سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

19 شهريور 1403 05/03/1446 2024 Sep 09

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7191972
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 471   تعداد بازدید: 4897 تاریخ اضافه: 2010-04-01

بررسي اتهام واردشده بر معاويه رضی الله عنه ، در زمينه‌ي مسموم كردن حسن رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در پاره‌اي از روايات آمده است كه حسن رضی الله عنه ، به دنبال سمي كه به او داده شد، درگذشت. البته انگشت اتهام در اين زمينه، به سوي همسرش جعده دختر اشعث بن قيس (امير كنده) دراز شده است. چنانچه ابن‌سعد روايتي نقل كرده كه بر اساس آن، حسن رضی الله عنه  آن‌چنان مسموم شد كه به مدت چهل روز، برايش لگن مي‌گذاشتند.[1] البته اين روايت، ضعيف است. برخي، كوشيده‌اند تا چنين وانمود كنند كه مسموم شدن حسن رضی الله عنه  با جريان بيعت گرفتن معاويه رضی الله عنه  براي يزيد، بي‌ارتباط نبوده است؛ آنان، ادعا كرده‌اند: يزيد بن معاويه، به جعده بنت قيس، پيغام داد كه اگر حسن را مسموم كني، با تو ازدواج خواهم كرد. بدين ترتيب جعده، حسن رضی الله عنه  را مسموم كرد و سپس از يزيد خواست تا به وعده‌اش وفا نمايد. يزيد در پاسخ جعده، چنين گفت: «به‌خدا سوگند، من، تو را وصله‌ي حسن نمي‌دانستم؛ چه رسد به اينكه بخواهم با تو ازدواج كنم».[2] در كتاب مقاتل الطالبين، روايتي شبيه اين روايت نقل شده كه در سند آن، شخصي به نام احمد بن عبدالله بن عمار وجود دارد؛ وي، شيعه و از سران اين فرقه بوده است.[3] رافضي دروغگويي به نام عيسي بن مهران نيز جزو راويان اين گزارش ساختگي و دروغين مي‌باشد كه خطيب بغدادي، او را در شمار شياطين شيعه دانسته است.[4] بلاذري، به‌نقل از هيثم بن عدي آورده است: زني كه معاويه، يكصد هزار درهم برايش فرستاد (تا حسن رضی الله عنه  را مسموم نمايد)، همسر حسن رضی الله عنه  به نام هند دختر سهيل بن عمرو بوده است.[5] هيثم بن عدي، جزو راويان كذاب و دروغگوست.[6]

هرچند ضعف اين روايات، بر كسي پوشيده نبوده، اما متأسفانه باز هم این روایات، بدون هيچ پيرايش و دقتي، در برخي از كتاب‌هاي اهل سنت، نقل شده است![7] كتاب‌هاي شيعه، آكنده از چنين رواياتي است؛ البته از آنان، انتظاري جز اين نيست؛ چراكه آنها، متخصص جعل روايت و ايراد اتهامات باطل و بي‌اساس به صحابه رضی الله عنهم   و به‌ويژه معاويه رضی الله عنه ، هستند و هيچ پروايي در اين زمينه ندارند.

بسياري از علماي محقق، پيرامون اين تهمت باطل و بي‌اساس، سخن گفته‌اند؛ از جمله:

1ـ ابن‌العربي مي‌گويد: اين ادعا كه حسن رضی الله عنه  در پي دسيسه‌اي مسموم شد، به دو دليل، محال است: اول اينكه پس از كناره‌گيري حسن رضی الله عنه  از خلافت، هيچ نگراني و خطري از سوي وي، متوجه معاويه رضی الله عنه  نبود و با تحقق صلح، هيچ انگيزه‌اي براي حذف حسن رضی الله عنه  وجود نداشت. دليل ديگر اينكه اين جريان، يك مسأله‌ي پنهاني به‌شمار مي‌رود و كسي جز خداوند متعال، از غيب خبر ندارد؛ بنابراين نمي‌توان درباره‌ي قضيه‌اي كه مربوط به قرن‌ها پيش مي‌شود، بدون هيچ دليل يا گواهي، بدين‌شكل قضاوت كرد و انگشت اتهام را به سوي عده‌اي دراز نمود. بديهي است نباید در اين زمينه به اقوال و يا روايات كساني اعتماد كرد كه به‌گونه‌اي درگير فتنه و تعصب بوده و يا اهل هوا و هوس به‌شمار مي‌رفته‌اند. زيرا در در چنين موقعيتي، هر كسي مي‌كوشد تا طرف مقابلش را به چيزهايي متهم نمايد كه شايسته‌اش نيست. لذا فقط مي‌توان به روايات صحيحي استناد كرد كه عادلانه و بدون غرض و يا تعصب، نقل شده است.[8]

2ـ ابن‌تيميه مي‌گويد: اين ادعا كه معاويه رضی الله عنه ، حسن رضی الله عنه  را مسموم نموده، دروغ و بهتاني است كه عده‌اي، آن را مطرح نموده‌اند، اما هيچ دليل شرعي يا گزارش و اقرار معتبري در اين زمينه وجود ندارد؛ حال آنكه اين مسأله، از آن دست مسايل غيبي و پنهاني است كه نمي‌توان از آن، آگاه بود (و يا ادعاي آگاهي از آن را نمود). بنابراين چنين گفتاري، بدور از علم و آگاهي است.[9] گاهي اتهام مزبور، بدين صورت مطرح مي‌شود كه معاويه رضی الله عنه ، پدرزن حسن رضی الله عنه  يعني اشعث بن قيس را تحريك كرد تا حسن رضی الله عنه  را به‌واسطه‌ي دختر خويش، مسموم نمايد. ابن‌تيميه رحمه‌الله، به‌گونه‌اي اين اتهام را رد كرده كه بيانگر توانمندي وي در زمينه‌ي نقد علمي روايات تاريخي است. ابن‌تيميه در اين‌باره مي‌گويد: اين ادعا، ظن و گمان بي‌اساسي است. رسول‌خداص فرموده است: (إِيَّاكُمْ وَالظَّنَّ، فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْحَدِيثِ)[10] یعنی: «از گمان بد، اجتناب كنيد. زيرا گمان بد، بدترين نوع دروغ‏ است».

وي، مي‌افزايد: اشعث بن قيس، در سال 40 و گفته شده در سال 41 هجري، چشم از جهان فرو بست. از اين‌رو هيچ نامي از اشعث در جريان صلح حسن با معاويه رضي‌الله‌عنهما در عام‌الجماعة (سال 41 هجري) به ميان نيامده است؛ حال آنكه اشعث بن قيس، يكي از ياران خاص حسن رضی الله عنه  به‌شمار مي‌رفت و اگر در زمان انعقاد صلح، زنده بود، به‌طور حتم، نامي از وي در اين زمينه به ميان مي‌آمد و اگر هم ده سال زودتر از حسن رضی الله عنه  درگذشته، پس چگونه امكان دارد كه دخترش يعني همسر حسن رضی الله عنه  را به انجام چنين جنايتي واداشته باشد؟![11]

3ـ ذهبي مي‌گويد: اين سخن (كه معاويه رضی الله عنه ، حسن رضی الله عنه  را مسموم كرد)، نادرست است؛ چه كسي، شاهد اين واقعه بوده و از آن اطلاع يافته است؟[12].

 

4ـ ابن‌كثير مي‌گويد: برخي، روايت كرده‌اند: يزيد بن معاويه، به جعده بنت قيس، پيغام داد كه اگر حسن را مسموم كني، با تو ازدواج خواهم كرد. بدين ترتيب جعده، حسن رضی الله عنه  را مسموم كرد و سپس از يزيد خواست تا به وعده‌اش وفا نمايد. يزيد در پاسخ جعده، چنين گفت: «به‌خدا سوگند، من، تو را وصله‌ي حسن نمي‌دانستم؛ چه رسد به اينكه با تو ازدواج كنم». ابن‌كثير مي‌افزايد: اين روايت، از ديدگاه من، صحيح نيست؛ بنابراين به‌طريق اولي، نسبت دادن اين اتهام به معاويه رضی الله عنه  به هيچ عنوان درست نمي‌باشد.[13]

 

5 ـ ابن‌خلدون، ايراد چنين اتهامي به معاويه رضی الله عنه  را جزو بهتان‌ها و دروغ‌هايي دانسته است كه شيعيان، آن را ساخته و پرداخته‌اند. وي، انجام چنين كاري را به تحريك معاويه رضی الله عنه ، بعيد و غيرممكن دانسته است.[14]

 

6 ـ دكتر جميل المصري مي‌گويد: آن‌گاه اين بهتان مطرح گرديد كه حسن رضی الله عنه ، به تحريك معاويه يا پسرش يزيد، مسموم شد. البته اين‌طور به‌نظر مي‌رسد كه چنين مسأله‌اي در آن دوران، به هيچ عنوان مطرح نبوده و بعدها، ساخته و پرداخته شده است. چراكه در قيام حسين رضی الله عنه  هيچ اشاره‌اي به اين موضوع نشده و اصلاً ثابت نيست كه حسين رضی الله عنه  به‌خاطر چنين واقعه‌اي، معاويه رضی الله عنه  را مورد عتاب و سرزنش قرار دهد و يا چنين مسأله‌اي را مطرح نمايد.[15]

دكتر خالد الغيث در كتاب مرويات خلافة معاوية في تاريخ الطبري، جنبه‌ي پزشكي رواياتي را كه درباره‌ي وفات حسن رضی الله عنه  نقل شده، مورد بررسي قرار داده است؛ از جمله رواياتي كه ابن‌سعد، نقل كرده است:

1ـ باري حسن رضی الله عنه  به دستشويي رفت و چون بيرون آمد، فرمود: «به‌خدا سوگند اينك پاره‌اي از جگرم، بيرون افتاد؛ و من، با چوبي كه همراهم بود، آن را زير و رو كردم. بارها به من زهر خوراندند، اما هيچ‌گاه همانند اين بار نبود».[16]

2ـ حسن رضی الله عنه  فرمود: «چندين بار به من زهر خوراندند، اما هيچ‌گاه همانند اين بار نبود كه پاره‌هاي جگرم را بيرون افكندم».[17]

3ـ ابن‌سعد، در روايت ديگري آورده است: حسن رضی الله عنه ، چندين بار مسموم گرديد، و هر بار جان سالم بدر برد تا اينكه سرانجام به او زهري خوراندند كه بر اثر آن، كبدش، پاره‌پاره شد و پاره‌هاي جگرش، از او خارج مي‌گشت و بدين سبب جان باخت.[18]

دكتر كمال‌الدين حسين طاهر، در تحليل پزشكي اين روايات مي‌گويد: بيمار، دچار عارضه‌ي خونريزي نبوده و اين، نشان مي‌دهد كه ماده‌اي شيميايي يا زهرآگين، سبب بروز اختلال در عوامل يا فاكتورهاي انعقاد خونش نشده است. برخي از مواد شيميايي يا سَم‌ها، باعث ايجاد اختلال در كبد، و در نتيجه بروز عوارضي در فاكتورهاي انعقاد خون مي‌شود. از اين‌رو استعمال چنين موادي، سبب خونريزي در بخش‌هاي مختلف بدن همچون چشم، بيني، دهان، دستگاه گوارش و روده‌ها مي‌گردد؛ البته خوني كه در اثر چنين مسموميتي از بدن بيمار خارج مي‌شود، به‌صورت مايع مي‌باشد و گاهي به شكل زرداب يا خونابه است و امكان ندارد كه خون به‌صورت جامد، لخته و يا حتي اسفنجي، دفع گردد. بنابراين، بعيد به‌نظر مي‌رسد كه عاملي شيميايي يا نوعي سم، عامل بيماري حسن رضی الله عنه  بوده باشد.[19]

دكتر كمال‌الدين حسين طاهر مي‌افزايد: برخي از انواع سرطان‌ها و نيز آماس دستگاه گوارشي و سرطان‌هاي مخاطي، با عوارضي همچون دفع خون به‌صورت لخته و يا اسفنجي همراهند. يعني شبيه همان چيزي كه در روايات، از آن به پاره‌هاي كبد، ياد شده است. از اين‌رو بنده بر اين باورم كه آن بيمار، دچار نوعي سرطان يا بيماري گوارشي بوده است.[20]

شايان ذكر است در اين تحليل پزشكي، به روايات ضعيف، استناد شده و از اين‌رو دستيابي به يك نتيجه‌ي قابل قبول در اين زمينه، مشكل است. البته ما، مسموميت حسن رضی الله عنه  را از اساس، رد نمي‌كنيم و بر اين باوريم كه در صورت اثبات اين قضيه، افتخار شهادت نصيبش شده است.

چنانچه پيشتر بيان شد، ايراد اتهام به معاويه رضی الله عنه  و پسرش يزيد در زمينه‌ي مسموم كردن حسن رضی الله عنه ، از لحاظ سند، صحيح نيست؛ رواياتي كه در اين زمينه نقل شده، از نظر متن نيز مخدوش مي‌باشد؛ زيرا جعده بنت اشعث ـ همسر حسن رضی الله عنه  ـ هيچ كسر و كمبودي از لحاظ مال و موقعيت نداشت كه بدين راحتي، به چنين دسيسه‌اي تن دهد و به‌تحريك يزيد، شوهرش را به‌قتل برساند. مگر نه اينكه جعده، دخترِ امير كنده (اشعث بن قيس) و همسرِ بهترين و شريف‌ترين مرد آن زمان بود؟ همين افتخار براي جعده بس كه همسر مردي از سلاله‌ي پاك نبي بود؛ همسر پسرِ فاطمه و علي مرتضي رضي‌الله‌عنهما.[21]

گفتني است كساني كه از اقدامات صلح‌جويانه و حكيمانه‌ي حسن رضی الله عنه  خشمگين بودند، تاب ديدن حسن رضی الله عنه  را نداشتند و نمي‌توانستند او را ببينند كه بر روي زمين راه مي‌رود. آنان، خيلي خوب مي‌دانستند كه تا حسن رضی الله عنه  زنده است، مسلمانان، متحد و يك‌پارچه خواهند بود. از اين‌رو براي ضربه زدن به اسلام و مسلمانان، دسيسه چيدند و درصدد كشتن حسن رضی الله عنه  برآمدند. بنده، بر اين باورم كه متهم رديف اول در اين جنايت، پيروان عبدالله بن سباي يهودي (سبئيه) بودند كه سيلي محكمي از بابت صلح حسن رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه  خوردند و خود را در معرض نابودي ديدند؛ پس از پيروان عبدالله بن سبأ، خوارج را مي‌توان عاملان ديگر اين جنايت دانست. سابقه‌ي خوارج، بر كسي پوشيده نيست؛ آنان، پيشتر، پدر حسن رضی الله عنه  را به‌قتل رسانده و خودِ آن بزرگوار را نيز از ناحيه‌ي ران، زخمي كرده بودند. خوارج، هنوز جنگ نهروان را به‌ياد داشتند و منتظر فرصتي بودند كه باري ديگر، انتقام كشتگان خود را بگيرند.[22]

عمران بن عبدالله بن طلحه مي‌گويد: حسن رضی الله عنه  در خواب ديد كه بر پيشاني‌اش، نوشته شده است:« قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ». وي، خوابش را براي خانواده‌اش تعريف كرد. اين خواب را براي سعيد بن مسيب رحمه‌الله بازگو كردند. سعيد رحمه‌الله، خواب حسن رضی الله عنه  را بدين شكل تعبير كرد كه اگر اين، رؤيايي صادقه باشد، مدت زيادي از عمر حسن رضی الله عنه  باقي نمانده و به‌زودي از ميان ما خواهد رفت.. ديري نپاييد كه حسن رضی الله عنه  جان به جان‌آفرين تسليم كرد و چشم از جهان، فرو بست.[23]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســلام

IslamAge.Com

-------------------------------------------------------

[1]- نگا: طبقات، به‌تحقيق: سلمي، با سند ضعيف.

[2]- تهذيب الكمال (6/453)؛ در سند اين روايت، شخصي به نام يزيد بن عياض وجود دارد كه مالك و تني چند از محدثان، او را كذاب (دروغگو) دانسته اند. نگا: تقريب التهذيب (604).

[3]- نگا: ميزان الإعتدال (1/118).

[4]- ر.ك: لسان الميزان (4/406).

[5]- نگا: أنساب الأشراف (3/59).

[6]- مواقف المعارضة، ص122.

[7]- مرويات خلافة معاوية في تاريخ الطبري، ص393.

[8]- نگا: العواصم من القواصم، ص220.

[9]- منهاج السنة النبوية (4/469).

[10]- بخاري:5143؛ مسلم، شماره‌ي2563

[11]- المنتقي من منهاج الإعتدال، ص266.

[12]- تاريخ الإسلام، عهد معاويةt، ص40.

[13]- البداية و النهاية 08/43).

[14]- نگا: تاريخ ابن‌خلدون (2/527).

[15]- أثر أهل الكتاب في الفتن و الحروب الأهلية، ص482؛ مرويات خلافة معاوية، ص395.

[16]- طبقات (1/335)، با سند ضعيف.

[17]- طبقات (1/338)، با سند ضعيف.

[18]- طبقات (1/339)، با سند ضعيف.

[19]- مرويات خلافة معاوية، ص396.

[20]- اين مطالب را آقاي خالد خيث در كتاب مرويات خلافة معاوية، ص396 آورده است.

[21]- نگا: مواقف المعارضة في خلافة يزيد بن معاوية، ص123.

[22]- ر.ك: مواقف المعارضة في خلافة يزيد بن معاوية، ص124.

[23]- طبقات (1/334)؛ با سند منقطع. زيرا عمران، حسنt  را نديده است.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان