تاریخ چاپ :

2024 Sep 08

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

بنای کعبه و قضیهٔ حکمیت

رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- سی‌وپنج ساله بودند که قریش به تجدید بنای خانهٔ کعبه همت گماشتند. قضیه از این قرار بود که خانهٔ کعبه با تخت سنگ‌هایی بلندتر از قامت انسان معمولی، به ارتفاع نه ذراع در عهد حضرت اسماعیل ساخته شده بود؛ سقف نیز نداشت. عده‌ای از سارقان دست به یکی کردند و گنجینه‌ای را که در داخل کعبه بود، به سرقت بردند. از این گذشته، به خاطر آنکه یک ساختمان بسیار قدیمی بود، تحت تأثیر عوامل طبیعی بنیادش سست شده، و دیوارهایش شکاف برداشته بود. پنج سال پیش از بعثت نیز سیلی بنیان کن در مکه سرازیر شد و به مسجدالجرام راه یافت. چیزی نمانده بود که بنای کعبه کاملاً فرو ریزد.

قریش، به منظور حفظ حرمت و مکانت کعبه ناگزیر شدند بنای آن را تجدید کنند. با یکدیگر هم سخن شدند که در کار تجدید بنای کعبه جز دارایی‌های پاک و پاکیزه را راه ندهند؛ از این رو مهریهٔ زنان زناکار، سود حاصل از داد و ستدهای آمیخته به ربا، و هرگونه اموال شبهه‌ناک و مشتمل بر حق‌الناس را نمی‌پذیرفتند.

ابتدا، از ویران کردن خانهٔ کعبه هراس داشتند. سرانجام، ولید بن مغیرهٔ مخزومی کار را آغاز کرد. تبر را به دست گرفت و گفت: بار خداوندا، ما جز کار خیر هدفی نداریم! آنگاه، دو رکن اصلی کعبه را با ضربات خویش ویران کرد. وقتی مردم دیدند به او آسیبی نرسید، به تبع وی، روز بعد ویران کردن کعبه را ادامه دادند تا به آن پایه‌هایی که حضرت ابراهیم -علیه السلام- نهاده بود، رسیدند، از آنجا تجدید بنای کعبه را آغاز کردند.

نخست کعبه را تقسیم کردند، و به هر قبیله سهمی از آن رااختصاص دادند. افراد هر قبیله نیز یک نوع سنگ به خصوص را گرد آوردند، و به ساختن خانهٔ کعبه مشغول شدند. تجدید بنای خانهٔ کعبه را بنایی رومی به نام باقوم بر عهده گرفت. وقتی ساختمان جدید خانهٔ کعبه به موضع حجرالاسود رسید، راجع به اینکه امتیاز قرار دادن حجرالاسود در جای خودش از آن چه کسی باشد، با یکدیگر اختلاف‌نظر پیدا کردند، و نزاع بر سر این مسئله چهار یا پنج شبانه روز به طول انجامید، و تا آنجا بالا گرفت که نزدیک بود به جنگی خانمانسوز در حرم امن الهی تبدیل گردد.

ابوامیه بن مغیرهٔ مخزومی به آنان پیشنهاد کرد نخستین کسی را که در مسجدالحرام درآید، در ارتباط با مشاجرهٔ فیمابین حکم قرار دهند. همه پذیرفتند. مشیت خداوند نیز بر آن تعلق گرفت که آن فردی که باید از راه می‌رسید، حضرت محمد -صلى الله علیه وسلم- باشد. وقتی ایشان را از دور دیدند جملگی فریاد برآوردند: این شخص امین است؛ ما او را قبول داریم! این شخص محمد است.

وقتی به نزدیکی آنان رسیدند، و گزارش ماجرا را از آنان دریافت کردند، عبایی درخواست کردند، و حجرالاسود را میان آن نهادند، و سران قبائل درگیر را واداشتند همگی اطراف آن عبا را بگیرند، و به آنان دستور دادند که عبای حامل حجرالاسود را بالا و بالا بیاورند. وقتی که حجرالاسود را به موضع خودش نزدیک گردانیدند، آن حضرت با دست مبارک خودشان حجرالاسود را برداشتند و در جای خودش قرار دادند؛ و این راه‌حل خردمندانه و حکیمانه‌ای بود که همگان بر آن رضایت دادند.

قریش، از بودجهٔ پاکیزه‌ای که برای تجدید بنای کعبه اختصاص داده بودند کسر آوردند؛ ناگزیر، از سمت شمال، حدود شش ذراع از مساحت خانهٔ کعبه را بیرون از ساختمان جدید آن قرار دادند که به نام‌های «حجر» و «حطیم» نامیده می‌شود؛ درب خانهٔ کعبه را از زمین بالاتر نهادند تا جز آن کسانی که قریش می‌خواهند، دیگران نتوانند به خانهٔ کعبه وارد شوند؛ و چون بلندای ساختمان کعبه به پانزده متر رسید، بر شش ستون سقف آن را زدند.

کعبه پس از پایان پذیرفتن این عملیات تجدید بنا، تقریباً شکل یک مربع مستطیل به خود گرفت که ارتفاع آن 15 متر؛ طول ضلعی که حجرالاسود بر آن نصب شده، و طول مقابل آن، هر یک 10 متر؛ ارتفاع جایگاه نصب حجرالاسود از محلی که حاجیان طواف می‌کنند، 5/1 متر؛ ضلعی که درب خانهٔ کعبه در آن قرار دارد، و نیز ضلع مقابل آن 12 متر، و ارتفاع درب خانهٔ کعبه که حاجیان طواف می‌کنند، 2 متر است. از بیرون خانهٔ کعبه، دیواری در قسمت پایین، اطراف کعبه را احاطه کرده که ارتفاع متوسط آن 25 سانتیمتر و پهنای متوسط آن 30 سانتیمتر است و آنرا «شاذروان» می‌نامند. این قسمت در اصل، بخشی از خانهٔ کعبه است، اما قریش آن را وانهاده‌اند. [1]


منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388

عصر اسلام

IslamAge.com


[1]- برای تفصیل مطلب راجع به تجدید بنای کعبه، نکـ: سیرهٔ ابن‌هشام، ج 2، ص 192-197؛ تاریخ الطبری، ج 2، ص 289 به بعد؛ صحیح البخاری، باب فضل مکة و بنیانها، ج 1، ص 215؛ داستان حکمیت مذکور را در مسند ابی داود طیالسی نیز می‌توان یافت؛ نیز نکـ: محاضرات تاریخ الامم الاسلامیة، خضری، ج 1، ص 64-65.