|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 22 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
خلافت هارون بن محمد ملقب به واثق بالله (227-232 هـ) | ||||||||||||||||||
هارون بن محمد كه به واثق بالله معروف گشته بود در بیستم شعبان سال 190 هجری در مسیر مکه دیده به جهان گشود، وی سفيد گونه بود آميخته به سرخى، نكو روى و ميانه بالا و خوش اندام، چشم چپش لوچ بود، و لكههاى سپيد داشت. واثق شعر و شاعری را دوست داشت، و از او روایات شعری نقل شده. وی فردی حلیم و بردبار بود، عمویش مأمون او را بر بعضی از فرزندان خویش برتری میداد، مادرش أم ولد است و به اسم قراطیس صدا زده میشد. او در سیاست فردی ماهر، و در سیاست امور بصیر و دانا بود، و پدرش در اثنای غیابش، مقر خلافت را به او می سپرد، و بر او اعتماد کامل داشت. معتصم در سال 220 هجری برای بنای شهر سامراء او را در بغداد ترک کرده و در سال 223 هجری برای استقبال از افشین به سوی او باز گشت. در نوزدهم ربیع الاول سال 227 پس از وفات معتصم با او بیعت کرده شد، واثق نیز مانند پدرش بر ترکها اعتماد کرده، و تعداد آنها را افزایش داده، و به هر کدام از ایشان پست و منصب بالایی در دولت عطا کرد. ناگفته نماند نفوذ ترکها در دستگاه حکومتی سبب بوجود آمدن بدعتهای دینی شد، چرا که آنان در فهم نصوص شرعی از پایهی محکم و استواری برخوردار نبودند. اوضاع داخلی در دوران واثق الف- قیامها و جنگهای داخلی در اوائل دورهی واثق قیسیه در دمشق شورش کرده، و آنجا را به محاصره خود در آوردند، واثق برای مهار این این جنبش، لشکری به فرماندهی رجاء بن ایوب فرستاد، رجاء در مرج راهط بر این گروه پیروز گشته، و هزار و دویست تن از آنها کشته، و بقیهی آنان نیز شکست خوردند. امام طبری در تاریخ خویش بیان کرده که در این دوران بنی سلیم و بعضی از صحرانشینان که در پیرامون مدینه زندگی می کردند، مشغول به یغما و فساد و راهزنی شدند، و کار به جائی رسید که در شهر هر چه خواستند میربودند، و بهای هر چیز را به میل خود تعیین میکردند. این گروه در سراسر حجاز به یغماگری مبادرت مینمودند، حتی آنها به گروهی از بنی کنانه و باهله نیز حمله کردند و آنان را کشتند. به همین خاطر واثق در شعبان 230 هجری لشکری به فرماندهی بغا که یکی از رهبران ترک بود به سوی آنها روانه ساخت، بغا بر همهی آنها پیروز گشت، و اکثر آنها را اسیر کرد. بغا بعد از برقراری امن در شبه جزیره، به سامراء برگشته، و با برخی از قبائل در وسط و جنوب این کشور که از خلیفه ناراضی بودند به کارزار برخواست. ب- فتنهی خلق قرآن در دورهی واثق واثق در آغاز امر مانند پدر و عموی خود قائل به مخلوق بودن قرآن بود و امیر بصره را موظف کرد تا ائمه و اهل علم را در این قول مورد آزمایش و امتحان قرار دهد. احمد بن نصر بن مالک بن الهیثم الخزاعی که یکی امامان بزرگ در حدیث و علوم دینی مسلمانان بود در دوران واثق در قضیهی محنت خلق قرآن به شهادت رسید. جد او مالک بن هیثم یکی از دعاة بنی عباس در آغاز تشکیل حکومت عباسیان بود. روایت شده است که روزی خلیفه با احمد بن نصر در مسألهی خلق قرآن مناظره نمود، و از او پرسید«یا أحمد ما تقول فی القرآن؟ قال: کلام الله، قال: أمخلوق هذا؟ قال: هو کلام الله، قال: فما تقول فی ربک أتراه یوم القیامة؟ قال: یا أمیر المؤمنین جاءت الآثار عن رسول الله صلی الله علیه و سلم أنه قال: ترون ربکم یوم القیامة کما ترون القمر لا تضامون فی رؤیته، فنحن علی الخبر». ترجمه: واثق پرسید:«ای احمد در بارهی قرآن چه میگویی؟ گفت: کلام الله است. واثق گفت: آیا قرآن مخلوق است؟ گفت: قرآن کلام الله است. گفت: در مورد پروردگارت چه میگویی؟ آیا روز قیامت او را میبینی؟ احمد گفت: ای امیر المؤمنین در این مورد روایات از رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ آمده است که فرموده است: «پروردگارتان را در روز قیامت مشاهده میکنید، همین گونه که ماه را میبینید، و در رؤیت او هیچگونه شلوغی ایجاد نمیشود»، پس ما هم به خبری که رسیده ایمان داریم». در این هنگام واثق از اطرافیان خویش سؤال کرد، که در مورد او چه میگویند. قاضی عبد الرحمن بن اسحاق گفت: خونش حلال است، و دیگران نیز با او موافقت کرده، مگر قاضی القضاة، احمد بن ابى دؤاد که گفت: او کافر است، بايد از او خواست تا توبه كند. احمد بن نصر نیز مانند دیگر علمای اهل سنت، این اعتقاد باطل را رد کرده، و مردم را در اعتقاد صحیح نسبت به کلام الله، امر به معروف و نهی از منکر میکرد، او پس از استقامت در اعتقاد به کلام الله بودن قرآن، سرانجام در سامراء به شهادت رسید. امام ذهبی در کتاب سیر أعلام نبلاء روایت می کند که هنگامی که احمد بن نصر کشته شد، سرش قول لا اله الا الله را بیان میکرد. اما فضلی که نصیب واثق شد، این بود که در اواخر حکومتش از این اعتقاد بازگشت. بعضی از وقائع مهم در دوران واثق از مهمترین رویدادهای مهم که میتوان در عهد واثق به آن اشاره کرد، تبادل اسیران بین رومیها و مسلمانان بود، این واقعه در سال 231 هجری رخ داد، در آن هنگام تعداد اسرای مسلمانان نزد که رومیها در بند بودند، 4362 اسیر، و تعداد اسیران رومی که در بند مسلمین بوده، خیلی بیشتر بود. بعد از تبادل اسیران، احمد بن سعید بار دیگر با بلاد روم وارد جنگ شد. از رویدادهای مهم دیگر در این دوره، مرگ والی خراسان عبدالله بن طاهر، در سال 230 هجری بوده است، واثق فرزند وی را جانشین پدرش عبدالله گرداند. وفات واثق واثق کمتر از شش سال بر دولت عباسی خلافت نمود، روایت شده که واثق کسی را پس از خویش، برای خلافت تعیین نکرد. در هنگام مرگ از وی خواستند تا خلافت را برای فرزندش وصیت کند، اما وی نپذیرفت و گفت: من متحمل امر شما نمیشوم. واثق در ماه ذوالحجه سال 232 هجری وفات نمود، احمد بن أبی داود بر او نماز گزارد، با مرگ او دورانی طلایی از خلافت عباسی رو به پایان نهاد، و حکومت عباسی پس از واثق، وارد مرحلهی دوم خود شد. مؤرخان علت پایان پذیرفتن عصر طلایی عباسیان را سیاست و روشی میدانند که پدر وی معتصم بر آن حرکت کرد، و آن هم اعتماد بر ترکها در ادارهی امور، و در مقابل کنار گذاشتن اعراب از امور دولتی بود. پایان خلافت واثق بالله و پایان عصر طلایی خلافت عباسیان
ترجمه و تحقیق: أبو أنس مصادر و مراجع: *سیر أعلام النبلاء- للذهبی- تحقیق شيخ شعيب الأرناؤوط. |