سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

15 تير 1404 10/01/1447 2025 Jul 06

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7773586
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 72   تعداد بازدید: 3236 تاریخ اضافه: 2010-03-24

فتوحات ابوبكر صديق رضی الله عنه در عراق

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هم‌‌زمان با پايان سركوب مرتدها و برقراري امنيت و آرامش در شبه‌جزيره‌ي عرب، ابوبكر صديق رضی الله عنه بنا بر رهنمود‌هاي رسول اكرم صلی الله علیه وسلم به فكر گسترش قلمرو اسلام افتاد و براي اين منظور، دو لشكر را براي فتح عراق گسيل كرد:

الف) لشكري به فرماندهي خالد بن وليد رضی الله عنه براي فتح عراق اعزام كرد. خالد رضی الله عنه در يمامه بود كه ابوبكر صديق رضی الله عنه براي فتح عراق به او نامه نوشت و دستورش داد از جنوب غربي، آغاز كند: خليفه در فرمانش به خالد رضی الله عنه چنين نوشت: «راه عراق را در پيش بگير تا به عراق برسي و از فرج‌الهند ـ كه همان ابله است ـ آغاز كن.»

ابوبكر صديق رضی الله عنه به خالد رضی الله عنه دستور داد تا با مردم به مهرباني برخورد كند و آنان را به اسلام دعوت دهد؛ اگر نپذيرفتند، از آن‌ها جزيه بگيرد و اگر از پرداخت جزيه نيز امتناع كردند، با آنان بجنگد. فرمان ديگر ابوبكر رضی الله عنه به خالد رضی الله عنه اين بود كه كسي را به زور با خود همراه نكند و از كساني كه پيشينه‌ي ارتداد دارند، كار نگيرد و از مسلماناني كه در مسير حركتش قرار دارند، بخواهد كه داوطلبانه و به ميل خود او را همراهي كنند. ابوبكر رضی الله عنه براي پشتيباني از خالد رضی الله عنه سپاهياني را فراهم كرد و آنان را به كمك خالد رضی الله عنه فرستاد.( نگاه كنيد به: البداية و النهاية (6/347))

 

ب) دومين لشكري كه ابوبكر رضی الله عنه براي فتح عراق گسيل كرد، لشكري به فرماندهي عياض بن غنم رضی الله عنه بود. عياض رضی الله عنه در ميانه‌ي راه نباج و حجاز بود كه نامه‌ي ابوبكر صديق رضی الله عنه را دريافت كرد و فرمان يافت تا از شمال شرقي به عراق برود و از ناحيه‌ي مصيخ آغاز كند. ابوبكر صديق رضی الله عنه به عياض رضی الله عنه دستور داد: «به سوي مصيخ برو و از آن‌جا آغاز كن و سپس از بالاي عراق به آن وارد شو تا به خالد برسي.» ابوبكر رضی الله عنه در فرمانش به عياض رضی الله عنه افزود: «به هر كس كه خواهان بازگشت مي‌باشد، اجازه بده بازگردد. كسي را به همراهي خود مجبور نكنيد؛ هر كس كه دوست دارد، با شما بيايد و هر كه مي‌خواهد، بازگردد.»( الفن العسكري الإسلامي، نوشته‌ي دكتر ياسين سويد، ص83؛ تاريخ طبري (4/162))

 ابوبكر رضی الله عنه در نامه‌اي به خالد و عياض دستور داد كه به سوي حيره بشتابند و هر كس كه زودتر به حيره برسد، فرمانده است: «زماني كه در حيره گرد هم آمديد، هر يك از شما كه زودتر به حيره رسيده بود، امير آن يكي است. در حيره كه با هم شديد و ديده‌بان‌هاي پارسيان را در هم شكستيد و مطمئن شديد كه مسلمانان از پشت سرشان غافل‌گير نمي‌شوند، يكي از شما در حيره براي پشتيباني از همكارش و ديگر مسلمانان بماند و ديگري، بر شهرهايي كه دشمنان خدا و دشمنان خودتان از پارسيان در آن، قدرت و جا گرفته‌اند، شبيخون بزند.»( تاريخ طبري (4/163))

 

مثني بن حارثه، پيش ابوبكر رضی الله عنه رفت و ايشان را براي جنگ با ايراني‌ها تشويق كرد. وي، به ابوبكر صديق رضی الله عنه گفت: «مرا فرمانده‌ي قوم خودم قرار بده.» ابوبكر صديق رضی الله عنه نيز پذيرفت. مثني رضی الله عنه بازگشت و جهاد عراق را آغاز نمود. پس از مدتي برادرش مسعود بن حارثه را پيش ابوبكر فرستاد و نيروي كمكي خواست. ابوبكر صديق رضی الله عنه براي مثني رضی الله عنه نامه‌اي نوشت و با مسعود فرستاد؛ در بخشي از اين نامه آمده بود: «من، خالد بن وليد رضی الله عنه را به سوي تو فرستادم تا در عراق، به همراه آن دسته از اقوامت كه با تو هستند، به استقبالش بروي (و از او فرمان ببري)؛ دستيارش باش و او را كمك نما؛ با نظرانش مخالفت نكن و از فرمانش سر نتاب كه او از كساني است كه خداي متعال، در كتابش آنان را ستوده و فرموده است:  

« مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا »سوره‌ي فتح، آيه‌ي29

یعنی: «محمد، فرستاده‌ي خداست و كساني كه با او هستند، در برابر كافران، شديد و سرسخت و نسبت به يكديگر مهربان و دل‌سوز مي‌باشند و تو، ايشان را (همواره) در ركوع و سجود مي‌بيني»

تا زماني كه خالد با توست، او فرمانده مي‌باشد و وقتي از تو جدا شود، تو همانند گذشته امير خواهي بود.»

شخصي از قوم مثني بن حارثه به نام مذعور بن عدي از لشكر مثني جدا شد و به ابوبكر صديق رضی الله عنه نامه نوشت كه: «من، از طايفه‌ي بني‌عجل هستم و از پيش‌قراولان لشكر و با من، مرداني از طايفه‌ام هستند كه هر يك از آن‌ها بهتر از صد مرد جنگي است؛ من، اين منطقه را خوب مي‌شناسم و تجربه‌ي جنگي نيز دارم؛ بنابراين كار سواد را به من واگذار تا به خواست خدا، امور آن‌جا را (پس از فتح) به دست گيرم.» مثني بن حارثه رضی الله عنه نيز در نامه‌اي، ابوبكر صديق رضی الله عنه را از ماجراي مذعور باخبر كرد و به ابوبكر صديق رضی الله عنه نامه نوشت كه: «من، خليفه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم را از اين باخبر مي‌كنم كه شخصي از قبيله‌ام به نام مذعور بن عدي كه از طايفه‌ي بني‌عجل مي‌باشد، با تعداد اندكي به نزاع و مخالفت با من برخاسته است؛ بنابراين صلاح ديدم كه شما را از اين ماجرا باخبر كنم تا در اين‌باره هر تصميمي كه مي‌خواهيد، بگيريد.»( مجموعة الوثائق السياسية، ص372)

 

ابوبكر صديق رضی الله عنه در پاسخ مذعور بن عدي، چنين نوشت: «نامه‌ات به دستم رسيد و از خواسته‌ات آگاه شدم؛ آري؛ تو همان گونه هستي كه گفته بودي و طايفه‌ات، طايفه‌ي خوبي است. من، براي تو پيشنهاد مي‌كنم كه به خالد بن وليد رضی الله عنه بپيوندي و با او همراه شوي و تا زماني كه او در عراق است، با او باشي و چون از عراق رفت، تو نيز با او عراق را ترك كني.» ابوبكر صديق رضی الله عنه پاسخ مثني بن حارثه رضی الله عنه را اين چنين داد: «آن شخ صلی الله علیه وسلم عجلي به من نامه نوشت و از من چيزهايي درخواست كرد؛ من، نيز پاسخش را نوشتم و به او دستور دادم به خالد رضی الله عنه بپيوندد تا ببينم چه مي‌شود و فرمان من، به تو اين است كه تا خالد بن وليد رضی الله عنه از عراق بيرون نرفته، تو نيز عراق را ترك نكني؛ زماني كه خالد عراق را ترك كرد، تو در جايت بمان كه بيش از اين شايسته و سزاواري.»

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان