|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 21 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
نامه به هَوذَه بن علی فرمانروای يمامه و حارث بن ابی شَمِر غَسّانی فرمانروای دمشق |
نامه به هَوذَه بن علی فرمانروای یمامه: نبی اکرم -صلى الله علیه وسلم- نامهای نیز به هوذه بن علی، فرمانروای یمامه، نوشتند، به این شرح:
«بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسولالله إلى هوذة بن علی. سلام على من اتبع الهدى، واعلم أن دینی سیظهر إلى منتهی الخف و الحافر؛ فاسلم تسلم، واجعل لک ما تحت یدیک».
«بنام خداوند بخشنده مهربان. از محمد رسولخدا به هوذه بن علی، سلام بر آنکس که از هدایت تبعیت کند. این نیز بدان که دین من تا آنجا که پای اسبان و اشتران برسد، گسترش خواهد یافت. تو نیز اسلام بیاور تا سلامت بمانی، و من هر آنچه در اختیار تو است برای تو قرار دهم!» بردن این نامه را، پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- به سَلیط بن عمرو عامری واگذار کردند. وقتی سلیط با این نامهٔ سر به مُهر بر هوذه وارد شد، از او پذیرایی کرد و او را تحیت گفت. سلیط نامه را برای او خواند؛ او نیز پاسخی مساعد داد و مضمون نامهٔ آنحضرت را رد نکرد، و در پاسخ نامهٔ پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- نوشت: «دعوت شما چقدر نیکو و زیبا است! قوم عرب همه از من حساب میبرند، گوشهای از کار را به من واگذارید تا من نیز پیرو شما گردم» به سلیط نیز جایزهای گرانبها داد، و به او جامههایی از بافت هَجَر پیشکش کرد. سَلیط همهٔ آن جوایز و هدایا را به نزد پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- آورد و ماجرا را گزارش کرد. پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- نامهٔ وی را خواندند و گفتند: «لو سألنی قطعة من الأرض ما فعلت؛ باد وباد ما فی یدیه». «حتی اگر قطعهای زمین از من درخواست کرده بود، به او نمیدادم! خودش از میان برود، و همه آنچه در اختیار دارد نیز از میان برود!» زمانی که پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- از فتح مکه بازمیگشتند، جبرئیل -علیه السلام- به آنحضرت خبر دادم که هوذه از دنیا رفت. پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- فرمودند: «أما إن الیمامة سیخرج بها کذاب یتنبى، یقتل بعدی». «هان در این یمامه کذّابی خروج خواهد کرد که ادعای پیامبری خواهد کرد و پس از وفات من به قتل خواهد رسید». مردی گفت: ای رسول خدا، چه کسی او را خواهد کُشت؟ فرمودند: «أنت وأصحابک» «تو و یارانت!» و همانطور هم شد [1].
نامه به حارث بن ابی شَمِر غَسّانی فرمانروای دمشق:
پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- خطاب به وی چنین نگاشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسولالله إلى الحارث بن أبی شمر. سلام على من اتبع الهدى، وآمن بالله وصدق؛ وإنی أدعوک إلى أن تؤمن بالله وحده لا شریک له، یبقی لک ملکک». «بنام خداوند بخشنده مهربان. از محمد رسولخدا، به حارث بن ابی شمر. سلام بر آنکس که از هدایت تبعیت کند، و به خدای یکتا ایمان آورد، و باور دارد؛ و من تو را فرامیخوانم به اینکه به خدای یکتای بیشریک و بیهمتا ایمان بیاوری؛ تا فرمانرواییات برایت بماند.» نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- برای بردن این نامه شجاع بن وهب، یکی از مردان طایفهٔ بنیاسد بن خزیمه را برگزیدند. وقتی نامه را به دست وی رسانید، آن را به سویی افکند و گفت: چه کسی میخواهد فرمانروایی مرا از من بازستاند؟! من هم اینک بسوی او عزیمت خواهم کرد! و اسلام نیاورد[2]. آنگاه، از قیصر اجازه خواست تا به جنگ رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- برود. قیصر وی را از این تصمیم منصرف گردانید. حارث نیز شجاعبن وهب را خلعت بخشید و خرج سفر داد، و به نیکویی او را بازگردانید.
منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388 عصر اسلام
[1]- زاد المعاد، ج 3، ص 63. [2]- همان؛ محاضرات تاریخ الامم الاسلامیة، ج 1، ص 146. |