تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

نبرد قبرص

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چون معاویه توانست کشتی‌های بسیاری را جهت حرکت به سوی قبرص تدارک ببیند، آن‌ها را در بندر عکّا گرد آورد و خود همراه همسرش، فاخته دختر قرظه، طبق شرط عثمان، سوار بر یکی از آن‌ها شد. عباده بن صامتس نیز همراه همسر خود، ام حرام دختر ماهان سوار بر یکی از آن کشتی‌ها شد و به این ترتیب او نیز در این نبرد شرکت جست.[1]

اینجا باید گفت که ام حرام، صاحب داستان مشهوري است. انس بن مالک نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله عليه وسلم عادت داشت گه‌گاه نزد ام حرام برود و او نیز به حضرت غذا می‌داد. در آن ایام نیز ام حرام همسر عباده بن صامت بود. روزی تبق معمول، رسول خدا صلی الله عليه وسلم نزد ام حرام رفت و در خانه او غذا خورد. پس از غذا، حضرت مشغول استراحت شد و ام حرام نیز به پاک کردن و مرتب نمودن موی سر حضرت پرداختند. در این اثنا حضرت که تبسمی بر لب داشتند از خواب بیدار شد، ام حرام، علت این تبسم را جویا شد، حضرت فرمود:

«ناس من أمتي عرضوا عليَّ غزاة في سبيل الله، يركبون ثبج هذا البحر ملوكا على الأسرة أو مثل الملوك على الأسرة».

«در خواب دسته‌ای از مجاهدان امّتم را به من نشان دادند که سوار بر امواج دریا چونان پادشاهان بر تخت‌هایشان تکیه زده بودند».

ام حرام از رسول خدا صلی الله عليه وسلم درخواست کرد تا حضرت دعا کند شاید که او نیز جزو آن مجاهدان باشد و حضرت نیز دعا فرمود؛ حضرت چون به خواب رفت، بار دیگر با تبسمی که بر لبان خود داشت از خواب بیدار شد و به ام حرام فرمود:

«ناس من أمتي عرضوا علي في سبيل الله».

«در خواب دسته‌ای از مجاهدان امّتم را به من نشان دادند».

پيامبر صلی الله عليه وسلم به‌ او گفت که‌ همان مجاهدان را در خواب دید اما این بار مشاهده نموده است که ام حرام در صفوف مقدم آنان قرار دارد؛ ام حرام نیز در دوران امارت معاویه بر شام، سوار بر کشتی‌ها عازم قبرص شد تا تأویل این خواب را به چشم خود ببیند. اما چون کشتی‌ها به ساحل قبرص رسیدند این زن بزرگ با مرکب خود به زیر افتاد و بر اثر جراحت سر، جان خود را از دست داد.[2]

معاویه اعلام نموده بود که در این سفر، هیچ کس را مجبور به همراهی خود نمی‌کند اما چون کشتی‌های سپاه اسلام از ساحل عزم حرکت نمودند، می‌دید که خیل عظیمی از مسلمانان داوطلبانه قصد عزیمت به جانب قبرص را دارند[3]. در واقع تنها دلیل این شور و شوق مسلمانان را باید در این اصل جستجو نمود که دنیا و تمامی سختی‌ها و مشکلات آن در چشم آنان حقیر و بی‌ارزش می‌نمود و در عین حالی که ثروت‌ها و نعمت‌های دنیا در اختیارشان قرار گرفته بودند و قادر بودند هر آن که می‌خواهند آن‌ها را به دست آورند نسبت به آن‌ها بی‌اعتنا و کم توجه بودند.

آنان نعمت‌های فانی دنیا را رها نموده و چشم به الطاف و رحمت جاودان پروردگارشان دوخته بودند و به همین دلیل خداوند نیز آنان را برای نصرت دین خویش، برپاداشتن عدالت، گسترش فضایل و خصایل نیک و جهاد در جهت اشاعه دین خود و غلبه آن بر دیگر مکاتب و مذهب برگزید. آن مسلمانان، به این ترتیب یقین داشتند که رسالت حقیقی آنان تحقق همین مسايل مهم است و ایمان داشتند که جهاد در راه خدا، تنها راه کسب رضای اوست. آنان می‌دانستند که اگر در انجام این وظایف قصور و سستی از خود نشان دهند، خداوند عزوجل  نصرت خویش را از آنان دریغ خواهد نمود و ایشان را از رحمت خود محروم می‌نماید و به همین دلیل که چون معاویه ندا بر آورد که قصد عزیمت به جانب قبرص را دارد، شتابان گرد او جمع شدند. چه بسا داستان ام حرام، بر روح آنان تأثیر گذاشت و آنان را تشویق نمود تا از جمله مجاهدانی باشند که رسول خدا صلی الله عليه وسلم در مورد ایشان با ام حرام سخن گفته بود. این سفر سرنوشت‌ساز در اواخر زمستان سال بیست و هشت بعد از هجرت (649 م) روی داد.[4]

مسلمانان، از بندر عکا، به جانب قبرص به راه افتادند و چون به سواحل آن رسیدند در آن‌جا مستقر شدند، در این میان مرکب ام حرام رم کرد و آن زن دلیر، از مرکب به زمین افتاد و بر اثر شکافی که در سر او پدید آمد، در همان‌جا وفات نمود[5]. مسلمانان او را در همان جزیره دفن کردند. امروزه ساکنان آن منطقه قبر او را به عنوان قبر زن پاک می‌شناسند. در واقع در این نبرد، مسلمانان، درسی بزرگ از رشادت‌ها و از خود گذشتگی‌ها به دیگر مسلمانان تمام تاریخ آموختند. آنان به همه یاد دادند که باید در راه خدا و جهاد در راه خدا و نشر و اشاعه دین او باید از خود گذشت و از هیچ چیز نهراسید[6]. از جمله یاران و همراهان معاویه در این سفر می‌توان به بزرگانی چون ابو ایوب خالد بن زید أنصاری، ابو الدرداء، ابوذر، عباده بن صامت، وائله بن اسقع، عبدالله بن بشر مازنی، شداد بن اوس بن ثابت، مقداد بن اسود، کعب العبر بن ماتع و جبیر بن نفیر حضرمی اشاره نمود.[7]

معاویه پس از مشورت با این بزرگان، تصمیم گرفت، پیکی را به جانب مردم قبرص اعزام نماید تا به آنان بگوید که قصد نبرد با آنان و تصرف جزیره ایشان را ندارد[8]. آنان تنها به این دلیل بدان‌جا آمده‌اند تا ساکنان آن دیار را به دین اسلام دعوت کنند و بتوانند با رومیان به مقابله بپردازند. در واقع جزیره قبرص به مکانی تبدیل شده بود که رومیان در هنگام حملات خود به سواحل شام، در آن‌جا استراحت و به تجدید قوا و تدارک آذوقه و آب اقدام می‌نمودند؛ به همین دلیل تا زمانی که مسلمانان خیالشان از جانب قبرص آسوده نمی‌شد، این منطقه به مانند خاری در پشت آنان محسوب می‌شد که از طریق آن، رومیان می‌توانستند به تهدید مرزهاي شام و حملات خود بدان ناحیه ادامه بدهند. اما ساکنان قبرص به این درخواست مسلمانان پاسخ مثبت نداده و در پشت برج و باروی پایتخت خود موضع گرفتند تا از خود در برابر مسلمانان دفاع کنند، آنان منتظر این بودند که رومیان به کمک آنان شتافته و از آنان در برابر مسلمانان حمایت کنند.[9]

 

 

مردم قبرص مصالحه می‌کنند

هنگامی که مردم قبرص در پشت دیوارهای پایتخت‌شان، قسطنطین، موضع گرفتند، مسلمانان، آن شهر را به محاصره خود در آوردند. اما بعد از گذشت چند ساعت، مردم آن شهر با مطرح کردن یک شرط، اعلام کردند که حاضرند با مسلمانان مصالحه نمایند. مسلمانان نیز در پاسخ به درخواست آنان، چند مسأله را شروط خود جهت پذیرش مصالحه مطرح کردند. مردم شهر اعلام کردند که به این شهر با مسلمانان مصالحه خواهند نمود که مسلمانان هیچ‌گاه آنان را به جنگ با رومیان وادار نکنند، زیرا که آنان توان نبرد با رومیان را ندارند. اما شرط مسلمانان عبارت بود از:

1-    در صورت هر نوع حمله‌ای به قبرص، مسلمانان از آنان دفاع نخواهند نمود.

2-    ساکنان جزیره، باید تمام تحرّکات رومیان در منطقه را به اطلاع مسلمانان برسانند.

3-    ساکنان جزیره می‌بایست هر سال هفت هزار و دویست دینار را به عنوان جزیه به مسلمانان پرداخت نمایند.

4-    مسلمانان بتوانند در مسیر حمله به رومیان، از این جزیره استفاده کنند.

5-    تحت هیچ شرایطی نباید رومیان را بر ضد مسلمانان یاری داده و آنان را به اسرار مسلمانان آگاه نماید.[10]

 

مردمان قبرص نقض پیمان می‌کنند

در سال سی و دوم بعد از هجرت، مردمان قبرص، تحت فشار شدید رومیان، ناچار می‌شوند کشتی‌های خود را در اختیار آنان قرار دهند تا در حمله به مسلمانان از آن‌ها استفاده کنند و این نقض پیمانی بود که مردمان قبرص، چند سال پیش، با مسلمانان بسته بودند. معاویه نیز تصمیم گرفت به قبرص حمله کند و آن‌را به زیر سلطه حکومت اسلامی در آورد. به همین دلیل او خود، از یک سو و عبدالله بن سعد بن ابی سرح از سویی دیگر بر این جزیره یورش بردند. سپاهیان اسلام توانستند بسیاری از دشمنان و پیمان شکنان را به قتل رسانند و به غنایم عظیمی دست پیدا کنند[11]. بر اثر این شکست‌های سنگین، حاکم قبرص ناچار شد از معاویه درخواست صلح نماید. معاویه نیز براساس همان شروط صلح اول با آنان مصالحه نمود.[12]

اما معاویه می‌دانست که باز امکان دارد رومیان از قبرص برای حمله به مسلمانان استفاده کنند و به همین خاطر تصمیم گرفت نیرویی را جهت حفاظت از قبرص در برابر رومیان و حفظ امنیت و آرامش آن دیار در آن جزیره مستقر کند. بر همین اساس او نیرویی متشکل از دوازده هزار سرباز را همراه مردمانی از شهر بعلبک بدانجا گسیل داشت. آنان در آن جزیره شهری بنا نمودند و مسجدی ساختند. در کنار این مسايل، معاویه، ارزاق و مایحتاج سربازان مستقر در آن دیار را تأمین می‌نمود تا مشکلی از این حیث برای آنان پیش نیاید. وضع به همین منوال می‌گذشت و جزیره در امنیت و آرامش به سر می‌برد و در آن سوی دریا هم مسلمانان از حملات گاه و بیگاه رومیان مصون ماندند؛ در واقع مسلمانان به این نتیجه رسیدند که مردمان قبرص، مردمانی ضعیف‌اند و قادر به جنگ با رومیان و دفاع از خود در برابر آنان نیستند و رومیان در جهت منافع خود از آنان سوء استفاده می‌کنند، به همین دلیل بر خود لازم دیدند که با اعزام نیرو به قبرص از ساکنان آن‌جا در برابر رومیان دفاع نمایند. اسماعیل بن عیاش در این رابطه چنین می‌گوید: مردم قبرص، مردمانی هستند ضعیف و ناتوان که رومیان بر جان و مال و ناموس آنان تسلط دارند و این بر ماست که از آنان در برابر رومیان محافظت نماییم.[13]

 

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب عثمان ابن عفان، تالیف: محمد علی صلابی


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

---------------------------------------------------------------

[1]- البدایة و النهایة (7/159).

[2]- صحیح البخاری (حدیث2877

[3]- جولة تاریخیة، ص356.

[4]- جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین، 356.

[5]- البدایة و النهایة (7/159).

[6]- جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین، 357.

[7]- جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین، 357.

[8]- جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین، 357.

[9]- جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین، 357.

[10]- تاریخ طبری (5/261).

[11]- جولة تاریخیة، 359-360.

[12]- فتوح البلدان، 158.

[13]- جولة تاریخیة، 361.