سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 تير 1404 07/01/1447 2025 Jul 03

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7769040
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 99   تعداد بازدید: 5114 تاریخ اضافه:

اشاره‌ي آيات قرآن به خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در برخي از آيات قرآن به اين نكته اشاره شده كه ابوبكر صديق رضی الله عنه  سزاوارترين و شايسته‌ترين فرد اين امت براي خلافت و جانشيني رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم است. آيات زير از اين دست مي‌باشد:

«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ » (فاتحه:6و7)

يعني: «ما را به راه راست راهنمايي فرما؛ راه كساني كه به ايشان نعمت داده‌اي، نه راه آنان كه بر ايشان خشم گرفته‌اي و نه راه گمراهان.»

 

توضيح: در اين آيه خداوند متعال، به بندگانش آموزش مي‌دهد كه از او بخواهند تا آنان را به راه راست، يعني راه كساني كه به آنان نعمت داده، راهنمايي كند؛ خداوند متعال، در آيه‌ي 69 سوره‌ي نساء، چهار دسته را نام مي‌برد كه به ايشان نعمت داده است؛ يكي از اين گروه‌ها، صديقين مي‌باشند. رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نيز ابوبكر صديق رضی الله عنه  را از جرگه‌ي صديقين معرفي كرده‌ و بلكه بر او لقب صديق نهاده‌اند. بنابراين ابوبكر رضی الله عنه  يكي از صديقين است و البته جلودارتر از همه؛ وقتي ابوبكر صديق رضی الله عنه  يكي از كساني باشد كه راهشان، همان راه راست و مستقيم است، كدامين عاقل در اين‌كه ابوبكر رضی الله عنه  سزاوارترين شخص امت براي جانشيني رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم مي‌باشد، شك مي‌كند؟( عقيدة اهل السنة و الجماعة في الصحابة از ناصر حسن الشيخ (2/532))

 محمد بن عمر رازي رحمه الله مي‌گويد: «اين آيات سوره‌ي فاتحه، بر خلافت ابوبكر رضی الله عنه  دلالت مي‌كند؛ چراكه راه راست در اين آيات، راه كساني تعريف مي‌شود كه خداوند، به آنان نعمت داده است و خداوند متعال، در آيات ديگر (69 سوره‌ي نساء) بيان مي‌كند كه آنان، عبارتند از: انبياء، صديقين، شهدا و صالحين. بدون شك ابوبكر رضی الله عنه  در رأس صديقين قرار دارد و به عبارتي مفهوم آيات سوره‌ي فاتحه از اين قرار است كه خداي متعال به ما دستور مي‌دهد از او هدايتي را درخواست كنيم كه ابوبكر صديق رضی الله عنه  و ساير صديقين بر آن بوده‌اند. اگر ابوبكر رضی الله عنه  شخص گمراهي بود، اصلاً اقتدا به او درست نبود؛ بنا بر آن‌چه آورديم، اين آيه، دليلي بر خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه  مي‌باشد.( تفسير رازي (1/260))

محمد امين شنقيطي مي‌گويد: «از اين آيه، درستي خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه  برداشت مي‌شود؛ چراكه ابوبكر رضی الله عنه  در جرگه‌ي كساني قرار دارد كه خداوند متعال، در سوره‌ي فاتحه به ما ياد مي‌دهد كه از او هدايت و ره‌يابي به راه كساني را بخواهيم كه راهشان، راست و مستقيم است. خداوند، اين نعمت‌يافتگان را معرفي نموده و صديقين را از جمله‌ي آنان برشمرده است. قطعاً ابوبكر رضی الله عنه  از جرگه‌ي صديقين است و از اين‌رو در جمع كساني مي‌گنجد كه خداوند متعال، به آنان نعمت داده و به ما امر فرموده تا از خداي مهربان بخواهيم كه ما را به راه چنين كساني راهنمايي كند. لذا هيچ ترديدي به‌جا نمي‌ماند كه ابوبكر صديق رضی الله عنه  بر راه راست بوده و خلافتش نيز حق مي‌باشد.»

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ » (مائده:54)

يعني: «اي اهل ايمان! هر كس از شما از دين خود برگردد (و مرتد شود)، خداوند (به جاي ايشان و براي جنگ با اين‌ها) كساني را خواهد آورد كه ايشان را دوست دارد و آن‌ها هم خدا را دوست دارند؛ (اين‌ها) نسبت به مؤمنان نرم و فروتن هستند و در برابر كافران سخت و نيرومند؛ در راه خدا جهاد مي‌كنند و از سرزنش هيچ سرزنش‌كننده‌اي نمي‌هراسند. اين فضل خدا است (كه به كسي، چنين ويژگي‌هايي بدهد و) خداوند، آن را به هر كس كه بخواهد، عطا مي‌كند و خداوند، آگاه است و داراي فضل فراوان.»

ويژگي‌هايي كه در اين آيه بيان شد، بر ابوبكر صديق رضی الله عنه  و كساني كه او را در جنگ با مرتدان و از دين‌برگشته‌ها همراهي نمودند، منطبق مي‌گردد. خداوند متعال، در اين آيه، ابوبكر رضی الله عنه  و لشكريان مسلماني را كه روياروي مرتدين ايستادند، به كامل‌ترين و برترين ويژگي‌ها ستوده است. اين آيه از آن جهت دليلي بر خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه  است كه: «خداوند عليم مي‌دانست كه عده‌اي، پس از وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم از دين بر مي‌گردند؛ خداوند متعال نيز وعده داد كه در چنان زماني، كساني را روياروي مرتدين قرار مي‌دهد كه در مقابل مؤمنان، فروتن و در برابر كافران، سخت و نيرومند هستند؛ در راه خدا جهاد مي‌كنند و از هيچ سرزنشي باك ندارند. پس از وفات رسول اكرم صلی الله علیه وسلم اين حادثه به وقوع پيوست و عده‌اي از دين برگشتند؛ خداوند متعال، نيز وعده‌اش را تحقق بخشيد و ابوبكر صديق رضی الله عنه  را براي جهاد با مرتدين بلند كرد و به صحابه رضی الله عنهم  توفيق داد تا ابوبكر رضی الله عنه  را در انجام اين مهم همراهي نمايند. ابوبكر رضی الله عنه  در انجام اين وظيفه از هيچ سرزنشي نهراسيد و بدين‌گونه حق، پيروز شد و وعده‌ي الهي درباره‌ي جهاد بندگان برگزيده‌اش با مرتدين به حقيقت پيوست و دليل و حجتي براي جهانيان در مورد درستي خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه  شد.»( الإعتقاد از بيهقي، ص173و174)

 

« إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »(توبه:40)

يعني: «اگر پيامبر را ياري نكنيد، (بدانيد كه) خدا (ياريش مي‌كند، آن‌گونه كه پيش از اين) او را ياري كرد؛ آن هنگام كه كافران، او را (از مكه) بيرون كردند در حالي كه يكي از دو نفر بود (و ابوبكر را به همراهش داشت. هنگامي كه آن دو (پيامبر و ابوبكر) در غار بودند، (ابوبكر از اين نگران بود كه گزندي از سوي كفار به پيامبر برسد؛ به همين سبب) پيامبر، (او را اطمينان خاطر داد و) در آن هنگام خطاب به رفيق دل‌سوزش گفت: غم مخور كه خدا با ما است. خداوند، آرامش خود را بر او فرو فرستاد (و ابوبكر در پرتو الطاف الهي، آرام گرفت و خداوند) پيامبر را با سپاهياني ياري داد كه شما آنان را نمي‌ديديد و سخن كافران (و توطئه‌ي آنان را درباره‌ي قتل پيامبر) فرو كشيد و كلمه‌ي الله پيوسته بالا است (و نور توحيد، هميشه بر كفر چيره مي‌باشد) و خداوند، با عزت و حكيم است.»

ابوعبدالله قرطبي مي‌گويد: اين آيه، بر اين دلالت دارد كه ابوبكر رضی الله عنه  جانشين رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم است؛ چراكه خليفه و جانشين به كسي اطلاق مي‌شود كه در جايگاه دوم و پس از زمام‌دار پيشين قرار مي‌گيرد. از ابوالعباس احمد بن عمر چنين شنيده‌ام كه: «ابوبكر رضی الله عنه  از آن جهت كه پس از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در جايگاه زمام‌داري امت قرار گرفته، سزاوار اين است كه ثاني‌اثنين ناميده شود؛ زيرا رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نخستين كسي بودند كه راهبري امت را بر دوش كشيدند و ابوبكر رضی الله عنه  دومين نفر پس از آن حضرت در عهده‌داري اين مسؤوليت محسوب مي‌گردد. هنگامي كه برخي از قبايل عرب، مرتد شدند، ابوبكر رضی الله عنه  مردم را به اسلام فراخواند و با كساني كه به اسلام پشت كردند، جنگيد و در واقع رويه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم را در دعوت به اسلام و جهاد با كافران در پيش گرفت و به همين خاطر نيز شايسته و سزاوار اين شد كه درباره‌اش گفته شود: ثاني اثنين».( تفسير قرطبي (8/147و148))

« وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» (توبه:100)

يعني: «پيشگامان نخستين مهاجران و انصار و كساني كه به نيكي روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبي پيمودند، خداوند از آنان راضي است و اين‌ها نيز از خدا خشنودند و خداوند براي آنان بهشت را آماده كرده كه در زير (درختان و كاخ‌هاي) آن، نهرها جاري است و ايشان در آن جاودان مي‌مانند؛ اين، رستگاري بزرگي است.»

اين آيه نيز بر شايستگي ابوبكر رضی الله عنه  و حقانيت خلافت وي دلالت مي‌كند؛ چراكه هجرت، عملي است كه بر نفس سنگين تمام مي‌شود و بر خلاف ميل انسان مي‌باشد. لذا هر كس كه براي انجام چنين تكليف مهمي پيش‌قدم شود، الگوي ديگران قرار مي‌گيرد. پيش‌دستي در هجرت، سبب دل‌گرمي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و از ميان رفتن پريشاني آن حضرت بود. همين‌طور پيشگامي در نصرت و ياري نيز مايه‌ي غمگساري رسول خدا صلی الله علیه وسلم بود. بدون ترديد كساني كه كمر به ياري و خدمت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بستند، به افتخار بزرگي نايل شدند. ابوبكر صديق رضی الله عنه  از آن دست مردماني است كه براي هجرت پيشگام شدند و در هر جا و مكاني آستين همت به خدمت رسول اكرم صلی الله علیه وسلم بالا زدند؛ بنابراين پيشگامي ابوبكر رضی الله عنه  در هجرت و همراهي وي با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم او را در رتبه‌اي از اين افتخار قرار داد كه نصيب هيچ كس ديگري نشد. بر همين اساس ابوبكر رضی الله عنه  از خدا خشنود گشت و خداوند متعال نيز از او اعلان رضايت نمود و قطعاً خشنودي خداوند، برترين و بالاترين فضل و دهشي است كه نصيب بنده مي‌گردد. بي‌گمان اين آيه از مهم‌ترين دلايل فضيلت ابوبكر و عمر رضي الله عنهما و درستي خلافت آن دو بزرگوار مي‌باشد. تفسر رازي (16/168و169)

 

5 ـ « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ »(نور:55)

يعني: «خداوند، به كساني از شما كه ايمان آورده‌ و كارهاي شايسته انجام داده‌اند، وعده مي‌دهد كه آنان را حتماً در زمين خليفه و جانشين سازد (و به رياست برساند) آن‌گونه كه پيشينيان ايشان را به مقام خلافت رسانيد؛ هم‌چنين دينشان را كه برايشان مي‌پسندد، قطعاً (در زمين) پابرجا و قدرتمند مي‌سازد و ترس و هراس اين‌ها را به امنيت و آرامش تبديل مي‌كند (تا بدون دلهره و دغدغه) مرا پرستش كنند و كسي را شريك و انبازم قرار ندهند. پس از اين، كساني كه كافر شوند، آنان، فاسقانِ (حقيقي) هستند (و از دايره‌ي اسلام، بيرون مي‌باشند).»

اين آيه، بر خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه  و سه خليفه‌ي ديگر منطبق مي‌گردد. پذيرش اين نكته كه ويژگي‌هاي بيان شده در اين آيه با خلافت خلفاي راشدين (ابوبكر، عمر، عثمان و علي رضی الله عنهم) منطبق و برابر مي‌گردد، دليل حقانيت و شايستگي خلافت هر يك از اين بزرگواران است.(تفسير ابن‌كثير (5/121)) يكي از بزرگان سلف، ضمن تلاوت اين آيه گفته است: «حقانيت خلافت ابوبكر و عمر رضي الله عنهما در كتاب خدا بيان شده است.»

 

6 ـ « قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا» (فتح:16)

يعني: «به عرب‌هاي باديه‌نشينِ بازپس‌مانده (از جهاد) بگو: به زودي (براي نبرد) به سوي قومي جنگجو و پرقدرت فراخوانده خواهيد شد؛ با آنان پيكار مي‌كنيد (و دو راه پيش رويشان مي‌نهيد: يا با شما مي‌جنگند و) يا مسلمان مي‌شوند.. اگر فرمان‌برداري كنيد (و به جنگ اين قوم برويد)، خداوند پاداش خوبي به شما خواهد داد و اگر مانند گذشته سربتابيد، خداوند به شما عذاب دردناكي مي‌رساند.»ابوالحسن اشعري مي‌گويد: اين آيه بر درستي خلافت ابوبكر رضی الله عنه  دلالت مي‌كند.

خداوند متعال، در سوره‌ي توبه در مورد كساني كه از همراهي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در جنگ تبوك سر باز زدند، مي‌فرمايد: « فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ » (توبه:83)

يعني: «هرگاه خداوند، تو را (از جنگ تبوك) به نزد گروهي از آنان بازگرداند (كه تو را در اين جنگ، همراهي نكردند) و آنان از تو اجازه خواستند كه در ركاب تو (در نبرد ديگري) خروج كنند، بگو: هرگز با من (براي جهاد) حركت نخواهيد كرد و همراه من با هيچ دشمني نخواهيد جنگيد؛ (چراكه من به شما اجازه‌ي همراهي با خودم را نخواهم داد). زيرا شما نخستين بار (كه به همراهي من در جنگ تبوك امر شديد،) به كناره‌گيري و خانه‌نشيني راضي و خشنود گشتيد؛ پس با خانه‌نشينان (پيرمردها، زنان، كودكان و ناتوانان) بنشينيد.» خداوند متعال، در آيه‌ي 15 سوره‌ي فتح به پيشينه‌ي كساني اشاره مي‌فرمايد كه قبلاً در جهاد شركت نكرده‌اند و با تغيير شرايط مي‌خواهند به قصد دست‌يابي به غنايم، در جنگ شركت كنند؛ فرمان و قانون الهي در آيه‌ي 83 سوره‌ي توبه بيان شده كه چنين كساني نمي‌توانند با مؤمنان در ميدان نبرد همراه شوند. به عبارتي در آيه‌ي 15 سوره‌ي فتح، مفهوم  « لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا» تفسير و پردازش شده است. خداوند متعال، در آيه‌ي 16 سوره‌ي فتح ضمن اشاره به رويارويي قريب‌الوقوع مسلمانان با لشكري قوي و نيرومند، بيان مي‌فرمايد كه اگر هنگام فراخوان عمومي براي جهاد با كفار در آن برهه‌ي زماني همانند گذشته از حضور در ميدان نبرد سربتابيد، به عذاب الهي گرفتار مي‌شويد. مقايسه‌ي آيات سوره‌ي فتح و توبه، اين موضوع را روشن مي‌سازد كه بنا بر آن‌چه در آيه‌ي 16 سوره‌ي فتح بيان شده، شخصي كه در زمان رويارويي مسلمانان با كفار قوي و نيرومند، مردم را به بسيج عمومي بر ضد كافران فرا مي‌خواند، كسي غير از رسول اكرم صلی الله علیه وسلم است؛ چراكه خداوند در آيه‌ي 83 سوره‌ي توبه و هم‌چنين در آيه‌ي 15 سوره‌ي فتح، قانوني تعيين مي‌فرمايد كه بر اساس آن كساني كه در گذشته از همراهي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در جهاد سرتافته‌اند، هيچ‌گاه نمي‌توانند در ركاب پيامبر صلی الله علیه وسلم و همراه وي به جهاد بروند. لذا فراخواني كه در آيه‌ي 16 سوره‌ي فتح بيان شده، از سوي كسي غير از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم مي‌باشد و او، كسي جز ابوبكر رضی الله عنه  نيست كه پس از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم همگان را به بسيجي عمومي بر ضد مسيلمه‌ي كذاب يا فارس و روم فرا خواند. مجاهد و حسن بصري رحمهما الله بر اين باورند كه منظور از كفار قوي و نيرومند در آيه‌ي 16 سوره‌ي فتح، فارس و روم مي‌باشند؛ بنا به روايتي ابن‌عباس رضي الله عنهما نيز همين نظر را داشته و به روايت ديگر، ابن‌عباس رضی الله عنه  بر اين باور بوده كه منظور، بنوحنيفه (قوم مسيلمه‌ي كذاب) و رويارويي مسلمانان با آن‌ها در روز يمامه مي‌باشد. در هر صورت اين آيه، بر حقانيت خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه  دلالت مي‌كند؛ چراكه ابوبكر رضی الله عنه  در دوران خلافتش مسلمانان را بر ضد مسيلمه و بنوحنيفه (اهل يمامه) بسيج نمود و از ديگر سو مسلمانان را به جنگ با فارس و روم نيز فراخواند. البته جنگ مسلمانان با فارس و روم در دوران عمر فاروق رضی الله عنه  با پيروزي اسلام به نتيجه رسيد و از آن‌جا كه آغاز نبرد با فارس و روم در زمان ابوبكر رضی الله عنه  بوده، اين آيه، بيان‌گر خلافت ابوبكر رضی الله عنه  است؛ اگر برداشت ما از اين آيه، خلافت عمر رضی الله عنه  باشد، باز هم حقانيت خلافت ابوبكر رضی الله عنه  از اين آيه ثابت مي‌شود؛ زيرا ابوبكر رضی الله عنه ، عمر رضی الله عنه  را به صلاح‌ديد خود به عنوان خليفه پيشنهاد كرد و پيشنهادش، مورد قبول شورا و اجماع صحابه واقع شد. اين آيه، بر درستي خلافت ابوبكر و عمر رضي الله عنهما دلالت مي‌كند. بدون ترديد از آن‌جا كه درستي خلافت ابوبكر رضی الله عنه  پس از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم ثابت شد، اين نكته نيز روشن مي‌گردد كه ابوبكر رضی الله عنه  از همه‌ي مسلمانان افضل و برتر مي‌باشد.

« لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ » (حشر:8)

يعني: «غنايم، از آنِ مهاجريني است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شده‌اند؛ آن كساني كه فضل و رضاي خدا را مي‌جويند و (دين) خدا و پيامبرش را ياري مي‌رسانند. آنان، راستان (و مؤمنان راستين) هستند.»

خداوند متعال، در اين آيه، مهاجرين را صادقان و مؤمنان راستين ناميده است؛ قطعاً كسي كه از سوي خداوند، صادق ناميده شود، در ورطه‌ي دروغ نمي‌افتد و كنش و رويه‌ي صادقانه‌اش، تداوم مي‌يابد. چراكه خداوند از آينده‌ي هر كسي آگاه است و به صداقت كسي گواهي مي‌دهد كه بر راستي و صدقش، دوام مي‌ورزد. ابوبكر رضی الله عنه  از جرگه‌ي مهاجران است؛ بنابراين جانشين رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم ، به گواهي قرآن، مؤمني صادق و راستين است. لذا اين آيه، بيان‌گر صداقت و راستي ابوبكر رضی الله عنه  و درستي خلافت وي مي‌باشد.

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان