سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7089448
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 5   تعداد بازدید: 3515 تاریخ اضافه: 2011-03-31

نوح ـ علیه السلام ـ به تصویر قرآن

{وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ}[1] (عنکبوت: 14).

نسب نوح:

نوح پسر لامک پسر متوشلخ پسر اخنوخ «ادریس» است. ادریس جد اکبر او به شمار می‌رود. نسبت ادریس هم به «شیث» پسر آدم ابی البشر برمی‌گردد فاصله زمانی بین آدم و نوح بیش از هزار سال بوده است. در روایتی از تورات 1056 سال ذکر شده است.

در روایت بخاری به نقل از ابن عباس رضی الله عنه آمده که: «فاصله زمانی بین آدم و نوح ده قرن بود که همگی بر دین اسلام بودند».

ابن کثیر در «البدایة والنهایة» گوید: آنچه از معنای قرن به ذهن تبادر می‌کند صد سال است بنابراین فاصله زمانی آنها هزار سال بوده و به جهت قیدی که در ورایت «کلهم على إسلام» است بیش از ده قرن قبول نمی‌شود اما احتمال دارد بین آنها قرنهای دیگری که بر اسلام نبوده‌اند وجود داشته باشد. از روایت ابو امامه حصر بر ده قرن فهم می‌شود اما ابن عباس رضی الله عنه قید (کلهم على إسلام) را بر آن افزوده، حدیث ابو امامه را ابن حیان در صحیح خود آورده است: «مردی عرض کرد ای رسول خدا آیا آدم پیغمبر بود؟ گفت: بلی پیغمبر مکلّم بود. گفت: فاصله زمانی بین او و نوح چقدر بود؟ گفت: ده قرن. ابن کثیر گوید: از حدیث ابن عباس رضی الله عنه پوچی و باطل بودن گفته کسانی که گویند: فرزندان قابیل آتش پرست بوده‌اند به روشنی برمی‌آید.


بحث نوح علیه السلام در قرآن:

در چهل و سه جای قرآن بحث نوح آمده است و داستان او به صورت مفصل در بسیاری از سوره های کریمه از جمله اعراف، هود، مؤمنون، شعراء و قمر آمده است، و سوره مستقلی بنام نوح در قرآن وجود دارد که تمامی آن اشاره به بعثت و رسالت و نحوه‌ی دعوت او و آنچه از سوی قوم منکرش متوجه او گردید دارد، و به بیان صبر فراوان او بر شکنجه و آزار و عذابی که بر مخالفین فرود آمد (غرق در آب) و چگونگی نجات ایمان آورندگان می‌پردازد.


نوح علیه السلام اولین فرستاده به سوی زمین:

مؤرخین گفته‌اند: حضرت نوح اولین پیغمبری است که خداوند بر ساکنان زمین فرستاده است خداوند به او دستور داد قومش را از عذاب خدا بیم دهد خداوند متعال می‌فرماید:{إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَک مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِیهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (١)}[2](نوح: 1). و در این مورد به حدیث صحیحین (موسوم به حدیث شفاعت) استناد می‌ورزند در آن آمده که رسول خدا فرمود: «خداوند اولین و آخرین را در یک سرزمین جمع می‌کند ناظری به آنها نظر می‌افکند و داعی به ایشان گوش فرا می‌دهد، خورشید از سر آنان نزدیک می‌شود، مردم از فرط ناراحتی و شدت به حدی می‌رسند که توان تحمل آن را از دست می‌دهند با خود گویند: وضعیتی را که در آن قرار گرفته‌ایم نمی‌بینید؟ چرا به سوی کسی نمی‌شتابید که برایتان شفاعت کند؟ بعضی گویند: حضرت آدم شایسته این کار است به نزد او می‌روند و می‌گویند: ای آدم تو ابوالبشر هستی خداوند تو را در بهشت سکونت داده چرا برای ما شفاعت نمی‌کنی؟ مگر وضعیت ما را نمی‌دانی؟ آدم گوید: خداوند امروزه چنان خشمگین است که نه قبل از این و نه از این به بعد هرگز خشمش به این اندازه نخواهد رسید او مرا از درخت منع کرد عصیان ورزیدم، من تنها دل مشغول خود، دل مشغول خود هستم به نزد دیگری بروید! به سوی نوح بروید! پیش نوح می‌آیند و می‌گویند: ای نوح تو اولین رسول به سوی زمینیان هستی، خداوند تو را عبد شکور نام برده، آیا شرایط و وضعیت رقت بار ما را نمی‌بینی؟ آیا نزد خداوند برای ما شفاعت نمی‌کنی؟ می‌گوید: امروز خداوند چنان خشمگین است که قبل از این هرگز چنین نبوده و بعد از این نیز نخواهد بود من دل مشغول خود هستم به سوی دیگری روید...

این سخن که نوح اولین فرستاده به سوی اهل زمین است سخن حق و صحیح است و بیشتر مفسرین بر آن می‌باشند، اما به معنای این نیست که قبل از او پیغمبری نبوده، شیث، ادریس و آدم همگی پیغمبر و قبل از او بوده‌اند. آنها قبل از او مبعوث شده‌اند، لکن آنها تنها نبی بوده‌اند نه رسول و از اینجا فرق نبی و رسول معلوم می‌گردد. رسول کسی است به وی وحی شده و مأمور به تبلیغ آن باشد، اما نبی کسی است که به وی وحی شده لکن مأمور به تبلیغ آن نمی‌باشد. والله أعلم.


مدت حیات نوح علیه السلام:

حضرت نوح علیه السلام عمر زیاد کرد. عمرش از تمامی انبیاء بیشتر و بیش از همه رنج و مشقت دیده است. مدت 950 سال شب و روز، آشکارا و پنهان به دعوت قومش پرداخت، اما جز تکذیب و ناراحتی پاسخی از آنها نشنید. دلهایشان سخت‌تر از سنگ و عقلشان محکم‌تر از آهن بود با وجود طولانی بودن زمان اقامت نوح در میان ایشان جز تعداد کمی کسی به وی ایمان نیاورد{وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلا قَلِیلٌ}[3] (هود: 40).

بعضی از مفسرین تعداد ایمان آورندگان را که با او بر کشتی سوار شدند. ده نفر و گروهی آنها را چهل نفر ذکر کرده‌اند، اما روایت صحیح منقول از حضرت ابن عباس رضی الله عنه تعداد آنها را 80 نفر می‌داند. از قلت عدد ایمان آورندگان بخوبی روشن است که نوح علیه السلام چه زحمتهایی با ایشان کشیده و از دست آنان چه مرارت‌هایی دیده است. به راستی زندگی او سلسله‌ای است طولانی سراسر مرارت و ناراحتی، جهاد و مبارزه، سختی و عذاب، درد و بلاء، که جز پیغمبران اولوالعزم توان تحمل آن را ندارند، این است که نوح از انبیای اولوالعزم بوده، که خدا جل شأنه همراه با رسول و محبوبش محمد صلی الله علیه و سلم این چنین از ایشان یاد می‌کند: {فَاصْبِرْ کمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}[4] (احقاف: 35). و رسول خود محمد را امر می‌کند بر روش و نهج ایشان باشد پیغمبران اولوالعزم پنج تن، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد علیهم السلام هستند.

بعضی از مؤرخین گفته‌اند: نوح در 50 سالگی به پیغمبری مبعوث شد و 950 سال در میان ایشان بماند و بعد از هلاک قومش 350 سال دیگر بزیست بنابراین قول، عمر وی 1350 سال می‌باشد این سخن احتمالاً منقول از تورات است و همانند سایر اقوال آن خالی از مبالغه نمی‌باشد، لذا جای اطمینان نیست و آنچه بدان قطع و اطمینان داریم فرموده قرآن است که: {فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلا خَمْسِینَ عَامًا}[5] (عنکبوت: 14). این قول، قطعی، ثابت و یقین است و به دیگر اقوال آن چنانی نیاز و احتیاجی نداریم.


قوم نوح بت‌ها را می‌پرستند:

آیات قرآنی مربوط به داستان حضرت نوح اشاره دارند که وی به سوی قومی فرستاده شده که مشرک بوده و بتها را پرستش می‌کردند و خدایانی غیر از الله را به الوهیت گرفته بودند و عقیده داشتند آنها نافع و ضار هستند، می‌بینند و می‌شنوند می‌توانند نفع برای ایشان جلب و ضرر از آنها دفع نمایند. آنها اولین قومی بودند که به خدا شرک ورزیدند، لذا خداوند حضرت نوح را بر آنها فرستاد تا آنها را بیم دهد

{إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَک مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِیهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (١) قَالَ یا قَوْمِ إِنِّی لَکمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ (٢) أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِیعُونِ} (نوح: 3-1).

انسانهای قبل از نوح بر دین پاک بودند خدا را پرستش می‌کردند بت و اصنام را نمی‌شناختند مؤمن و معترف به وحدانیت خدا بودند اولین قومی که راه بت‌پرستی و شرک در پیش گرفتند قومی بودند موسوم به «بنی راسم» آنها در گمراهی به اوج قباحت رسیدند راه عناد و سرکشی را در پیش گرفتند حضرت نوح با دلایل واضح و براهین ساطع به میان ایشان آمد اما جز اعراض و تکبر و روگردانی پاسخی از ایشان دریافت نکرد، به جای لبیک به دعوت او راه تمسخر و استهزاء در پیش گرفتند.

خداوند می‌فرماید: {قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلا وَنَهَارًا (٥) فَلَمْ یزِدْهُمْ دُعَائِی إِلا فِرَارًا (٦) وَإِنِّی کلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکبَرُوا اسْتِکبَارًا (٧) ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا (٨) ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا (٩) فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّارًا}[6] (نوح: 10- 5).

از جمله دلایل مؤمن بودن اقوام قبل از نوح این آیه می‌باشد: {کانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ بَغْیا بَینَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ}[7] (بقره: 213).

ابن عباس رضی الله عنه درباره این آیه می‌فرماید: فاصله‌ی زمانی بین نوح و آدم ده قرن بود همه‌ی (مردمان) بر شریعت حق و عقیده توحید بودند سپس اختلاف کردند خداوند پیغمبران را به عنوان مژده دهنده و بیم دهنده ارسال کرد و گوید: این آیه در قرائت عبدالله چنین آمده: {کانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً} (فاختلفوا)[8] (بقره: 213). از قتاده روایت شده که: همگی بر هدایت بودند سپس اختلاف کردند خداوند پیغمبران را به عنوان بشارت دهنده و بیم‌دهنده روانه کرد. اولین پیغمبر مبعوث نوح علیه السلام بود.


چگونه انتشار بت‌پرستی و سبب گرایش به آن:

گفتیم: قوم نوح اولین گروه مشرک و بت پرست بوده‌اند و اقوام قبل از ایشان موحد زیسته‌اند دلیل بت‌پرست بودن قوم نوح آیه‌ی: {قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلا خَسَارًا (٢١) وَمَکرُوا مَکرًا کبَّارًا (٢٢) وَقَالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکمْ وَلا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلا سُوَاعًا وَلا یغُوثَ وَیعُوقَ وَنَسْرًا (٢٣) وَقَدْ أَضَلُّوا کثِیرًا وَلا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلا ضَلالا}[9] (نوح: 24-21) می‌باشد.

این بتها نام افراد صالح یا ملائکه مقرب بوده‌اند که قوم نوح به منظور یادآوری اعمال صالحه‌ی ایشان مجسمه‌هایی بعنوان یادبود از ایشان تراشیدند و بدین گونه از آنها یاد می‌کردند. اما با گذشت زمان به پرستش آنها روی آوردند.

در صحیحین (بخاری و مسلم) آمده که رسول خدا صلی الله علیه و سلم خطاب به ام‌سلمه و ام حبیبه که کلیسای حبشه را دیده بودند و از حسن و تصاویر زیبای موجود در آن تعریف و تمجید می‌کردند و فرمود: «عادت آنها بر این بود اگر مرد صالحی از ایشان می‌مرد بر قبرش مسجدی می‌ساختند سپس مجسمه و عکس او را در آن جا نقاشی می‌کردند این عده نزد خداوند بدترین و شریرترین انسانهایند».

امام بخاری به نقل از ابن عباس در تفسیر آیه: {وَقَالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکمْ وَلا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلا سُوَاعًا وَلا یغُوثَ وَیعُوقَ وَنَسْرًا} (نوح: 23) می‌فرماید: اینها نام مردان صالحی از قوم نوح بودند چون از دنیا رفتند شیطان به قوم آنها وحی کرد در محل نشستن ایشان مجسمه‌های به عنوان یاد بود قرار دهند و آنها را بنام ایشان نامگذاری کنند این کار را کردند، اما آنها را پرستش نمی‌کردند بعداً با گذشت زمان و انقراض آنها نسلهای بعدی به پرستش آنها روی آوردند و بعدها پرستش این بتها در میان اعراب رواج یافت.

گویم: از اینجا است که شریعت نیکوی اسلامی مردم را از تصویر و مجسمه حیوانات جاندار نهی می‌کند و اتخاذ تماثیل را (هرچه باشد) حرام می‌داند. بخاری در صحیحش روایت می‌کند رسول خدا فرموده: «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَابًا عِنْدَ اللَّهِ یوْمَ الْقِیامَةِ الْمُصَوِّرُونَ یقُالُ لَهُمْ: أحیوا مَا خَلَقْتُمْ».[10] و افزوده «إِنَّ الْمَلاَئِکةَ لاَ تَدْخُلُ بَیتاً فِیهِ کلْبٌ وَلاَ صُورَةٌ وَلاَ تَمَاثِیلُ وَلاَ جُنُبٌ»[11] و افزوده «مَنْ صَوَّرَ صُورَةً عَذَّبَهُ اللَّهُ بِهَا یوْمَ الْقِیامَةِ حَتَّى ینْفُخَ فِیهَا وَلَیسَ بِنَافِخٍ»[12] (رواه البخاری).

همه این تشدیدها بخاطر سد ذریعه و صیانت از عقیده توحیدی است تا مردم دچار وثنیت نشوند چنانچه قوم نوح شدند و بت پرستی ایشان در میان اقوام گسترش پیدا کرد و موجب بروز شر و فساد گردید.


شکیبایی نوح در مقابل تکذیب قومش:

تحمل جهاد و صبر نوح بر اذیت و تکذیب قومش در توان هیچ کس نیست براستی جهاد او، جهاد قهرمانان بود و صبرش صبر کوهها، اذیت شد تعذیب گردید، فشار و سختی دید اما باز هم به مدت قریب به هزار سال به دعوت اشتغال ورزید و اصلاً دچار ضعف و سستی نشد در راه خدا و به منظور رضای او نصیحت و دعوت می‌کرد. مشرکین انواع تعذیب و استهزاء علیه او اعمال کردند او را به انواع شیوه عذاب دادند تا از دعوت دست بکشد، اما جز صبر و شکیبایی چیزی از او ندیدند، انواع اتهامات بر او زدند انواع افتراها را بر پیشانی او زدند، اما جز بر ایمان و صبر و جهادش نیافزود. به راستی او از انبیای مقرب و از اولی‌العزم صابرین بوده است.


انواع اتهامات وارده بر نوح علیه السلام:

1- حضرت نوح از سوی قومش متهم به گمراهی و نادانی گردید. خداوند می‌فرماید: {قَالَ الْمَلأ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاک فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٦٠) قَالَ یا قَوْمِ لَیسَ بِی ضَلالَةٌ وَلَکنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ}[13] (اعراف: 60- 61).

2- متهم به جنون گردید:{کذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ}[14] (قمر: 9). {إِنْ هُوَ إِلا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ}[15] (مؤمنون: 25).

3- متهم به جدال فراوان و افتراء بر خدا گردید: {قَالُوا یا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ کنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ}[16] (هود: 32).

4- تهدید به رجم شد: {قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ}[17] (شعراء: 116).

5- مورد تمسخر و تهکمش قرار دادند: {وَکلَّمَا مَرَّ عَلَیهِ مَلأ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکمْ کمَا تَسْخَرُونَ}[18] (هود: 38).

این چنین به انواع شیوه او را اذیت کردند تا از عزمش باز دارند. این افترائات و اتهامات همیشه بعنوان سلاحی در دست فاجران مورد استفاده قرار گرفته است. هر گاه پیغمبری یا مصلحی که مردم را به حق دعوت کرده او را مورد افتراء و اتهام قرار داده‌اند.

این پدیده‌ی خاص قوم نوح نیست مشرکین قریش نیز محمد صلی الله علیه و سلم را مورد این اتهامات قرار دادند.{وَقَالُوا یا أَیهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ إِنَّک لَمَجْنُونٌ}[19] (حجر: 6)، {إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلا رَجُلا مَسْحُورًا} (اسراء: 47)، {هَذَا سَاحِرٌ کذَّابٌ} (ص: 4).

آری، اشرار و فجار این چنین اسلحه اتهامات را علیه دعوتگران و مصلحان استعمال کرده و می‌کنند لذا لازم است دعوتگران متوجه این جنگ سرد باشند.


نوح، قومش را دعوت می‌کند:

سراسر زندگی نوح جهاد مبارزه و مرارت بود سالها، بلکه قرن‌ها با قومش سر و کله زد اما جز گوش ناشنوا و دل غافل و عقل متحجر چیزی از ایشان ندید، نفسشان خشک‌تر از سنگ و دلهایشان قسی‌تر از آهن بود. نصیحت و تذکر برای ایشان سودمند واقع نمی‌شد. هرچه بیشتر به نصیحت ایشان همت می‌گمارد بر عناد ایشان افزون می‌گردید و هر چه خدا را بیاد ایشان می‌آورد بیشتر در گرداب گمراهی و باتلاق فساد غرق می‌شدند. در راه گمراهی چشم و گوش بسته در حرکت بودند، و به دعوت نوح ابداًٌ توجه نمی‌کردند نوح950 سال بعنوان دعوت‌گر، تذکر دهنده و ناصح در میان ایشان اقامت گزید. نجات ایشان از گمراهی انواع راه‌های حکیمانه را در پیش گرفت. می‌خواست به هر طریقی که شده آنها را از بت‌پرستی دور گرداند، شب و روز آشکارا و پنهان آنها را دعوت کرد اما دلهای چون سنگ شان اصلاً نرم نگردید، احسان او را به بدی، مهربانی او را به خشونت جواب دادند او را مورد اذیت و آزار قرار دادند، اما او خستگی ناپذیرانه می‌فرمود: «خداوندا قومم را ببخشای چرا که ایشان جاهل و نادانند».

مفسرین گویند: نوح به میان قومش می‌رفت آنها را دعوت می‌کرد، او را به شدت می‌زدند تا بیهوش می‌شد سپس او را در حصیری انداخته در پس راه‌ها می‌انداختند و می‌گفتند: امروز می‌میرد. خداوند سبحان دوباره قوت او را به او باز می‌گردانید به میان آنان برمی‌گشت و دعوتشان می‌کرد دوباره با او چنان می‌کردند. هکذا مورد ضرب و شتم و اذیت قرار می‌گرفت اما صبر می‌ورزید و علیه آنان دهان به دعای بد نمی‌گشود بلکه برای ایشان و فرزندانشان آرزوی خیر می‌کرد و می‌فرمود: شاید خداوند از پشت ایشان کسانی خارج کند که دعوت حق را بپذیرند و به خدا ایمان آورند، اما طی این مدت طولانی جز تعدادی قلیل کسی به دعوت او نگروید و هر چه نسلی منقرض می‌شد نسلی بدتر از او پا به عرصه وجود می‌نهاد، فرزندان خود را وصیت می‌کردند به او ایمان نیاورند.

هر پدری که فرزندش به حد بلوغ می‌رسید به او توصیه می‌کرد ای پسرم نکند این مرد (نوح) تو را از دین نیاکانت برگرداند و فریب او را بخوری لذا چون نوح از ایمان آنها مأیوس گردید گفت: {وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیارًا (٢٦) إِنَّک إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبَادَک وَلا یلِدُوا إِلا فَاجِرًا کفَّارًا}[20] (نوح: 27-26). بعد از این دعا طوفان آمد.

از ابن مسعود رضی الله عنه روایت شده: «صورت رسول خدا در نظرم مجسم است و انگار او را می‌نگرم که داستان یکی از انبیاء را بازگو می‌کرد قومش او را زدند تا خون آلودش کردند او خون را از صورت خود می‌مالید و می‌گفت: پروردگارا قوم مرا ببخش همانا ایشان نمی‌دانند».


نوح کشتی می‌سازد:

نوح چون از ایمان آوردن قومش مأیوس گردید و پس از گذشت زمان طولانی یقین حاصل کرد ایمان نمی‌آورند، خداوند بدو وحی کرد دیگر بیش از این عده کسی ایمان نمی‌آورد {وَأُوحِی إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یؤْمِنَ مِنْ قَوْمِک إِلا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِمَا کانُوا یفْعَلُونَ}[21] (هود: 36). بدین علت به او امر کرد درباره‌ی آنها تجدید نظر نکند، چون اگر عذاب خدا بر کافران و مجرمان فرود آمد قابل برگشت نیست و احتمال داشت حضرت نوح با مشاهده وضع رقت‌بار آنان از خدا بخواهد عذاب را از ایشان دفع کند.

نوح زیر نظر خدا شروع به ساخت کشتی نمود، وقتی قومش از کنار او رد می‌‌شدند او را مورد تمسخر قرار می‌دادند و می‌گفتند: «ای نوح تا دیروز پیغمبر بودی امروز نجار شده‌ای؟» دور هم جمع می‌شدند و می‌خندیدند و او را به باد تمسخر واستهزاء می‌گرفتند او هم در کار خود جدی بود و در جواب ایشان می‌گفت: {إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکمْ کمَا تَسْخَرُونَ (٣٨) فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یأْتِیهِ عَذَابٌ یخْزِیهِ وَیحِلُّ عَلَیهِ عَذَابٌ مُقِیمٌ}[22] (هود: 39-38).

چون از ساختن کشتی فارغ شد خداوند به او دستور داد خانواده‌ی خود و باقی مؤمنان را در آن قرار دهد و از تمامی حیوانات نیز از هر نوعی نر و ماده‌ای با خود حمل کند. سپس خداوند فوران تنورها را علامت شروع طوفان قرار داد. به عقیده مفسرین منظور از «فوران تنور» جوشیدن و فوران کردن آبهای زیرزمین است هرگاه همچو پدیده‌ای مشاهده شد بر مسلمانان است بلافاصله بر کشتی سوار شوند. چون بدنبال آن طوفان شروع می‌شود و هیچ احدی نجات پیدا نمی‌کند.

چون علامت ظاهر شد سوار کشتی شدند و خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد که زمین هرگز نمونه‌ی آن را بخود ندیده بود و بعد از آن نیز نمونه آن را به خود نخواهد دید خداوند می‌فرماید: {فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ (١٠) فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ (١١) وَفَجَّرْنَا الأرْضَ عُیونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (١٢) وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ (١٣) تَجْرِی بِأَعْینِنَا جَزَاءً لِمَنْ کانَ کفِرَ}[23]  (قمر: 14-10).

آب به مقدار 15 ذراع بر بلندترین قله‌ها ارتفاع یافت و سراسر سطح زمین را پوشاند و در روی آن هیچ زنده‌ای جز ساکنان و سواران کشتی باقی نماند؛ به همین خاطر است که نوح را پدر دوم بشر (بعد از آدم) دانسته‌اند. زیرا همه‌ی اهل زمین - بعد از طوفان- از نسل اهل آن کشتی - کسانی که با نوح بودند- می‌باشند. حتی فرزند نوح که مؤمن نبود از این عذاب نجات نیافت و او هم هلاک شد.

{وَقَالَ ارْکبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (٤١) وَهِی تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَکانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَی ارْکبْ مَعَنَا وَلا تَکنْ مَعَ الْکافِرِینَ (٤٢) قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یعْصِمُنِی مِنَ الْمَاءِ قَالَ لا عَاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَینَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ (٤٣) وَقِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَک وَیا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِی الأمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِی وَقِیلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ}[24] (هود: 44-41).


فرزندان نوح علیه السلام:

نوح چهار پسر (سام، حام، یافث و کنعان) داشت، کنعان با هلاک شدگان هلاک شد چون کافر بود و نخواست با پدر و سایر مؤمنان سوار کشتی شود و گفت: بر بالای کوه می‌روم مرا از آب محفوظ می‌کند اما با اینکه بر بالای بلندترین کوهها رفت از هلاک نجات پیدا نکرد: {وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْکمُ الْحَاکمِینَ}[25] (هود: 45).

خداوند او را ملامت کرد و فرمود: {قَالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ فَلا تَسْأَلْنِی مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُک أَنْ تَکونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ}[26] (هود: 46). سه فرزند دیگر او نجات یافتند و ساکنان کنونی زمین از نسل آنهایند {وَجَعَلْنَا ذُرِّیتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ}[27] (صافات: 77). سام پدر عرب و حام پدر حبشی‌ها و یافث پدر رومی‌ها است.

در این زمینه: احادیثی داریم. امام احمد از رسول خدا روایت می‌کند که: «سام پدر عرب، حام پدر حبشی‌ها و یافث پدر رومی‌ها است» بزاز در مسندش روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «سام، حام و یافث اولاد نوح هستند. اعراب، فارسها و رومیها که خیر در آنها وجود دارد اولاد سام، و یأجوج و مأجوج اولاد یافث می‌باشند».


پایان یافتن طوفان بعد از هلاک کافران:

بعد از غرق اهل زمین و پاکسازی آن از کفار، خداوند به آسمان دستور داد از باریدن توقف کند و به زمین دستور آبها را در خود ببلعد و زندگی طبیعی به زمین بازگردد. کشتی نوح روی کوهی بنام جودی در اطراف موصل بر زمین نشست این آیه اشاره به آن دارد {وَقِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَک وَیا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِی الأمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِی وَقِیلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ}[28] (هود: 44)


فرود آمدن اهل کشتی بعداز فروکش کردن طوفان:

چون کشتی بر کوه «جودی» فرود آمد، خداوند به نوح و سایر سواران آن دستور داد در اوج سلامت و امان از آن پیاده شوند {قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَبَرَکاتٍ عَلَیک وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَک وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ}[29] (هود: 48).

در روز عاشورا بعد از 150 روز از کشتی فرود آمدند، نوح آن روز را به شکرانه نجات روزه گرفت و به ایمان آوردندگان امر کرد روزه بگیرند، بنی اسرائیلی‌ها روزه این روز را سنت می‌دانند اسلام نیز روزه‌ی آن را سنت می‌داند. روایت شده: «چون رسول خدا به مدینه آمد یهودی‌ها را دید روزه عاشورا را روزه می‌گیرند گفت: این چیست؟ گفتند: روز خدا است زیرا خداوند موسی و بنی اسرائیل را در این روز از فرعون و فرعونیان نجات داد. رسول خدا هم فرمود: من از شما اولی تر به موسی هستم. خود روزه گرفت و دستور داد مسلمانان آن را روزه بگیرند» (رواه الشیخان). ترمذی از رسول خدا نقل کرده: «به گمان من روزه روز عاشورا کفاره گناهان یکسال قبل است».


زمان اقامت در کشتی:

قبلاً گفتیم 150 روز در کشتی ماندند این روایت از ابن عباس رضی الله عنه نقل شده است ابن کثیر در «البدایة والنهایة» می‌گوید: 80 مرد با خانواده‌شان همراه نوح در کشتی بودند و 150 روز در آن ماندند خداوند کشتی را به سوی مکه به حرکت درآورد مدت چهل روز پیرامون بیت الله چرخید بعداً او را به سوی جودی هدایت کرد و در آنجا روی زمین فرود آمد.

حضرت نوح 950 سال قبل از طوفان در میان قومش اقامت گزید و مدتی بعداز آن (که فقط خدا می‌داند) وفات کرد.

بنابه قول ابن عباس، نوح 1780 سال عمر کرد که طولانی‌ترین عمر انسان است بعد از وفات طبق ارجح‌ترین اقوال، در قرب مسجدالحرام مدفون گردیده است. خداوند رحمت وسیع خود را شامل حال او گرداند.

از ویژگی‌های او: اولین پیغمبر دارای شریعت است. عمرش از سایر انبیاء طولانی‌تر بود، شیخ مرسلین است، اولین بازدارنده از شرک است، اولین دعوتگر به سوی خدا است، خداوند او را عبدی شکور نام برده و در میثاق نام او را بعد از نام محمد، آورده است.

منبع مقاله: پیغمبری و پیغامبران در قرآن، مؤلف: شیخ علی صابونی، مترجم: محمد ملازاده

عصر اسلام

IslamAge.com


[1]  و به راستى که نوح را به سوى قومش فرستادیم، و در میان آنان هزار سال منهاى پنجاه سال ماند. آن گاه طوفان آنان را در حالى که ستمکار بودند فرو گرفت.

[2]  ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قوم خود را بترسان پیش از آنکه عذاب دردناکی به سراغ ایشان بیاید.

[3]  و جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند.

[4]  بس شکیبایی کن آن گونه که پیغمبران اولوالعزم (در سختی‌ها) شکیبایی کرده‌اند.

[5]  او نهصد و پنجاه سال در میان آنان ماندگار شد.

[6]  گفت: پروردگارا، به راستى که من قوم خویش را شب و روز [به سوى فرمان تو] فرا خواندم. ولى دعوت من در حقّ آنان جز گریز نیفزود. و هر گاه که من آنان را فراخواندم تا آنان را بیامرزى، انگشتانشان را در گوشهاشان نهادند و جامه‏هاشان را [به خود] پیچیدند و پاى فشردند و سخت کبر ورزیدند. آن گاه من به آوازى بلند (آشکارا) آنان را دعوت کردم. سپس [دعوتم را] براى آنان آشکار ساختم و [آن را] نهانى با آنان به راز نهادم. سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بى گمان او بس آمرزنده است.

[7]  مردم یک امّت (گروه) بودند، آن گاه خدا پیامبران را مژده آور و بیم‏دهنده بر انگیخت و با آنان کتاب [آسمانى‏] را به راستى فرو فرستاد تا در آنچه در آن اختلاف دارند میان مردم حکم کند و جز کسانى که آن [کتاب‏] به آنان داده شد، پس از آنکه نشانه‏هاى روشن به آنان رسید- [آن هم‏] از روى رشک در بین خود- در آن اختلاف نکردند. پس خداوند به حکم خود مؤمنان را به حقى که در آن اختلاف کردند، رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى‏کند.

[8]  مردمان یک دسته بودند بعداً اختلاف ورزیدند.

[9]  نوح گفت: پروردگارا آنان از من نافرمانی کرده‌اند و از کسانی پیروی نموده‌اند که اموال و اولادشان جز زیان و خسران بر آنان نیافریده‌اند * نیرنگی بزرگی بکاربرده‌اند * به آنان گفته‌اند: معبودهای خود را وامگذارید ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر را رها نسازید * و بدین وسیله بسیاری از مردم را گمراه ساخته‌اند و جز گمراهی بر ستمکاران میافزا.

[10]  در روز قیامت شدیدترین نوع عذاب در انتظار کسانی است که به کار تراشیدن مجسمه و تصاویر اشتغال دارند و به آنها گفته می‌شود: آنچه را که درست کرده‌اند زنده کنید و در آن روح بدمید!

[11]  همانا ملائکه وارد خانه‌ای که در آن سگ، تصویر و مجسمه و افراد مجنب باشد نمی‌شوند.

[12]  هر کسی تصویری نقاشی کند خداوند در روز قیامت او را به واسطه‌ی آن عذاب می‌دهد، به او دستور می‌دهد روح را در او بدمد، که نمی‌تواند.

[13]  اشراف و روسای قوم او گفتند: ما شما را در گمراهی و سرگشتگی آشکار می‌بینیم. گفت: ای قوم من هیچگونه گمراهی در من نیست و دچار سرگشتگی هم نیستم ولی من فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانم.

[14]  پیش از ایشان قوم نوح بندة‌ ما را تکذیب کردند و گفتند: دیوانه‌ای است و رانده شده است.

[15]  او فقط مردی است که مبتلا به نوعی از جنون است.

[16]  گفتند: ای نوح با ما جر و بحث کردی و جر و بحث را به درازا کشاندی اگر راست می‌گویی آنچه را که ما را از آن می‌ترسانی بما برسان.

[17]  گفتند: ای نوح اگر پایان ندهی قطعاً جزو سنگساران خواهی شد.

[18]  هر زمان که گروهی از اشراف قوم او از کنار وی می‌گذشتند او را مسخره می‌کردند، می‌گفتند: اگر شماها را مسخره می‌کنید ما هم همانگونه شما را مسخره می‌کنیم

[19]  (و می‌گویند): ای کسی که قرآن بر تو نازل گشته است تو حتماً دیوانه‌ای.

[20]  (نوح گفت): پروردگارا هیچ احدی از کافران را بر روی زمین زنده باقی مگذار* که اگر ایشان را رها کنی بندگانت را گمراه می‌سازند و جز فرزندان بزهکار و کافر سرسخت نمی‌زایند و بدنیا نمی‌آورند.

[21]  به نوح وحی شد که جز آنان که ایمان آورده‌اند هیچ کس دیگری از قوم تو ایمان نخواهد آورد.

[22]  اگر شماها ما را مسخره می‌کنید ما هم همانگونه شما را مسخره می‌کنیم* هر چیزی زودتر خواهید دانست که عذاب خوار کننده و رسوا کننده بهره چه کسی و شکنجه جاودان گریبان گیر کدام یک از مردمان می‌گردد.

[23]  تا آنجا که پروردگار خود را به فریاد خواند: پروردگارا من شکست خورده ام پس مرا یاری و کمک فرما* پس درهای آسمان را با آب تندریزان و فراوانی از هم گشودیم * و از زمین چشمه ساران زیادی بر جوشاندیم و آبها در هم آمیخته برای اجرای فرمانی که مقدر شده بود* و نوح را بر کشتی ساخته شده از تخته‌ها و میخها سوار کردیم* این کشتی تحت مراقبت و مواظبت ما حرکت می‌کرد برای پاداش دادن به کسانی که بدو ایمان آورده نشده بود و تصدیق نگشته بود.

[24]  نوح گفت: سوار کشتی شوید که حرکت و توقف آن با یاری خدا و حفظ و عنایت الله است بیگمان پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است، ‌کشتی با سرنشینانش امواج کوه پیکر را می‌شکافت و به پیش می‌رفت و نوح پسرش را که در کناری قرار گرفته بود، فریاد زد که ای فرزند دلبندم با ما سوار شو و با کافران مباش (پسر مغرورش) گفت: به کوه بزرگی می‌روم و مأوی می‌گزینم که مرا از سیلاب محفوظ می‌دارد نوح گفت: امروز هیچ قدرتی در برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد مگر کسی را که مشمول رحمت خدا گردد و بس (در همین هنگام موجی برخاست و او را در کام خود فرو بردن و موج میان پدر و پسر جدایی انداخت و پسر در میان غرق شدگان جای گرفت، (بعد از هلاک کافران) گفته شد که: ای زمین آب خود را فرو خور و ای آسمان از باریدن بایست و آبها از میان برده شد و فرمان اجرا گردید و کار به انجام رسید و کشتی بر کوه جودی پهلو گرفت (در این وقت بود که) گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران.

[25]  نوح پروردگار خود را فریاد خواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو درست است و تو داورترین داوران و دادگرترین دادگرانی.

[26]  فرمود: ای نوح پسرت از خاندان تو نیست، چرا که او عمل ناشایستی دارد بنابراین آنچه را که از آن آگاه نیستی از من مخواه من تو را نصیحت می‌کنم که از نادانان نباشی.

[27]  و نژاد او را بازماندگان کردیم.

[28]  گفته شد: ای زمین آب خود را فرو خور و ای آسمان از باریدن بایست و آبها از میان برده شد و فرمان اجرا گردید و کار به انجام رسید و کشتی بر کوه جودی پهلو گرفت (در این وقت بود) گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران.

[29]  گفته شد: ای نوح از کشتی پیاده شو از امنیت ما برخوردارید و سالم و برکنارید و برکات خدا بر روی تو و گروه‌های تو و گروه‌های همراهت است ملتها و گروه‌ها دیگری را از نعمتها و خوشی‌ها برخوردار می‌کنیم.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان