|
تاریخ چاپ : |
2024 Dec 03 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
اهمیت مطالعه و بررسی تاریخ جنگهای صلیبی |
دکتر راغب سرجانی بر هرکسی که قرآن کریم را تلاوت میکند، پوشیده نیست که قصهگویی، از جملهٔ اساسیترین روشها برای متوجه نگهداشتن حواس مخاطب و یا فهمانیدن عمق مطلب به او، به شمار میرود. همینطور بر هر قاری قرآن کریم کاملا مشخص است که هیچ قصه و داستانی در قرآن کریم ذکر نمیشود مگر اینکه در پی آن عبرت یا پند و اندرز و یا فائدهای یاد شود.
و اینکه آن داستان به گونهای مطرح میشود که آنرا، بسیار نزدیک و منطبق بر حال و روز جامعهٔ کنونی خود میبینیم، دقیقا مانند اینکه ماجرا را با چشمان خود نظارهگر باشی و یا اینکه افراد درون قصه را کاملا میشناسی و در زندگی شخصیات با آنها زندگی میکنی، اما به نامهایی مختلف؛ به عنوان مثال، این یکی دقیقا کردارش همچون کردار فرعون در قصه است، یا آن یکی لنگهٔ قارون است، و یا دیگری، قدم به قدم از نقشههای طالوت پیروی میکند، یا چهارمی هم زندگینامهٔ ذوالقرنین را در خود شبیهسازی کرده. آن گروه هم به قوم بنی اسرائیل در یکی از دورههای معین زندگیشان شبهات دارند. و گروهی دیگر را میبینی که مانند قوم ثمود زندگی میکنند و الی آخر.
در واقع تمام صحنههای واقعیی که ما در زندگی روزمرهٔ خود میبینیم، نمونههایی مشابه برایشان در قرآن کریم وجود دارد. تا جایی که این امر، از قرآن راهنمایی بسیار واضح و روشن برای ما ساخته تا آنطور که باید و شاید زندگی کنیم و همهٔ اینها از راه قصهگویی صورت گرفته است؛ به همین خاطر هم هست که پروردگارمان ما را به بازگو کردن قصه و روایت امر نموده، آنجایی که میفرمایند:
{فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}
(پس (این) داستانها را (بر آنها) بازگو کن، تا شاید آنها بیاندیشند) [الأعراف: 176].
تاریخ بشریت نیز گنجی بس بزرگ است، سرشار از تجربهها و نمونههایی که هیچ قیمت و ارزش مادی نمیتوان برایشان تعیین کرد. با چنین شرایطی میتوان گفت؛ خطای بسیار فاحشی است، اگر یک انسان حکیم، اشتباهی مرتکب شود که گذشتگانمان یکبار آن را مرتکب شدهاند، و گناه بسیار بزرگی است که با وجود در دست داشتن راهنمای نجات و پیروزی، سردرگم دیگر راهها و مسیرها بمانیم.
امت ما بسیار به گمراهی رفت، زیرا نسبت به تاریخ خود و تاریخ بشریت اهمال ورزید. بلکه بدتر زمانی هم که رو به خواندن آن نمود - با تأسف فراوان - آن را از تحریف کنندگانی گرفت که صفحات بسیاری از آن تاریخ را به تحریف کشیده بودند و ارزشهای زیادی را دگرگون ساخته، داستانها را از اساس تغییر داده و ماجراهایش را برعکس ساخته بودند؛ انسانهای صالح را بدکار و مفسدان را حکیم جلوه دادند. و اینگونه شد که عبرتها نابود شدند و پند و اندرزهای داستانها از بین رفت، و مسلمانان یکی از مهمترین گنجهای خود را ازدست دادند.
به همین منظور ضرورت ایجاب میکند تا ما گروهی جامع و خبره تشکیل دهیم که به بررسی و مطالعهٔ همه جانبهٔ تاریخ اسلامی بپردازد. تا بتوانیم همهٔ خرابکاریها را دوباره تصحیح کنیم و همه چیز را بجای نخست خود بازگردانیم تا در نتیجه این امکان برایمان فراهم آید که بتوانیم از این گنج عظیم استفاده ببریم.
چرا مطالعهٔ جنگهای صلیبی؟
یکی از مهمترین موضوعات تاریخی که ما با آن مواجهیم، داستان جنگهای صلیبی است. داستانی بسیار مهم که برای درک بسیاری از امور، چه تاریخی و چه در شرایط کنونی، ابتدا لازم است در مورد آن مطالعه و نگرشی صورت گیرد. بنابر این نگرش در داستان جنگهای صلیبی به منظور درک بیشتر تاریخ اسلامی اهمیت دارد، که این امر به نوبهٔ خود از لحاظ وضعیت و شرایطی که در آن زندگی میکنیم نیز حائز اهمیت است.
بنابراین داستان جنگهای صلیبی به دلایلی چند مورد بحث و بررسی ما قرار گرفته که میتوان آنها را اینگونه برشمرد:
اولا: این جنگها مدت زمانی طولانی از تاریخ اسلامی و چه بسا بشریت را در بر گرفته است
این مدت زمان، چیزی بیش از 200 سال است. یعنی یک هفتم کل تاریخ اسلام. پس بطور کلی، اگر در مطالعهٔ تاریخ اسلامی اهمیتی میبینیم، بدون شک مطالعهٔ این برهه از زمان نیز در مقام خود، از اهمیت ویژه و بالایی برخوردار خواهد بود.
مطالعه و بررسی این قسمت از تاریخ، امری نیست که تنها مسلمانان بدان توجه داشته باشند، بلکه اروپاییها و دیگر متفکران و دانشمندان جهان نیز به آن اهتمام ورزیدهاند؛ چرا که جنگهای صلیبی چیزی حدود بیش از 300 سال پیدرپی، بر اندیشهٔ اروپایی و ذهنیت ادیبان و شاعران و عامهٔ مردم تسلط داشته؛ از سال (488 هـ) 1095م، زمانی که این جنگها آغاز شد، تا سال (802 هـ) 1400م، یعنی دقیقا یک قرن پس از به پایان رسیدن این جنگها.
بلکه همچنان توجه به آن تا به امروز، در همهٔ دانشگاهها و مؤسسات آموزشی اروپایی و آمریکایی جریان دارد، تا جایی که تاریخنگار، نورمن کانتور ضمن مطالعهای در این زمینه، متوجه این نکته شد که تنها چیزی که یک فارغ التحصیل ساده از دانشگاههای آمریکا در رابطه با تاریخ قرون وسطی به یاد دارد، حملهٔ اول صلیبی است. وی همچنین دریافت که همهٔ آن فارغ التحصیلها، دیدگاهشان نسبت به این حمله بسیار مثبت است.[1]
دوم: شناخت ایدئولوژی متفاوت طرفین دعوا
چون این مدت، مدتی است طولانی، این امکان برایمان فراهم میآید تا ما بتوانیم از خلال آن ایدئولوژیهای مختلف طرفین درگیر را، دنبال کنیم. اندیشههای جامعهٔ غرب و اهداف به حرکت در آورندگان لشکرها و سیاستگذاران ممکن است غیر عادی به نظر آید، در صورتی که موقتی و زودگذر باشد، اما ثبات این عقاید و ایدوئولوژی به مدت دویست سال بر این نکته تاکید دارد که این عقاید، عقایدی ثابت و استوار بودهاند و نه تنها اندیشههایی ناگهانی که از ذهن یک متهور یا دیوانه تراوش نموده است.
و اینگونه پیشزمینهٔ فکری غرب، از آغاز جنگ علیه مسلمانان برایمان روشن میشود که همان پیشزمینهای است که پیشتر از آن، باعث ایجاد درگیری میان مسلمانان و مسیحیان در امپراطوری روم گردید. همچنین دلایل و انگیزههای مسلمانان برای جهاد و همینطور روش آنان در جنگها و پیمانها و برخورد با غیر مسلمانان و روشهای آنان در ایجاد تغییرات را خواهیم دانست.
این پژوهشی است بسیار عالی در شناخت درونی انسانها و ادبیات کشمکش میان دو نیروی متفاوت به ویژه اگر اسلام یکی از دو طرف قضیه باشد.
سوم: شباهت عجیب و تنگاتنگ میان تاریخ و حال حاضر
ضرورت مطالعهٔ جنگهای صلیبی، با مشاهدهٔ شباهت عجیب میان آن برههٔ زمانی از تاریخ کهن، که چیزی بیشن از نُه قرن از آن میگذرد و دوران معاصری که هماینک در آن بسر میبریم، در درجهٔ بالایی از اهمیت قرار میگیرد.
همانگونه که در گذشته دیدیم، نیروهای متحد غرب چگونه برای هجوم به جهان اسلام بپا خواستند، همانگونه که شانه به شانه ایستادنشان را برای یک جنگ واحد دیدیم، همچنان که همکاری میان سیاستمداران، جنگاوران، کشیشان، اقتصاد دانان و اهل علم، را برای آغاز و انجام این جنگها مشاهده کردیم. هماکنون و در زمانی که در آن زندگی میکنیم نیز، همان شانه به شانه صف کشیدن و همکاری و یکپارچگی برای مبارزه علیه جهان اسلام را میبینیم، آنهم در بیشتر از یک ناحیه.
همانگونه که دیدیم صلیبیها چگونه شام و فلسطین و قسمتهایی از ترکیه و مصر و همچنین سرزمین حجاز را مورد هجوم قرار دادند. هم اکنون نیز حملههای مستمر و تلاشهای پی در پیشان را که در بیشتر جهان اسلام همچون فلسطین و عراق و افغانستان و چچن و کشمیر و بوسنی و کوزوو، موفقیتآمیز بوده مشاهده میکنیم. و میبینیم که با دقت و ظرافت در سودان و سومالی و لبنان و سوریه نیز در حال نقشه کشیدن و توطئه هستند و البته که مصر و ایران و پاکستان و ترکیه هم از دایرهٔ این خطر خارج نیستند.
همانطور که دیدیم حکومتی عجیب در فلسطین کاشته شد که بعدا به پادشاهی بیت المقدس صلیبی معروف گردید و دهها سال موجودیت داشت و در این مدت هم با انواع و اقسام کمک و یاری از جانب غرب صلیبی مورد حمایت قرار میگرفت، اکنون نیز مشاهده میکنیم که رژیم یهودی صهیونیستی در همان سرزمین یعنی در فلسطین کاشته شده و انواع کمک و یاری را از غرب صلیبی دریافت میکند.
همانطور که دیدیم عاملان اصلی جنگهای صلیبی چگونه به منظور اسکان و ماندن و نه تنها به هدف پیروزی در میدان جنگ و بازگشت با غنائم، مردان و زنان و بچهها را به همراه خود میآوردند، تا آنان در آن مناطق مستقر شودند و به تملک زمینها بپردازند، به طوری که دیگر فراموش کنند که بودهاند و از کجا آمدهاند.
اکنون نیز یهودیهای صهیونیست را میبینیم که دقیقا همانطور خانوار، خانوار مشغول مهاجرت به سرزمین مبارک فلسطین هستند تا در آنجا برای همیشه مستقر شوند.
و نیز همانطور که قبلا سرافکندگی و بزدلی بسیاری از زمامداران عرب و مسلمان را دیدیم، و همانطور که ظهور نمونههای شرمآوری در تاریخ جنگهای صلیبی، فروپاشیهای وحشتناک مسلمانان در مقاومت علیه پیشرفت صلیبیها را تفسیر میکند؛ امروزه نیز همان ترک یاری رسانی، به همان صورت، را شاهدیم که تقریبا شبیه نمونهٔ پیشین است، چرا که نه ارتشی و نه رهبری برای یاری رساندن به مصیبت دیدهگان در سرزمینهای اشغال شدهٔ جهان اسلام تکانی به خود نمیدهد.
همانطور هم که حرص دشمنان امت اسلامی را در ممانعت از ایجاد وحدت میان ولایتهای سرزمین شام و یا میان مصر و شام و یا کلا میان دو رهبر مسلمان شاهد بودیم. چرا که موفقیت در این امر، استمرار بقایشان را تضمین میکرد. همان حرص صلیبی را نیز در این دوران نظارهگر هستیم که در این زمینه نیز موفق بودهاند، آنهم چه موفقیتی!؛ بطوری که دو حکومت مسلمان و هم مرز که با هم درگیری و مشکل نداشته باشند را نمیتوان نام برد.
وجه تشابهات گذشته و حال هم آنقدر زیاد است که قابل شمارش نیست، در واقع زمانی که داستان را با تمام تفاصیل و کاملا دقیق مورد مطالعه قرار دهیم فراموش میکنیم که در حال خواندن صفحاتی از تاریخ هستیم که گذشته است. بلکه تصور میکنیم، این گزارشی از حال و روز جهان امروز است؛ حال و روز جامعهای که در آن زندگی میکنیم.
چهارم: آشکار شدن اساس اختلاف فکری و فقهی و عقیدهای میان اهل سنت و شیعه
یکی دیگر از مواردی که در جریان مطالعهٔ داستان جنگهای صلیبی برایمان کاملا آشکار میشود؛ اختلاف فکری، فقهی و عقیدهای در قضیهای بسیار حساس در کیان امت اسلامی است، و آن قضیه، داستان اهل سنت و اهل تشیع است زیرا همهٔ ماجرا در دو منطقهٔ مصر و شام در جریان بود که در آن زمان یکی تحت حکومت اهل سنت سلجوقی و دیگری تحت حکومت شیعهٔ فاطمیها قرار داشت که این مساله باعث به وجود آمدن موضعگیریهای مختلفی از دو سوی این دو قدرت گردید که میتواند ما را در فهم بسیاری از امور دقیق و پیچیده در دورهٔ کنونی و همینطور آینده یاری کند.
پنجم: مطالعهٔ داستان جنگهای صلیبی برای فهم آیندهٔ امت اسلامی مفید است
مطالعهٔ نبرد با صلیبیها امری نیست که فقط و فقط برای حال و روز و زمان کنونیمان مفید واقع شود بلکه برای آیندهمان نیز مفید است؛ زیرا همانند روز روشن است که این درگیریها و کشمکشها، پایانی ندارد. ممکن است بالا و پایین یا کم و زیاد داشته باشد، اما در هر صورت، این امری است که تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت.
در این مجال احادیث صحیح و گوناگونی نیز از رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده که در درجهٔ اول خود مؤید استمرار و پایداری اینگونه رابطهٔ حاد میان ما و آنان است. به عنوان مثال: از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم میفرمایند:
«قیامت برپا نمیشود تا اینکه رومیها بر اعماق و دابق (دو منطقه در نزدیکی شهر حلب در شام) فرود آیند، پس لشکری از مدینه به مقابلهٔ با آنها قیام میکند که در آن روز از بهترین مردم روی زمین هستند. هنگامی که مقابل هم صف کشیدند رومیها به مسلمانان میگویند: ما را با آنانی که از ما اسیر گرفتهاند تنها بگذارید، پس مسلمانان میگویند: قسم به الله که هرگز، ما برادرانمان را با شما تنها نمیگذاریم. سپس با رومیها میجنگند که یک سوم از آنان شکست میخورند و فرار میکنند که الله به این دسته، هرگز توفیق توبه نمیدهد و یک سوم دیگر هم کشته میشوند که در نزد الله اینان برترین شهدا محسوب میشوند و یک سوم آخر هم پیروز میشوند که هرگز به فتنه دچار نخواهند شد و قسطنطنیه فتح میشود. در حالی که مسلمانان شمشیرهای خود را بر درختان زیتون آویخته و مشغول تقسیم غنایم هستند؛ شیطان در میانشان فریاد میزند که مسیح دجال ظهور کرده و قصد خانوادههایتان کرده است. آنها در حالی که این خبر دروغ است حرکت میکنند. زمانیکه آنان به شام میرسند دجال واقعا ظهور میکند و در این حین که آنان برای جنگ، صفآرایی میکنند نماز اقامه میشود و عیسی بن مریم علیه السلام نازل میشود و بر نماز مسلمانان امامت میکند. پس هنگامی که دشمن الله (دجال)، وی را میبیند همچنان که نمک در آب ذوب میشود، شروع به ذوب شدن میکند. و اگر عیسی بن مریم او را رها کند او آنچان ذوب میشود تا به هلاکت برسد ولی الله او را با دستان عیسی بن مریم میکشد. وعیسی خون او را بر نیزهاش به مسلمانان نشان میدهد».[2]
ششم: بیان حقایق و پاکسازی تاریخ امت اسلامی از جعل و تحریف
یکی از انگیزههای مهم مطالعهٔ این دورهٔ مهم از تاریخ امت اسلامی. جعل و تحریفی است که در ماجرای داستان صورت گرفته، آنهم به صورتی انبوه و فشرده، زیرا به سبب غنی بودن داستان از لحاظ ادبی، توجه نویسندگان و مؤلفین و ادیبان را به خود برانگیخته است، چه از مسلمانان و چه از غربیها.
بر کسی هم پوشیده نیست که صحت و واقعیت یک داستان یا واقعهٔ تاریخی از نظر یک ادیب اهمیت چندانی ندارد، و در واقع آن چیزی را روایت میکند که در خدمت داستان است نه در خدمت واقعیت، بلکه حتی ممکن است برای تایید یک اندیشهٔ خاص یا جا انداختن آن به خلق شخصیتهایی خیالی و یا داستانهایی خیالی در مورد اشخاصی حقیقی بپردازد، و اینگونه بسیاری از حقایق و واقعیتها بر مردم پوشیده میماند و از بین میرود. اینجا شخص شنونده یا خواننده درگیر و گروگان اندیشه و ایدئولوژی مؤلف یا ادیب میماند که البته این مسئله سوای تحریف و جعل عمد و مغرضانهای است که اساسا با هدف پایمال کردن و بد جلوه دادن ارزشها و نمادهای اسلامی از یک طرف، و بزرگ و نیکو جلوه دادن مقاصد صلیبیها و خوش طینتیشان از سوی دیگر، صورت گرفته است، تا آنکه موضوع را کاملا مغایر با آنچه اتفاق افتاده و حقیقت دارد جلوه دهند.
چه بسا، یکی از بزرگترین تحریفاتی که در تاریخ جنگهای صلیبی صورت گرفته؛ نامگذاری آن به این نام باشد! چرا که جنگهای صلیبی نه تنها در طول مدتی که در حال وقوع بوده، بلکه حتی در سالهای پس از آن نیز به این نام معروف نبود، مگر از قرن 18 میلادی به بعد، و همگان این جنگ را با نامهای دیگری همچون: کاروان (کمپین)، یا سفر حجاج، یا سفر به سرزمینهای مقدس، یا جنگ مقدس، میشناختند.
اما چرا این نبردها به این نام شهرت یافت؟ چون این نام معنی شرافت و یا جنگهای شرافتمندانه را با خود حمل میکند، معنای شجاعت و فداکاری از آن تلقی میشود و همینطور معنای فداکاری که نصاری بسیار از آن خوششان میآید را میدهد، و اینها همگی صفاتی بودند که به هیچ وجه در این جنگها خبری از آنها نبود. بلکه این جنگها، جنگهایی بودند که سنگدلی، تجاوز، ظلم و جنایتکاری را به تمام معنای کلمه به تصویر کشیده بود.
اما تصور عامهٔ اروپاییان و آمریکاییها این است که، آن جنگها، نبردهایی جوانمردانه با اهدافی بسیار والا و با روشهایی شرافتمندانه بوده است. همین تصور است که، منظور جورج بوش رئیس جمهور آمریکا از توصیف جنگ آمریکا علیه عراق، به جنگ صلیبی را تفسیر میکند. در واقع منظور و هدف او از این توصیف در سخنرانیاش، ابراز هیچگونه دشمنی و کینهتوزی نبود، بلکه او با مراجعه به میراث فرهنگی خویش و ملتهای مسیحی آمریکایی وغیره پیامی مستقیم و غیر مستقیم برای تمام این ملتهای مسیحی داشت که جنگ با عراق هم جوانمردانه است و هم شرافتمندانه، و آمریکاییها برای سعادت نوع بشر در این جنگ از خود گذشتگی و ایثار میکنند.
حال با وجود این اشتباه بسیار نابجا در مورد عبارت و اصطلاح جنگهای صلیبی کار به جایی رسیده که بیرون آمدن از آن بسیار سخت و دشوار شده است، به ویژه که نسلهای جدید تاریخنگاران مسلمان هم اکثرا در محضر دانشمندان اروپایی به شاگردی پرداختهاند و بدون حتی ذرهای مقاومت ، نظریات و تحلیلها و تقسیمات آنها و همچنین مصطلحات بکار رفته توسط آنها در تاریخ را قبول کردهاند، که با این وضعیت دیگر صحبت کردن از، حملهٔ نخست استعماری یا از حملهٔ اروپایی غربی یا جنگهای نصارا یا اصطلاحات واقعی دیگر سودی نخواهد داشت چون همهٔ این اصطلاحات، ذهن مخاطب را از آنچه منظور واقعیمان، هست دور میکند و به جای دیگری سوق میدهد؛ به همین سبب با وجود آنکه کاملا این نامگذاری را رد میکنیم و قبول نداریم، اما به ناچار به دلایلی که ذکر شد این کتاب را (داستان جنگهای صلیبی) نام نهادهایم.
هفتم: تحلیل و بررسی اهداف و انگیزههای مخفی در پشت حملههای وحشیانهٔ صلیبی
یکی دیگر از هدفهای مطالعه و بررسی این موضوع، ریشهیابی اهداف و انگیزههای پشت پردهٔ این هجوم وحشیانهٔ صلیبی است. در حالی که مورخین و تحلیلگران در این مجال به بیش از چند گروه تقسیم شدهاند؛ بعضی از آنها بر انگیزههای دینی، مذهبی تاکید دارند. بعضی دیگر بر دلائل اقتصادی تاکید دارند. گروه سوم هم همه چیز را از چشم سیاست میبینند. گروه چهارم نیز برای این جنگ ابعادی اخلاقی در نظر میگیرند و گروه پنجم، دو یا سه، یا همهٔ عوامل را با هم جمع میبندند. فقط کمی پس و پیش یا با حذف واضافه.
این مسئله موضوعی است که افراد بسیار، فکر و ذهن و تلاش خود را بر آن متمرکز کردهاند، و هر کدام از تفسیرها وتحلیلها هم براساس پیشزمینههای علمی و دینی صاحب خویش با یکدیگر تفاوت دارد.
هشتم: نمایان شدن صفحات روشنی از جهاد بسیاری از بزرگان و مجاهدان مسلمان
در واقع بیشتر کسانی که به این رویداد پرداختهاند، تنها تلاشها و زحمات صلاح الدین ایوبی رحمة الله علیه را ذکر میکنند. هر چند که این بزرگوار یکی از بزرگترین مجاهدان تاریخ اسلام و مسلمانان است، اما در داستان صلیبیها تنها وی پرچمدار جهاد نبوده، بلکه بزرگان دیگری هم قبل از این بزرگوار و در زمان او بودهاند. اما با این وجود بیشتر مسلمانان چیزی از آنان نشنیدهاند و آنان را نمیشناسند. اگر غیر از این است، پس آیا کسی مودود را میشناسد؟! یا کیست که بداند سقمان بن آرتق که بوده؟! و یا کیست که آق سنقر را بشناسد؟! و دیگر بزرگان مجاهد را؟ و یا اینکه چه کسی از جزئیات زندگانی نامآورانی همچون عماد الدین زنکی، نورالدین محمود و نجم الدین ایوب و دیگر قهرمانان اسلام، چیزی میداند؟!
پس این مطالعه برایمان ثابت میکند که تلاش و جهادی که موجب آزادسازی سرزمینهای مسلمان گردید، جهاد همهٔ امت بوده نه فقط تلاش و جهاد تعدادی انگشتشمار از قهرمانان. دیگر اینکه در تاریخمان، پرهیزکارانی بیریا و ناشناس هم هستند که نمیتوان وجود چنین اشخاصی را حتی تخیل کرد، و این امت همچنان و همیشه، تا روز قیامت از آفات در سلامت بوده و خواهد بود.
نهم: بیان نقش علما و دانشمندان در آزادسازی سرزمینهای مسلمانان از دست صلیبیها
همچنین بسیاری از تحللیلگران از بیان نقش علما و دانشمندان در این میدان غافل ماندهاند و حرف و حدیثی در میان نیست مگر از فرماندهان و جنگجویان، و به غیر از جزئیات نبردهای نظامی به ابعاد دیگر این رو در رویی پرداخته نشده است، و این امری است که با طبیعت اشیاء و اصول تغییر وتحول پذیری این امت مغایرت دارد. امتی که ارتباطی بسیار محکم و پیوسته با قضیهٔ "بازگشت به سوی الله" و پیاده کردن شریعت در زندگی و حریص بودن در امور حلال و رد کردن منکرات و حرام، دارد، و این مجالی است که علما و دانشمندان مخلص اسلامی در آن ایفای نقش میکنند که تعدادشان هم در داستان جنگهای صلیبی کم نیست. ولی متاسفانه بجز تعدادی بسیار، بسیار اندک از تحللیلگران، کسی بر روی موجودیت آنها تمرکز نداشته، که البته در همین مقدار اندک هم نقش این علما در داستان مشخص و مفهوم نیست یا تمرکزی روی نقش آنها صورت نگرفته است، بطوری که سهم آنها در خارج شدن امت از آن بحران مشخص نیست و معلوم نیست که در این امر مهم چه اقداماتی انجام داده و از چه روشهایی استفاده نمودهاند.
دهم: آثار بجای مانده از جنگهای صلیبی، نه تنها محدودیت زمانی نداشته بلکه تا امروزه نیز امتداد یافته است
ما جنگهای صلیبی را مورد مطالعه قرار میدهیم، زیرا آثاری بسیار و سنگین از خود بجای گذاشته، که این آثار، به آن دویست سالی که این جنگ در آن رخ داده ختم نمیشود؛ بلکه تا سالهای متمادی پس از آن هم ادامه داشته. البته بحث چند یا چندین دهه نیست بلکه صحبت از قرنهایی متمادی در میان است؛ یا به زبانی ساده تر بگوییم: تا زمان حاضر.
در واقع ما تا همین لحظه نیز هنوز از آثار بجای مانده از این جنگهای تلخ، رنج میبریم. چه بسا یکی از بارزترین آثار این جنگ که مستقیما با وقوع جنگ پدیدار و پس از آن نیز تا به حال بجای مانده، توقف پیشرفت تمدن بزرگ و عظیم اسلامی است که در آن زمان به اوج خود رسیده بود. تمدنی که آثار و مظاهرش از هر گوشه و کناری هویدا بود؛ تا هنگامی که صلیبیها آمدند و تمام نیرو و توان و تلاش امت اسلامی را مشغول جنگ ساختند. جنگی که نهایتا پیکرهٔ امت اسلامی را از نیرو و توان خالی کرد و خشکاند و همهٔ آنچه را که امت اسلامی رشته بود پنبه کرد و از هم پاشاند، و حرکت جاودانهای که امت اسلامی، قرنهای پی در پی، پرچمدارش بود به یکباره متوقف شد.
اما همهٔ این ماجرا تنها یک روی سکه بود. و روی دوم سکه از این قرار بود که پس از به پایان رسیدن جنگهای وحشیگرانهٔ صلیبی؛ آنها میراث علمی هنگفت مسلمانان را از سرزمینهای مسلمان به یغما بردند؛ به ویژه از اندلس و سیسیل و ناحیههایی از سرزمین شام و پس از آن با شور و شوق و با اهتمام، شروع به ترجمهٔ آنها کردند و به مطالعه و پیاده سازی آنها مشغول شدند. بی هیچ شکی این واقعه نقطهٔ پایه و اساس شکل گیری تمدن اروپایی که از قرن 15 به بعد آغاز شد و ادامه یافت، را تشکیل میدهد.
پس همانطور که میبینیم این تغییری اساسی و محوری در مسیر زندگی نوع بشر است. تغییری که امتی را از پیشرفت و ترقی، به عقب ماندگی و رکود، و امتی دیگر را از قعر به قله سوق میدهد. بله، درست است که این مسئله تنها عاملی نیست که امت اسلامی را دچار این بحران ساخت، اما شکی در آن نیست که این عامل از مهمترین و اساسیترین عوامل در ایجاد این بحران است.
مقایسه میان انگیزههای فتوحات اسلامی و انگیزههای جنگهای صلیبی
آنچه از آغاز این مقاله تا به اینجا گذشت ما را به اینجا رساند که صحبت و نظری هم بر فتوحات اسلامی و مقایسهٔ آن با جنگهای صلیبی داشته باشیم. میبینیم که چه تفاوت بزرگی میان این دو وجود دارد. چرا که انگیزهها و اسباب و روشها و نتایج حاصله، همگی؛ بطور کامل و اساسی با هم اختلاف دارند.
زیرا انگیزهٔ اسلامی، برداشتن ظلم و ستم از شانهٔ ملتها و آشنا کردن آنان با اسلام، بدور از هرگونه زور و اجبار بود، و حتی در بسیاری از مواقع، دفاعی در مقابل تجاوزات علنی و آشکار قدرتهای گوناگون مستقر در اطراف مسلمانان بود.
همچنین که روشها و ابزار جنگی مسلمانان نیز در نهایت نرمی بود. چه بسا میتوانیم بگوییم: این تنها امت اسلامی بود که معنای واقعی اخلاق در جنگ را درک و پیاده کرد، و مهمترین چیزی که مسلمانان را در نبرد، از دیگران متمایز میکند، اجتناب کامل آنها از آزار و اذیت غیر نظامیان و خوش رفتاری با اسیران و همچنین برخوردی شرافتمندانه با فرماندهان دشمن، در هنگام پیروزی و چیرهگی بر آنها بود.
نتایج حاصله از جنگهای اسلامی هم با نتایج حاصله از دیگر جنگها بسیار متفاوت بود؛ در حالی که دیگران، مهمترین کارهایشان در جنگ؛ نابود کردن تمدن و متوقف کردن مسیر زندگی بشریت بود، مسلمانان انتشار علم و فضیلت و یاری ملتها در رسیدن به ارزشها و اخلاقیات والا و پیشرفت را سرلوحهٔ کار خود قرار داده بودند.
چه خوب است که هر انسان با انصاف نگاهی به اندلس قبل از اسلام و بعد از اسلام داشته باشد...
یا به مصر پیش از اسلام و بعد از اسلام...
یا به مغرب قبل از اسلام و بعد از اسلام...
یا به بخارا و سمرقند و شهرهای سرزمین شام و یمن و دیگر نقاط، پیش از اسلام و پس از اسلام...
در واقع جنگها و فتوحات مسلمانان عبارت بود از انتقال و ارمغان همه جانبهٔ تمدن بشری... چیزی که به هیچ وجه نه در جنگهای صلیبی و نه در دیگر جنگهایی که بر دینی صحیح و اخلاقیاتی درست تکیه نداشتهاند، ندیدهایم.
ترجمه: ابو عبدالله مدنی ـ منبع اصلی به زبان عربی: سایت قصة الإسلام اختصاصی عصر اسلام IslamAge.com
[1] نورمان كانتور: التاريخ الوسيط: قصة حضارة - البداية والنهاية 2/391، 392.
[2] مسلم: كتاب الفتن وأشراط الساعة، باب في فتح قسطنطينية (2897)، والحاكم (8486)، وابن حبان (6813). |