت این است که عمرو همان مرد پاک طینتی بود که چون دانست نمی‌تواند از عثمان دفاع کند مدینه را ترک گفت و چون خبر قتل او را شنید برای او اشک ریخت. او همان مردی است که از نزدیکترین افراد به عثمان و از مشاوران او محسوب می‌شد و با وجودی که ولایت هیچ کجا را بر عهده نداشت. به خاطر اعتبار و تجارب و هوش بالا، در جلسات مهم عثمان با والیان و بزرگان صحابه شرکت می‌جست. او تنها به این دلیل به شام رفت تا بتواند با کمک معاویه انتقام خون به ناحق ریخته شده عثمان را از قاتلان بی‌رحم او بگیرد[7]. او می‌دانست که در مدینه قادر به چنین کاری نخواهد بود و نمی‌تواند در آن‌جا قاتلان سفاک و جنایتکار را که حرمت شهر رسول الله را شکستند و خون خلیفه‌ای مظلوم را به ناحق و جلوی دیدگان مردم بر زمین ریختند، مجازات کند. هر کس نیز در این واقعیت شک کند و تصویری دیگر از این شخصیت را نشان دهد باید دانست که پایه و اساس سخنان او همان روایات مجعول و ضعیف است که از عمرو مردی را ساخته‌اند جاه‌طلب، دنیاپرست و فرصت‌طلب[8].

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

----------------------------------------------

[1]- عمرو بن العاص، الغضبان، ص464.

[2]- عمرو بن العاص، الغضیان، ص481.

[3]- همان.

[4]- سفراء النبی، ص508.

[5]- عمرو بن العاص، عبدالخالق سید أبورابیه، ص316.

[6]- عمرو بن العاص، عقاد، ص231-232.

[7]- عمرو بن العاص، الغضبان، ص489-490.

[8]- عمرو بن العاص، الغضبان، ص492.