تاریخ چاپ :

2024 Dec 04

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

نام، نسب، کنیه، صفات، خانواده و زندگانی عمر رضی الله عنه قبل از اسلام

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

نخست: نام، نسب، کنیه و القاب عمر رضی الله عنه  

وی، عمر فرزند خطاب فرزند نفیل فرزند عبدالعزی فرزند ریاح بن عبدالله بن فرط بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی بن غالب قرشی عدوی است و نسبش در کعب بن لؤی با نسب رسول خداص یکی می‌شود.( محض الصواب فی فضائل امیر المؤمنین عمربن الخطاب (1/131))

کنیه‌اش، ابوحفص؛ و لقبش، فاروق است. زیرا او، نخستین کسی است که اسلام را در مکه آشکار ساخت و بدین‌سان خداوند متعال، به وسیله‌ی او میان حق و باطل و اسلام و کفر، جدایی انداخت.( صحیح التوثیق فی سیره و حیاه الفاروق عمربن الخطاب، ص15)

 

دوم: تولد و ویژگیهای جسمی عمر رضی الله عنه

عمر رضی الله عنه  سه سال پس از عام الفیل چشم به جهان گشود.( تاریخ الخلفاء از سیوطی، ص133) او، چهره‌ای سرخ و سفید داشت که سرخی چهره‌اش بیشتر بود و گونه‌ها، بینی و چشمانی زیبا داشت.

کف دستها و قدمهایش، پهن و درشت بود؛ وی، بلند قامت، تنومند، قوی و شجاع بود و موهایش را با حنا رنگ می‌کرد و دو طرف سبیلش بلند بود؛ تند راه می‌رفت و بلند سخن می‌گفت و هرگاه کتک می‌زد، دردآور بود.( تهذيب الأسماء (2/14): نووي، أوليات الفاروق: قرشي ص24 .)

 

سوم: خانواده‌ی عمر رضی الله عنه

پدر عمر، خطاب بن نفیل؛ و مادرش حنتمه دختر هاشم بن مغیره بود. و گفته شده: دختر هاشم، خواهر ابوجهل بود. البته بیشتر مورخین بر این باورند که او، دختر هاشم، دختر عموی ابوجهل بن هشام بوده است. پدر بزرگ عمر رضی الله عنه  یعنی نفیل بن عبدالعزی، یکی از بزرگان قریش بود که برای حل مشاجرات خود به او مراجعه می‌کردند.( نسب قریش از زبیری، ص347)

عمر رضی الله عنه  قبل از اسلام با زینب بنت مظعون، خواهر عثمان بن مظعون ازدواج نمود و از او دارای سه فرزند به نامهای عبدالله، عبدالرحمن اکبر وحفصه گردید. سپس با ملیکه بنت جرول ازدواج کرد واز او صاحب فرزندی به نام عبيدالله شد و آن‌گاه با ملیکه متارکه نمود؛ ملیکه پس از جدایی عمر رضی الله عنه  با ابو الجهم بن حذیفه ازدواج کرد. آن‌گاه عمر رضی الله عنه  با قریبه بنت ابی امیه مخزومی ازدواج نمود، ولی دیری نپایید که با توافق هم، از یکدیگر جدا شدند و پس از عمر، قریبه با عبدالرحمن بن ابوبکر ازدواج نمود. سپس عمر رضی الله عنه  با ام حکیم بنت حارث بن هشام ازدواج کرد و این، پس از شهادت عکرمه بن ابوجهل در شام، شوهر سابق ام حکیم بود. و از او صاحب دختری به نام فاطمه شد، سپس بنا به‌ روایتی او را طلاق داد. (البداية والنهاية (7/144).)

و پس از او با زنی به نام جمیله بنت عاصم بن ثابت بن ابی اقلح اوسی ازدواج نمود. همچنین با عاتکه بنت زيد بن عمرو بن نُفيل ازدواج کرد؛ عاتکه قبل از عمر همسر عبدالله‌ بن ابوبکر بود و بعد از شهادت عمر رضی الله عنه  به ازدواج زبیر بن عوام رضی الله عنه  در آمد، لازم به‌ ذکر است که‌ در مورد وی گفته‌ شده‌ که‌ ایشان مادر عیاض بن زبیر می‌باشد.

همچنین عمر رضی الله عنه  از ام کلثوم دختر ابوبکرصدیق رضی الله عنه  خواستگاری نمود. ولی او که‌ دختری کوچک بود و عائشه‌ به‌ عنوان سخنگوی عمر پیش او آمده‌ بود، خواستگاری عمر را نپذیرفت. عائشه  رضی الله عنه  گفت: وای بر تو، امیر المؤمنین از تو خواستگاری کرده و تو نمی‌پذیری؟! گفت: بدین خاطر نمی‌پذیرم که او زندگی سختی دارد. آن‌گاه عائشه، عمرو بن عاص رضی الله عنه  را نزد خلیفه فرستاد و او را به ازدواج با ام کلثوم دختر علی و فاطمهب راهنمایی کرد. پس از خواستگاري، علی رضی الله عنه  نیز بی درنگ دختر خود را به عقد عمربن خطاب رضی الله عنه  در آورد و عمر هم چهل هزار را به‌ عنوان مهریه‌ او قرار داد. عمر رضی الله عنه  از او صاحب دو فرزند به نامهاي زید و رقیه گردید.( الکامل فی التاریخ (2/212))

همچنین با زنی یمنی به نام لهیه ازدواج نمود و از او دارای فرزندی به نام عبدالرحمن اصغر و بنا به‌ روایتی دیگر عبدالرحمن وسط، شد. البته نظر واقدی این است که لهیه کنیز عمر بوده است. همچنین گفته‌اند: عمر رضی الله عنه  از کنیزی به نام فکیهه صاحب دختری به نام زینب شد که واقدی در مورد او گفته‌ است: کوچکترین فرزند ایشان بوده است. (تاريخ الأمم والملوك: طبري (5/191).)

با این حساب تعداد فرزندان عمربن خطاب رضی الله عنه  به سیزده نفر می‌رسد که عبارتند از: زید اکبر، زید اصغر، عاصم، عبدالله، عبدالرحمن اکبر، عبدالرحمن اوسط، عبدالرحمن اصغر، عبیدالله، عیاض، حفصه، رقیه، زینب و فاطمه رضی الله عنهم. تعداد همسران عمر رضی الله عنه  اعم از آنان که قبل از اسلام یا بعد از اسلام با آن‌ها ازدواج نمود و نیز آنان که از آن‌ها جدا شده، در مجموع هفت نفر بوده است؛ عمرفاروق رضی الله عنه  علت ازدواج با همسران متعدد را افزایش نسل و داشتن فرزندان بیشتر دانسته است؛ چنانچه می‌گوید: من، به خاطر شهوت به سراغ همسرانم نمی‌روم، اگر مسأله فرزند دار شدن نبود، باکی نداشتم که هیچ زنی را نبینم. همچنین می‌گوید: من، نفسم را بدان امید به همبستری با همسرانم وا می‌دارم که خداوند به من فرزندانی بدهد که او را به پاکی یاد کنند.( فرائد الکلام للخلفاء الکرام، قاسم عاشور، ص112.)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین.

منبع: کتاب عمر فاروق، تالیف: محمد علی صلابی


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com