تاریخ چاپ :

2024 Jul 27

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

آن‌ها ارزش تاریخ را می‌دانند

دکتر عبدالعظیم الدیب

در ماه سبتامبر 1982 میلادی خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها و دیگر رسانه‌ها خبر از اختلاف عمیق میان دو کشور چین و ژاپن دادند. چین تهدید کرده بود همهٔ روابط اقتصادی و پیمان‌های همکاری دوجانبه و روابط دیپلماتیک میان دو کشور را که به اوج خود رسیده بود قطع خواهد کرد! اما چه رازی در پس پردهٔ این بحران نهفته بود؟

سبب این بحران اختلاف بر سر چند خط در کتاب‌های تاریخ مدارس ژاپن بود که چین دانسته بود ژاپنی‌ها پیش از آغاز سال تحصیلی جدید آن را تغییر داده‌اند. اما کتاب‌های مدرسه‌ای ژاپن چه ربطی به چین دارد؟

این قضیه داستانی دارد؛ در ماه آگست سال 1945 میلادی ژاپن توسط ایالات متحده با بمب هسته‌ای مورد حمله قرار گرفت؛ شهرهای هیروشیما و ناکازاکی تقریبا از بین رفتند. اینچنین جنگ دوم جهانی پایان یافت و ژاپن تسلیم شد.

هنگامی که ژنرال «داگلاس مک آرتور» فرماندهٔ نیروهای پیروز ایالات متحده بر ژاپن مسلط شد چیزی که او را به خود مشغول ساخته بود این بود که چگونه از این مطمئن شود که باری دیگر غول نظامی ژاپن به پا نخواهد خواست؟ او فرصت را از دست نداد و فوراً گروهی از کارشناسان تربیتی آمریکایی را به ژاپن آورد. مک آرتور از این گروه که از 27 کارشناس بزرگ آمریکایی تشکیل شده بود خواست نقشه‌ای تربیتی و برنامهٔ درسی خاصی طرح کنند که شخصیت ژاپنی را از هم پاشیده و روحیهٔ مبارزه‌جویی وی را از بین ببرد تا نیروی نظامی ژاپن باری دیگر به پا نخیزد.

ژنرال مک آرتور ژاپنی‌ها را مجبور کرد همه چیز را تغییر دهند؛ بزرگداشت امپراطور، تقدیس پیشینیان، قانون اساسی... و کتاب‌های تاریخ، به طوری که در کتاب‌های تاریخی که در مدارس ژاپن تدریس می‌شود چنین آمده است که ژنرال توجو، فرمانده ژاپنی و گروه او عده‌ای دیکتاتور و استعمارگر و جنایت‌کار بیش نبودند.

اما این‌ها در واقع کسانی بودند که در دوران اوج قدرت ژاپن یعنی در دورانی که سلطهٔ خود را بر منچوری و کره بسط داده و حتی نصف سرزمین چین را اشغال کرده بود، ارتش ژاپن را رهبری می‌کردند. ارتشی که نیروی دریایی آمریکا را در بندر «پرل هاربر» نابود کرده و به تنهایی سه ماه پس از سقوط آلمان جنگ را ادامه داد و تنها پس از هجوم هسته‌ای ایالات متحده تسلیم گردید.

آن‌ها ژاپنی‌ها را مجبور کردند این تاریخ را بد دانسته و فرماندهان آن را با بدترین صفات یاد کنند تا آنکه نسل‌هایی به وجود بیاید که این تلخی را چشیده و از فرماندهی و نظامی‌گری عاجز بمانند و «وای بر شکست‌خورده از پیروز».

هنگامی که ژاپن خواست این چند خط را از کتاب‌های مدرسه‌ای خود حذف کند چین برافروخت تا جایی ژاپنی‌ها مجبور شدند سر به زیر آورده و اطاعت امر کنند! نخست وزیر وقت ژاپن «سوزوکی» سعی کرد در کنفرانس مطبوعاتی از زیر مسئولیت شانه خالی کند و گفت: «این مساله را مولفان این کتاب‌ها به وجود آورده‌اند» و برای حل موضوع نمایندگانی به چین فرستاد.

موضوع این بحران و سبب اختلاف دو طرف برای ما مهم نیست؛ چیزی که برای ما اهمیت دارد اشاره به دو مسالهٔ بسیار خطیر و اساسی است:

نخست: درک ارزش تاریخ و اثر آن در ساختن نسل‌ها و خط دهی به ملت‌ها است. درک این حقیقت از جانب هر دو طرف (چین و ژاپن) نمایان است. ژاپن قصد دارد تاریخ خود را تغییر داده و نگاه به آن را تصحیح کند اما چین حاضر به کوتاه آمدن در این مورد نیست و اینگونه دو غول رو در روی هم قرار گرفتند.

دومین مساله‌ای که شایسته است به آن اشاره کنیم حساسیت و شدت توجه هر دو کشور مخصوصا چین است. چینی‌ها چطور دانستند ژاپن که در حال آماده سازی برای سال تحصیلی جدید است چند خط از کتاب‌های خود را تغییر داده است؟؟ چین چگونه متوجه چنین چیزی شد در حالی که کتاب‌ها هنوز از چاپخانه بیرون نیامده بود؟ آیا چین تحت نظر قرار دادن کتاب‌های مدرسه‌ای را نیز جزو وظایف سازمان اطلاعات خود قرار داده است؟ سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی معمولا وظیفه‌شان کنترل اسلحه و ارتش‌ها و نیروگاه‌های هسته‌ای و صنایع استراتژیک و آماده‌سازی‌های جنگی دیگران است. آیا چینی‌ها این وظیفه را نیز به وظایف سازمان‌های اطلاعاتی خود افزوده‌اند؟

فکر می‌کنم این چیزی است که رخ داد و سازمان اطلاعات چینی‌ها با این کار از چارچوب وظایف خود خارج نشده است. این سازمان همچنان یک سازمان اطلاعات است که نیروی دشمن و قدرت جنگی وی را تحت نظر قرار می‌دهد و این کتاب‌های مدرسه‌ای است که مردان را ساخته و انسان را شکل می‌دهد؛ انسانی که محرک نخست و انجام دهندهٔ واقعی در هر نبرد است و بدون انسان، هیچ اسلحه‌ای هرچند قدرتمند و کارآمد فایده‌ای نخواهد داشت.

همینطور شایسته است بیداری ژاپنی‌ها را از یاد نبریم. آن‌ها چنین چیزی را فراموش نکرده و به خواب نرفته‌اند و می‌دانند که سطر‌هایی از کتاب‌های درسی آن‌ها که به زور به آن‌ها تحمیل شده باید تغییر کند و خواستند از فرصت روابط خوب میان آن‌ها و دشمن قدیمی‌شان استفاده کنند و گمان بردند که شاید چینی‌ها موضوع را از یاد برده‌اند اما آن چیزی شد که رخ داد.

این ارزش واقعی تاریخ است!!

در کتاب‌های تاریخ اکثر کشورهای آفریقایی دربارهٔ بازرگانان بردهٔ عرب و بازارهایی که بردگان را به کشورهای عربی صادر می‌کردند سخن به میان آمده است اما ممکن است در برخی از همین کتاب‌ها حتی یک خط دربارهٔ به بردگی کشاندن آفریقایی‌ها توسط اروپائیان و شکار آن‌ها از شهرها و روستاهایشان با زشت‌ترین روش‌های فریب و نیرنگ و صادر کردن آنان به آمریکا به بدترین و بی‌رحمانه‌ترین روش‌ها، نیامده باشد.

آیا کسی از ما متوجه این اهمیت می‌شود؟

منبع: الشبکة الإسلامیة

ترجمه: عبدالله .م

عصر اسلام

IslamAge.com