تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

خلافت یزید بن عبدالملک (101- 105هـ)

1- زندگی او پیش از خلافت

نام کامل او یزید بن عبدالملک بن مروان بن حکم ، وکنیه اش ابوخالد است، مادرش عاتکه دختر یزید بن معاویه می باشد؛ در سال 72 هجری، و در روایت  66 هجری دیده به جهان گشود،او فردی بلند قامت، سفید پوست، و صورتش گرد مانند بود.

او قبل از خلافتش در قریش فردی محبوب و دوست داشتنی بود، و تواضع و فروتنی اش سبب شده بود، تا مردم در حیات اجتماعی به اموراتی که به او سپرده می شد، راضی شوند.

یزید بن عبدالملک به دست علماء بزرگی همچون ضحاک بن مزاحم، وعامر بن شراحبیل، و ... تربیت یافته، و آداب و اخلاق را از آنها فرا گرفت، این علماء به دستور پدرش عبدالملک انتخاب شده بودند، تا فرزندش را به نحو احسن تربیت کنند.

 روایت شده که یزید بن عبدالملک قبل از خلافتش، در مجالس و حلقات شیوخ، حضور فعال و گسترده ی داشت، و از نصایح و توجیهات آنها به نحو أجسن بهره می برد.

از ابن جابر روایت شده است: که یزید بن عبدالملک به مجلس مکحول آمد، ما هم خود را جمع کرده، تا مکانی برای او باز شود، و شیخ می گفت: او را دعوت کنید، تا تواضع و فروتنی را بیامورزد؛ همچنین روایت شده، که عمر بن عبدالعزیز در مورد او رأی مثبت و خوبی داشت.

او در این ایام از محیط علمی که وجود داشت، توانست بسیاری از علوم شرعی را کسب کرده، و احادیث زیادی را حفظ کند، تا جایی که بعضی از مردم، او در زمره محدثین قرار داده بودند.

2- چگونگی به خلافت رسیدن او

در رجب سال 101 هجری، بعد از وفات عمر بن عبدالعزیز با او بیعت کرده شد، و این بیعت بر ولایت عهدی او از طرف سلیمان بن عبدالملک بود، که در وصیت نامه ی رسمی، او را بعد از عمر بن عبدالعزیز، خلیفه مسلمین معرفی کرد. بدینوسیله او در روز جمعه ماه رجب، بعد از وفات عمر بن عبدالعزیز -رحمه الله- خلیفه ی رسمی مسلمین شناخته شد.

مؤرخین در باره ی او دیدگاه های مختلفی دارند، امام ذهبی رحمه الله می فرماید: او شایسته امامت و رهبری را نداشت، و به لهو و لعب متمایل بود. ابن کثیر رحمة الله علیه می فرماید: او هیچ گونه مشکلی برای خلافت نداشت.

به هر حال مورخین در شایسته بودن و عدم شایستگی اش اختلاف نظر دارند، اما اگر نگاه عادلانه به خلافت او داشته باشیم، در می یابیم که او نیز مانند دیگران در خلافت حاکم عادی بوده است، آنچه که باعث شده تا بعضی از مردم او را نالایق و نایشته بدانند، مقایسه خلافت او با خلافت عمر بن عبدالعزیز رحمه الله است، که فرقی بسیار بزرگ در این خلیفه دیده می شود.

مردم بعد از چشیدن طعم عدالت در عصر عمر بن عبدالعزیز انتظار داشتند تا حکومت یزید بر منهج و روش حکومت عادل حرکت کند، و او هم این قدرت و توانیی را داشت تا بر طریقه ی عمر بن عبدالعزیز حرکت کند، اما چه کسی می تواند، در اثناء قدرت و منزلت، خواهشهای نفسانی را زیر پا گذاشته، و منهج صالحان و زاهدان را برای خود بر گزیند. شاید این اختلاف و فرق بین دو خلیفه در یک عصر نزدیک به هم، سبب شده، تا بعضی از مورخین به او دید منفی داشته باشند. الله اعلم.

در بعضی از روایت ها آمده است: وقتی یزید بن عبدالملک به خلافت رسید، به وزراء و نمایندگان خود دستور داد تا به روش و اسلوب عمر بن عبدالعزیز حرکت کنند، و چهل نفر از علماء را به عنوان شاهد در نظر گرفت، و در این مدت، هیچ نوع شکنجه و عذابی برای مردم وجود نداشت، اما بعد از چهل روز از این منهج خارج شده. و سلوک پادشاهان و ملوک را در پیش گرفت.

3- خدشه دار شدن شخصیت یزید بن عبدالملک در کتب تاریخ

در بعضی از کتب های تاریخی آمده است، که یزید بن عبدالملک خلیفه ی بوده که عشق او به دو کنیزش، سبب شده بود، تا از مصالح حکومتی اش غافل مانده باشد؛ او وقتی که یکی از این کنیزانش از دنیا رفت، سخت متأثر گشته، تا جایی که اجازه دفن آن را هم نمی داد، و به همین گونه آن را در کنار خود نگه داشته بود تا اینکه گندیده شد، و بعد از آنکه دفن شد، دو باره خواست تا آن را از قبر بیرون آورد. این تقریبا خلاصه ی از روایت کتب تاریخی است، که در همه اسانید آن به غیر از یک نفر، بقیه ی افراد ان مجهول هویت هستند.

حقیقت ماجرا این است که یزید بن عبدالملک دو کنیز زیبا و آواز خوان برای خود خریده بود، و آنها را هم دوست داشته و به ایشان دل بسته بود، و وقتی یکی از أنها فوت کرد، ناراحت و اندوهگین شده، ولی چند روزی  نگذشت که خود او نیز به بیماری طاعون یا سل مبتلا شد، و از دنیا رفت.

 این افترا و مبالغه در این روایات به کثرت دیده می شود، و بعضی از این مبالغات در حدی است که برای عقل قابل تصور نمی باشد.

4- شورشهای داخلی در عهد یزید بن عبدالملک

الف- شورش یزید بن المهلب:

منشأ این شورش بر می گردد، به زمانی که بین یزید بن المهلب و حجاج بن یوسف نزاع و در گیری وجود داشت، و به همین سبب او نزد عبدالملک رفت، و در آنجا به او پناه داده شد، سپس در سال 96 هجری در عهد سلیمان بن عبدالملک به امارة خراسان بر گزیده شد، و توانست در این ایام گرگان و داغستان را فتح کند، سپس مدت زمان زیادی نگذشت، که سلیمان از دنیا رفته، و خلافت به عمر بن عبدالعزیز رسید، و عمر هم او را از امارة خراسان بر کنار کرد.

سپس در عهد یزید بن عبدالملک، او بیعت با خلیفه را زیر پا گذاشته، و بر علیه او خروج کرد. و توانست بر بصره سیطره پیدا کند.

یزید بن عبدالملک برای از بین بردن این شورش داخلی، لشکری را به فرماندهی برادرش مسلمة بن عبدالملک  به طرف بصره فرستاد، او در یک نبرد هشت روزه توانست، یزید بن المهلب و برادرانش را شکست داده و آنها را به قتل برساند. این واقعه در سال 102 هجری به وقوع پیوست.

ب- شورشهای خوارج

حرکت شوذب و نابودی آن: در این عصر از خلافت اموی حرکتهای خوارج از جهتها، و افراد های مختلف بوده است، از جمله این حرکتها حرکت شوذب بود،

مسلمة بن عبدالملک  بعد از رسیدن به کوفه جیش بزرگی به تعداد ده هزار نفر تشکیل داده، و آنها را به رهبری سعید بن عمرو الحرش به طرف شوذب فرستاده، و این حرکت را به شکل کلی نابود ساخت.

حرکت مسعود العبدی در بحرین و یمامه: این حرکت خوارج توسط سفیان بن عمرو العقیلی( امیر یمامه) نابود شد، این حرکت در اواخر عمر یزید بن عبدالملک بوده است.

حرکت مصعب الوالبی از جمله شورش های دیگر خوارج بود، که به دست عامل یزید، ابن هبیرة این حرکت خنثی شده، و سران آن به هلاکت رسیدند.

حرکت شریم یهودی: شریم از یکی از یهودیان سوریه بود، او پس از مدت زمانی اعلان کرد که او همان مسیحی منتظر و نجات دهنده یهود است، و یهود را دعوت کرد تا فلسطین را از مسلمانان باز پس گیرند.

دعوت او سبب شد تا یهود بابل و اسبانیا دست به خیانت های بزنند، این شخص یهودی قبل از عملی کردن حرکت خود به قتل رسیده شد.

5- سیاست یزید بن عبد الملک در امور مالی و اداری

همان طور که گفته شد، یزید بعد از متولی شدن امور خلافت، نخست سیاست و منهج عمر بن عبدالعزیز را در امور کشور داری، طی کرد؛ اما دیری نگذشت، که آن را ترک کرده، و منهجی دیگر، که شبیه به ملوک پیشین بنی امیه بود در پیش گرفت.

آنچه چیزی که سبب می شود، تا بین سیاست و حکومت داری عمر بن عبدالعزیز و یزید بن عبدالملک فرق گذاشته شود، وجود روح اسلامی در سیاست عمر بن عبدالعزیز -رحمه الله- می باشد، که در حکومت یزید از آن کاسته شده بود؛  به همین جهت بعضی از مؤرخین او را در این زمینه امور اداری مقصر می بینند، اما اگر با دقت این دوره از خلافت بنی امیه را بررسی کنیم، در خواهیم یافت، که عدم استمرار یزید بن عبدالملک در منهج عمر بن عبدالعزیز سبب شد، تا سستی و ضعف که در عهد عمر بن عبدالعزیز جبران شده بود؛ دوباره در خلافت او آشکار شود، اما باز هم آن ضعف در حدی نبود که خلافت اموی را در کام خود فرو برد؛ چرا که خود یزید، برای جلوگیری از هر نوع انهیار و شکست اقدامات مهمی انجام داد، که از جمله آنها می توان به جدیت و قاطعیت او در مبارزه با شورشیان و خوارج اشاره کرد.

او در اداره ولایات تحت سیطره اش از منهج خلفاء پیشین اموی تبعیت کرد، و تلاش می کرد، تا از پراکندگی ولایات جلوگیری شود. به همین جهت اندلس را تحت ولایت افریقا قرار داد، و مکه و مدینه و طائف را تحت یک ولایت قرار داد.

سیاست او در امور مالی نیز مانند خلفاء پیشین قبل از عمر بن عبدالعزیز بوده است، او برای اصلاح امور مالی و از بین بردن هر نوع فساد در بیت المال اقدام چندانی انجام نداد؛ و این بر خلاف منهج عمر در اداره امور مالی بود، او از هر نوع فساد مالی و اسراف عاملانش جلوگیری به عمل می آورد.

یزید اگر چه  گاهی وقت ها  قرار مالی سخت و شدیدی صادر می کرد، اما به این هدف بود تا خزانه دولت را غنی نگه داشته، و بتواند در مقابل شورش های داخلی و خارجی از خود  دفاع کند.

ابن کثیر رحمه الله روایتی ذکر می کند، که دلالت بر حرص آنها برای جمع آوری مال می کند، و می فرماید: عمر بن ولید بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز را متهم کرده، که او اموال زیادی از جواهرات و طلا و نقره در خانه ذخیره کرده است، به همین جهت یزید شخصی را نزد خواهرش فاطمه همسر عمر بن عبدالعزیز فرستاد، تا از در مورد اموال شوهرش از او سؤال بگیرد، فاطمه در جوابش گفت:" ما ترک سبد ولا لبد" هیچ کم و زیادی از خود به جای نگذاشته است، یزید برای یقین بیشتر، همراه عمر بن ولید به منزل عمر بن عبدالعزیز آمده، وقتی به آنجا رسیدند، دستور داد تا دو تا خانه ی او را بررسی کنند، بعد از تفتیش و بررسی فهمیدند که یکی از این خانه ها محل خلوت، و فکر و تعقل در امور دین و دنیا، و اداره حکومت بوده، و دیگری هم مسجدی قرار بود، که عمر بن عبدالعزیز در آن عبادت می کرد، یزید وقتی این زهد عمر را دریافت، گریه کرد؛ و عمر بن ولید در مقابل آن چیزی که گفته بود، شرمنده گشت.

6- فتوحات در عهد یزید بن عبدالملک

همان طور که در مقاله ی قبلی بیان شد، که عمر بن عبدالعزیز دستور داد، تا جیشی که قسطنطنیه را محاصره کرده بودند، به وطن خود باز گردند، تا بدینوسیله بتواند هر چه بهتر، حرکت اصلاحی خود را انجام دهد، ولی در عهد یزید، بعد از یک مدت توقف، حرکت فتوحات دوباره شروع شد، و در جهتهای مختلف پیروزیهای برای مسلمین  حاصل گشت.

در این دوره از خلافت امویان، در بلاد ماوراء النهر جنگهای رخ داد، و بعضی از قبایل محلی که ادعای استقلالیت کرده بودند، به اطاعت خلافت اسلامی باز گردانده شدند؛ و همچنین در اقلیم ارمنستان و قسمتی از سرزمینهای روم پیشرویهای برای مسلمین بوجود آمد، این فتوحات سبب شد، تا دوران خلافت یزید یک عصر همراه با فتوحات بوده، و نزد مسلمین قابل ستایش باشد.

حرکت سمح بن مالک الخولانی از طریق اندلس برای فتح بلاد غال (1) از مهمترین غزواتی بود، که مسلمین در عهد خلیفه، یزید بن عبدالملک (101-102 هـ) انجام دادند.

 بعد از شهادت سمح بن مالک، این فتوحات توسط امیر اندلس، عبدالرحمن الغافقی استمرار پیدا کرده؛ و سرانجام بوسیله عنبسة بن سحیم الکلبی که از طرف بشر بن صفوان به امارة اندلس رسیده بود، پایان پذیرفت؛ بیشترین مؤرخین بر این باورند، که فتح نهایی بلاد غال در سال 105 هجری، و در عهد خلافت هشام بن عبدالملک صورت گرفته است

6- وفات یزید بن عبدالملک

در مورد علت وفاتش گفته شده است، به بیماری سل مبتلا شده، و بعضی هم علت مرگ او را بیماری طاعون ذکر کردند.

یزید بعد از چهار سال و یک ماه خلافت، سرانجام در روز جمعه، ماه شعبان، و در سال 105 هجری از دنیا رفت؛ و در مورد عمرش در هنگام وفات روایت مختلف بین 35 تا 40 سالگی نقل شده است.

بعد از وفاتش، عمر بن الولید، و در روایتی برادرش هشام بر او نماز گزارد؛ بر مهر انگشترش نوشته بود" قني السيئات يا عزيز".

پایان خلافت یزید بن عبدالملک

قبل از او:

عمر بن عبد العزیز

دوران خلافت:

 101 تا 105 هجری

720- 724  میلادی

بعد از او:

هشام بن عبدالملک

 


ترجمه و تحقیق : أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com

 مراجع و مصادر :

1 -الدولة الأموية_ تألیف دکتر علی محمد صلابی .        

2- سير أعلام النبلاء - تأليف : الذهبي  - تحقيق  شعيب الأرناؤوط .      

3- سایت موسوعة الأسرة المسلمة التاریخ الإسلامی- ويكيبيديا، الموسوعة الحرة

4- البدایة و النهایة - ابن کثیر

5- التاریخ الإسلامي - العهد الأموي-  تأليف محمود شاكر


(1) - این سرزمین هم اکنون شامل فرانسه و بلژیک و قسمتی از آلمان می باشد