تاریخ چاپ :

2024 Dec 03

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

بازتاب ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش

یکی از ازدواج‌های نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- نیز به منظور نقض یکی از آداب و رسوم جا افتاده و ریشه‌دار جاهلیت انجام گرفت که عبارت از آیین تَبنّی (پسرخواندگی) بود. مطابق این آیین، نزد عرب جاهلی پسرخوانده از تمامی حقوق و حیثیتی که پسر واقعی داشت، به طور کامل برخوردار بود. این آیین آنچنان در دلهای مردم ریشه دوانیده بود که محو آن از اذهان مردم به سادگی امکان نداشت.

از سوی دیگر، این آیین با اصول و مبانی مقرّر شده از سوی اسلام در ارتباط با ازدواج و طلاق و ارث و دیگر مسائل اجتماعی، به شدّت در تعارض و تناقض بود؛ و این آیین زمینه‌های مختلف فساد و فحشا را که اسلام برای زدودن آنها از جامعه آمده بود، تشدید و ترویج می‌کرد.

خداوند چنین مقرر فرمود که درهم کوبیدن و از میدان بدر کردن این آیین اصیل جاهلیت با دست خود رسول‌اکرم - صلى الله علیه وسلم - و شخص شریف خودشان صورت بگیرد. دختر عموی آنحضرت، زینب بنت جحش، همسر زیدبن حارثه بود که همگان او را زیدبن محمد می‌خواندند، و پیوسته با یکدیگر سرِ ناسازگاری داشتند، تا جایی که زید مصمّم گردید زینب را طلاق بدهد.

نزاع خانوادگی خودشان را به نزد پیامبراکرم - صلى الله علیه وسلم - آوردند. پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- از روی قرائن و شواهد، یا از طریق اعلام خداوند عزّوجل به ایشان، دریافتند که اگر زید زینب را طلاق بدهد، ایشان مأمور خواهند شد که پس از انقضای عدّهٔ طلاق، او را به همسری خویش درآورند.

از سوی دیگر، این رویداد در شرایطی اتفاق می‌افتاد که مشرکان بر علیه رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- و مسلمانان همدست شده بودند، و آنحضرت خوف آن داشتند که اگر این ازدواج واقع گردد، دستاویزی به دست منافقان و مشرکان و یهودیان بدهد، و آنان انواع و اقسام شایعه‌ها و تهمت‌های بی‌اساس را بر علیه ایشان منتشر سازند، و کارشکنی‌های آنان آثار نامطلوبی در روحیهٔ مسلمانان سست ایمان برجای بگذارد. این بود که وقتی زید برای فصل خصومت به آنحضرت مراجعه کرد، و با آن حضرت در میان گذاشت که قصد طلاق دادن زینب را دارد، به او امر فرمودند که وی را نگاه دارد و طلاقش ندهد، و این سفارش و تأکید آنحضرت برای آن بود که مسئلهٔ ازدواج خودشان با زینب در آن شرایط بحرانی و دشوار پیش نیاید.

خداوند این تردید و خوف را از رسول‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- نپسندید، و به نحوی ایشان را مورد عتاب قرار داد و فرمود:

{وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِكْ عَلَیْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ}[1].

«و آن هنگام که می‌گفتی به آنکس که خدا او را اِنعام فرموده و تو نیز به او انعام کرده‌ای: همسرت را هر طور که هست نزد خود نگاه دار و حریم حرمت خداوند را پاس دار! و در اندرون خودت چیزی را پنهان می‌کنی که خداوند آشکار کننده آن است، و از مردم می‌هراسی، حال آنکه خداوند سزاوارتر است به اینکه از او بهراسی؟»

سرانجام، زید همسرش را طلاق داد. رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- نیز پس از انقضای عدّه، در همان روزهایی که بنی‌قریظه را در محاصره گرفته بودند، با زینب ازدواج کردند. زیرا، خداوند این ازدواج را بر آنحضرت واجب گردانیده بود، و برای ایشان مجال تأمّل و انتخاب نگذاشته بود، تا آنجا که خداوند اجرای عقد این ازدواج را خود برعهده گرفته بود، چنانکه می‌فرماید:

{فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَیْ لَا یَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً}[2].

«آنگاه، وقتی زید از او صرف‌نظر کرد، وی را به همسری تودرآوردیم، تا از این پس مسلمانان را در ارتباط با همسران پسرخوانده‌هایشان باکی نباشد، آن هنگام که فرزندخواندگان از همسرانشان صرف‌نظر کنند!»

این کار برای آن صورت می‌گرفت که آنحضرت عملاً نیز آیین پسرخواندگی را که با قدرت سخن خویش از پیش منهدم کرده بودند، از میدان بِدَر کنند؛ چنانکه خداوند متعال فرموده است:

{ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ}[3].

«این پسرخواندگان را به پدران خودشان نسبت بدهید، این کار نزد خداوند عادلانه و منصفانه است!»

همچنین:

{مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً}[4].

«محمد هرگز پدر هیچیک از شما نبوده است، بلکه وی رسول‌خدا و پایان بخش کار پیامبران است!»

چه بسیارند آداب و رسوم جا افتاده و درعین حال خُشک و بی‌محتوا که درهم شکستن آنها یا تجدیدنظر کردن در آنها تنها در حوزهٔ گفتار امکان‌پذیر نیست؛ بلکه باید همراه با عمل صاحب دعوت باشد. این مطلب از بررسی شیوهٔ عمل مسلمانان در عُمرهٔ حُدیبیه به خوبی به دست می‌آید.

در آنجا، عُروة بن مسعود ثقفی مشاهده کرده بود که هرگاه پیامبراکرم - صلى الله علیه وسلم - آب دهان می‌اندازند، مسلمانان برای گرفتن آن با دستهایشان از یکدیگر سبقت می‌گیرند، و مشاهده کرده بود که برای گرفتن آب وضوی آنحضرت چگونه پیشدستی می‌کنند، تا جایی که ممکن است در مقام زدو خورد با یکدیگر نیز برآیند! آری، همین مسلمانانی که به هنگام بیعت کردن با رسول‌خدا - صلى الله علیه وسلم - برای جانفشانی و جانبازی در میدان نبرد یا مقاومت در برابر دشمن، از یکدیگر سبقت می‌گرفتند، و افرادی همچون ابوبکر و عمر در میان آنان بودند، وقتی حضرت رسول‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- به همین صحابهٔ جان برکف نهاده در راه خدا- پس از انعقاد صلح حدیبیه- فرمان دادند که قربانی‌هایشان را نَحر کنند، هیچیک از آنان برای امتثال امر پیغمبراکرم - صلى الله علیه وسلم - از جای برنخاست، و این نحوهٔ عکس‌العمل موجبات نگرانی و پریشانی آنحضرت را فراهم آورد.

امّا، وقتی که اُمّ‌سلمه در مقام مشورت به آنحضرت پیشنهاد کرد که خود آنحضرت از جای برخیزند و قربانی خود را نَحر کنند و با هیچکس سخن نگویند، و آنحضرت چنان کردند، صحابه بی‌درنگ به عمل آنحضرت اقتدا کردند، و برای کشتن قربانی‌هایشان از یکدیگر سبقت گرفتند. از این رویداد، می‌توان تفاوت اثرگذاری قول و فعل را در راستای ویرانسازی یک آیین جا افتاده به وضوح دریافت.

منافقان پیرامون این ازدواج پیامبر اسلام، کارشکنی‌های بسیار کردند، و تبلیغات دروغین گسترده‌ای را بر علیه آنحضرت به راه انداختند که بعضاً در افکار و اذهان مسلمانان سست ایمان تأثیرگذار بود، به خصوص اینکه زینب پنجمین همسر رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- می‌شد، و مسلمانان چنان دریافته بودند که ازدواج یک مرد با بیش از چهار زن روا نیست.

از طرف دیگر، زید فرزند نبی‌اکرم - صلى الله علیه وسلم - شناخته می‌شد، و ازدواج کردن کسی با همسر پسرش ناهنجارترین فحشاء به حساب می‌آمد. خداوند متعال نیز در سورهٔ احزاب، در ارتباط با این دو موضوع تفصیل و بیان کافی و شافی ارائه فرمود، و صحابه دانستند که فرزندخواندگی در اسلام جایی ندارد و هیچ اثری بر آن مترتّب نیست. همچنین، دانستند که خداوند متعال بخاطر تأمین و تضمین اهداف و آرمانهای برتر رسول‌خدا - صلى الله علیه وسلم - برای ایشان توسعه‌ای قائل شده است که برای دیگران قائل نگردیده است.


منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388

عصر اسلام

IslamAge.com


[1]- سوره احزاب، آیه 37.

[2]- سوره احزاب، آیه 37.

[3]- سوره احزاب، آیه 5.

[4]- سوره احزاب، آیه 40.