سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

13 آذر 1404 13/06/1447 2025 Dec 04

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8415591
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 5   تعداد بازدید: 3815 تاریخ اضافه: 2010-09-22

سلطان مراد اول (761 - 791 هـ)

مراد اول در سال 726 هجری دیده به جهان گشود. در آن سال پدرش اورخان متولی حکم شده بود، وی در سن سی و شش سالگی به سلطنت رسید.

مراد اول فردی شجاع، مجاهد، کریم و دین دار بود، وی نسبت به سربازان و رعیت خویش عادل و مهربان، و سخت متمسک به نظام بود و برای بنای مساجد و مدارس اهمیت ویژه‌ای می‌ورزید.

سلطان مراد اول در کنار خویش مجموعه‌ای از فرماندهان و کارشناسان و نظامیان را جمع‌آوری کرد، و از میان ایشان مجلس مشورتی تشکیل داد. وی با کمک این مجموعه توانست قلمروی حکومت خویش را در آسیای صغیر و اروپا توسعه دهد.

لشکر عثمانی‌ها در اروپا به املاک بیزانس هجوم بردند، سپس در سال 762هـ شهر ادرنه را فتح کردند. این شهر از نظر استراتژی اهمیت ویژه‌ای داشت، شهر ادرنه دومین شهر استراتژیک در امپراطوری بیزانس، بعد از شهر قسطنطنیه به شمار می‌آمد.

سلطان مراد در سال 768هـ این شهر را به عنوان پایتخت عثمانی‌ها بر گزید، بدینوسیله پایتخت عثمانی از آسیای صغیر به اروپا انتقال داده شد. بدینگونه شهر ادرنه به عنوان پایتخت خلافت اسلامی شناخته شد؛ رسیدن به اروپا و ادامه‌ی جهاد در آن سرزمین از مهمترین اهداف انتقال پایتخت به این شهر شناخته می‌شد. سلطان مراد تمام اسباب پیشرفت را در این پایتخت جدید فراهم ساخت.

قضات و علما و کارمندان دولتی به این شهر انتقال یافتند، و دادگاه‌ها و مدارس شهری و مراکز آموزش نظامی در این شهر برپا شدند.

این شهر به عنوان پایتخت عثمانیان باقی ماند و اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و دینی در این شهر بهبود یافت، تا اینکه در سال 875هـ با فتح قسطنطنیه، پایتخت نیز به آنجا انتقال داده شد.

اتحاد صلیبیان علیه سلطان مراد اول

همان طور که گفتیم مراد اول همچنان در حرکت جهاد و دعوت و فتح سرزمین‌ها در اروپا پیشروی داشت، و لشکرش برای فتح مقدونیه در حال پیشرفت بودند. به همین جهت اقشار مختلف اروپایی‌ها با همدیگر هم پیمان شدند، و لشکری به بزرگی شصت هزار نفر برای مقابله با عثمانیان تشکیل دادند. از آن سو عثمانیان با لشکری کمتر از آن خود را برای رو در رویی آماده کردند.

دو لشکر در محلی نزدیک به "چیرمن" بر کناره‌ی رود مارتیزا با همدیگر درگیر شدند، که در پایان نبرد به شکست گروه هم پیمانان اوروپایی انجامید، و فرماندهان گروههای اروپایی برخی فرار کرده و برخی دیگر در رود مارتیزا غرق شدند. اما خود سلطان مراد در همین هنگام مشغول نبرد در آسیای صغیر بود به گونه‌ای که موفق شد تعدادی از شهرهای دیگر را نیز به اقلیم خود بیافزاید.

از آثار و نتائج مثبت این پیروزی آن است که عثمانی‌ها توانستند اقلیم تراقیا و مقدونیه را فتح کرده و خود را به جنوب بلغارستان و شرق صربستان برسانند. و همچنین شهرها و املاک دولت بیزانس و بلغارستان و صربستان هر روز به دست ایشان سقوط می‌کرد.

پیشروی عثمانی‌ها و فتوحات پیاپی ایشان سبب شده بود که آن‌ها در فکر راه چاره‌ای بیافتند، لذا پیش قدم شدند، و معاهده‌ی پرداخت جزیه را امضا کردند، و این اولین معاهده‌ی میان عثمانیان و مسیحی‌ها بود. بر اساس این معاهده آن‌ها متحمل پرداخت مقدار زیادی طلا شدند که می‌بایست سالیانه آن را به عنوان جزیه به دولت عثمانی پرداخت می‌کردند.

نبرد قوصره و پیروزی مسلمانان

هنگامی که سلطان مراد اول پیشروی‌های زیادی در بالکان و صربستان داشت، مسیحیان معاهده‌ی جدیدی با همدیگر بستند و نیروهای جدیدی جمع‌آوری نمودند که متشکل بود از نیروهای صرب و بلغار بود که هر یک از ایشان به نوبه‌ی خود نیروهای دیگری از بوسنی و آلبانی و لهستان و مجارستان جمع‌آوری کرده بودند، تا جایی که تعداد لشکر جمع شده نزدیک به صد هزار نفر رسیده بود.

این دو لشکر (عثمانی‌ها و صلیبی‌ها) در 15ژوئن 1389 برابر با 792هـ در محلی به نام قوصره با همدیگر روبرو شدند. روایت شده که سلطان مراد اول مصحفی همراه خویش داشت، آن را از روی غیر قصد باز کرد، و نگاهش به این آیه‌ی کریمه افتاد.

{ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ } (سوره ی انفال: آیه ی 65).

یعنی: (اى پیامبر مؤمنان را به جهاد برانگیز اگر از [میان] شما بیست تن صابر باشند بر دویست تن چیره می‌‏شوند و اگر از شما یکصد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌‏گردند چرا که آنان قومی‌‏اند كه نمی‌‏فهمند)

همین که نگاهش به این افتاد، سپاه خویش را بشارت نصر و پیروزی داد، و طولی نکشید که بین دو گروه نبرد سختی صورت گرفت، و مسلمانان توانستند با پیروزی از میدان خارج شوند. این نبرد معروف به نبرد قوصره است.

عدم استقلال صرب‌ها تا قرن نوزدهم و انتشار اسلام میان آن‌ها به ویژه بزرگان و اشراف صربها از مهمترین نتائج نبرد قوصره است. پس از پایان این نبرد که به شکست صلیبیان انجامید، نصاری در سرزمین صرب مجبور شدند تا به سرزمین مجاور که نصرانی بودند هجرت کنند، و از سوی دیگر می‌خواستند امتیازات پیشین خویش را از دست ندهند، لذا عثمانی‌ها همه‌ی کسانی را که به اسلام گردن می‌نهادند در امتیازات قبلی خودشان باقی می‌گذاشتند، ولی بیشتر صرب‌ها بر دین مسیحیت باقی ماندند.

شهادت سلطان مراد اول (رحمه الله)

پس از نبرد قوصره سلطان مراد اول در میدان نبرد در جستجوی کشته شدگان و مجروحان لشکر مسلمانان بود، در همین اثنا سربازی از صرب‌ها که تظاهر به مرگ کرده بود، به سرعت به سوی سلطان حرکت کرد، نگهبانان جلوی او را گرفتند، اما آن شخص صربی تظاهر به سخن گفتن با سلطان و اسلام آوردن کرد، سلطان نیز اشاره کرد که او را رها کنند، وی تظاهر به بوسیدن دست سلطان کرد، این سرباز صربی با حرکت مکارانه‌ی خویش خنجری مسموم را بیرون کشید و سلطان مراد را مجروح کرد.

سلطان مراد با این جراحت در سن شصت و پنج سالگی در پانزده شعبان سال 791هـ به شهادت رسید.

سلطان مراد اول در آخرین لحظات زندگی خویش با جملاتی بسیار زیبا، شکر و سپاس الله سبحانه و تعالی را بجا آورده و لشکر خویش را نصیحت و اندرز داد، و از حاضران خواست تا در امر سلطنت از فرزندش بایزید اطاعت کنند و آن‌ها را وصیت کرد تا اسیران را شکنجه ندهند و به صلیب نکشانند و آن‌ها را مورد اذیت قرار ندهند. سلطان مراد در آخرین سخن از لشکر سرافراز خود وداع کرد ه و به سوی رحمت الهی شتافت و دار فانی را وداع گفت.

حقیقتا که سلطان مراد اول نمونه‌ای بارز از پادشاهان مخلص و با ایمان در زندگی خویش بود، به گونه‌ای که مورخان غربی نیز دوران حکومت او را مورد تمجید قرار می‌دهند.

مورخ بیزانسی هالکو ندیلاس در مورد مراد اول می‌گوید: "کارهای مهمی از سلطان مراد سر زده است، وی در سی و هفت نبرد در مناطق آناتولی و بالکان شرکت داشته، و در همه‌ی آن‌ها به پیروزی رسیده است، سلطان مراد با رعیت خویش برخوردی مهربان و همراه با شفقت داشت، و در این مورد به دین و نژاد نگاه نمی‌کرد".

کریناد مورخ فرانسوی سلطان مراد را از بزرگترین مردان عثمانی بر می‌شمارد، و می‌گوید: در مقایسه با حکام اروپایی وی را در سطحی بالاتر می‌یابیم.

در هنگام وفات پدرش اورخان، مقدار اراضی عثمانی‌ها نزدیک به نود و پنج هزار کیلومتر مربع رسیده بود، اما سلطان مراد در طی بیست و نه سال، این مقدار را تا پنج برابر توسعه داد، و در اواخر عمرش وسعت سرزمینهای عثمانی به پانصد هزار کیلومتر مربع رسیده بود، و این نشان دهنده‌ی مجاهدت‌های فراوان وی برای انتشار دین اسلام و توسعه‌ی سرزمین‌های اسلامی است. خداوند او را مورد رحمت خویش قرار دهد.

شناسنامه‌ی سومین خلیفه‌ی عثمانی

نام کامل

مراد بن اورخان بن عثمان بن ارطغرل

ترتیب در خلافت

سوم

تاریخ میلاد

726 هـ 

دوران خلافت

761-791هـ/1360-1389م

تاریخ وفات

791هـ 

خلیفه‌ی قبلی

سلطان اورخان

خلیفه‌ی بعدی

سلطان بایزید اول

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع

* الدولة العثمانیة- تألیف: دکتر علی محمد صلابی.

* الدولة العثمانیة فی التاریخ الإسلامی الحدیث - تألیف: اسماعیل احمد یاغى

* سایت ویکیبیدیا، سایت قصة الإسلام، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین. نت. سایت المعرفه

* - تاریخ الدولة العلیة العثمانیة - تألیف: محمد فریک بک

* التاریخ الاسلامى، العهد العثمانى، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الثالثة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان