|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 21 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ، مفتی دیار سعودی |
شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ، مفتی دیار سعودی
نام و تولد:
ایشان امامِ علامه، شیخ محمد بن ابراهیم بن عبداللطیف بن عبدالرحمن بن حسن بن شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب تمیمی است.
ایشان در روز عاشورای سال ۱۳۱۱ هجری قمری دیده به جهان گشود. برادر بزرگش میگوید: مادر ایشان در روزی که شیخ محمد بن دنیا آمد روزه بودهاند.
پدر ایشان قاضی ابراهیم بن عبداللطیف و مادرشان جوهرة بنت عبدالعزیز الهلالی است.
رشد علمی و تربیتی و از دست دادن بینایی:
ایشان چنان که بیان شد در خانوادهای اهل علم و دین بزرگ شد؛ در کودکی قرآن را حفظ کرد و پیش از ۱۶ سالگی از محضر علما بهره برد، سپس دچار بیماری شد و حدود سال ۱۳۲۸ هجری در حالی که تنها ۱۷ سال داشت، بینایی خود را از دست داد.
ایشان پیش از نابینایی خواندن و نوشتن را آموخته بود و دست خط ایشان موجود است و حتی پس از نابینایی ـ چنانکه خودم دیدهام ـ چیزهایی مینوشت.
ازدواج و فرزندان شیخ:
اشیان شش باز ازدواج نمود؛ نخستین بار در ۲۴ سالگی، و در حالی که سه همسر داشت دیده از جهان فروبست:
۱- ام عبدالعزیز بنت عبدالرحمن آل شیخ که عبدالعزیز و ابراهیم و احمد از او هستند.
۲- ام عبدالله بنت عبدالرحمن بن ناصر که عبدالله و خواهرش از ایشان هستند.
۳- و همسر سومشان که از خانوادهٔ قفاری از بنی تمیم بودند.
مشایخ و طلب علم:
همانطور که گفته شد، ایشان در کودکی به مکتبخانه رفت و قرآن را در سن کمی حفظ کرد و پیش از نابینایی از محضور علمای عصر خود بهره برد. پس از نابینایی نیز به طلب علم ادامه داد تا آنکه بسيار زود مدارج ترقی علمی را طی نمود و به افتاء و تدریس مشغول گردید.
از جمله مشایخی که در محضر آنان علم آموخت:
۱- شیخ عبدالرحمن بن مفیریج: قرآن را در کودکی بر ایشان خواند. شیخ محمد حفظ ایشان را بسیار میستود و شنیدم که دربارهٔ ایشان میگفت: «او نشانهای از نشانههای خداوند در حفظ کتاب الله و در ضبط اِعراب بود. در اثنایی که طلاب نزد وی قرآن میخواندند، ایشان مشغول نوشتن بود اما اگر در حفظ یا قرائت اشتباه میکرد، اشتباه او را میگرفت. ایشان هم اشتباه حفظ و هم اشتباه در اِعراب را تصحیح میکرد و اگر امامی در نمازش اشتباه میکرد، اول آیه یا آیهٔ پیشین را به او یادآوری میکرد».
۲- عموی ایشان، شیخ عبدالله بن عبداللطیف: شیخ محمد پیش از نابینایی نزد ایشان درس میخواند. عبدالله برادرزادهٔ خود را بسیار دوست داشت و با وجود سن کمِش به وی احترام میگذاشت. خود ایشان میگوید: «وقتی نزد ایشان میرفت به من خوش آمد میگفت و در مجلس مرا مقدم میکرد و این باعث خجالتم میشد».
۳- شیخ سعد بن حمد بن عتیق: ایشان مورد محبت و احترامِ بسیار شیخ محمد بود به طوری که هرگاه وی را یاد میکرد میگفت: «شیخ ما، شیخ بزرگ و عالم مشهور...».
۴- شیخ عبدالله بن راشد: از شیخ محمد شنیدم که میگفت: «نرد وی علم میراث را فرا گرفتم؛ ایشان نشانهای از نشانههای خداوند در این علم بود».
۵- شیخ محمد بن عبدالعزیز بن مانع: بارها مشاهده میکردم که هرگاه شیخ محمد نزد ایشان میآمد برای استقبال وی برمیخواست و خوش آمدش میگفت و ایشان را بر جای خود مینشاند. سبب این احترام را از ایشان پرسیدم؛ گفت که ایشان شیخ اوست و بزرگتر ایشان است.
وظایف و مشغولیتهای شیخ:
۱- ایشان به عنوان قاضی «غطغط» منصوب گردید و شش ماه در این شغل باقی ماند.
۲- شیخ محمد امامت مسجد شیخ عبدالرحمن ابن حسن را که اکنون مسجد محمد بن ابراهیم نامیده میشود، بر عهده داشت. خود ایشان به من گفت که نام این مسجد، مسجد شیخ عبدالرحمن بن حسن است. ایشان خطیب جامع کبیر بود و تا وفاتشان به امامت و خطابت این مسجد ادامه دادند.
۳- تعلیم. ایشان پیش از بر عهده گرفتن مشغولیتهای بسیار در خدمت به مسلمانان، در مسجد خود پس از نماز صبح، و پس از نماز عصر و در خانهشان در هنگام چاشت، مجلس درس داشتند.
۴- علامه محمد بن ابراهیم پیش از تاسیس ادارهٔ افتاء رسما مفتی کشور بود و پس از افتتاح ادارهٔ افتاء در ماه شعبان سال ۱۳۷۴ هجری قمری، این اداره زیر نظر ایشان اداره میشد.
۵- پس از تاسیس ادارهٔ معاهد و دانشکدهها، ایشان به ریاست آن منصوب گردید که برادرش عبداللطیف را به نیابت خود بر این اداره گمارد.
۶- هنگام افتتاح ادارهٔ قضاء در سال ۱۳۷۶ هجری، به عنوان رئیس دستگاه قضاء منصوب شد و برای آن بودجهای خاص تعیین کرد و فرزند خود شیخ عبدالعزیز را به نیابت بر ادارهٔ آن گمارد و شیخ عبدالله بن خمیس را به عنوان مدیر آن تعیین نمود.
۷- هنگام افتتاح «رابطة العالم الإسلامی» ایشان ریاست مجلسس تاسیسی آن را بر عهده داشت و دبیر کل آن محمد سرور الصبان بود.
۸- ایشان دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره را در سال ۱۳۸۰ هجری تاسیس نمود و شیخ عبدالعزیز بن باز را به نیابتِ خود در این موسسه منصوب کرد.
روش ایشان در تدریس:
شیخ پس از نماز صبح رو به قبله به یکی از ستونها تکیه میداد و طلاب دور او حلقه میزدند؛ سپس متون را از حفظ نزد وی میخواندند و ایشان به مدت یک ساعت یا بیشتر به شرح آن میپرداخت. سپس شاگردان ایشان میرفتند و دوباره عدهای دیگر به هنگام چاشت به درسی که در خانهٔ شیخ برگزار میشد میآمدند.
ایشان از طلابی که صدای خوب یا بلندی داشتند مانند شیخ احمد بن قاسم و برادرش محمد و شیخ فهد بن حمین و شیخ عبدالرحمن بن فریان، میخواست تا متن را برای دیگر طلاب بخوانند.
ایشان طلبه را ملزم به حفظ متون میکرد و در این مورد بسیار جدی بود و میگفت: کسی که متون علمی را حفظ نکند طالب علم نیست و تنها یک شنونده است.
همچنین طلاب را به حضور همیشگی در دروس ملزم میکرد و اجازه نمیداد از درس غیبت کنند.
روش ایشان در دروس مربوط به متون طولانی، شرحِ مختصر آن بود و تنها به شرح مواضعی که نیاز به توضیح داشت اکتفا میکرد. اما در متون مختصر شرح را طولانی میکرد.
شیخ به پرسشهای غیر مرتبط با درس، یا آنچه بیفایده میدانست پاسخ نمیداد.
ایشان در آغاز همهٔ دروس را خودش برای طلاب برگزار میکرد اما پس از بسیار شدن مسئولیتها کسان دیگری را مانند شیخ ابوحبیب و شیخ حماد الانصاری و شیخ اسماعیل الانصاری برای تدریس به جای خود میگمارد.
علامه محمد بن ابراهیم درس عمومی را در تفسیرِ قرآن، پیش از نماز عشاء در مسجد خود برگزار میکرد.
شیخ محمد همیشه خودش از دانش آموزان خود امتحان میگرفت و برگههای آنان را تصحیح میکرد.
شاگردان شیخ محمد بن ابراهیم رحمه الله:
علمای بسیاری از محضر شیخ محمد بن ابراهیم استفادهٔ علمی بردند که از نخستین شاگردان ایشان میتوان شیخ عبدالله بن حمید و شیخ عبدالعزیز بن باز و شیخ سلیمان بن عبید و شیخ صالح بن غصون را نام برد. همچنین شیوخی دیگری مانند شیخ عبدالله بن جبرین و شیخ عبدالله بن سلیمان و شیخ عبدالرحمن بن عبدالله بن فریان و شیخ عبدالرحمن بن محمد بن مقرن و دیگران...
اخلاق ایشان:
هوش سرشار: ایشان ـ رحمه الله ـ بهرهای فراوان از هوش و ذکاوت برده بود. به همین سبب با وجود از دست دادن بینایی توانست به چنان مقام علمی والایی دست یابد.
حفظ: شیخ محمد بن ابراهیم متون مهم علمی را با دقت بسیار از حفظ بود به طوری که طی ۱۸ سال ملازمت ایشان پیش نیامد که کسی در نماز اشتباه ایشان را گوشزد کند.
جدیت: ایشان ـ رحمه الله ـ بسیار جدی و قاطع بود و طلبه را ملزم به حفظ متون کرده بود و به کمتر از آن راضی نمیشد و غیبت آنان را بر نمیتابید.
زهد و دوری از القاب و مدح و ستایش: در مدت ملازمت با ایشان هیچ گاه نشنیدم خودش را شیخ یا مفتی معرفی کند مگر یک بار که یکی از بزرگان خلیج به دیدار ایشان آمده بود و شیخ برای گرفتن اتاق برای ایشان به هتل تماس گرفت؛ اما مسئول پذیرش ایشان را نشناخت به طوری که شیخ مجبور شد بگوید: مفتی هستم! پس از پایان مکالمه گفت: خدا هدایتش کند! مجبورم کرد این کلمه را به کار ببرم!
هر گاه کسی ایشان را ستایش میکرد سخنش را قطع میکرد و میگفت: خدا توبهٔ ما را بپذیرد... خدا را ما ببخشد...
ورع: شیخ ـ رحمه الله ـ به ویژه اگر در عبادات از وی فتوا میخواستند بسیار اهل تقوا و ورع بود تا جایی که گاه در برخی موارد از دادن فتوا خودداری میکرد و گاه برای یک مساله یک روز یا دو روز صبر میکرد سپس پاسخ آن را میداد.
احترام به مشایخ و دعوتگران و قضات:ایشان مشایخی را که نزد آنان درس خوانده بود ستایش میکرد و مورد تقدیر قرار میداد ـ چنانکه پیشتر بیان شد ـ مثلا دربارهٔ شیخش سعد بن عتیق میگفت: «شیخ ما، شیخ بزرگ و عالم مشهور...» و هرگاه شیخ محمد بن عبدالعزیز ابن مانع نزد ایشان میآمد برایشان برمیخاست و وی را در جای خود مینشاند.
ایشان شیخ عبدالله القرعاوی ـ یکی از دعوتگران منطقهٔ جیزان ـ را دوست داشت و احترامش میگذاشت.
از دیگر موارد اینکه وی شیخ حمود التویجری را دوست داشت. یک بار شیخ حمود به دیدار شیخ محمد آمده بود و ردی را که بر یکی از اهل بدعت نگاشته بود بر ایشان میخواند. پس از رفتن شیخ حمود، شیخ محمد گفت: شیح حمود مجاهد است؛ خدا جزای خیرش دهد.
از دیگر موارد اینکه، ایشان شیخ احمد شاکر و شیخ محمد حامد الفقی ـ هر دو مصری ـ را دوست داشت و بارها دیدم که این دو بزرگوار در دیدار از سعودی به دیدار شیخ محمد آمده بودند و بسیار گرامیشان میداشت.
ایشان دوست نداشت هیچکس دربارهٔ قضات سخن بد بگوید مگر از روی حق و متهم کردن نیت قاضیان را نمیپسندید و هر گاه مشکلی پیش میآمد که باید قاضی را عزل میکرد پس از آن دربارهٔ وی سخنی نمیگفت و اجازه نمیداد هیچکس دربارهٔ آن سخنی بگوید.
غیرت برای دین خداوند: ایشان غیرت بسیاری بر دین خداوند داشت و داستانهای زیادی در این باره از ایشان نقل میشود، از جمله اینکه یک بار نامهای را دریافت کرد که در آن تعدادی از منکرات ذکر شده بود. فردایش ایشان را بسیار غمگین دیدم و شنیدم که میگفت: از دلتنگی دیشب خواب به چشمم نیامد.
اهمیت به وقت: شیخ محمد چنان به وقت خود اهمیت میداد که حتی در گردش و تفریح نیز سعی میکرد از آن استفاده ببرد. یک بار با وی به منطقهٔ «روضة النور» رفته بودیم. در این سفر پیش نویس کتاب «دفع إیهام الاضطراب عن آی الکتاب» نوشته علامه محمد امین الشنقیطی را که برای مراجعه به ایشان داده بود بازبینی کرد!
عبادت: ایشان ـ رحمه الله ـ دربارهٔ عبادت خود حرفی نمیزد و کسی را از آن مطلع نمیساخت. ایشان به ویژه در پایان عمرشان بسیار حج را به جای میآورد و در رمضان بسیار عمره میکرد و در خلوت خود بسیار قرآن میخواند.
پاکی قلب: راضی نمیشد در مجلسش هیچکس را غیبت کنند، و در مدت ملازمت ایشان به یاد ندارم که دربارهٔ کسی بد گفته باشد، اما اگر کسی را دوست داشت او را ستایش میکرد و در غیر این صورت چیزی نمی گفت.
برخی از فتاوا و نکات علمی شیخ:
یک بار یکی از فرزندان کوچکش در حال وضو عضو چپ را قبل از راست میشست. این را به ایشان گفتم؛ خندید و گفت: جایز است اما خلافِ بهتر است.
مردی از او دربارهٔ مسواک زدن پرسید که از سمت راست دندانها شروع کند یا از سمت چپ؟ گفت: از سمت چپ، زیرا از بین بردن ناپاکی است.
ایشان دربارهٔ مسح بر جوراب میگفت: اگر جوراب اندکی سوراخ باشد اشکال ندارد به ویژه در زیر پا.
دربارهٔ تیمم از ایشان پرسیدم که آیا خاک باید غبار داشته باشد یا نه؟ و آیا تیمم بر ماسه جایز است؟ زیرا منطقهٔ ما «زلفی» ماسهٔ بیایانِ بسیار دارد. گفت: جایز است. خودم بارها شیخ محمد را دیدم که با دیوار گلی با یک ضربه تیمم میکرد و سپس به دستان و صورت خود میکشید.
ایشان میگفت: پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ هنگامی که در سال نهم هجری به غزوهٔ تبوک میرفت، اکثر مسیرش بیابانی و شنزار بود اما روایت نشده که با خود خاک برای تیمم برده باشد و اگر چنین میکرد حتما به ما نقل میشد و این دال بر جواز تیمم با شن است.
مردی از ایشان دربارهٔ ادکلن (عطرهای الکلی) پرسید؛ ایشان گفت: من از آن استفاده نمیکنم ولی اگر به لباسم برسد، آن را نمیشویم (یعنی نجس نیست).
در سال ۱۳۷۷ هجری دچار بیماری در پایم شدم و مدتی در جده بستری بودم و پایم در گچ بود و نمیتوانستم از جای خودم حرکت کنم، برای همین رو به قبله نماز نمیخواندم. هنگامی که به ریاض آمدم از شیخ دربارهٔ حکم نمازی که خواندهام پرسیدم که آیا صحیح است یا باید قضایش کنم؟ چند روز منتظر پاسخ ایشان بودم، اما پاسخی در این باره به من نداد.
مردی از ایشان پرسید: من از «خرج» به «ریاض» میآیم؛ در مسیر وقت نماز مغرب میشود؛ آیا میتوانم نماز مغرب را با عشاء یکجا بخوانم در حالی که میدانم قبل از نماز عشاء به ریاض میرسم؟ ایشان گفت: بله جایز است.
یک بار بر جنازهای نماز خواند و پنج تکبیر گفت؛ پس از نماز به ایشان گفتم که پنج تکبر گفته است؛ گفت: اشکالی ندارد.
ایشان معتقد بود زیورآلات زنان [که استفاده میکنند] زکات ندارد و میگفت: این از پنج تن از اصحاب پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ ثابت شده است.
وفات علامه محمد بن ابراهیم:
صبح یکی از روزهای شعبان سال ۱۳۸۹ هجری، شیخ در حال خروج از خانه بود و دربارهٔ انجام برخی کارها با من حرف میزد؛ متوجه زردی چهرهٔ ایشان شدم... از ایشان پرسیدم که آیا شب را نخوابیده یا خسته است؟ سبب سوالم را پرسید؛ گفتم رنگ چهرهشان پریده است. به خانه برگشت و از اهل خانه در این باره پرسید، سپس به بیمارستان مرکزی رفت. پس از انجام آزمایشها متوجه وجود بیماری خطرناکی شدند. سپس به دستور پادشاه ایشان را به لندن منتقل کردند. آنجا پس از انجام آزمایشها متوجه شدند بیماری به مرحلهٔ خطرناکی رسیده و دیگر نمیتوان کاری از پیش برد. سپس بیهوش شد و ایشان را با همان وضعیت به ریاض برگرداندند و در بیهوشی ماند تا آنکه در تاریخ ۲۴ رمضان سال ۱۳۸۹ هجری، دیده از جهان فروبست و پس از نماز ظهر همان روز نماز میت به امامت شیخ عبدالعزیز بن باز بر ایشان خوانده شد و قبرستان «العود» به خاک سپرده شد.
خداوند شیخ را مورد رحمت گستردهٔ خود قرار دهد و در بهشت خود جای دهد.
(برگرفته از سیرت شیخ محمد بن ابراهیم به نقل از حمد بن حمین بن حمد الفهد).
|