سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

11 تير 1404 06/01/1447 2025 Jul 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7766024
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 49   تعداد بازدید: 2889 تاریخ اضافه: 2010-03-24

موضع علي و زبير رضي الله عنهما در قبال خلافت ابوبكر رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

رواياتي درباره‌ي تأخير بيعت علي بن ابي‌طالب و زبير بن عوام رضي الله عنهما نقل شده كه صحيح نيست؛ البته در اين ميان روايت صحيحي از ابن‌عباس رضي الله عنهما نقل شده كه: «علي و زبير و كساني كه با آنان در خانه‌ي فاطمه دخت رسول اكرم صلی الله علیه وسلم بودند، از بيعت با ابوبكر رضی الله عنه عقب ماندند.» ( صحيح التوثيق في سيرة و حياة الصديق، ص98)

 جمع شدن علي و زبير و عده‌ي ديگري از صحابهy در آن شرايط مصيبت‌بار وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در خانه‌ي دختر آن حضرت صلی الله علیه وسلم امري كاملاً عادي بود كه بر پايه‌ي روايت‌هاي صحيح ديگر، روشن و واضح مي‌گردد كه عده‌اي از مهاجرين و در رأسشان علي بن ابي‌طالبy در تدارك غسل و خاك‌سپاري رسول اكرم صلی الله علیه وسلم بودند؛ از روايت سالم بن عبيد رضی الله عنه نيز همين نكته روشن مي‌شود كه ابوبكر رضی الله عنه از خانواده‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و از جمله علي رضی الله عنه خواست تا آن حضرت صلی الله علیه وسلم را غسل دهند و براي خاك‌سپاري آماده كنند.( صحيح التوثيق في سيرة و حياة الصديق، ص98)

 

زبير بن عوام و علي بن ابي‌طالب رضي الله عنهما روز پس از وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم يعني در روز سه‌شنبه با ابوبكر رضی الله عنه بيعت كردند. ابوسعيد خدري رضی الله عنه مي‌گويد: آن روز كه ابوبكر رضی الله عنه بر منبر نشست و به ميان جمع نگريست، زبير بن عوام رضی الله عنه را در ميانشان نديد؛ لذا زبير رضی الله عنه را به حضور خواست و به او فرمود: «اي پسرعمه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم كه از خوا صلی الله علیه وسلم و نزديكان آن حضرت صلی الله علیه وسلم بودي! آيا مي‌خواهي اتحاد مسلمانان را درهم شكني؟» زبير رضی الله عنه گفت: «اي خليفه‌ي رسول‌خدا! تو را ملامتي نيست.» و سپس برخاست و با ابوبكر رضی الله عنه بيعت كرد. ابوبكر رضی الله عنه كه علي رضی الله عنه را درميان جمع نيافته بود، به حضور خواست و فرمود: «اي پسرعمو و اي داماد‌ رسول‌خدا! آيا مي‌خواهي همبستگي مسلمانان را از بين ببري؟» علي رضی الله عنه فرمود: «اي خليفه‌ي رسول‌خدا! تو را ملامتي نيست.» و برخاست و با ابوبكر رضی الله عنه بيعت كرد.( نگاه كنيد به: البداية و النهاية (5/249)؛ ابن‌كثير اين روايت را صحيح دانسته است.)

 اهميت اين حديث از آن‌جا معلوم مي‌شود كه امام مسلم رحمه الله به نزد استادش امام محمد بن اسحاق بن خزيمه رحمه الله رفت و درباره‌ي اين حديث پرسيد؛ ابن‌خزيمه رحمه الله اين حديث را براي مسلم رحمه الله بازگفت و آن را به او آموزش داد. مسلم رحمه الله به استادش گفت: «اين حديث با شتر و يا گاو قرباني، برابري مي‌كند.» ابن‌خزيمه فرمود: «ارزش اين حديث، فراتر از شتر يا گاوي است كه به قربان‌گاه مي‌برند؛ اين حديث، با ده‌هزار دينار برابري مي‌كند و گنج گران‌بهايي است.» ابن‌كثير رحمه الله در شرح اين حديث گفته است: سند اين حديث، صحيح است و از آن، اين نكته‌ي باارزش، روشن و ثابت مي‌شود كه علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه در همان روز وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم يا روز بعد با ابوبكر رضی الله عنه بيعت نموده است؛ قطعاً علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه هيچ‌گاه با ابوبكر صديق رضی الله عنه مشكلي نداشته كه با او قطع رابطه كند و يا از او دوري گزيند؛ علي رضی الله عنه هرگز از اقتدا به ابوبكر رضی الله عنه در نماز جماعت امتناع نكرده است.

 در روايت حبيب بن ابي‌ثابت چنين آمده است: علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه در، خانه‌اش بود كه به او خبر رسيد ابوبكر رضی الله عنه براي اخذ بيعت بر منبر نشسته است؛ علي رضی الله عنه با شنيدن اين خبر با پيراهني كه به تن داشت و بي‌آن‌كه ازار و ردايي بپوشد، با شتاب به سوي مسجد رفت تا در بيعت با ابوبكر رضی الله عنه تأخير نكرده باشد.باري عمرو بن حريث از سعيد بن زيد رضی الله عنه پرسيد: آيا تو در وفات رسول اكرم صلی الله علیه وسلم حضور داشتي؟

ـ گفت: آري.

ـ پرسيد: كي با ابوبكر رضی الله عنه بيعت شد؟ سعيد رضی الله عنه گفت: همان روزي كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم رحلت فرمودند، مسلمانان با ابوبكر رضی الله عنه بيعت كردند تا مانده‌ي آن روز را در جماعتي يك‌پارچه سپري كنند و از جماعت جدا نباشند.

عمرو بن حريث دوباره پرسيد: آيا كسي از بيعت با ابوبكر رضی الله عنه امتناع كرد؟

سعيد رضی الله عنه گفت: جز مرتدين و از دين‌برگشته‌ها، همه با او بيعت كردند؛ برخي هم كه با ارتداد فاصله‌اي نداشتند، در ابتداي امر از بيعت با ابوبكر رضی الله عنه سرتافتند. خداي متعال، در آن روز انصارy را از خطر ارتداد رهانيد و همه‌ي آن‌ها را بر بيعت با ابوبكر رضی الله عنه گرد‌آورد.

عمرو سؤال كرد: آيا از مهاجرين كسي بود كه با ابوبكر رضی الله عنه بيعت نكند؟

سعيد بن زيد رضی الله عنه فرمود: نه؛ بلكه تمام مهاجرين با او بيعت كردند.

علي رضی الله عنه نه تنها هيچ‌گاه از ابوبكر رضی الله عنه جدا نشد و از جماعت وي نبريد كه همواره مشاور ابوبكر رضی الله عنه بود و با او در تدبير امور مسلمانان مشاركت مي‌كرد. ابن‌كثير و برخي ديگر بر اين باورند كه علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه شش ماه پس از نخستين بيعتش با ابوبكر رضی الله عنه، يعني پس از وفات فاطمه‌ي زهرا رضي الله عنها، با ابوبكر رضی الله عنه تجديد بيعت نمود كه در اين‌باره روايات صحيحي آمده است.

علي رضی الله عنه در خلافت ابوبكر رضی الله عنه مشاور و رازدار وي بود و مسايل مسلمين را ارزيابي مي‌كرد و آن‌چه را به مصلحت مسلمانان بود، بر هر چيز ديگري ترجيح مي‌داد. يكي از مهم‌ترين دلايل ارادت و خيرخواهي علي رضی الله عنه نسبت به ابوبكر رضی الله عنه و صيانت از خلافت و حفظ يك‌پارچگي امت، اين است كه وقتي ابوبكر رضی الله عنه خواست تا شخصاً به ذي‌القصه برود و فرماندهي لشكر اسلام را در جنگ با مرتدين بر عهده بگيرد، ابوبكر رضی الله عنه را از اين كار بازداشت؛ چراكه خطرهاي اين راه زياد بود و با هرگونه آسيبي كه به ابوبكر رضی الله عنه مي‌رسيد، كيان اسلامي در خطر مي‌افتاد.( المرتضي نوشته‌ي ندوي، ص97)

 ماجرا بنا به روايت ابن‌عمر رضي الله عنهما از اين قرار است: زماني كه ابوبكر رضی الله عنه رو به ذي‌القصه نهاد و بر اسبش سوار شد، علي رضی الله عنه افسار اسب ابوبكر رضی الله عنه را گرفت و فرمود: «اي خليفه‌ي رسول‌خدا! هيچ معلوم است كجا مي‌روي؟ اينك همان چيزي را به تو مي‌گويم كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم روز احد فرمودند: شمشيرت را در غلاف كن و ما را در غم و مصيبت از دست دادنت منشان و به مدينه بازگرد كه به خدا سوگند اگر تو را از دست بدهيم، هرگز براي اسلام نظام و ساماني نخواهد ماند.» و اين چنين ابوبكر رضی الله عنه به پيشنهاد علي رضی الله عنه به مدينه بازگشت.

اينك جاي سؤال است كه اگر علي رضی الله عنه از دل، به خلافت ابوبكر رضی الله عنه راضي نبود و بر خلاف ميل دروني خود به بيعت با وي تن داده بود، پس چرا به ابوبكر رضی الله عنه چنين سخناني گفت و او را به مدينه بازگردانيد و اين فرصت طلايي را از دست داد تا شايد براي ابوبكر رضی الله عنه اتفاقي مي‌افتاد و فضا براي خلافت خودش مناسب مي‌شد؟! يا حتي فراتر از اين اگر علي رضی الله عنه با ابوبكر رضی الله عنه مشكلي داشت و مي‌‌خواست براي هميشه از او راحت شود، مي‌توانست آن‌گونه كه رقيبان سياسي بر ضد هم دسيسه مي‌كنند، كسي را بفريبد تا ابوبكر رضی الله عنه را از پاي درآورد و. اما قطعاً علي رضی الله عنه بزرگ‌تر از اين حرف‌ها بود و علاوه بر اين هيچ مشكلي هم با ابوبكر رضی الله عنه نداشت.( نگاه كنيد به: المرتضي، نوشته‌ي ندوي، ص97)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان