تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

سيره و زندگي افرادي كه عثمان رضی الله عنه آنها را والي قرار داد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اول: معاويه بن ابي سفيان رضی الله عنه :

مسلمان‌ها همه اتفاق دارند كه معاويه بن ابي سفيان از بهترين واليان بود، بلكه اهل شام او را به شدت دوست مي‌داشتند، و عمر بن الخطاب او را به عنوان والي و فرماندار شام مقرر كرده بود. و عثمان فقط اين را كرد كه او را بر همان مقامش باقي‌گذاشت و فرمانداري‌هاي ديگري را به او سپرد. و معاويه در زمان پيامبر كاتب و نويسنده وحي بود، و از بهترين واليان بود و پيامبر ص مي‌فرمايد: «بهترين حاكمان شما كساني هستند كه شما آنها را دوست مي‌داريد، و آنها شما را دوست مي‌دارند، و شما براي آنها دعا مي‌كنيد، و آنها براي شما دعا مي‌كنند».( مسلم کتاب الاماره حديث 1855.)

و معاويه رضی الله عنه  اينگونه بود.

 

دوم: عبدالله بن سعد بن ابي السرح:

او از اصحاب پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  بود و سپس از دين خدا برگشت و مرتد شد، و بعد از آن توبه كرد و به سوي خدا بازگشت، و برگشت تا با پيامبر صلی الله علیه وسلم  بيعت كند، عثمان گفت: اي پيامبر خدا با او بيعت كن، او توبه كرده است، اما پيامبر صلی الله علیه وسلم  با او بيعت نكرد، سپس عثمان براي بار دوّم و سوّم به او گفت، آنگاه پيامبر ص دستش را دراز نمود و او با پيامبر بيعت كرد(ابو داود – کتاب الحدود – باب الحکم فی من ارتد 4359.ر)، و او از آنچه بر آن بود برگشت و به سوي خدا توبه كرد. و از بهترين واليان بود و آفريقا را او فتح كرد.

و امام الذهبي در مورد او مي‌گويد: او از حد فراتر نرفت و از وقتي كه در سال فتح مكه مسلمان شد كاري نكرد كه از او انتقاد گرفته شود، و او يكي از مردان عاقل و سخاوتمند بود.( سیر اعلام النبلاء 3/34.)

و فتوحات زيادي كه در آفريقا بدست آمد توسط او انجام گرفت.

 

سوم: سعيد بن العاص رضی الله عنه :

او يكي از اصحاب برگزيده پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  بود، امام الذهبي در مورد او مي‌گويد: او امير، شريف، سخاوتمند، بردبار، متين، داراي قاطعيت و عقل و شايسته خلافت بود.( سیر اعلام النبلاء 3/445.)

 

چهارم: عبدالله بن عامر بن كريز:

او سرزميني كسري و خراسان را فتح كرد و دولت فارس در زمان عثمان بدست او كاملاً از بين رفت، و سجستان و كرمان و ديگر شهرها را فتح كرده و امام الذهبي در مورد او مي‌گويد. او از پادشاهان بزرگ عرب و افراد دلير و سخاوتمندشان بود.( سیر اعلام النبلاء 3/21.)

 

پنجم: وليد بن عقبه:

نزد شعبي از جهاد حبيب بن سلمه و فتوحاتش سخن گفتند، او گفت اگر وليد و جهاد و فرمانروايي او را مي‌ديديد چگونه بود.

وليد بن عقبه پنج سال فرماندار كوفه بود در خانه او به روي همه كس باز بود و هر كس كه مي‌خواست پيش او مي‌رفت و با او سخن مي‌گفت و مردم او را دوست مي‌داشتند، ولي اهل كوفه چنان كه گفته‌اند افراد درستي نبوده‌اند.

دو اعتراض بر وليد بن عقبه شده است.

اول اينكه مي‌گويند اين آيه در مورد وليد نازل شده است: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»(الحجرات: 6).

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد».

 

معروف است كه اين آيه هنگامي نازل شد كه پيامبر صلی الله علیه وسلم  الوليد بن عقبه را فرستاد كه زكات اموال بني المصطلق را جمع‌آوري كند وقتي كه وليد به سوي آنها رفت ديد كه بسوي او مي‌آيد بنابراين ترسيد و بسوي پيامبر صلی الله علیه وسلم برگشت و گفت آنها خواستند مرا بكشند، آنگاه پيامبر خشمگين شد و خالد بن الوليد را بسوي آنها فرستاد، سپس خداوند آيه نازل كرد و پيامبر را دستور داد تا تحقيق كند، و وقتي تحقيق كردند افراد قبيله بني المصطلق گفتند ما براي جنگ بيرون نيامده بوديم، بلكه وقتي ديديم كه فرستاده پيامبر دير كرد و نيامد زكات‌هاي خود را برداشته و خواستيم كه خود آن را بياوريم.

اعتراض دوم: مي‌گويند كه وليد در حالي كه مست بود نماز صبح را خواند و بجاي دو ركعت چهار ركعت خواند و به مردم گفت هنوز بيشتر بخوانم، مردم به او گفتند امروز داري اضافه مي‌روي. سپس پيش عثمان رفتند و از وليد شكايت كردند و عثمان او را به مجازات شراب‌خواري شلاق زد، و در صحيح مسلم آمده كه عثمان او را به مجازات شراب نوشيدن شلاق زد.( مسلّم کتاب الحدود حديث 1707)

پس دو اعتراض بر وليد مي‌شود مورد اول نزد مفسران معروف است و امام احمد آن را با سند حسن روايت كرده است(احمد 4/279. ولی حدیث را شیخ عبدالله سعد ضعیف قرار داده است. نگا: كتاب: الإبانة لما للصحابة من المنزلة والمکانة تالیف حمد الحمیدی ص 39.) كه اين آيه در مورد وليد نازل شده است، اما لازم نيست كه فاسق قرار داده شود، چون خداوند حكمي كلي براي همه كساني كه خبري را نقل مي‌كنند ارائه داده است و اگر خداوند او را فاسق ناميده است، آيا به معناي آن است كه در تمام عمر فاسق باشد؟ خداوند متعال مي‌فرمايد:

« وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ*إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»(النور: 4 ـ5).

«و كسانى كه آنان پاكدامن را متهم مى‏كنند، سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمى‏آورند، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد; و آنها همان فاسقانند. مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند (كه خداوند آنها را مى‏بخشد) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است».

 

و به فرض اينكه آيه در مورد وليد نازل شده باشد آيا دروازه توبه به روي او بسته است؟!

اما اينكه او شراب نوشيده است خدا بهتر مي‌داند و ما روايت صحيح مسلم را تكذيب نمي‌كنيم و او به مجازات شراب‌خواري شلاق زده شد، ولي اينكه آيا او شراب خورد، يا نه چيزي ديگر است، وقتي وليد بن عقبه والي كوفه بود دو نفر از اهل كوفه به مدينه پيش عثمان ص رفتند و به او گفتند وليد را ديده‌ايم كه در نماز صبح در حالي كه مست بود پيش نماز ما شد، يكي گفت من او را در حالت مستي ديدم، و ديگري گفت او را ديدم كه شراب استقراغ مي‌كرد.

آنگاه عثمان گفت حتماً شراب نوشيده كه آن را استفراغ كرد. علي و حسن بن علي و عبدالله بن جعفر ن آنجا بودند، آنگاه عثمان دستور داد كه وليد را شلاق بزنند و سپس او را از فرمانداري كوفه عزل كرد. اما بعضي از علماء در مورد شهادت دو گواه شك كرده‌اند، نه در صحت داستان، بله او چنان كه در صحيح مسلم روايت شده شلاق خورد ولي آيا آن دو گواه راست مي‌گفتند؟ براي آنكه بيشتر از اين مسئله آگاه شويد به كتاب (العواصم من القواصم با تحقيق محب الدين الخطيب) مراجعه كنيد او گواهي دادن آن دو گواه را معيوب قرار داده و بيان كرده آنها افراد مورد اعتمادي نبوده‌اند.( العواصم من القواصم ص 107-108 حاشیه)

 و اگر هم شراب خوردن وليد ثابت شود نمي‌توان بر عثمان خورده گرفت چون وقتي گواهان گواهي دادند او وليد را شلاق زد و او را عزل كرد. آيا عثمان اشتباه كرده است؟ واقعيت امر اين است كه او به خطاء نرفته است بلكه اين فضيلت بزرگي است براي او رضی الله عنه ، زيرا او خويشاوند و والي خودش را شلاق زد و عزل كرد، و با او رودرواسي ننمود، و آيا وليد بن عقبه معصوم است؟ ما در آغاز سخن گفتيم كه ما مدعي نيستيم كه اصحاب پيامبر ص معصوم بوده‌اند، و در زمان عمر نيز چنين اتفاقي افتاد و ابن مظعون شراب نوشيد و فرموده الهي را تاويل كرد آن جا كه مي‌فرمايد:

« لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (المائده: 93).

«بر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، گناهى در آنچه خورده‏اند نيست; (و نسبت به نوشيدن شراب، قبل از نزول حكم تحريم، مجازات نمى‏شوند;) اگر تقوا پيشه كنند، و ايمان بياورند، و اعمال صالح انجام دهند; سپس تقوا پيشه كنند و ايمان آورند; سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند. و خداوند، نيكوكاران را دوست مى‏دارد».

آنگاه عمر مفهوم درست آيه را براي او بيان كرد و سپس او را عزل نمود، پس از واليان عثمان تنها كسي كه مي‌توان به او اعتراض كرد وليد بن عقبه است و اشتباه وليد را نمي‌توان به گردن عثمان انداخت و از او خرده گرفت، و اگر عيبي است پس بر خود وليد است.

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com