تاریخ چاپ :

2024 Nov 27

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

بازگشت باند برانداز سبأیه به مدینه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

گروه سبأیه مصر در آغاز ماه ذی‌القعده، با دل پر از خشم و کینه نسبت به عثمان به مدینه بازگشتند و عزم خود را برای عزل او جزم نمودند!

شورشیان توطئه‌گر باند عبدالله بن سبا که اهل کوفه و بصره بودند، به همان بهانه دوباره راه بازگشت به مدینه را در پیش گرفته و همة آنان قصد داشتند کار را یکسره کنند و عثمان بن عفان را به هر صورتی که شده از میان بردارند!

مردم مدینه با دیدن هزاران نفر از سپاهیان سبأیه که خیابان‌ها و راه‌های مدینه را بسته و اشغال نموده بودند، یکه خوردند! و این پرسش برای آنها مطرح شده بود که آنان چرا به مدینه بازگشتند!؟ مگر با حضرت عثمان به توافق‌هایی نرسیده و مشکل حل و فصل نشده بود؟! آیا با رضایت از آن توافق‌ها به سوی ممالک خود به راه نیافتاده بودند؟! اکنون چرا برگشته‌اند؟!

سرکردگان باند فریبکار سبأیه نامة منسوب به حضرت عثمان را نزد بزرگان اصحاب برده و ضمن شکایت از اقدام حضرت عثمان دلیل بازگشت و شورش آنان را مضمون آن نامه بیان کردند!

 

علی‌بن ابیطالب رضی الله عنه  همراه با نامه و جوان سیا‌ه‌پوست و شتر به خانه حضرت عثمان رفت و خطاب به او فرمود : آیا این جوان پیشخدمت توست؟

عثمان فرمود : آری!

علی فرمود : آیا این شتر متعلق به توست؟

عثمان فرمود : آری شتر هم مال من است!

علی فرمود : آیا این نامه را تو نوشته‌ای؟

 

عثمان پس از رؤیت نامه گفت : نه اصلاً من چنین نامه‌ای را ننوشته‌ام! و به خداوند متعال سوگند یاد نمود که نه خود این نامه را نوشته و نه به کسی دستور داده که آنرا بنویسید و از اعزام آن جوان و کسی که نامه را نوشته هیچگونه اطلاعی ندارم!!

علی و دیگر اصحاب از آنجا که می‌دانستند حضرت عثمان هیچگاه به دروغ به نام خداوند سوگند نمی‌خورد، به صحت سخنان او پی بردند! اما متوجه شدند که کسی آن نامه را جعل نموده و از طرف عثمان آن را نوشته و با استفاده از پیشخدمت و شتر حضرت عثمان آن را فرستاده و جوان بطور عمدی دنبال مصریان سبأیة عازم مصر به راه افتاده تا با دیدن نامة عثمان آنرا بهانه کنند و دست به شورش و طغیان بزنند!

در این جا قضیه‌ای روی داده بود که توجه اصحاب رسول خدا را به خود جلب نمود و آنان را ناچار نمود که در مقابل این توطئه‌ سبأی ابلیسی قرار بگیرند!

علی بن ابیطالب و محمد بن مسلمه انصاری و طلحه و زبیر رضی الله عنهما  با شورشان گروه سبأیه وارد گفتگو و مذاکره شدند! و از ایشان پرسیدند چرا به مدینه بازگشته‌اید؟شما با رضایت به سوی ممالک خود حرکت کردید و مشکلی که به خاطر آن ادعا می‌کردید حل و فصل شد، چه چیزی باعث شد از بازگشت به شهر و دیار خود منصرف شوید؟

مصریان سبأی گفتند : پیشخدمت عثمان را در راه سوار بر شتر و در حالی که نامه‌ای را از طرف عثمان به همراه داشت بازداشت کردیم، به همین دلیل اکنون برای خلع او باز گشته‌ایم!

اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم  به سبأیان کوفه گفتند : شما چرا به مدینه برگشته‌اید؟

گفتند برای یاری از برادران مصری خود و حمایت از آنان برگشته‌ایم!

حضرت علی و محمدبن مسلمه خطاب به بصریان و کوفیان گفتند : شما از کجا خبر پیدا کردید که مصریان چنین کسی را همراه با آن نامه گرفته‌اید؟ آنان که از جهت غرب به طرف مصر و شما از طرف شرق به سوی عراق حرکت کرده بودید!؟ و میان شما فاصلة بسیار زیادی بود چگونه از ماجرا مطلع شدید؟! این قضیه‌ای بوده که در مدینه پیش آمده و در پنهانی راجع به آن تصمیم‌گیری شده است!

شورشیان سبأیه گفتند : در مورد موضوع هر گونه که می‌خواهید فکر کنید و هر چه را که دوست دارید بگویید! ما به هر صورت می‌خواهیم عثمان از خلافت برکنار شود! ما به او نیازی نداریم دست از سر ما بردارد و مقام خلافت را رها کند! » (به تاریخ طبری : ج 4 ص 350 – 351 و العواصم من القواصم ص 109 – 128 و کتاب عثمان بن عفان محمد صادق عرجون ص 117 – 124 مراجعه شود.)

 

نامه مرموز را چه کسی نوشته بود؟!

علی بن ابیطالب و محمدبن مسلمه با هوشیاری و فراست ایمانی خود آن توطئه ابلهانه را کشف کردند و دریافتند که آن نامة جعلی هم بخشی از توطئه و طرح باند فریبکار و خیانت‌پیشه سبأیان بوده و به دروغ آن را به عثمان نسبت داده و سران خوارج بصره و کوفه را از آن باخبر کرده بودند!

در برابر ذکاوت و هوشیاری و دوراندیشی حضرت علی و محمدبن مسلمه شورشیان سبأیه حرفی و پاسخی برای گفتن نداشتند، و به هیچوجه نتوانستند نمایش نامة موهوم خود را توجیه کنند، در واقع حقیقت اهداف و نیات آنان بیشتر کشف گردید!

فراموش نکنیم که دو نفر از سران باند سبأیه به نام‌های اشتر نخعی و حکیم بن جبله در مدینه باقی مانده بودند و نقش اساسی را در جعل ماجرای نامه و بازگردانیدن سبأیان مصری و کوفی و بصری در مدینه بر عهده گرفته بودند!

 

محاصره و اشغال مدینه

سپاهیان باند سبأی مدینه را محاصره و اشغال نموده بودند، و مردم نیز برای درگیر نشدن با آنان از خانه‌های خویش بیرون نمی‌آمدند! تنها تعداد اندکی از مردان در شهر باقی مانده بودند، زیرا بیشتر آنها سربازان و مجاهدانی بودند که به مناطق مختلف اعزام شده یا برای تبلیغ و دعوت به ممالک فتح شده رفته بودند و بسیاری دیگر برای ادای مناسک حج در مکه به سر می‌بردند!

تعداد مردانی که در شهر باقی مانده بودند، به مراتب از تعداد سه هزار نفری عبدالله بن سبأ کمتر بودند!

در اواخر ماه ذی‌الحجه حضرت عثمان نتوانست به عادت همیشگی که سالیانه به حج می‌رفت از مدینه خارج شود زیرا اگر سبأیه مدینه را اشغال و خانة او را محاصره کرده بودند!

حضرت عثمان رضی الله عنه  هیچ چاره‌ای به غیر از تغییر سرپرستی و ریاست حجاج نداشت، به همین خاطر کسی را دنبال عبدالله بن عباس فرستاد و او را مکلف نمود که سرپرستی حجاج آن سال را بر عهده بگیرد!

ابن عباس رضی الله عنه  گفت یا امیرالمؤمنین! اجازه بده! در کنار تو باقی بمانم و برای رویارویی با شورشیان در مدینه باشم! سوگند به خداوند جنگ با این خوارج و شورشیان را بر رفتن به حج ترجیح می‌دهم!

اما حضرت عثمان فرمود : تصمیم گرفته‌ام که تو امسال سرپرستی حجاج را بر عهده بگیری!

عبدالله بن عباس چاره ای به غیر از اطاعت امیرالمؤمنین عثمان بن عفان نداشت و سرپرستی حجاج را پذیرفت!

حضرت عثمان نامه‌ای را خطاب به حجاج آن سال نوشت تا عبدالله بن عباس آن را با خود ببرد و در میان آنان قرائت کند! او در آن نامه اوضاع و احوال پیش آمده از طرف خوارج باند سبأیه و موضعگیری خود او در برابر آنان و خواسته‌هایشان را توضیح داده بود!( در تاریخ طبری : ج 4 ص 407 ص 411 نص‌نامه حضرت عثمان را مطالعه کنید!)

 

ماه ذی‌الحجه فرارسید و شورشیان طرفدار عبدالله بن سبا همچنان شهر مدینه را در اشغال خود داشته و خانة حضرت عثمان را در محاصره گرفته بودند! اما در عین حال حضرت عثمان رضی الله عنه  امامت نماز آنان و دیگر مسلمانان را انجام می‌داد! و آن شورشیان نیز پشت سر او به نماز می‌ایستادند!؟

زمانی که حضرت عثمان متوجه گردید، آنان قصد ندارند از اشغال مدینه دست بردارند و شهر را ترک کنند! نامه‌هایی را نوشت و به ممالک مختلف شام و مصر و کوفه بصره فرستاد و از مردم برای بیرون راندن سپاه سبأیان از مدینه کمک و یاری خواست! او در آن نامه‌ها نوشته بود که :

 

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

اما بعد :

«خداوند پیامبرش محمد را بر اساس حق و راستی فرستاد تا هشدار‌دهنده و بشارتگر باشد، هر چه را که خداوند بر او فرو فرستاده تبلیغ نمود و به درستی به مسئولیت خود عمل کرده و سپس از این جهان رفت، و کتابی را که در آن حلال و حرام و اموری که لازم بوده‌اند را از خود برجای نهاد، و آنها را علیرغم خوشایند و ناخوشایند بودن برای مردم به اجرا گذاشت!

پس از او ابوبکر صدیق و عمر فاروق رضی الله عنهم  زمام امور مسلمانان را در دست گرفتند!

بعد از آن بدون آنکه خود بدانم و بدون پرسش از من و در حضور مردم به عضویت شورای حل و عقد انتخاب شدم!سپس بدون درخواست و علاقمندیم شورا در مورد خلافت من در حضور مردم به اتفاق آرا رأی به خلافت من داد!

من به گونه‌ای در میان مسلمانان عمل کردم که آن را معروف و مورد پسند می‌دانستند و منکر و ناپسند نمی‌شمردند، و روش من روش تبعیت بود، نه انحراف و اهل التزام بودم و از ابتداع پرهیز می‌نمودم و بدون تکلف به آنان اقتداء می‌کردم!

وقتی قضیه به پایان رسید، شرارة شر زبانه کشید و کینه‌توزی‌های و کشمش‌های ناروای نفسانی آغاز گردید، و بدون آنکه جرمی و خیانتی را مرتکب شوم، عده‌ای از در دشمنی با من وارد شدند!

خواسته‌‌ای و هدفی را دنبال می‌نمودند، اما بدون دلیل و بهانه چیز دیگری را اظهار می‌کردند، به خاطر تهمت‌هایی که به من بسته بودند مرا در حضور مردم مدینه مورد ملامت قرار دادند، و در مورد چیزهایی بر من خرده می‌گرفتند که غیر آن را به مصلحت نمی‌دانستم!

من در مورد آنان شکیبایی نمودم و سال‌هاست که با آنان مدارا نموده‌ام و خود همه اقدامات و توطئه‌های آنها را دیده و شنیده‌ام، و در مورد زیر پا نهادن احکام شریعت خداوند اینک به خود جرأت و جسارت بیشتری داده‌اند!

کارشان به جایی کشیده شده که در جوار رسول خدا و حرم او در سرزمین هجرت ما را مورد تهاجم قرار داده‌اند! و عده‌ای از مردم عادی عرب نیز از آنها حمایت می‌کنند! آنان درست همچون دسته‌ها و قبیله‌های «روز احزاب» شده‌اند، یا همچون آنانی هستند که در غزوه احد ما را مورد تهاجم قرار دادند، و تنها تفاوتشان با آنها تظاهری است که این‌ها دارند!

هر کس می‌تواند به ما ملحق شود، از این کار کوتاهی ننماید. » (تاریخ طبری : ج 4 ص 351 -352)

 

وقتی نامة حضرت عثمان به مسلمانان مناطق مختلف رسید، به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفتند و به سختی از جرأت و جسارت شورشیان و خوارج سبأیه در شگفت شدند، و برای حمایت از خلیفه مسلمانان و رهایی او و اهل مدینه از محاصره و اشغالگری مهاجمان بسیج شدند، اما تقدیر الهی سریع‌تر از اقدام آنها صورت گرفت. همچنان که از لابه‌لای سیر حوادث آن را ذکر خواهیم نمود.

معاویه‌بن ابی‌سفیان سپاهی را به فرماندهی حبیب بن مسلمه فهری برای حمایت نظام اسلامی به سوی مدینه فرستاد.

عبدالله بن سعد نیز سپاهی را به فرماندهی معاویه بن خدیج سکوتی از مصر به طرف مدینه گسیل داشت!

تعدادی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم  که در بصره و کوفه سکونت داشتند مردم را برای حمایت از حضرت عثمان و نظام خلافت و نجات مدینه از شورشیان و آشوب‌طلبان ترغیب کردند، برخی از آن اصحاب عبارت بودند از عقبه‌بن عمرو، عبدالله بن ابی‌اوفی، و حنظله‌بن ربیع.

تعدادی از تابعینی که در کوفه همة سعی خود را برای بسیج مردم به کار بردند، دوستان حضرت عبدالله بن مسعود بودند، مانند مسروق بن اجدع، اسودبن یزید، شریح بن الحارث و عبدالله بن حکیم.

آن عده از اصحاب و تابعین در خیابان‌های کوفه می‌گشتند و در مجالس مختلف حضور پیدا می‌کردند و خطاب به مردم می‌گفتند :

«ای مردم! امروز روز اقدام است نه فردا، و تصمیم‌گیری امروز مطلوب است نه روزی دیگر! جنگ و رویارویی با آشوبگران امروز روا و فردا نارواست، برای نجات خلیفه مسلمین و مصون ماندن نظام و امور خود قیام کنید!

عده‌ای از نیکمردان کوفه به ندای آنان پاسخ مثبت دادند، و برای حمایت از نظام خلافت و حضرت عثمان به فرماندهی قعقاع بن عمرو تمیمی راهی مدینه شدند!

اصحابی مانند : عمران‌بن حصین، انس‌بن مالک، هشام‌بن عامر، و تابعینی مانند : کعب‌بن سور و هرم بن حیان عبدی نیز مردم بصره را برای رفتن به مدینه تشویق می‌کردند!

همچنین اصحابی مانند : عباده‌بن صامت، ابوامامه باهلی، ابودرداء، و تابعینی همچون ابومسلم خولانی و شُریک نمیری و عبدالرحمن بن غنم مردم شام را برای حمایت از نظام اسلامی و حضرت عثمان تشویق می‌کردند! » (تاریخ طبری : ج 4 ص 352)

 

سپاهیان بسیاری از شام و مصر و کوفه و بصره برای حمایت از عثمان رضی الله عنه  و نظام خلافت اسلامی راهی مدینه شدند، وقتی پیروان عبدالله بن سبای یهودی که مدینه را اشغال و خانه حضرت عثمان را محاصره کرده بودند، متوجه حرکت سپاهیان بسیاری شدند، دچار هراس و دلهره گردیده و تصمیم گرفتند، قبل از رسیدن آنها، توطئه‌ خود را عملی نمایند!( وقتی سپاهیان متوجه شدند، هر یکی به سرزمین خود برگشتند و به مدینه نرفتند. )

 

روز هشتم ماه ذی‌القعده سال سی و پنج هجری بود که سپاه سبأیه وارد مدینه شده و خانه حضرت عثمان را در محاصره گرفته بودند!

اولین روز جمعه پس از اشغال مدینه، حضرت عثمان برای اقامه نماز جمعه و سخن گفتن با مردم راهی مسجد شد!

او همراه با مردم نماز جمعه را اقامه نموده پس از پایان نماز بر روی منبر رفت – شورشیان باند سبأیه و تعدادی از اصحاب و دیگر مسلمانان در مسجد حضور داشتند!

حضرت عثمان بعد از آنکه بر روی منبر رفت، گفت : «شما ای دشمنان و توطئه‌گران! چرا خداوند را به دست فراموشی سپرده‌اید؟! سوگند به خداوند مردم مدینه می‌دانند که شما از طرف رسول خدا صلی الله علیه وسلم  مورد لعن و نفرین قرار گرفته‌اید! بیایید خطاهای خود را با خوبی و اصلاحگری پاک کنید! زیرا خداوند تنها به وسیله نیکی بدی را پاک می‌گرداند!

محمدبن مسلمه رضی الله عنه  برخاست و خطاب به شورشیان گفت من شهادت می‌دهم که از رسول خدا صلی الله علیه وسلم   شنیدم که شما خوارج و شورشیان را مورد لعن قرار می‌داد!

حکیم بن جبله دزد و قاتل مشهو و از سرکردگان باند سبأیه در بصره برخاست و به طرف محمدبن مسلمه رفت و او را با زور بر زمین نشانید!

پس از آن زیدبن ثابت رضی الله عنه  برخاست و خطاب به آنها گفت : نامه‌ای را که فکر می‌کنید، عثمان برای والی خود در مصر نوشته به من نشان دهید!

یکی از قداره‌بندان باند سبأیه برخاست و او را نیز با زور ساکت نمود و بر زمین نشانید!

پس از آن همه سبأیان حاضر در مسجد به ایجاد جار و جنجال پرداختند و اصحاب رسول خدا را مورد ضرب و شتم قرار دادند و آنان همراه با حرف‌های زشت و توهین‌آمیز از مسجد بیرون کردند!

سپس حضرت عثمان را که بر بالای منبر بود با سنگ و چوب مورد حمله قرار دادند. او از روی منبر بر زمین افتاد و بیهوش گردید!؟ در همان حالت بیهوشی و بیماری او را بر دوش گرفته به منزل بردند!

تعدادی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم  خود را برای جنگ با خوارج باند عبدالله بن سبای یهودی – هر چند که خود تعدادشان اندک بود، آماده کردند! از جمله کسانی که خود را آماده رویارویی با آنها نمودند! عبارت بودند از : سعدبن ابی‌وقاص، ابوهریره، محمدبن مسلمه، زیدبن ثابت، حسین‌بن علی و عبدالله بن زبیر و بسیاری دیگر.

وقتی حضرت عثمان از این موضوع اطلاع پیدا کرد، آنها را فراخواند و به آنان امر فرمود که از جنگ با آنها خودداری کنند و شمشیرهای خود را در نیام کنند و به خانه‌های خویش بازگردند! آنان نیز علیرغم نارضایتی درونی، دستور حضرت عثمان را عملی کردند!

علی بن ابیطالب و طلحه و زبیر رضی الله عنهما  برای عیادت حضرت عثمان به منزل او رفتند و از اوضاع و احوال پیش آمده نزد او اندوه و نگرانی خود را ابراز نمودند! پس از آن به خانه‌های خویش بازگشتند!

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com