تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

چگونگی تشکیل حکومت عباسیان

در این قسمت نگاه مختصری داریم به چگونگی تشکیل دولت عباسی، که مؤسس آن أبو العباس عبد الله بن محمد بن على بن عبد الله بن عباس بن عبد المطلب می‌باشد، سپس به طور مختصر در مورد اسباب قیام آنها و رمز موفقیت‌شان سخن خواهیم گفت و در مقالات بعدی سلسله خلفای عباسی را شرح خواهیم داد.

1- اصل و نسب خاندان عباسی:

الف) - عباس بن عبدالمطلب:

اصل و نسب عباسیان بر ‌می‌گردد به عباس بن عبدالمطلب بن هشام بن عبد مناف قرشی. او عموی رسول الله صلی الله علیه و سلم بود و در بین بنی هاشم از بالاترین جایگاه بر خوردار بود و در جاهلیت از بیشترین مال و ثروت بهره‌مند بود. وی پس از وفات ابوطالب ریاست ایشان را بر عهده داشت و پیش از اینکه اسلام بیاورد، در بیعت عقبه همراه با انصار شرکت کرد.

عباس در بدر همراه مشرکین بود و به دست مسلمانان اسیر شد و فدیه خود را پرداخت و در مقابل آن آزاد شده و به مکه باز گشت و در آنجا اسلام آورده و آن را مخفی نگه داشت تا اینکه قبل از فتح مکه به رسول الله صلی الله علیه و سلم ملحق شد. او در فتح مکه و غزوه‌ی حنین شرکت کرده و در رجب سال 32 هجری در مدینه وفات کرد و در بقیع دفن شد. احادیث زیادی در فضل و منزلت او وارد شده است و پیامبر صلی الله علیه و سلم او را ستوده است و گفته است «عباس از من و من از او هستم» و حب خود را نسبت به عباس ابراز می‌کرد. پس می‌توان گفت که عباس بن عبدالمطلب جد خلفای عباسی است و به همین جهت این دولت را به او نسبت می‌دهند.

ب) - عبدالله بن عباس:

عبدالله پسر عباس پسر عبدالمطلب پسر عموی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. او سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد. به خاطر علم بسیار و فهم و درایت فراوان او از قرآن و سنت، لقب بحر الأمة یا ترجمان قرآن به او نسبت داده شده است.

پیامبر برای ابن عباس دعا کرد تا خداوند او را در دین فقیه گرداند و علم تأویل را به او عطا کند. ابن عباس در جمل و صفین به همراه علی رضی الله عنه شرکت کرد. بزرگان صحابه از جمله عمر رضی الله عنه به او احترام گذاشته و در مجالسی که فقط بزرگان صحابه در آن بودند، مجال حرف زدن و نطر دادن به او داده می‌شد. فضائل و مناقب او بسیار است که در این جا نمی‌گنجد، عباسیان با انتساب خود به جدشان عبدالله بن عباس در پیشبرد اهدافشان استفاده زیادی بردند.

ج ) - علی بن عبدالله بن عباس:

علی بن عبدالله در سالی که علی رضی الله عنه به شهادت رسید دیده به جهان گشود و از پدرش عباس و ابوهریره و ابن عمر و ابوسعید و دیگران حدیث روایت کرده است. وی شخصی عابد و بسیار نماز گزار بود و به همین خاطر، به او لقب سجاد دادند. او در تقوا و ورع و خوف از خداوند شخص کاملی بود. پدرش عبدالله او را وصیت کرد تا از مکه به شام نزد عبدالملک رود. هنگامی که پدرش وفات کرد به شام رفته و با عبدالملک انس گرفته و رفیق شد و فکر انتقال حکومت به بنی عباس در او به وجود آمد تا اینکه در دوران ولید بن عبدالملک، علی بن عبدالله بن عباس از آنها خواست تا خلافت را پس از او به فرزندش انتقال دهند.

هنگامی که ولید از موضوع اطلاع پیدا کرد او را از سرزمین شام بیرون رانده و به جای دیگری تبعید کرد، سپس در دوران سلیمان و عمر بن عبدالعزیز و هشام دوباره او را به دمشق راه دادند، به خصوص در دوره‌ی عمر بن عبدالعزیز که دستور داد تا هر نوع آزار و اذیت را از بنی هاشم دور کنند و این باعث شد تا در دوران هشام بن عبدالملک به علی بن عبدالله بن عباس آزادی بیشتر داده و او را در فعالیت‌های سیاسی دخالت دادند و از طمع او در خلافت غافل شدند.

علی بن عبدالله خلفا را به ضعف فکری و عدم توانایی در امور متهم می‌کرد و کم کم مقدمات انتقال حکم از بنی امیه به بنی عباس را فراهم می‌ساخت. برخی از مورخان بر این نظرند که علی بن عبدالله بن عباس اولین کسی است که تمنای خلافت بنی عباس کرد و فکر انتقال خلافت را در بین مردم به وجود آورد و آن را آشکار ساخت. او سر انجام در سال 118 هجری دار فانی را وداع گفت.

د ) - محمد بن علی بن عبدالله بن عباس:

او اولین کسی بود که ارکان و پایه‌های تشکیل دولت عباسیان را پایه‌ریزی کرد. او در بین برادرانش از آگاهی و بصیرت بالاتری برخوردار بود. محمد که نوه‌ی ابن عباس بود در مجالس و سخنرانی‌ها شعارها و اهداف خود را برای انتقال حکومت به بنی هاشم ابراز می‌کرد، او شخصی عابد و زاهد بود و از اهل علم به شمار می‌آمد و صاحب فکر و اندیشه بود. وی بلیغ و دارای منطقی بسیار قوی بود. وی سرانجام در سال 125 هجری وفات نمود.

 مورخان آغاز تغییر فکری و اجتماعی در جامعه را در محمد بن علی العباسی می‌دانند و او را نابغه و بسیار با استعداد معرفی کرده‌اند که توانست گام‌ها و نقشه‌ها را برای انتقال خلافت به بنی هاشم طراحی کند. برخی از علما بر این نظرند که دعوت به سوی تشکیل حکومت عباسی و تنظیم گام‌های اساسی، را سه نفر طراحی کردند که اولین نفر علی بن عبدالله بن عباس بود که بیش از بیست سال برای آن تلاش کرد و برای خراسان و عراق نمایندگان و دعوتگرانی مشخص کرد و پس از آن پسرش محمد بن علی و سپس ابراهیم پسر محمد این دعوت را انجام داد. از جانب نظری می‌توان گفت: که فکر بنیادی و اساسی برای تشکیل حکومت عباسیان را محمد بن علی العباسی طراحی کرده و فرزندان و برادرانش او در این امر یاری کردند.

2- ضعف خلافت امویان و تشکیل دولت عباسی:

در آغاز قرن دوم هجری یعنی از سال 100 هجری به بعد دعوت‌های سری عباسیان شکل گرفته و مجالس و صحبت‌ها برای دعوت عباسی در گوشه و کنار به وجود آمده بود و در عراق و خراسان و مناطق دیگر اشخاصی برای این امر مشخص شده بودند. از سوی دیگر مخالفت‌ها و نارضایتی‌های دیگری علیه امویان به وجود آمده بود که گامی مثبت برای بهتر شکل گرفتن دعوت عباسی تلقی می‌شود.

بنی عباس در این دعوت، مبادی و شعارهایی مطرح کردند، از جمله: دعوت به اصلاح امور و دعوت باز گشت به کتاب و سنت، را جزو شعارهای کلی خود قرار داده بودند و در کنار آن حوادث تلخ دوران بنی امیه مانند محاصره شدن کعبه و واقعه‌ی کشتار حره در مدینه‌ی منوره و شهادت حسین را به آن می‌افزودند.

اندک اندک دعوت بنی عباس در فکر و ذهن مردم جا گرفته بود و از خلافت بنی امیه خسته شده بودند و می‌خواستند حکومتی جدید و با اندیشه‌ای تازه را تجربه کنند؛ در شهرها، روستاها و بازارها حرف از دعوت عباسیان بود. بکیر بن ماهان از جمله کسانی بود که در امر انتشار این دعوت نقش کلیدی و مهمی را عهده‌دار بود و در خراسان نیز ابو مسلم خراسانی این دعوت را انتشار می‌داد. مورخان او را پایه‌گذار اصلی حکومت عباسی می‌دانند، او برای این دعوت با لشکر اموی وارد جنگ شد. از آن جایی که خراسان دورترین نقطه از خلافت امویان بود مکانی مناسب برای انقلاب و انتقال حکومت به عباسیان به حساب می‌آمد.

ابو مسلم خراسانی فرماندهی و رهبری خراسان در قیام علیه امویان را بر عهده داشت و همه‌ی این تحرکات در حالی بود که بنی امیه در اوج ضعف به سر می‌بردند و حکام اموی بر سر منصب خلافت با هم نزاع و در گیری داشتند؛ ولی باز هم خلفای اموی از این حرکت‌ها غافل نبودند و چندین بار با دستگیری افراد کلیدی در این دعوت سعی بر این داشتند تا دعوت عباسی را خاموش سازنند، اما ضعف آنها بیش از آن بود که بتوانند این حرکات را کاملا متوقف سازند.

دعوت بنی عباسی در خراسان روز به روز قدرت بیشتر می‌گرفت و توانستند بر آنجا تسلط پیدا کرده و نفوذ خود را به شام و بغداد بکشانند و سر انجام بر شام و جزیره نیز تسلط پیدا کرد ند و در سال 132 هجری مروان بن محمد، آخرین خلیفه‌ی بنی امیه در حالی که به سوی مصر فرار می کرد، لشکر عباسی او را دنبال کرده، تا اینکه او در روستایی به نام بوصیر یافتند و به قتل رساندند. در این سال دوران خلافت امویان پایان یافت و دوران جدید حکومت عباسی آغاز گردید.

3- اسباب قیام عباسیان و رمز موفقیت آنها:

بی رحمی بعضی از والیان بنی امیه امثال عبیدالله بن زیاد و حجاج بن یوسف سبب شد تا اندک اندک نارضایتی‌ها بالا گرفته و زمینه برای قیام علیه خلافت اموی فراهم شود. حوادثی همچون عاشورا و کشتار حره در مدینه‌ی منوره سببی بود تا بنی عباس برای قیام خود از آن استفاده کرده و حمایت آل بیت را به سوی خود جلب کنند و پس از آن کشته شدن زید بن علی بن حسین در کوفه و به دار آویختن او به موفقیت این قیام کمک بیشتری کرد.

دلایل موفقیت عباسیان در این قیام را می‌توان در چند چیز خلاصه کرد:

اولا: دعوت آنها به اصلاح و باز گشت به قرآن و سنت، و از سوی دیگر استفاده از میراث جدشان عبدالله بن عباس. عباسیان در دعوت خود از روش فقهی ابن عباس بهره‌ی بسیار بردند و از نوشته‌ها و آرای جدشان عبدالله برای تحکیم حکومت استفاده بردند.

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مراجع و مصادر:

1- الدعوة العباسية ودورها في نهاية الدولة الأموية - تألیف دکتر علی محمد صلابی

 2- سير أعلام النبلاء - تأليف: الذهبي - تحقيق شعيب الأرناؤوط

 3- سایت موسوعة الأسرة المسلمة التاریخ الإسلامی و سایت قصة الإسلام و سایت تاریخ الإسلام.

4- تاريخ الإسلام السياسي والديني والثقافي والاجتماعي - تألیف: دکتر حسن ابراهيم حسن

5- البدایة و النهایة - ابن کثیر