سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

13 آذر 1403 01/06/1446 2024 Dec 03

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7337790
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 70   تعداد بازدید: 2567 تاریخ اضافه: 2010-03-24

عدالت و برابري در ميان مردم در حکومت ابوبکر رضی الله عنه

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

ابوبكر صديق رضی الله عنه  در جمع مردم چنين فرمود: «كسي كه درميان شما ضعيف (و حق‌باخته) است، در نزد من قوي خواهد بود تا به خواست خدا حقش را به او بازگردانم و هر كس كه درميان شما قوي است (و حق ديگران خورده) در نزد من ضعيف خواهد بود تا به خواست خدا حق را از او بستانم (و به صاحب حق بازپس دهم).»

يكي از اهداف حكومت اسلامي، ايجاد سيستم و نظامي اسلامي است كه شكل‌گيري جامعه‌ي اسلامي را به دنبال داشته باشد؛ شورا، عدالت، برابري و آزادي از مهم‌ترين ابزار تشكيل نظام اسلامي مطلوب در جهت ايجاد جامعه‌ي اسلامي است كه در نخستين سخنراني ابوبكر صديق رضی الله عنه  در دوران خلافتش، كاملاً هويدا است. نقش شورا در چگونگي گزينش ابوبكر رضی الله عنه  و بيعت با وي مشهود است؛ به مسأله‌ي عدالت نيز در سخنراني وي تصريح مي‌شود. بدون ترديد عدالتي كه در انديشه‌ي ابوبكر رضی الله عنه  بود و از آن سخن گفت، مهم‌ترين ركن جامعه و حكومت اسلامي است؛ زيرا در جامعه‌اي كه جور و ستم حاكم است و عدالت را نمي شناسد، اسلام معنا ندارد.

عدل و دادگري، امري معمولي و داوطلبانه نيست كه به ميل و خواسته‌ي حاكم يا فرمانروا باشد و هرگاه بخواهد، تركش كند؛ بلكه عدالت و دادگستري در‌ميان مردم از نگاه دين، يكي از مهم‌ترين و بزرگ‌ترين وظايف ديني به شمار مي‌آيد و امت بر وجوب آن اجماع كرده‌اند.( نگاه كنيد به: تفسير رازي (10/141) و فقه التمكين في القرآن الكريم ص445)

 

 اين حكم، برگرفته از قرآن و سنت است. يكي از اهدافي كه حكومت اسلامي دنبال مي‌كند، تشكيل جامعه‌اي اسلامي است كه عدالت و برابري بر آن حاكم باشد تا گونه‌هاي مختلف جور و ستم را ريشه‌كن سازد؛ جامعه‌اي كه در فضايي باز، اين امكان را براي همه فراهم آورد تا حقوق و خواسته‌هاي خود را به آسان‌ترين شكل ممكن و بدون هيچ هزينه‌اي مطالبه نمايند؛ جامعه‌اي اسلامي كه تمام عوامل بازدارنده از دست‌يابي به حقوق و خواسته‌هاي شهروندي را از سر راه صاحبان حق بردارد تا همه بتوانند بدون هيچ نگراني و دغدغه‌اي به خواسته‌هاي شرعي خود دست يابند.

اسلام، اين وظيفه را فراروي حكام قرار داده تا درميان مردم به عدل و داد رفتار كنند و بدون توجه به زبان، وطن و جايگاه اجتماعي افراد، رويكرد عادلانه‌اي با ايشان داشته باشند. اسلام، به حاكمان و قاضيان دستور داده تا عدالت را رعايت كنند و درميان مردم به عدل و داد حكم نمايند و اصلاً به اين توجه نكنند كه دادخواه، دوست آنان است يا دشمنشان؛ فقير است يا ثروتمند؛ كارگر است يا كارفرما.( فقه التمكين في القرآن الكريم، ص459)

 خداوندU مي‌فرمايد:

 « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ »(مائده:8)

يعني: «اي اهل ايمان! از كساني باشيد كه در انجام واجبات الهي مي‌كوشند و به عدالت و دادگري گواهي مي‌دهند؛ و بغض و دشمني قومي، شما را بر آن ندارد كه عدالت را رعايت نكنيد؛ (بلكه با دشمنان نيز) عدالت كنيد كه اين عمل به تقوا نزديك‌تر است و از خدا بترسيد كه همانا خداوند، از آن‌چه انجام مي‌دهيد، آگاه است.»

ابوبكر رضی الله عنه  چنان عادل و دادگر بود كه در عدالت، الگوي بي‌نظير و نمونه‌اي است كه دل‌ها را مي‌ربايد و خردها را به شگفت وامي‌دارد. عدالت از نگاه ابوبكر رضی الله عنه  دعوت عملي اسلام بود كه دل‌ها را براي پذيرش ايمان فتح مي‌كرد؛ ابوبكر رضی الله عنه  در بخشش و دهش به مردم، عدالت و برابري را رعايت مي‌كرد و از مردم مي‌خواست تا او را در عدالت و دادگستري ياري دهند؛ ابوبكر رضی الله عنه  به حدي منصف و دادگر بود كه خودش را از ترس الهي در معرض قصا صلی الله علیه وسلم قرار داد: عبدالله بن عمرو رضي الله عنهما مي‌گويد: ابوبكر صديق رضی الله عنه  در روز جمعه‌اي گفت: «فردا براي تقسيم شترهاي زكات جمع شويد و (هنگام تقسيم شترها) كسي بدون اجازه نزد ما نيايد.» زني، افساري به شوهرش داد و گفت: «اين افسار را با خودت ببر؛ شايد به خواست خدا، شتري نصيبمان شود.» شوهر آن زن به مكاني رفت كه شترها را تقسيم مي‌كردند؛ آن‌جا ابوبكر وعمر رضي الله عنهما را ديد كه به ميان شترها رفته‌اند؛ او نيز به نزد ابوبكر وعمر رفت. ابوبكر رضی الله عنه  به آن مرد رو كرد و گفت: «چرا (بدون اجازه) نزد ما آمدي؟» و سپس افسار را از دستش گرفت و با آن، او را زد. ابوبكر رضی الله عنه  پس از تقسيم شترها، آن مرد را صدا زد و افسار را به او داد و از او خواست تا قصا صلی الله علیه وسلم كند. عمر رضی الله عنه  كه نظاره‌گر ماجرا بود، گفت: «به خدا كه او قصا صلی الله علیه وسلم نمي‌كند؛ تو هم اين روش را پياده نكن (كه خليفه مورد قصا صلی الله علیه وسلم قرار گيرد.) » ابوبكر رضی الله عنه  فرمود: «چه كسي مرا از بازخواست الهي در روز قيامت مي‌رهاند؟» عمر رضی الله عنه  پيشنهاد كرد تا ابوبكر رضی الله عنه  آن مرد را راضي كند. بنابراين ابوبكر رضی الله عنه  به غلامش دستور داد تا براي راضي كردن آن مرد، به او شتري با پالان و هم‌چنين بالاپوشي مخملي و پنج دينار بدهد.

اصل برابري و مساواتي كه ابوبكر رضی الله عنه  در خطبه‌اش به آن اشاره كرد، يكي از اصول و زيرساخت‌هاي مورد تأكيد در اسلام براي ايجاد جامعه‌ي اسلامي است؛ اسلام، به حدي بر مساوات و برابري تأكيد كرده كه در اين پهنه بر قوانين جديد عصر حاضر پيشي گرفته است. چنانچه اللهY مي فرمايد: « قَالَتِ الْأَعْرَابُ آَمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ »(حجرات:13)

يعني: «اي مردم! ما، شما را از مرد و زني آفريده‌ايم و شما را تيره تيره و قبيله قبيله قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد. همانا گرامي‌ترين شما در نزد خدا با تقوا‌ترين شما است. بي‌گمان خداوند (از كردار و پندار شما) آگاه و باخبر است.»

همه‌ي مردم اعم از حاكم و شهروند، زن و مرد، عرب و غيرعرب وسفيد و سياه، از نگاه اسلام برابرند؛ اسلام، تمام تفاوت‌هاي جنسي، نژادي، نسبي و طبقه‌اي را بي‌اعتبار مي‌داند و همگان را هم‌سان و برابر مي‌شناسد.

 بازنگاهي به گفتاري كه پيش از اين از ابوبكر صديق رضی الله عنه  آورديم و كنكاشي در عمل‌كرد وي، اصل برابري را در خلافت اسلامي روشن مي‌سازد.

ابوبكر صديق رضی الله عنه  در تقسيم اموال عمومي، مساوات و برابري را رعايت مي‌فرمود؛ ابن‌سعد و ديگر سيرت‌نگاران، آورده‌اند: ابوبكر رضی الله عنه  در سُنح ـ محلي در حومه‌ي مدينه ـ جايي داشت كه بيت المال در آن بدون هيچ نگهباني نگهداري مي‌شد. به ابوبكر رضی الله عنه  پيشنهاد كردند تا نگهباني بر بيت المال بگمارد. ابوبكر رضی الله عنه  گفت: «بر بيت المال بيم سرقت نمي‌رود.» و دليلش را قفلي كه بر خزانه بود، دانست. به همين منوال ادامه يافت و ابوبكر رضی الله عنه  موجودي بيت المال را در ميان مسلمانان تقسيم كرد؛ ابوبكر رضی الله عنه  از سنح كه در حومه‌ي مدينه بود، نقل مكان كرد و در مركز مدينه سكونت گزيد و بيت‌المال را نيز به محل اقامتش منتقل نمود. مال زيادي از معادن جهينه به بيت المال سرازير گشت و در دوران خلافتش، معدن بني‌سليم نيز راه‌اندازي شد . ابوبكر رضی الله عنه  موجودي بيت‌المال را به‌طور مساوي درميان مردم تقسيم مي‌كرد و به همه ـ آزاد و غلام، زن و مرد، بزرگ و كوچك ـ سهم يك‌ساني مي‌داد. عايشه رضي الله عنها مي‌گويد: ابوبكر رضی الله عنه  در سال اول به همه ـ مردان و زنان آزاد و همچنين غلامان و كنيزان ـ ده سهم داد و در سال دوم بيست سهم؛ عده‌اي به نزد ابوبكر رضی الله عنه  آمدند و گفتند: «اي خليفه‌ي رسول‌خدا! شما بيت‌المال را به طور مساوي در ميان مردم تقسيم كرديد و خود مي‌دانيد كه از همين مردم، كساني هستند كه پيشينه‌ي بهتر و بيش‌تري در اسلام دارند؛ لذا پيشنهاد مي‌كنيم به چنين كساني سهم بيش‌تري بدهيد!» ابوبكر رضی الله عنه  چنين پاسخ داد: «كسي منكر فضيلت و پيشينه‌ي اين افراد نيست؛ اما پاداش آن‌ها با خدا است و اين، مال عمومي و اسباب زندگاني است و بايد همه را در آن برابر دانست.»

 دهش يك‌سان از بيت‌المال، رويه‌ي ابوبكر صديق رضی الله عنه  در دوران خلافتش بود. باري عمر فاروق رضی الله عنه  به ابوبكر صديق رضی الله عنه  گفت: «آيا در سهم بيت‌المال كساني را كه دو بار هجرت كردند و به سوي دو قبله نماز گزادند، با كساني كه در فتح مكه مسلمان شدند، برابر مي‌داني؟» ابوبكر رضی الله عنه  پاسخ داد: «آنان، براي خدا عمل كردند و پاداششان نيز با خدا است؛ اما در نيازهاي دنيوي، همه برابرند.»

عمر فاروق رضی الله عنه  در دوران خلافتش، رويه‌ي ديگري در تقسيم يبت‌المال در پيش گرفت و براي كساني كه پيشينه‌ي بيش‌تري در اسلام و جهاد داشتند، سهم بيش‌تري تعيين كرد. اما ايشان در واپسين روزهاي خلافتش چنين فرمود: «اگر فرصت مي‌داشتم، ديگر اين رويه را دنبال نمي‌كردم و همان روش ابوبكر رضی الله عنه  را در پيش مي‌گرفتم و سهم همه را برابر قرار مي‌دادم.»

ابوبكر رضی الله عنه  همواره اسب و شتر و سلاح جنگي مي‌خريد و به مجاهدان مي‌داد تا در راه خدا بكار گيرند. يك سال لباس‌هاي مخملي و گرم خريد و در زمستان ميان فقراي مدينه تقسيم كرد؛ ابوبكر رضی الله عنه  تمام اموالي را كه در دوران خلافتش به خزانه رسيد و دويست هزار برآورد كرده‌اند، در راه‌هاي خير صرف كرد.

ابوبكر رضی الله عنه  براي برقراري عدالت و برابري اجتماعي، شيوه‌اي خدايي در پيش گرفت و براي اين منظور در برآورده ساختن حقوق ضعيفان و ناتوانان كوشش زيادي نمود. او، سطح زندگانيش را در تراز طبقه‌ي مستضعف قرار داد تا بتواند به خوبي درد ناتوانان را از نزديك ببيند و بشنود. ابوبكر رضی الله عنه  خودش را در‌ميان مستضعفان و بلكه فردي از آنان قرار داد تا از ايشان غافل نشود. آري اين اسلام بود كه در دولتِ نامور اين مردِ دردآشنا حكومت مي‌كرد و او را بر آن مي‌داشت تا ستم و بي‌عدالتي را به زير كشد و درميان مردمش عدل و داد، بگستراند و بدين‌گونه پايه‌هاي حكومتش را قوي گرداند و نقش حكومت را در رعايت حقوق ملت و امت پاس بدارد.

ابوبكر رضی الله عنه  از نخستين لحظه‌هاي خلافتش كوشيد تا حكومتش را بر پايه‌ي زيرساخت‌هاي برابر‌خواهانه و دادگسترانه پي‌ريزي نمايد و بايد هم اين‌گونه مي‌بود كه او، به خوبي مي‌دانست عدالت، مايه‌ي سرافرازي و عزت حكومت و مردم است. همين امر، او را بر آن داشت تا استراتژي برابرخواهي را به اجرا درآورد و همواره فرمان الهي را به ياد داشته باشد كه: « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نحل:90)

يعني: «همانا خداوند به دادگري و نيكوكاري و بخشش به نزديكان دستور مي‌دهد و از ارتكاب گناهان بزرگ (چون شرك و زنا) و انجام كارهاي ناشايست و ستم‌گري (و تجاوز به حقوق ديگران) نهي مي‌كند. خداوند شما را اندرز مي‌دهد تا پند بگيريد.»

ابوبكر رضی الله عنه  همواره مي‌خواست تا مسلمانان بر حكومت اسلام و دعوت اسلامي اطمينان يابند؛ او خوب مي‌دانست كه اين مهم تنها بر پايه‌ي عدالت و دوري حاكم از خودسري ميسر مي‌گردد. حكومت عدل اسلامي چنين مي‌طلبد كه حاكم فراتر از عناوين فردي يا باورهاي شخصي عمل كند و عدالت و رحمت را در حكومتش رعايت نمايد. زيرساخت حكومت ابوبكر رضی الله عنه  انكار خويشتن بود و دوري از خودخواهي و خودسري تا بتواند به رضاي خدا و رابطه‌اي عميق و محكم با او، نياز جامعه و درد ضعيفان را دريابد و بدور از خودخواهي، عدل و داد بپا دارد و عدالت را قرباني خود و خانواده‌اش نكند و با كمال آگاهي و بيداري به انجام امور بزرگ و كوچك حكومت، بپردازد.

آن‌جا كه پرچم عدالت برافراشته گردد، مستضعفان، دست‌يابي به حقوقشان را ناممكن نمي‌دانند و باور مي‌كنند كه در سايه‌ي حكومت عدل، ضعف و بيچارگي پايان مي‌يابد و در جامعه، ضعيفي نمي‌ماند كه به حقش نرسد يا حقش پايمال گردد؛ در جامعه‌اي كه عدالت، نهادينه شود، ستم ريشه‌كن مي‌گردد و هيچ ظالمي نمي‌تواند با پشتوانه‌ي منصب، قدرت و نزديكي به رأس حكومت يا مسؤولان حكومتي بر كسي ستم كند؛ و قطعاً عزت واقعي و قدرت راستين همين است.

ابن‌تيميه رحمه الله چه زيبا فرموده كه: «خداوند متعال، حكومت عادل و دادگستر را هرچند كه كافر باشد، ياري مي‌دهد؛ همان‌طور كه حكومت ظالم را هرچند كه مسلمان باشد، نصرت نمي‌كند بر پايه‌ي عدالت است كه مردم راه درست و شايسته در پيش مي‌گيرند و ثروت‌ها فزوني مي‌يابد.»( السياسة الشرعية، ص10)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان