تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

قسمت چهاردهم: اتفاقات سال یازدهم هجری و وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم

قسمت چهاردهم: اتفاقات سال یازدهم هجری و وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم

(178) لشکر اسامه بن زید رضی الله عنه:

1-                  در روز دوشنبه چهار شب مانده به پایان ماه صفر سال 11 هجری دستور آمادگی برای جنگ با روم از طرف رسول الله صلی الله علیه و سلم صادر شد، و اسامه بن زید رضی الله عنه را فرمانده لشکر قرار داد.

2-                  اسامه رضی الله عنه 18 ساله بود در حالیکه بزرگان صحابه همچون عمر بن الخطاب و سعد بن أبی وقاص و أبی عبیدة بن الجراح و دیگران در لشکر حضور داشتند.

3-                  مردم در فرمانده شدن اسامه به خاطر سن و سال کمش حرف می‌زدند، وقتی این خبر به گوش رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید در میان مردم در این مورد به ایراد سخن پرداخت.

(179) نزدیک شدن وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم:

4-                  وقتی دعوت به دین اسلام کامل شد و اسلام بر کل جزیرة العرب مسلط شد و مردم گروه گروه ایمان آوردند، رسول الله صلی الله علیه و سلم احساس کردند که وفاتشان نزدیک است.

5-                  از علامت‌های نزدیک شدن وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم:

-                        نزول سوره‌ی نصر.

-                        2 بار مرور قرآن با جبریل علیه السلام، در حالیکه هر سال یکبار انجام می‌شد.

-                        تلاش و کوشش بیشتر او در عبادت، و دو برابر نمودن اعتکافشان در رمضان.

6-                  بیماری رسول الله صلی الله علیه و سلم که منجر به وفات ایشان شد از شب‌های آخر صفر شروع شد، و 13 رو طول کشید. شروع بیماری با سر درد بود.

(180) بیماری رسول الله صلی الله علیه و سلم:

7-                  وقتی سردرد رسول الله صلی الله علیه و سلم شروع شد نزد عایشه رضی الله عنها بودند، سپس خواستند نزد همسران دیگرشان بروند.

8-                  وقتی به خانه‌ی میمونه رضی الله عنها رسیدند بیماریشان شدت گرفت. رسول الله صلی الله علیه و سلم از همسرانش اجازه خواست تا در خانه‌ی عایشه رضی الله عنها پرستاری شوند.

9-                  در خانه‌ی عایشه رضی الله عنها بیماری شدت گرفت، و تب ایشان بالا رفت.

10-              ابو سعید خدری رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت: ای رسول الله، چقدر تب شما شدید است، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: "همانا بر ما سختی و آزمایش دو چندان می‌شود، و اجر و پاداشمان نیز دو برابر می‌شود". (روایت ابن ماجه). 

11-              همیشه امامت نماز با رسول الله صلی الله علیه و سلم بود، اما وقتی که بیماری ایشان شدت گرفت و نتوانست به مسجد بروند، دستور دادند که ابو بکر صدیق رضی الله عنه امامت را بر عهده گیرد.

(181) آخرین سخنرانی رسول الله صلی الله علیه و سلم:

12-              رسول الله صلی الله علیه و سلم احساس کردند کمی از شدت بیماری کم شده است، پس با تکیه بر فضل بن عباس به مسجد رفتند، و بر منبر بالا رفت، و برای مردم سخنرانی کرد، واین آخرین سخنرانی وخطبه‌ی ایشان بود.

13-              رسول الله صلی الله علیه و سلم در سخنرانیشان فضل ابو بکر صدیق رضی الله عنه و فضل انصار را بیان کردند، و به رعايت حقوق آنان توصیه و سفارش نمودند. همچنین فضل أسامه بن زید را و اینکه او شایسته‌ی فرمانده بودن را دارد. 

14-              در دلائل النبوة اثر امام بیهقی آمده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم در خطبه شان خود را برای قصاص آماده کردند، اما سند این روایت بسیار ضعیف است.

15-              رسول الله صلی الله علیه و سلم امتشان را از اینکه قبر ایشان را مسجد قرار دهند بر حذر داشت، و به آنان فرمودند: بدترین مردم کسانی هستند که قبرهای پیامبرانشان را مسجد قرار می‌دهند.

16-              ایشان فرمودند: "یا الله قبرم را پرستشگاه قرار مده، الله لعنت کند قومی را که قبرهای پیامبرانشان را عیدگاه قرار می‌دهند". (روایت احمد، وسند آن قوی است)

17-               ابن قَیِّم می‌گوید: این نهی رسول الله صلی الله علیه و سلم برای امتشان است که قبرش را محل تجمع در اعیاد قرار ندهند که مردم برای ادای نماز به سوی آن بروند.

18-              رسول الله صلی الله علیه و سلم همچنان سعی داشتند که با وجود شدت بیماری و درد، امامت نماز را بر عهده گیرند، تا اینکه بیماری آنقدر شدت یافت که نتوانستند از خانه خارج شوند.

(182) امامت ابو بکر رضی الله عنه:

19-              آن وقت بود که رسول الله صلی الله علیه و سلم به ابو بکر دستور دادند که امامت نماز را بر عهده گیرد. (روایت بخاری ومسلم).

20-              رسول الله صلی الله علیه و سلم سه روز پیش از وفاتشان اصحابشان را به حسن ظن به الله توصیه وسفارش نمودند، و فرمودند: "هیچ کدام از شما از دنیا نرود مگر اینکه به الله حسن ظن داشته باشد". (روایت مسلم).

21-              امام نووی می‌گوید: این حدیث ما را از ناامیدی بر حذر داشته است، و معنای حسن ظن به الله تعالی این است که گمان نیک داشته باشد که الله او را مورد رحمتش قرار می‌دهد و او را می‌بخشد.

(183) بهبودی حال رسول الله صلی الله علیه و سلم:

22-              رسول الله صلی الله علیه و سلم دو روز پیش از وفاتشان احساس سبکی نمودند، و با کمک دو نفر بلند شدند در حالکیه پاهایشان از شدت بیماری روی زمین کشیده می‌شد.

23-              ایشان متوجه شدند که ابو بکر امامت نماز را بر عهده دارد، وقتی ابوبکر متوجه وجود رسول الله صلی الله علیه و سلم شد خواست برگردد وامامت را به ایشان بسپارد اما رسول الله صلی الله علیه و سلم به او گفتند که در جای خودت بمان، و ایشان سمت چپ ابو بکر نشستند. 

24-              اما امامت عمر رضی الله عنه، وهمچنین حدیث: "الله و مسلمانان جز به ابو بکر راضی نخواهند شد". روایت ضعیفی است که امام احمد ودیگران آن را روایت کرده‌اند.

(184) شدت یافتن بیماری رسول الله صلی الله علیه و سلم 1:

25-              روز یکشنبه یک روز قبل از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم بیماری رسول الله صلی الله علیه و سلم شدت گرفت. این خبر به لشکر اسامه رسید، و به مدینه بازگشتند.  

26-              رسول الله صلی الله علیه و سلم شب دوشنبه، بیماری را با شدت بیشتری گذراند اما نزدیکی‌های صبح کمی بهتر شدند.

27-              رسول الله صلی الله علیه و سلم پرده‌ی اتاقشان را کنار زدند، و به مردم نگاه کردند که پشت سر ابو بکر صف کشیده وبه نماز ایستاده‌اند، از دیدن این صحنه لبخندی بر لبانشان نقش بست.

28-              انس رضی الله عنه می‌گوید: چهره‌ی رسول الله صلی الله علیه و سلم از جمال و زیبایی همانند برگی از قرآن بود، از فرط خوشحالی دیدن ایشان نزديک بود نماز را رها كنيم.

29-              سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم به آنان خبر داد که از نشانه‌های نبوت جز بشارت‌هایش چیز دیگری باقی نمانده است، و یکی از این بشارت‌ها خواب‌های نیکی است که مؤمن در خوابش می‌بیند. (روایت مسلم)

30-              وقتی مردم رسول الله صلی الله علیه و سلم را دیدند که حالش خوب است، گمان کردند که ایشان از بیماری‌اش شفات یافته. به همین دلیل به خانه‌ها و به کارهایشان برگشتند، و همگی بشارت شفای رسول الله صلی الله علیه و سلم را می‌دادند. 

31-              ابو بکر صدیق رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم اجازه خواست که به سوی خانواده‌اش در منطقه‌ی سُنْح در بالای مدینه برود، و رسول الله صلی الله علیه و سلم به او اجازه دادند.

(185) شدت گرفتن بیماری رسول الله صلی الله علیه و سلم 2:

32-              نیم چاشت روز دوشنبه 12 ربیع الأول سال 11 هجری بیماری بر رسول الله صلی الله علیه و سلم شدت گرفت.

33-              فاطمه رضی الله عنها گفت: وای بر من! غم (از دست دادن) پدرم، چقدر سخت است، رسول الله صلی الله علیه و سلم به او گفتند: "از امروز به بعد هیچ سختی بر پدرت نیست، برای پدرت چیزی آمده است که هیچ کسی را رها نمی‌کند". (روایت بخاری) 

34-              رسول الله صلی الله علیه و سلم در حال سکرات مرگ بودند، و عایشه رضی الله عنها ایشان را به سینه‌اش تکیه داده بود، و ظرفی پر از آب جلو ایشان بود. رسول الله صلی الله علیه و سلم دستانشان را در آب فرو می‌کردند و بر صورتشان می‌کشیدند و می‌فرمودند: "لا إله إلا الله، همانا مرگ سکرات دارد". 

(186) وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم:

35-              سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم دستانشان را بلند نمودند و می‌گفتند: "به سوی رفیق اعلی (حضور الله تعالی يا جايگاه فرشتگان و پيامبران) ". در همین حال روحشان قبض شد و دستانشان مایل شد وافتاد.

36-              در روایتی دیگر عایشه رضی الله عنها می‌گوید: او را به سینه‌ی خود تکیه داده بودم، طشتى را طلب کرد، ديدم خم شد و بر دامنم افتاد و نمى دانستم كه فوت كرده‌اند. (متفق علیه)

37-              و در روایت امام احمد: عایشه رضی الله عنها می‌گوید: در حالیکه سر رسول الله صلی الله علیه و سلم بر شانه‌ام بود ناگهان سرشان به طرف سرم خم شد، گمان کردم که بیهوش شده‌اند.

38-              در روایت دیگری عایشه رضی الله عنها می‌گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم وفات یافتند در حالیکه سرشان میان سینه و گلویم بود. وقتی روحشان از بدنشان خارج شد، بویی احساس کردم که خوشبو‌تر از آن را استشمام نکرده‌ام. (روایت احمد و سند آن صحیح است)

39-              وفات ایشان صلی الله علیه و سلم (که پدر و مادرم فدای او بود) در نیم چاشت روز دوشنبه 12 ربیع الأول سال 11 هجری بود و در آن زمان 63 سال سن داشتند.

(187) وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم ونگرانی‌های صحابه

40-              خبر وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم در مدینه منتشر شد، و همچون صاعقه‌ای بر صحابه فرود آمد.  

41-              صحابه رضی الله عنهم به خانه‌ی عایشه رفتند وبه ایشان نگاه می‌کردند، و گفتند: چگونه از دنیا می‌روند در حالیکه ایشان بر ما گواه است، و ما بر مردم گواهی می‌دهیم.

42-              عمر بن الخطاب رضی الله عنه نیز آنجا آمد و بر رسول الله صلی الله علیه و سلم وارد شد وقتی او را دید، گفت: آه، ایشان در حال بيهوشی است، چه سخت است بیهوش شدن رسول الله صلی الله علیه و سلم.

43-              سپس از نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم بیرون رفت در حالیکه شمشیرش را کشیده بود و به  مردم می‌گفت: به الله قسم نشنوم که کسی بگوید: رسول الله از دنیا رفته است، وگرنه او را با شمشیر می‌زنم.

44-              همچنین گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم وفات نکرده‌اند، بلکه ایشان نزد پروردگارشان رفته‌اند همانگونه که موسی رفته بود، به الله قسم که رسول الله صلی الله علیه و سلم بر می‌گردند.

45-              همانگونه که موسی برگشت ایشان نیز بر می‌گردد، و دست‌ها و پاهای کسانی که گفتند ایشان مرده است را قطع می‌کنند.  

واین چنین بود حال عمر رضی الله عنه، نتوانست این مصیبت بزرگ را طاقت بیاورد و بر خود مسلط شود.

46-              وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم وفات یافتند ابو بکر صدیق رضی الله عنه حضور نداشت. او از رسول الله صلی الله علیه و سلم اجازه‌ی رفتن به منطقه‌ی سُنح را گرفته بود. 

47-              یکی از صحابه به دنبال او رفت، و خبر وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم را به او داد، و به او گفت که مردم در وضعیتی هستند که جز الله تعالی کسی دیگر نمی‌داند.

48-              ابو بکر صدیق به سرعت بر اسبش سوار شد تا اینکه به مسجد رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید در حالیکه مردم گریه می‌کردند، و عمر شمشیرش را کشیده بود و با مردم صحبت می‌کرد. 

(188) وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم (عکس العمل ابو بکر رضی الله عنه):

49-              ابو بکر صدیق رضی الله عنه به هیچ کدام از این امور توجهی نکرد و به نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم رفت، در حالیکه در بسترشان آرمیده و پارچه‌ای بر روی ایشان کشیده بودند، ابو بکر پارچه را از صورت پاک رسول الله صلی الله علیه و سلم کنار زد. و گفت: إنا لله و إنا إلیه راجعون، سپس بر ایشان افتاد و با گریه ایشان را بوسید، و می‌گفت: یا رسول الله چه در زندگی و چه در مرگ خوشبو هستی.  

50-              ابو بکر می‌گفت: به الله قسم که الله دو مرگ را برای تو قرار نمی‌دهد. اما مرگی که برای تو نوشته شده بود آن را چشیدید، سپس بعد از این مرگ، مرگ دیگری سراغتان نخواهد آمد، آنگاه صورت ایشان را پوشاند.

51-              ابوبکر سپس به سوی مردم رفت در حالکیه عده‌ای از مردم مرگ را انکار می‌کردند و عده‌ای از شدت مصیبت وارده، حیرت زده بودند، ابو بکر، عمر را دید که مردمی که می‌گویند پیامبر وفات کرده است را تهدید می‌کند.

52-              ابو بکر رضی الله عنه گفت: آرام باش عمر، اما عمر ساکت نشد.

53-              وقتی ابو بکر دید که ساکت نمی‌شود رو به مردم نمود، و برای آن‌ها سخنرانی کرد. مردم نیز وقتی سخنان او را شنیدند به سویش آمدند و عمر را ترک کردند.

54-              ابو بکر رضی الله عنه گفت: "ای مردم، هر کس محمد را می‌پرستید پس همانا محمد از دنیا رفته است، و هر کس الله را می‌پرستد پس الله زنده است و هرگز نمی‌میرد".

55-              الله عزوجل می‌فرماید: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ [آل عمران: 144] «و محمد جز پيغمبری که پيش از او پيامبرانی (ديگر) بوده و گذشته‌اند، نیست. پس آيا اگر او بميرد يا کشته شود به عقب برمی گرديد (وکافر می‌شوید)؟ و هرکس به عقب باز گردد الله را هيچ زيانی نمی‌رساند و الله سپاسگزاران را پاداش می‌دهد».

56-              ابن عباس رضی الله عنهما می‌گوید: به الله قسم گویا مردم نمی‌دانستند که الله عزوجل این آیه را نازل کرده است تا اینکه ابو بکر آن را تلاوت کرد.

57-              مدینه به خاطر وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم سراسر گریه وفریاد بود، و بر امت مصیبتی بزرگتر از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم رخ نداده بود.

(189) غسل رسول الله صلی الله علیه و سلم:

58-              در روز سه شنبه پس از اینکه با ابوبکر صدیق رضی الله عنه بر امر خلافت بیعت شد، خانواده‌ی رسول الله صلی الله علیه و سلم خواستند او را غسل دهند، اما نمی‌دانستند چگونه این کار را انجام دهند.

59-              آن‌ها می‌گفتند: به الله قسم نمی‌دانیم چه کنیم، آیا لباس رسول الله صلی الله علیه و سلم را در آوریم همانگونه که لباس مرده‌های خود را در میاوریم یا در حالیکه لباس بر تن دارند او را غسل دهیم.

60-              خوابی همه‌ی اهل خانه را فرا گرفت، در حال خواب صدایی شنیدند که به آنان می‌گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم را در حالیکه لباس بر تن دارد، غسل دهید.

61-              وقتی بیدار شدند همدیگر را از انچه شنیده بودند با خبر کردند. در نتیجه رسول الله صلی الله علیه و سلم را در حالکیه لباسشان بر تنشان بود، غسل دادند. پدر و مادرم فدای ایشان باد.

62-              کسانی که غسل رسول الله صلی الله علیه و سلم را بر عهده گرفتند: علی بن أبی طالب، عباس، و پسرانش: فضل و قُثَم بودند، و اسامه بن زید و شُقْران برده‌ی رسول الله صلی الله علیه و سلم.  

63-              عباس و فضل و قُثَم رسول الله صلی الله علیه و سلم را جا به جا می‌کردند، و اسامه و شقران آب می‌ریختند، و علی بن أبی طالب نیز رسول الله صلی الله علیه و سلم را غسل می‌داد. 

64-              وقتی غسل رسول الله صلی الله علیه و سلم به اتمام رسید، در سه پارچه‌ی سفید کفن شدند، سپس ایشان را بر تختشان در خانه‌ی عایشه قرار دادند.

65-              آنگاه به مردم اجازه داده شد که وارد شوند و بر  رسول الله صلی الله علیه و سلم نماز بخوانند. هیچ کس آنان را امامت نمی‌کرد. بر این امر اجماع است و اختلافی در آن نیست.

(190) دفن رسول الله صلی الله علیه و سلم:

66-              وقتی نماز خواندن بر رسول الله صلی الله علیه و سلم به اتمام رسید، صحابه با یکدیگر مشورت می‌کردند که کجا ایشان را دفن کنند، و در این مورد اختلاف نظر داشتند.

67-              نظر ابو بکر را جویا شدند، او گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمودند: "الله هیچ پیامبری را قبض روح نکرده است مگر در جایی که دوست دارد دفن شود". (روایت ترمذی وصحیح است)

68-              به همین دلیل در خانه‌ی عایشه رضی الله عنها و در جایی که وفات کرده بودند قبری حفر کردند، و عباس و علی و فضل وارد قبر شدند.

69-              شُقران برده‌ی رسول الله صلی الله علیه و سلم پارچه‌ای سرخ رنگ را در قبر قرار داد. سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم را در قبر گذاشتند، پدر و مادرم فدای ایشان باد.

70-              آخرین شخصی که در کنار رسول الله صلی الله علیه و سلم بود قُثَم بن عباس رضی الله عنهما بود. دفن رسول الله صلی الله علیه و سلم شب چهارشنبه پایان یافت. درود وسلام الله بر ایشان باد. 

71-              صحابه به خاطر وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم بسیار اندوهگین بودند. انس رضی الله عنه می‌گوید: روزی تاریکتر و زشت‌تر از روزی که رسول الله صلی الله علیه و سلم در آن وفات یافته بود ندیدم. 

 

وصلی الله علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین، والحمد لله رب العالمین.

 

منبع: مرواریدهای پنهان مختصری از سیرت رسول الله صلی الله علیه و سلم، تألیف: موسى بن راشد العازمی، ترجمه: عبد الله محمد أَرْمَکی.