|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
موضعگیری حکیمانه در گزینش روشهای آماده سازی مناسب برای جنگ و مبارزه و شجاعت و دلیری |
موضعگیری حکیمانه در گزینش روشهای آماده سازی مناسب برای جنگ و مبارزه و شجاعت و دلیری
پس از اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه جامعهای یکپارچه و منسجم تشکیل داد و این جامعه در برابر کسانی که نسبت به پایتخت اسلامی قصد سوء داشتند به گروهی به هم پیوسته و یکپارچه تبدیل گردید - که این تنها به لطف الله متعال و پس از آن، حکمت رسول الله صلی الله علیه وسلم بود - با قلب، زبان و شمشیر، به دعوت و جهاد در راه الله میپرداخت. آری، رسول الله صلی الله علیه وسلم 56 سریه فرستاد که در 27 غزوه شخصا رهبری نمود[1]. اما از مواضع حکیمانه رسول الله صلی الله علیه وسلم در این باب، میتوان به نمونههای ذیل اشاره نمود: 1- عملکرد رسول الله صلی الله علیه وسلم در غزوه بدر کبری یکی از موضعگیریهای حکیمانهی رسول الله صلی الله علیه وسلم در این غزوه، این بود که پیش از آغاز جنگ با اصحاب مشورت کرد. زیرا میخواست میزان تمایل انصار برای جنگیدن را بداند. چون در پیمانی که با یکدیگر (در عقبه) بسته بودند، انصار با رسول الله صلی الله علیه وسلم شرط گذاشتند که از ایشان در مدینه چنان دفاع میکنند که از خود، اموال، فرزندان و همسرانشان حمایت نمایند، اما در مورد حمایت و دفاع در بیرون از مدینه هیچ شرط و بحثی نشده بود. از این جهت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مشورت با آنها تاکید داشت. به این ترتیب انصار را جمع کرد و با آنها مشورت کرد. ابوبکر رضی الله عنه برخاست و نیکو سخن گفت و آنگاه عمر بن خطاب رضی الله عنه بلند شد و نیکو سخن گفت. اما رسول الله صلی الله علیه وسلم تاکید میکرد که مشورت بدهید. سپس مقداد بن عمرو برخاست و گفت: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، هر دستوری که الله متعال به تو داده بیدرنگ اجرا کن که ما با شما هستیم. به الله سوگند ما به شما چیزی را نمیگوییم که بنیاسرائیل به موسی گفتند: «تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما اینجا نشستهایم».[2] بلکه ما میگوییم: تو و پروردگارت بروید و بجنگید و ما هم همراه شما میجنگیم. آری، ما از راست، از چپ و از جلو و از پشت سر شما به پیکار و نبرد میپردازیم؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم برای بار سوم با آنان مشورت نمود؛ آنگاه انصار متوجه شدند که مقصود رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها میباشد، آنجا بود که سعد بن معاذ رضی الله عنه (فرمانده و پرچمدار انصار) گفت: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، گویا منظورتان ما هستیم. و البته که مقصود رسول الله صلی الله علیه وسلم از این مشورت انصار بود زیرا آنها با رسول الله صلی الله علیه وسلم بیعت کرده بودند که در شهرشان، از رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر هر سفید و سرخی حمایت کنند؛ به همین دلیل چون رسول الله صلی الله علیه وسلم برای جنگ تصمیم به حرکت گرفت، با آنان مشورت کرد تا نظر آنان را بداند. سعد بن معاذ رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، شاید بیم آن داری که انصار این را حق خود میدانند که تنها در خانه و منطقه خود، شما را یاری دهند!! من از طرف انصار سخن میگویم و پاسخ میدهم: به هر جا که میخواهی برو و با هرکس که میخواهی رابطه برقرار کن و یا قطع رابطه نما و هرچه میخواهی از اموال ما بردار و به ما همان اندازه بده که میخواهی. بدان که آنچه از اموالمان برداری برای ما محبوبتر است از آنچه میگذاری و هر دستوری بدهی، گوش به فرمانیم؛ سوگند به الله اگر ما را تا «برک الغمادی» ببری، با تو میآییم؛ به الله سوگند اگر پهنهی این دریا را بپیمایی، همراه تو خواهیم آمد و کسی از ما سرپیچی نخواهد کرد و برای ما مشکلی نیست که فردا با دشمن روبرو شویم، چون مردمی مبارز و شکیبا هستیم و هنگام رویارویی با دشمن قوی و استوار؛ امیدواریم که الله متعال رفتار و عملکردی از ما به تو نشان دهد که موجب خشنودی تو گردد؛ بنابراین به امید الله حرکت کن و ما را به هر کجا که میخواهی با خود ببر. با شنیدن این سخنان رسول الله صلی الله علیه وسلم خوشحال شد و اثر آن در چهرهی مبارک نمایان گردید و فرمود: «سِيرُوا وَأَبْشِرُوا، فَإِنّ اللهَ تَعَالَى قَدْ وَعَدَنِي إحْدَى الطّائِفَتَيْنِ وَاَللهِ لَكَأَنّي الْآنَ أَنْظُرُ إلَى مصَارِع الْقَوْم»: «راه بیفتید و شما را مژده باد که الله یکی از این دو پیروزی (دستیابی به کاروان یا شکست قریش) را به من وعده داده است. سوگند به الله که گویا اکنون کشتههای این قوم را میبینم»[3]. از دیگر مواضع حکیمانه رسول الله صلی الله علیه وسلم در غزوه بدر، توکل و اعتماد ایشان به پروردگارش بود، چون به خوبی میدانست اسباب نصرت و پیروزی، تعداد افراد و ساز و برگ جنگی نیست، بلکه با نصرت و یاری الهی و استفاده از اسباب و توکل بر الله متعال است که پیروزی و فتح میسر میگردد. عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت میکند: رسول الله صلی الله علیه و سلم روز بدر به مشرکان نگاه کرد درحالیکه آنان هزار نفر و اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم 319 نفر بودند، سپس رو به قبله نمود و دستها را بلند کرد و با صدای بلند به دعا و طلب یاری از الله متعال پرداخت و میفرمود: «اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي، اللَّهُمَّ إِنْ تُهْلِكْ هَذِهِ العِصَابَةَ مِنْ أَهْلِ الإِسْلاَمِ لاَ تُعْبَدُ فِي الأَرْضِ»: «پروردگارا، آنچه به من وعده دادی محقق گردان؛ پروردگارا، اگر این گروه از اهل اسلام (صحابه) از بین روند دیگر در زمین عبادت نخواهی شد». رسول الله صلی الله علیه وسلم درحالیکه دستانش بالا و رو به قبله بود همچنان از الله متعال طلب یاری میکرد تا اینکه ردای مبارک از دوش ایشان افتاد و ابوبکر رضی الله عنه آمد و ردای رسول الله صلی الله علیه وسلم را برداشت و بر دوش ایشان نهاد و گفت: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، دعا و مناجات با پروردگارت بس است، او حتماً آنچه به تو وعده داده محقق خواهد نمود. سپس الله متعال این آیه را نازل فرمود: «آنگاه که از پروردگارتان طلب فریادرسی میکردید، پس (خواسته) شما را پذیرفت. (و فرمود:) من شما را با یک هزار از فرشتگان که پیاپی فرود میآیند، یاری میکنم».[4] و اینگونه بود که الله متعال پیامبرش را با فرشتگان یاری رسانید[5]. پس از این بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم درحالی از زیر سایبان بیرون آمد که میفرمود: ﴿سَيُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَيُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾:[6] «جمعیت ایشان به زودی شکست میخورند و پشت میکنند و میگریزند». رسول الله صلی الله علیه وسلم در این جنگ مبارزه کرد و در جنگیدن از سرسختترین مردمان و قویترین و شجاعترین آنها بود و در این پیکار ابوبکر رضی الله عنه نیز با رسول الله صلی الله علیه وسلم همراه بود، همچنان که همراه ایشان در سایبان بود و دعا و تضرع نمود و پس از آن از سایبان خارج شد و به جنگ و نبرد تشویق نمود و دو شخصیت والامقام در کنار یکدیگر به جنگ پرداختند[7]. آری، رسول الله صلی الله علیه وسلم از شجاعترین مردم بود؛ علی بن ابیطالب رضی الله عنه روایت میکند که: «ما در جنگ بدر به رسول الله صلی الله علیه وسلم پناه میبردیم و او نزدیکترین ما به دشمن بود و در آن روز قویترین مردمان در جنگ و نبرد بود»[8]. و نیز علی بن ابیطالب رضی الله عنه روایت میکند که: «چون جنگ شدت میگرفت و دو طرف جنگ با یکدیگر روبرو میشدند، ما به رسول الله صلی الله علیه وسلم پناه میبردیم و هیچیک از ما به اندازه رسول الله صلی الله علیه وسلم به دشمن نزدیک نبود»[9]. 2- موضع حکیمانه در غزوه اُحُد از دیگر مواضع رسول الله صلی الله علیه وسلم در شجاعت، جوانمردی و صبر در برابر اذیت و آزار قومش، عملکرد ایشان در غزوهی احد میباشد، آنگاه که با تمام توان جنگید؛ حال آنکه در ابتدای روز غلبه از آنِ مسلمانان بود و بر مشرکان چیره بودند و کفهی جنگ به نفع مسلمانان بود و دشمنان الله شکست خوردند و چنان پا به فرار گذاشتند که به زنانشان (که در پشت صفها بودند) رسیدند. اما چون تیراندازانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم آنها را در بالای کوه مستقر کرده بود، شکست مشرکان را دیدند مکانی را که به پاسداری از آن مامور شده بودند، رها کردند و این زمانی بود که گمان میکردند مشرکان به کلی شکست خوردهاند و راه برگشت به جنگ و نبردِ دوباره ندارند، بنابراین به دنبال جمعآوری غنیمت آمده و کوه را رها کردند؛ و از طرفی سواران مشرکین که گردنهی کوه را خالی از تیرانداز یافتند فرصت را غنیمت شمرده و از همان جا به مسلمانان حمله کردند و چنان سوار بر جنگ شدند که آخرین آنان که به جنگ پشت کرده بود به میدان جنگ بازگشت و اینگونه مسلمانان را محاصره کردند؛ و در نتیجه الله متعال برخی از صحابه را که تعدادشان بیش از 70 نفر بود، با شهادت گرامی داشت و باقی اصحاب نیز عقبنشینی کردند و مشرکان در این لحظه به رسول الله صلی الله علیه وسلم رسیدند و صورتش را زخمی کردند و دندان رباعی پایین و کلاهخود آهنی را که بر سر داشت شکستند، درحالیکه شمار اندکی از صحابه در دفاع از رسول الله صلی الله علیه وسلم میجنگیدند.[10] در این لحظات سخت و دشوار که رسول الله صلی الله علیه وسلم با دو نفر از قریش و هفت نفر از انصار تنها مانده بود و مشرکان به رسول الله صلی الله علیه وسلم حمله کردند و نزدیک شدند، فرمود: «مَنْ يَرُدُّهُمْ عَنَّا وَلَهُ الْجَنَّةُ؟ - أَوْ «هُوَ رَفِيقِي فِي الْجَنَّةِ»: «هرکس آنها را از ما دور گرداند پاداشش بهشت خواهد بود. یا فرمودند: در بهشت رفیق من است». آنجا بود که مردی از انصار جلو آمده و جنگید تا شهید شد و چون دوباره به رسول الله صلی الله علیه وسلم حمله کردند، فرمود: «مَنْ يَرُدُّهُمْ عَنَّا وَلَهُ الْجَنَّةُ»: «هرکس آنها را از ما دور گرداند پاداشش بهشت خواهد بود». مرد دیگری از انصار آمد و جنگید تا شهید شد. و امر چنین بود تا اینکه هفتمین نفر از انصار که به جنگ با مشرکان پرداختند، شهید شد. سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن دو یار قریشی خود گفتند: «مَا أَنْصَفْنَا أَصْحَابَنَا»: «همرزمان ما با ما به انصاف رفتار نکردند».[11] [یا اینکه معنای این قسمت از حدیث آن است که: رسول الله صلی الله علیه وسلم این جمله را به آن دو قریشی گفتند که همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم ماندند و برای دفاع از رسول الله صلی الله علیه وسلم اقدامی نکردند درحالیکه آن هفت نفر انصاری جنگیده و یکی پس از دیگری به دفاع از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرداختند و کشته شدند؛ و این معنا قول جمهور علما از متقدمین و متاخرین میباشد]. پس از اینکه عدهای از اصحاب مانند ابوبکر، عمر، علی، حارث بن صمه انصاری و... جمع شدند و همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم به سوی کوه رفتند، همین که به کوه رسیدند، رسول الله صلی الله علیه وسلم متوجه شد ابن بی خلف بر اسبی سوار میگفت: محمد کجاست؟ زنده نمانم اگر او زنده بماند. آنجا بود که همراهان رسول الله صلی الله علیه وسلم (با شنیدن سخنان ابی) گفتند: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، اجازه دهید که یکی از ما به جنگ با او برود. اما رسول الله صلی الله علیه وسلم به آنها دستور داد او را رها کنند. تا آنکه نزدیک شد و رسول الله صلی الله علیه وسلم دشنهیِ[12] حارث بن صمه را گرفت و چنان شتابان از جای برخاست که اصحاب مانند موهای شتر که هنگام جستن به هوا میرود به اطراف پراکنده شدند؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم از شکافی که بین کلاه خود و زره ابی بن خلف دیده میشد، گردنش را هدف قرار داد و ضربهای را به او وارد کرد که ابی بن خلف بر اثر آن چند بار به دور خود پیچید. چنانکه وقتی این دشمن الله نزد قریش بازگشت با آنکه گردنش خراش کوچکی برداشته بود، گفت: به خدا که محمد مرا کشت. به او گفتند: تو فقط ترسیدهای، بخدا که زخمت چندان مهم و کاری نیست. ابی ابن خلف گفت: او در مکه به من گفته بود تو را خواهم کشت، به خدا سوگند اگر آب دهان خود را به من میانداخت، مرا میکشت. پس این دشمن الله در راه بازگشت به مکه در جایی به نام «سرف» مرد[13]. و سهل بن سعد رضی الله عنه روایت میکند که چون در مورد زخمی شدن رسول الله صلی الله علیه وسلم در جنگ اُحُد از وی سوال شد، گفت: صورت رسول الله صلی الله علیه وسلم زخمی شد و دندان رباعی ایشان شکست و کلاهخود آهنی بر سر ایشان شکست و چنان خونریزی جریان داشت که فاطمه رضی الله عنها خون را میشست و علی رضی الله عنه آب را در سپر نگاه میداشت؛ و چون فاطمه رضی الله عنها دید که خون قطع نمیشود، حصیری را سوزاند و از خاکستر آن بر زخم نهاد تا خونریزی قطع شد[14]. آری، رسول الله صلی الله علیه وسلم با چنین اذیت و آزاری روبرو شد که از شدت آنها کوهها به لرزه میآید، اما او پیامبر و فرستادهی الله بود و با این حال بر علیه قومش دعا نکرد، بلکه برای آنها طلب مغفرت و آمرزش میکرد، چون آنها نمیدانستند. عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت میکند که: گویا من به رسول الله صلی الله علیه وسلم نگاه میکردم درحالیکه داستان یکی از پیامبران را حکایت میکرد که قومش او را زخمی کرده بودند و او درحالیکه خون را از صورتش پاک میکرد میگفت: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ»: «پروردگارا قوم مرا ببخش که آنان نمیدانند»[15]. اما پیامبران و در راس آنها رسول الله صلی الله علیه وسلم آراسته به شکیبایی، بردباری، بخشش و دلسوزی نسبت به قوم خود بودند و حتی در برابر اعمال نادرست و معذور شمردن آنها در جنایاتشان، برای هدایت و مغفرت آنها دعا میکردند، چون بر این باور بودند که آنان نمیدانند[16]. رسول الله صلی الله علیه وسلم درحالیکه به دندان رباعی خویش اشاره میکرد، فرمودند: «اشْتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَى قَوْمٍ فَعَلُوا هَذَا بِرَسُولِ اللهِ»[17]: «الله بر قومی که با پیامبرش چنین رفتار کند، به شدت خشمگین میشود». و فرمودند: «اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى رَجُلٍ يَقْتُلُهُ رَسُولُ اللَّهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»: «کسی که فرستاده الله را در راه الله میکشد، به شدت گرفتار خشم الله خواهد شد»[18]. سختیها و مشکلاتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم در جنگ احد متحمل شد نمونه و مثال والای صبر و استقامت برای دعوتگرانی است که در راه الله عزوجل با شکنجهها و آزارهای جسمی یا سلب آزادی یا حتی ترور و کشته شدن روبرو میشوند؛ آری، رسول الله صلی الله علیه وسلم برترین الگویی است که سختیها و آزارها را تحمل کرد و در برابر آنها صبر نمود[19]. 3- عملکرد حکیمانه و شجاعانه رسول الله صلی الله علیه وسلم در جنگ حنین پس از اینکه جنگ حنین آغاز شد، ناگهان مسلمانان با حملهی تیراندازان کفار که در کمین بودند روبرو و غافلگیر شدند و بسیاری از آنها در آن لحظه پا به فرار گذاشتند[20]. اما با این همه رسول الله صلی الله علیه وسلم قاطرش را با سرعت بیشتر به جلو میراند و به سوی کفار حرکت میکرد؛ سپس فرمودند: «أَيْ عَبَّاسُ، نَادِ أَصْحَابَ السَّمُرَةِ»: «ای عباس، کسانی را که در بیعت رضوان در حدیبیه شرکت داشتند صدا بزن». عباس - که صدای بلند و رسایی داشت - میگوید: با صدای بلند گفتم: اصحاب سمره کجایند[21]؟ عباس میگوید: به الله سوگند وقتی صدای مرا شنیدند مانند گاوهایی که صدای گوسالهشان را بشنوند و به طرفش بروند لبیکگویان بازمیگشتند و میگفتند: صدایت را شنیدیم؛ و پس از آن به جنگ با کفار پرداختند. پس از آن بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم سوار بر قاطر سرش را بلند کرد و به جنگ آنها نگاه میکرد و فرمود: «الْآنَ حَمِيَ الْوَطِيسُ»: «اکنون تنور جنگ گرم شد»[22]. آری، در چنین موقعیتی بود که شجاعت بیمانند رسول الله صلی الله علیه وسلم نمایان شد، شجاعتی که بزرگترین مردان از داشتن همچون آن عاجز و ناتوانند[23]. و از براء سوال شده و مردی به او گفت: ای ابوعماره، آیا شما روز حنین فرار کردید؟ گفت: نه به الله سوگند رسول الله صلی الله علیه وسلم به دشمن پشت نکرد، لیکن یاران جوان او و آنان که سلاح اندکی به همراه داشتند، پس از آنکه از میدان جنگ گریختند با تیراندازی قبیله هوازن و بنینصر مواجه شدند. تیراندازانی که به ندرت تیرشان به خطا میرفت، آنان را تیرباران کردند و از میدان جنگ فرار کردند اما طولی نکشید که مسلمانان درحالیکه ابوسفیان بن حارث بن عنان قاطر رسول الله صلی الله علیه وسلم را در دست داشت، به سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم بازگشتند. و رسول الله صلی الله علیه وسلم از قاطر پایین آمد و دعا و طلب یاری و نصرت نموده و میفرمود: من پیامبرم و این دروغ نیست، من فرزند عبدالمطلب هستم، پروردگارا یاری و نصرتت را نازل فرما[24]. براء میگوید: به الله سوگند هرگاه جنگ شدت میگرفت، ما به رسول الله صلی الله علیه وسلم پناه میبردیم و شجاعترین ما در موازات رسول الله صلی الله علیه وسلم (و نه جلوتر از ایشان) بود[25]. و در روایت مسلم از سلمه آمده است که: از کنار رسول الله صلی الله علیه وسلم درحالی گذشتم که بر قاطری خاکستری رنگ سوار بود و ابناکوع حالتی شکست خورده داشت و رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «لَقَدْ رَأَى ابْنُ الْأَكْوَعِ فَزَعًا»: «قطعا ابن اکوع ترسیده است». و پس از آنکه از هر سو رسول الله صلی الله علیه وسلم را محاصره کردند، از قاطر پایین آمد و مشتی خاک از زمین برداشت و بر چهرههای آنها پاشید و فرمود: «شَاهَتِ الْوُجُوهُ»: «زشت باد این چهرهها»؛ در پی آن هیچ یک از آنها نبود مگر اینکه از همان یک مشت خاک به چشمانش اصابت کرد و پا به فرار گذاشت، سپس الله متعال شرایط شکست آنان را فراهم نمود و شکست خوردند و غنیمت فراوانی از خود به جای گذاشتند و رسول الله صلی الله علیه وسلم غنیمت را میان مسلمانان تقسیم نمود[26]. محققان میگویند: اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم در هنگام شدت جنگ بر قاطرش سوار شد و به سوی دشمن حرکت نمود، نمایانگر نهایت شجاعت و ثبات قدم ایشان میباشد؛ و از طرفی چون رسول الله صلی الله علیه وسلم الگو و پیشوای مردم است که در عمل به ایشان اقتدا میکنند و قلوبشان با عملکرد رسول الله صلی الله علیه وسلم استوار و آرام میگردد، این عمل را عمدا انجام داد وگرنه اسبهای رسول الله صلی الله علیه وسلم معروف است و میتوانست بر یکی از اسبهای خود سوار شود. اما از دیگر مواردی که بیانگر شجاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم است پیشگامی ایشان در جنگ و شتافتن به سوی مشرکان و حملهی ایشان است که در اثر آن مشرکان فرار کردند. و اینکه در هنگام محاصره از هر سو، از قاطر خویش پایین آمدند، خود حکایت از نهایت شجاعت و پایداری ایشان دارد. و نیز در این مورد گفتهاند: رسول الله صلی الله علیه وسلم به این دلیل از قاطرش پایین آمد تا با مسلمانانی که در جنگ مرکبی نداشتند و پیاده نظام میجنگیدند برابر باشد و براستی صحابه از شجاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم در تمامی میادین خبر دادهاند[27]. 4- از دیگر مواضع حکیمانه و شجاعانه رسول الله صلی الله علیه وسلم روایتی است که بخاری و مسلم از انس رضی الله عنه ذکر کردهاند، آنجا که میگوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم بهترین مردم و سخاوتمندترین و شجاعترین آنها بود. شبی اهل مدینه با شنیدن صدایی ترسناک، وحشت زده شدند لذا گروهی به سوی آن صدا رفتند که دیدند رسول الله صلی الله علیه وسلم پیش از همه سوار بر اسب ابوطلحه بدون زین و شمشیر بدست به سوی صدا رفته و برمیگردد و میگوید: «لَمْ تُرَاعُوا، لَمْ تُرَاعُوا»: «نترسید، نگران نباشید». سپس فرمودند: «لقد وَجَدْتُهُ بَحْرًا» او «إِنَّهُ لَبَحْرٌ»: «این اسب را همچون دریا (روان) یافتم. یا اینکه فرمود: این اسب دریاست»[28]. این نمونه و نمونههایی که پیشتر ذکر شد، به روشنی بیان میکند رسول الله صلی الله علیه وسلم شجاعترین مردم بود. و تاریخ همچون ایشان را به خود ندیده است و همهی قهرمانانی که خودشان در شجاعت ضرب المثل بودند، به این واقعیت گواهی دادهاند[29]. براء رضی الله عنه میگوید: «به الله سوگند چون جنگ شدت میگرفت، به رسول الله صلی الله علیه وسلم پناه میآوردیم و شجاعترین ما در موازات رسول الله صلی الله علیه وسلم بود»[30]. و انس رضی الله عنه در حدیثی که پیشتر ذکر کردیم، میگوید: « رسول الله صلی الله علیه وسلم بهترین و سخاوتمندترین و شجاعترین مردم بود». آنچه ذکر شد شواهدی از شجاعت قلبی رسول الله صلی الله علیه وسلم بود اما در مورد شجاعت عقلی ایشان تنها به ذکر یک مورد بسنده میکنیم که به جای بیش از هزار شاهد کفایت میکند؛ و آن موضع رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر خیرهسری و سرسختی سهیل بن عمرو[31] است که پیمان حدیبیه را مینوشتند. آنجا که رسول الله صلی الله علیه وسلم پذیرفت به جای «بسم الله الرحمن الرحيم»، «بسمك اللهم» و به جای «محمد رسول الله» محمد بن عبدالله نوشته شود و شرط سهیل مبنی بر تسلیم نمودن قریشانی را که مسلمان شوند و نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم بیایند پذیرفت. آری، اینها خواستههایی بود که صحابه را خشمگین کرد اما رسول الله صلی الله علیه وسلم صبور و بردبار بود تا نوشتن صلحنامه به پایان رسید و پس از مدتی فتح آشکار (فتح مکه) میسر گردید. به این ترتیب رسول الله صلی الله علیه وسلم در شجاعت قلبی و عقلی ضرب المثل قرار گرفت، علاوه بر اینکه از بصیرت در امور و دوراندیشی در اظهار نظر برخوردار بود و شخصیتی منحصر به فرد بود. براستی این از حکمت است که گاهی دعوتگر میتواند از اموری که به اصل رسالتش خدشه وارد نکند برای دست یافتن به اهداف بزرگتر و مهمتر، کوتاه بیاید[32]. اما آنچه پیشتر ذکر کردیم تنها نمونهها و بلکه گوشهای از شجاعت و استقامت رسول الله صلی الله علیه وسلم و ذرهای از دریای بیکران حکمتهای ایشان است که اگر در موضوع شجاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم و برشمردن همهی مصادیق آن نوشته شود، بایستی چندین جلد کتاب به رشته تحریر درآید. اما آنچه بر هر فرد مسلمان، بویژه دعوتگران واجب است این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم را در همه حال و تمام برنامهها، الگو، امام و مقتدای خویش قرار دهند؛ تا پیروزی و رستگاری و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت برایشان میسر گردد. الله متعال میفرماید: «به طور قطع رسول الله برای شما در زندگی الگوی نیکویی است، برای آنان که به الله و روز آخرت امید دارند و الله را بسیار یاد میکنند».[33]
منبع: برگرفته از کتاب: اصول و مبانی دعوت در سیرت پیامبر رحمت، تألیف: د. سعید بن علی بن وهف قحطانی، ترجمه: امین پورصادقی.
[1]- به این دلاوریهای حکیمانه بنگر در: البخاری مع الفتح، کتاب المغازی، باب غزوة العشیرة (7/279)، (ش: 3949)؛ ومسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب عدد غزوات النبی (3/1447)، (ش: 1254)؛ وشرح النووی على مسلم (12/195)؛ وفتح الباری (7/280، 281)؛ والبدایة والنهایة، ابن کثیر (3/241)، (5/216، 217)؛ وزاد المعاد، ابن القیم (3/5). [2] - ﴿فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ﴾ [المائدة: 24]. [3]- این داستان با نقل به معنا از منابع ذیل گرفته شده است. سیرة ابن هشام (2/253)؛ وفتح الباری (7/287)؛ وزاد المعاد (3/173)؛ والرحیق المختوم، ص200؛ و بخاری در جاهای مختلف: البخاری مع الفتح، کتاب المغازی، باب: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ ﴾ (7/287)، (ش: 3952)؛ وکتاب التفسیر (8/273)؛ و مسلم بعض المواضع من القصة. صحیح مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة بدر (3/1403)، (ش: 1779)؛ و التاریخ الإسلامی، محمود شاکر (2/194). [4] - ﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُرۡدِفِينَ٩﴾ [الأنفال: 9] [5]- مسلم، در کتاب الجهاد والسیر والمغازی، باب الإمداد بالملائکة في غزوة بدر (3/1383)، (ش: 1763)؛ وبخاری همراه الفتح، در کتاب المغازی، باب قوله تعالى: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ ﴾ (7/287)، (ش: 3952)؛ و الرحیق المختوم، ص208. [6]- [قمر: 45] و حدیث در بخاری همراه شرح آن الفتح ذکر شده است. (7/287)، (ش: 3953). [7]- البدایة والنهایة (3/278). [8]- مسندأحمد (1/86)؛ والحاکم وصححه ووافقه الذهبی (2/143). [9]- حاکم آنرا روایت کرده و آنرا صحیح دانسته است و ذهبی با وی موافقت کرده است. (2/143)؛ و ابن کثیر در البدایة والنهایة (3/279) به نسائی نسبت داده است. [10]- زاد المعاد (3/196، 199)؛ والرحیق المختوم، ص255، 256. [11]- مسلم در کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة أحد (3/1415)، (ش: 1789). [12] - از نیزه کوتاهتر است. [13]- زاد المعاد، ابن القیم (3/199)؛ والرحیق المختوم، ص263؛ و ماجرای کشته شدن ابی بن خلف به دست رسول الله صلی الله علیه و سلم را أبو الأسود از عروة بن الزبیر وزهری از سعید بن مسیب روایت کردهاند. البدایة والنهایة، ابن کثیر (4/32)؛ و هر دوی این روایات مرسل هستند. و طبری (2/67)؛ فقه السیرة، محمد غزالی، ص226. [14]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب الجهاد، باب لبس البیضة (2911)؛ و مسلم، کتاب الجهاد، باب غزوة أحد (3/1416)، (ش: 1790). [15]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب الأنبیاء، باب حدثنا أبو الیمان (6/514)، (3477)، (12/282)، (ش: 6929)؛ و مسلم آنرا در کتاب الجهاد، باب غزوة أحد (3/1417)، (ش: 1792) روایت کرده است. و نگا: شرح آن در الفتح (6/521)؛ وشرح نووی بر صحیح مسلم (12/148). [16]- شرح نووی بر مسلم (12/150) باتصرف. [17]- با این متن از رسول الله صلی الله علیه و سلم ثابت نیست و این نقل روایت به معنا است. [18]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب المغازی، باب ما أصاب النبي ج من جراح یوم أحد (7/372)، (ش: 4073)؛ ومسلم، کتاب الجهاد، باب: اشتداد غضب الله على من قتله رسول الله (3/1417)، (ش: 1793). [19]- السیرة النبویة دروس وعبر، ص116. [20]- در این غزوه دو هزار نفر از اهل مکه همراه دهها هزار نفر از اصحاب و یاران پیامبر که همراه او مکه را فتح نمودند، از مدینه به سوی حنین خارج شدند. زاد المعاد (3/468). [21]- سمره: درختی است که بیعت رضوان در زیر آن شکل گرفت. [22]- مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب: غزوة حنین، که به صورت خلاصه آنرا ذکر نمودم (3/1398)، (ش: 1775). [23]- الرحیق المختوم، ص401؛ وهذا الحبیب یا محبّ، ص408. [24]- مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة حنین، با تصرف در برخی کلمات (3/1400)، (ش: 1776)؛ و بخاری و شرح آن الفتح، کتاب الجهاد، باب من صف أصحابه عند الهزیمة ونزل عن دابته فاستنصر (6/105)، (8/27، 28)، (ش: 2930). [25]- مسلم در کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة حنین (3/1401)، (ش: 1776/79). [26]- مسلم در کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة حنین (3/1402)، (ش: 1777). [27]- شرح نووی بر مسلم (12/114). [28]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب الأدب، باب حسن الخلق والسخاء، وما یکره من البخل (10/455)، (ش: 6033)؛ و مسلم، کتاب الفضائل، باب فی شجاعة النبی وتقدمه للحرب (4/1802)، (ش: 2307). [29]- نگا: روایت علی بن ابیطالب درتوصیف شجاعت رسول الله صلی الله علیه و سلم در مسند أحمد (1/86)؛ و حاکم که آنرا تصحیح نموده و ذهبی با وی موافقت کرده است (2/143) و تخریج آن پیشتر گذشت. [30]- مسلم (3/1401)، (ش: 1776/79) و تخریج آن پیشتر گذشت. [31]- سهیل بن عمرو پس از فتح مکه مسلمان شد. (مترجم) [32]- صلحنامه حدیبیه به طور کامل در بخاری و شرح آن الفتح الباری ذکر شده است. (5/329)، (ش: 2731، 2732)؛ وشرح الوثیقة فی الفتح (5/333-352)؛ ومسند أحمد (4/328-331)؛ و هذا الحبیب یا محبّ، ص532. [33] - ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا٢١﴾ [الأحزاب: 21] |