|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 21 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
خلافت جعفر بن معتصم معروف به متوکل (232 – 247 هـ) | ||||||||||||||||
جعفر بن معتصم در سال 205 هجری در یکی از شهرهای کنار دجله نزدیک به شهر واسط دیده به جهان گشود، کنیهی او أبو الفضل بود؛ مادرش ام ولد بود که به نام شجاع صدا زده می شد. خطیب بغدادی او را سروز زنان در کرم و بخشش معرفی می کند. گفته شده است مادرش ترک بوده و در بعضی روایات آمده که مادرش خوارزمی است. مادرش در تربیت و آمادگی متوکل برای نشستن بر عرش خلافت نقش مهمی داشته است. رنگ صورت وی گندمگون، و از چشمانی زیبا بر خوردار بود. بعد از وفات برادرش واثق در ذوالحجه سال 232 هجری با او بیعت کرده شد؛ در آغاز امر لشکر ترکها مایل بودند تا با محمد پسر واثق بیعت کنند، ولی به علت کم سن و سال بودن محمد، ناچار شدند تا با متوکل بیعت کنند. اولین کسی که با او دست بیعت داد، احمد بن ابی داود بود. متوکل دستور داد تا وزیر واثق، محمد بن عبدالملک زیات را دستگیر کنند، خشم متوکل بر او به این دلیل بود که او مایل بود تا برای محمد بن واثق بیعت بگیرد. او همچنین در بیشتر کردن کینهی واثق از متوکل تلاش کرده بود. وی پس از مدت کمی در پی شکنجه در زندان خلیفه درگذشت؛ متوکل همچنین بر جماعتی از نویسندگان دواوین نیز خشم گرفت. اوضاع داخلی در دوران متوکل الف- منع قول به خلق قرآن و تلاش وی برای احیای سنت گویند: متوکل اهل ذمه را دستور داد تا با پوشیدن لباسشان خود را از مسلمانان مشخص سازند، همچنین دستور داد تا کلیساها و کنیسههایی که جدیداً در دوران اسلامی ساخته شده بودند، ویران گردد. متوکل بر خلاف پدر و عموی خویش، نه تنها تمایلی به اعتزال نداشت، بلکه متمایل به اهل سنت بود، و مردم را از قول به خلق قرآن که دولت عباسی را به خود مشغول کرده بود، نهی میکرد، او به محدثان و شیوخ اهل سنت اجازه داد، تا حدیث را روایت کرده، و سنت را در جامعه احیاء کنند، و این حکم را برای همهی شهرها نوشت. خود متوکل در فقه از مذهب شافعی تبعیت میکرد. در مورد او چنین گفتهاند: خلفا سه نفرند، ابوبکر صدیق رضی الله عنه در جهادش با مرتدین، و عمر بن عبدالعزیز در بر گرداندن مظالم، و متوکل در زنده کردن سنت. متوکل دستور ویران کردن گنبد و بارگاه حسین رضی الله عنه و خانههای اطراف آن را در کربلا صادر کرد، شاید این کار وی به خاطر از بین بردن شرکیات و خرافات در جامعهی آن عصر بوده است. آنچه که باعث متمایز شدن متوکل از خلفای پیشین عباسی شده، منع قول به خلق قرآن و احترام و بزرگداشت علمای اهل سنت همچون احمد بن حنبل بوده است. روایت شده است او احمد بن حنبل را از بغداد به نزد خویش فرا خواند، و هیچ کس را قاضی نمی گرداند مگر اینکه با امام احمد مشورت میکرد. وی یحیی بن اکثم را به جای احمد بن ابی داود، قاضی القضاة گرداند و در سال 240 هجری او را از این منصب عزل کرد. ب- سیاست متوکل با ترکها معتصم اولین فرد در خلافت عباسی بود که از ترکها استعانت جست، و به آنها منصب دولتی عطا کرد، تغییر از حکومت عربی به حکومت ترکی، سبب شد تا بوی شورش و کودتا روز به روز فضای حکومت عباسی را در بر گیرد، و سرانجام به زوال و نابودی آن بینجامد. معتصم خطر ترکها را درک کرده، و متوجه آزار و اذیت آنها نسبت به اهل بغداد شد، به همین جهت در فکر انتقال آنها به سامراء افتاد، اما او جلوی نفوذ روز افزون آنها را در حکومت عباسیان نگرفت، بلکه کار به جایی رسید که آنها نیز جزو بزرگان دولت گشت، بدینوسیله نارضایتی عربها و فارسها نیز بیشتر شد. متوکل برای جلوگیری از نفوذ بیش از حد ترکها، دستور دستگیری ایتاخ که یکی از رهبران آنان در دولت عباسی بود را صادر کرد، سپس او را به زندان انداخت، و او در آنجا وفات نمود. بعضی از مؤرخین بر این باورند که عهد متوکل در خلافت عباسی، دوران قوت و قدرت بوده، و ضعف و انحلال هنگامی شروع شد که لشکر نظامی ترکها بر حکومت تسلط پیدا کرده و بدون هماهنگی با خلفا حکم میراندند، و بسیاری اوقات در عزل و نصب پستهای دولتی نیز دخالت مستقیم داشتند. ج- متوکل و بنای شهر ماحوزه یا متوکلیه متوکل تصمیم گرفت، تا مقر حکومت خویش را به دمشق انتقال دهد، به همین جهت به سوی آن حرکت کرد، و در سال 244 هجری به دمشق رسید، داواوین نیز به آنجا انتقال یافتند، سپس دستور به بنای قصور داد. او در سمت جنوب دمشق به ساخت قصر خلافت مشغول شد، اما از هوای آنجا خوشش نیامد و خیلی زود به سامراء باز گشت. دو ماه از باز گشتش از دمشق نگذشته بود که دستور داد تا شهر ماحوزه را در نزدیکی سامراء بنا کنند، این شهر به اسم متوکیله و جعفریه نیز معروف گشته بود؛ متوکل در آنجا قصر خلافت به نام لؤلؤه را بنا کرد و در سال 246 هجری به آنجا انتقال یافت. سیاست متوکل با رومیها و حکومتهای کوچک رومیها در سال 238 هجری با سیصد سوار به شهر ساحلی دمیاط در مصر، حمله کردند، مردم از راه دریا پا به فرار گذاشتند، مردان نجات یافتند اما زنان و کودکان بیشترشان غرق شدند. رومیها تعدادی از مردان را نیز کشتند و بعضی از زنان را به اسارت گرفتند، و مساجد را به آتش کشیدند، سپس بدون مواجه شدن با لشکر مسلمانها به روم باز گشتند. رومیها در سال بعد از این واقعه، بر بلاد جزیره از ناحیه شماط حمله بردند، و نزدیک به ده هزار مسلمان را به اسارت گرفتند. علی بن یحیی ارمنی دو سال پشت سر هم در سالهای 238 و 239 هجری با رومیها وارد جهاد شد، و در سال 243 هجری، متوکل یکی از رهبران ترک به نام بغا را از دمشق برای جهاد به بلاد روم فرستاد. در دوران متوکل چند بار بین مسلمانان و رومیها تبادل اسیر صورت گرفت، و تعداد زیادی از مردان و زنان مسلمان از این طریق آزاد شدند. در این دوره دولت اباضیه و صفریه کما کان در بلاد مغرب وجود داشت، در بلاد اندلس، عبدالرحمن اوسط در سال 338 وفات نمود، و پسرش محمد اول، بعد از وی عهدهدار خلافت شد. وفات متوکل در مورد وفات متوکل، گفته شده که وی در اواخر حیاتش تصمیم گرفت تا معتز را بر فرزند دیگرش منتصر ترجیح دهد، متوکل از منتصر خواست تا از ولی عهدی کنار رود، اما منتصر نه تنها قبول نکرد، بلکه با گروهی از ترکها برای ترور پدرش وارد مشورت شد. این واقعه در اواخر روز عید فطر سال 247 هجری، در نیمههای شب رخ داد. آنها متوکل را همراه با وزیرش فتح بن خاقان، به قتل رساندند، سپس با منتصر بیعت کردند؛ شاید این خیانت به علت برتری دادن معتز و مؤید بر منتصر باشد. از واقعهی قتل متوکل، و برنامهریزی آن توسط ترکها، میتوان نتیجه گرفت، که ترکها در این عصر از نفوذ کافی برخوردار بودند، که اینگونه توانستند متوکل را به قتل رسانده و با پسرش منتصر بیعت کنند. بسیاری از مؤرخان این دوره از خلافت عباسی را، عصر سیطرهی ترکها بر دولت عباسی میدانند، به گونهای که خلیفه از قدرت و ارادهی کافی در ادارهی امور برخوردار نبود. پایان خلافت متوکل بالله
ترجمه و تحقیق: أبو أنس سايت عصر اسلام www.IslamAge.com منابع و مراجع: *سیر أعلام النبلاء- للذهبی- تحقیق شيخ شعيب الأرناؤوط. |