تاریخ چاپ :

2024 Nov 27

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

معرکه‌ی نهاوند

بسم الله الرحمن الرحيم

 

مسلمانان از جنگ قادسیه تا معرکه‌ی سرنوشت ساز نهاوند حدود چهار سال پیاپی شهرهای ایران را یکی پس از دیگری فتح نموده، دشمن را فرصت نفس کشیدن و تجدید قوا نمی‌دادند و اگر دستور امیرالمؤمنین مبنی بر توقف در آن سوی سلسله کوه‌های زاگرس به منظور رسیدگی به امور شهرهای فتح شده و استراحت مبارزین نبود، سپاه اسلام خیلی سریع‌تر از این کار امپراطوری پوشالی ایران را یکسره می‌کردند.[1]

در این اثناء فرماندهان و سران سپاه شکست خورده‌ی ایران از هر سو به پادشاه خود یزدگرد نامه نوشتند و او را برای ادامه جنگ آماده کردند. یزدگرد نیز از خراسان و سیستان و شهرهای دیگر نیرو جمع آوری کرد و سپاه عظیمی متشکل از صد و پنجاه هزار مرد جنگجو در نهاوند که با داشتن سلسله کوه‌های صعب العبور دارای حفاظ طبیعی بود فراهم کرد، یزگرد سی‌هزار سرباز را از در ورودی تا حلوان و شصت هزار سرباز را از خراسان تا حلوان و شصت هزار نفر دیگر را از سجستان تا به‌ حلوان قرار داد و فیروزان را به‌ عنوان فرمانده‌ی کل نیروهایش گماشت.[2]

سعد بن ابی‌وقاص هنگامی که‌ در کوفه‌ از تجمع پاریسان اطلاع یافت، به‌ عمرنوشت و پس از توضیح تمامی جوانب مختلف جغرافیایی منطقه‌ در این‌باره از امیرالمؤمنین کسب تکلیف نمود. امیرالمؤمنین پس از مشورت با بزرگان قوم تصمیم به اعزام سپاه اسلام به آن ناحیه گرفت.

گفتنی است که‌ نعمان بن مقرن مزنی که‌ آن روزها عامل کسکر بود نامه‌ای به‌ مضمون زیر به‌ عمر نوشته‌ بود:

مثال من و کسکر همانند مردی است جوان که‌ پهلوی وی روسپی‌ای هست که‌ برای او رنگ می‌مالد و عطر می‌زند، ترا به‌ خدا مرا از کسکر بردار و سوی یکی از سپاههای مسلمانان فرست.

عمر به‌ او نوشت: به‌ نهاوند برو که‌ سالار مردم آن‌جایی.[3]

عمر پس از رایزنی با مجلس شوری تصمیم بر آن گرفت که‌ فرماندهی سپاه را به نعمان بن مقرن مزنی بسپارد و در نهایت برای آماده‌ سازی لشکر اسلام نقشه‌ای به‌ شکل زیر را تهیه‌ نمود:

-         نعمان بن مقرِّن مزني (عامل كسكر) فرمانده‌ی کل.

-         حذيفة بن يمان ـ فرمانده‌ی نیروهای کوفه‌.

-         أبو موسى أشعري (عامل بصره) فرمانده‌ی نیروهای بصره‌.

-         عبد الله بن عمر(بن خطاب): فرمانده‌ی نیروهای متشکل از مهاجر و انصار.

-         سلمى بن قين، حرمله بن مريطه، زر بن كليب، أسود بن ربيعه، و سایر فرماندهان مسلمانان در اهواز و شهراهی دیگر فارسها به‌ عنوان احتیاط و سرگرم کننده‌ی دشمنان.

عمر تعلیمات خویش را به‌ فرماندهان و استانداران خود نوشت و توانست که‌ سپاه عظیمی متشکل از سی هزار مرد جنگجو تدارک ببیند[4] و دیری نگذشت که سپاه اسلام به سر کردگی نعمان بن مقرن به دروازه های شهر نهاوند رسید و با گودالها، خارهای سه‌پهلو و حصارهای غیر قابل عبور روبرو شدند. علاوه بر این، فیروزان، فرمانده‌ی نیروهای دشمن، جمع کثیری از تیر اندازان سپاه خود را در مواضعی که احتمال می‌رفت، سپاه اسلام از آن‌جا نفوذ کند، گمارده بود.

گفتنی است که‌ فیروزان تیراندازان خود را طوری مهیا کرده‌ بود که‌ به‌ محض حرکت دشمن تیراندازی را شروع نمایند و از نزدیک شدن دشمن جلوگیری به‌ عمل آورند.[5]

آری! اسبهای مسلمانان با خارهای سه‌گوشه‌ سپس با خندقی روبرو شدند که‌ نمی‌توانستند از آن عبور نمایند و همچنین تیراندازان دشمن را طوری یافتند که‌ از اقدامات سربازهای مسلمانان و نزدیک شدنشان به‌ دیوار قلعه‌ جلوگیری می‌کردند، چند صباحی به همین منوال گذشت و فرمانده‌ی سپاه اسلام (نعمان) مجبور به تشکیل جلسه و رایزنی با فرماندهان خود شد. از میان آنان طلیحه بن خویلد اسدی تاکتیک جالبی پیشنهاد کرد که عبارت بود از:

1- درگیر شدن با نیروهای دشمن و به تدریج کشانیدن آنان به دنبال خود.

2- فرار لشکر اسلام در هنگام بیرون آمدن سپاه دشمن به‌ امید اینکه‌ فکر نمایند که‌ ما بر اثر ضعف و ناتوانی با شکست روبرو شده‌ایم.

2- مسلمانان به گونه‌ای رفتار کنند که دشمن گمان برد آن‌ها شکست خورده و پا به فرار گذاشته‌اند.

3- عده‌ای از مسلمانان در دره‌های اطراف کمین بزنند تا در موقع مناسب بر نیروهای دشمن بتازند.

نعمان این پیشنهاد را پذیرفت و آن‌را عملی ساخت و نیروهای خود را به‌ شکل زیر تقسیم نمود:

گروه‌ نخست: اسب سواران به‌ فرماندهی قعقاع بن عمرو: مسئول عملیات گمراه‌سازی دشمن طبق نقشه‌ و درگیر شدن با سپاه دشمن.

گروه‌ دوم: پیاده‌ روان به‌ فرماندهی خود: مسئول کمین گرفتن برای لحظه‌ی بیرون آمدن سپاه دشمن و رویارویی با لشکر مسلمانان.

دسته‌ی سوم: اسب سوارانی که‌ مسئول حمله‌ی ضربتی مسلمانان هستند و در موقعیتهای حساس به‌ کمین می‌نشینند و سپس از دو طرف به‌ نیروهای دشمن حمله‌ می‌کنند.

و نعمان به‌ مسلمانان دستور داد که‌ به‌ جای خویش بمانند و جنگ نکنند تا اجازه‌ دهد. از این‌رو مسلمانان منتظر فرمان نعمان بودند.

قعقاع برای اجرای فرمان خود حرکت نمود و در همان لحظه‌ی نخست موفقیت را به‌ دست آورد و فارسها را غافل‌گیر ساختند، آن‌گاه که‌ خود را در میانه‌ی لشکر اسلام یافتند و از هر طرف مورد اصابه‌ی ضربه‌های مسلمانان قرار گرفته‌ بودند، از این‌رو پا به‌ فرار گذاشتند، تا اینکه‌ به‌ وسیله‌ی قلعه‌ها و خندقهایشان از خود محافظت به‌ عمل آورند، اما آن‌ها در خندقها افتادند و به‌ خارهای سه‌گوشه‌ مواجه‌ شدند و مسلمانان نیز مدام آن‌ها را دنبال می‌کردند و شمشیرهایشان را بر سر و گردن آن‌ها می‌انداختند، تا اینکه‌ هزاران سرباز پارسی در خندقها افتاد و قعقاع نیز توانست که‌ فیروزان را دنبال کند و او را از پای درآورد و بعد از این نبرد جانانه‌ مسلمانان توانستند وارد نهاوند شوند و از آن‌جا به‌ همدان حرکت نمایند و بعد از آن برای فتح سایر شهرهای فارسی بدون مقاومت راهی میدان شدند، زیرا پارسها بعد از جنگ نهاوند سپاهی برای دفاع نیافتند، پس مسلمانان تمامی شهرهای فارسی را به‌ دست آوردند. از این‌رو جنگ نهاوند به‌ عنوان فتح الفتوح قلمداد شد.[6]

در این نبرد از چند طرف به‌ فقه‌ و آگاهی نظامی عمر رضی الله عنه  پی‌ می‌بریم:

1- متمرکز ساختن لشکر اسلام و جلوگیری از اجتماع سپاه دشمن

با توجه‌ به‌ اینکه‌ عمر رضی الله عنه  تنها به‌ این اکتفا نکرد که‌ به‌ فرماندهان خود در کوفه‌ و بصره‌ دستور دهد تا مسلمانان را در جزیره‌ جمع کند و آن‌ها را برای پیکار با فارسها مهیا سازد، بلکه‌ به‌ نماینده‌ی خود در اهواز و سایر شهرهای پارسی‌تبار دستور داد که‌ از تجمع دشمن جلوگیری به‌ عمل آورند. از این‌رو سلمی بن قین، حرمله‌ بن مریطه‌، زر بن کلیب، اسود بن ربیعه‌ و افراد دیگری را مأمور ساخت که‌ از مرزهای میان فارسها و اهواز نگهبانی نمایند و از پیوستن فارسها به‌ سپاه گرد آمده‌ در نهاوند ممانعت به‌ عمل آورند. به‌ همین صورت این فرماندهان توانستند که‌ از رساندن کمک به‌ سپاه گرد آمده‌ در نهاوند جلوگیری کنند.[7]

 

2- انتخاب فرمانده‌ بعدی در صورت به‌ شهادت رسیدن فرمانده‌ی فعلی

همچنانکه‌ پیامبر رضی الله عنه  در جنگ مؤته‌ این نقشه‌ را پیمود و زید بن حارثه‌ را به‌ عنوان فرمانده‌ قرار داد و فرمود اگر وی به‌ شهادت رسید جعفر بن ابی‌طالب فرمانده‌ می‌شود و بعد از او عبدالله‌ بن رواحه‌ فرمانده‌ی لشکر را به‌ عهده‌ می‌گیرد. عمر رضی الله عنه  نیز در روز نهاوند نعمان را به‌ عنوان فرمانده‌ انتخاب کرد و فرمان داد که‌ اگر نعمان به‌ شهادت رسید حذیفه‌ بن یمان و بعد از وی نعیم بن مقرن فرمانده‌ی لشکر می‌باشد.

گفتنی است که‌ نعمان همانند فرمانده‌ای کارآمد نقشه‌‌ریزی نمود و از چند طرف مهارت خود را ارائه‌ داد:

أ- کسب اطلاعات قبل از شروع جنگ

نعمان در بیست و اندی کلیومتر مانده‌ به‌ نهاوند به‌ طلیحه‌ بن خویلد اسدی، عمرو بن ابی‌سلمی عنزی و عمرو بن معدی‌کرب دستور داد به‌ طرف نهاوند بروند و از فاصله‌ی میان خود و دشمن اطلاعاتی را جمع نمایند، این سه‌ نفر مدت شبانه‌روزی حرکت کردند و سپس با این خبر برگشتند که‌ هیچ مانعی میان آن‌ها و دشمنشان وجود ندارد.

 

ب- عملیات گمراه‌ کننده

عملیات گمراه‌سازی در نهاوند یکی از زیباترین نقشه‌های نظامی بسیار مناسبی است که‌ در جنگهای قدیم و جدید نظیری برای آن وجود ندارد. آن‌گاه که‌ مسلمانان از ورود به‌ قلعه‌ نا امید شدند و توسط خندق و خارهای سه‌گانه‌ و تیراندازان ماهر از ورود آنان جلوگیری به‌ عمل می‌آمد، مسلمانان در پی نقشه‌ای بر آمدند که‌ بتوانند دشمن را از قلعه‌ بیرون آورند و در میدانی گسترده‌ با آن‌ها به‌ پیکار برآیند، که‌ در نهایت به‌ پیروزی مسلمانان انجامید و سپاه دشمن را از پای در آوردند.[8]

 

 ت - انتخاب لحظه‌ی حمله‌

کتابهای تاریخ در مورد صبر و حوصله‌ی نعمان بن مقرن برای انتخاب لحظه‌ی حمله‌ بسیار نوشته‌اند، زیرا نعمان می‌خواست لحظه‌ای را انتخاب کند که‌  پيامبر صلي الله عليه وسلم آن‌را می‌پسندید. ایشان بعد از زوال و خسته‌ شدن سپاه دشمن و وزیدن باد را به‌ عنوان بهترین لحظه‌ی حمله‌ به‌ دشمن معرفی می‌نماید.

ضمناً لازم به یادآوری است که فرمانده‌ی سپاه اسلام نعمان بن مقرن به شهادت رسید و وقتی خبر شهادت او را به امیرالمؤمنین رساندند، عمر در میان آه و ناله‌ها گفت: ( إنّا لله وإنا إليه راجعون) و به شدت گریست و نام دیگر شهدا را جویا شد، افرادی را برای او نام بردند که‌ آن‌ها را نمی‌شناخت. گفت: عمرچه‌کاره‌ است که‌ آن‌ها را بشناسد، مهم این است که‌ خدا آن‌ها را می‌شناسد و خدا آن‌ها را در راه خویش گرامی داشته‌ است و به‌ شناختن عمر چه‌ نیازی دارند.[9]

آنچه‌ قابل ذکر است اینکه‌ حذیفه‌ فرمانده‌ی لشکر مسلمانان دو کیسه‌ی پر از طلاهای مخصوص کسری را توسط سائب بن اقرع برای امیرالمؤمنین فرستاد و به‌ عمر گفت: این دو صندوق هدیه‌ی سپاه اسلام است که‌ برای تو فرستاده‌اند، امیرالمؤمنین گفت: فعلا آن‌ها را به‌ بیت المال انتقال دهید تا درباره‌ی آن‌ها تصمیم می‌گیرم. و فردای همان روز در کله‌ی سحر، امیرالمؤمنین با یک حالتی از خوف و نگرانی، سائب را از کوفه‌ به‌ مدینه‌ فرا خواند[10] و با حالتی از رعب و هراس به‌ او گفت: امشب در خواب ملائکه‌ی عذاب خدا را دیدم، که‌ مرا بسوی آن صندوق در حالیکه‌ آتش از آن‌ها زبانه‌ می‌کشید، بردند و مرا تهدید می‌کردند که‌ با همین جمره‌های آتش ترا داغ می‌کنیم و من هم فریاد می‌کشیدم که‌ مرا مهلت دهید تعهد می‌کنم که‌ تمام طلای این صندوقها را در بین مسلمانان توزیع نمایم و از هول و هراس و ترس آن‌ها از خواب بیدار شدم.

آنگاه امیرالمؤمنین به‌ سائب گفت: آن‌ها را بگیر و بفروش برسان و وجه‌ آن‌را بر مسلمانان تقسیم کن. سائب نیز در بازار کوفه‌ آن‌ها را به‌ مزایده‌ گذاشت.

خداوند از تو راضی باد ای عمر! براستی که‌ از روش پیامبرت تبعیت نمودی و به‌ اسلام و مسلمانان عزت بخشیدی. خداوندا! ما را بر راهی قرار ده‌ که‌ از آنان پیروی کنیم و از بدعت بپرهیزیم. [11]

بعد از نبرد نهاوند فرماندهان استان‌های همدان، اصفهان و طبرستان به‌ پیش فرمانده‌ی مسلمانان شتافتند و از او طلب صلح نمودند و با آن‌ها قرارداد صلح امضا شد. [12]

 

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين

منبع: کتاب عمر فاروق، مولف: محمد علي صلابي


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

-----------------------------------------------

[1]- الفن العسكري الإسلامي ص(284)

[2]- الفن العسكري الإسلامي ص(285)

[3]- تاريخ الطبري (5/ 109).

[4]- الفن العسكري الإسلامي ص(286)

[5]-  الفن العسكري الإسلامي ص (288)

[6]-  الفن العسكري الإسلامي ص(294)

[7]- همان: ص (294)

[8]- الفن العسكري الإسلامي ص(295، 296)

[9]- البداية والنهاية (7/113)

[10]- البداية والنهاية (7/114)

[11]- اتمام الوفاء ص(98)

[12]- إتمام الوفاء ص (99، 100، 101)