سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7089381
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 40   تعداد بازدید: 3463 تاریخ اضافه: 2016-08-24

مختصری درباره ی طایفه‌ی دیوبند

مختصری درباره ی طایفه‌ی دیوبند


دیوبندی‌ها از طوایف مسلمان هستند که به دانشگاه دار العوم دیوبند در هند منسوب می‌ شوند. دیوبند مدرسه‌ ی فکری ریشه‌ داری است که فارغ التحصیلان آن دارای ویژگی‌ها علمی خاص خود هستند؛ به طوری که به این مدرسه منسوب شده‌ اند.

تأسیس، و بارزترین شخصیت‌ها:

دانشگاه دیوبند پس از سرکوب انقلاب اسلامی هند توسط انگلستان، توسط گروهی از علمای هند در سال ۱۸۵۷ میلادی تأسیس شد. تأسیس این دانشگاه در واقع عکس العملی بود در برابر هجوم فرهنگ غربی و تمدن مادی آن به شبه قاره‌ی هند، با هدف نجات مسلمانان از وضعیت بغرنج شرایط آن دوران. زیرا دهلی پس از شکست انقلاب؛ ویران شده و به کنترل کامل انگلیسی‌ها در آمده بود. و علما بیم آن را داشتند که دینشان کاملا از دست برود. در این شرایط، شیخ امدادالله مهاجر؛ و شاگردش شیخ محمد قاسم نانوتوی و یارانشان چارچوبی کلی را برای محافظت از اسلام و تعالیم آن ترسیم نمودند. آنان به این نتیجه رسیدند که راه حل، تاسیس مدارس دینی و مراکز اسلامی است. و اینگونه مدرسه‌ ی «الإسلامية العربیة» به عنوان مرکز دین و شریعت هند در دوران حکومت انگلیسی‌ها در دیوبند تاسیس شد.

بارزترین شخصیت‌های این مدرسه‌ ی فکری:

1ـ محمد قاسم.

رشید احمد گنگوهی.

3ـ حسین احمد مدنی.

محمد انورشاه کشمیری.

ابوالحسن ندوی.

6ـ محدث حبیب الرحمن الأعظمی.


 

اندیشه‌ها و اعتقادات:

ـ آنان در اصول (عقیده) بر مذهب عقیدتی ابومنصور ماتریدی هستند.

ـ و در فقه و فروع آن پیرو مذهب امام ابوحنیفه ـ رحمه الله ـ می ‌باشند.

ـ و در سلوک و اتباع، از طرق صوفیه‌ ی نقشبندی و چشتی و قادری و سهروردی پیروی می ‌کنند.

اما اندیشه‌ها و پایه‌های مدرسه‌ ی دیوبند را می‌ توان اینگونه خلاصه کرد:

ـ محافظت از تعالیم اسلام و نگهداری از شوکت اسلام و تعالیم آن.

ـ نشر اسلام و مقاومت در برابر مذاهب باطل و حرکت‌های تبشیری.

ـ نشر فرهنگ اسلامی و مبارزه با فرهنگ انگلیسی مهاجم.

ـ اهمیت به نشر زبان عربی، زیرا زبان عربی وسیله ‌ی استفاده از منابع شریعت اسلامی است.

ـ یکجا نمودن عقل و قلب و علم و روحانیت.

و از آنجایی که مکتب دیوبند در عقیده بر مذهب ماتریدی است، لازم است مذهب و عقیده‌ ی ماتریدی را معرفی نماییم:

ماتریدیه: فرقه‌ ای است کلامی، منسوب به ابومنصور ماتریدی. وی برای حجت آوردن در برابر مخالفان خود از جمله معتزله و جهمیه و دیگران، برای اثبات حقایق دین و عقیده‌ ی اسلامی از براهین و ادله‌ ی عقلی و کلامی بهره می ‌برد.

از نظر منبعی که عقاید از آن گرفته می شود، ماتریدی‌ها اصول دین را بر حسب منبع به دو بخش تقسیم کرده ‌اند:

الهیات (عقلیات): یعنی آنچه عقل به طور مستقل آن را اثبات می ‌کند که نقل تابع آن است و شامل ابواب توحید و صفات می ‌باشد.

شرعیات (سمعیات): یعنی اموری که عقل نمی ‌تواند امکان آن را به طور قطع نفی یا اثبات کند و راهی به آن ندارد، مانند پیامبری و عذاب قبر و امور آخرت؛ این را باید دانست که برخی از آنان نبوت را از قبیل عقلیات دانسته ‌اند.

و مخالفت‌های این عقیده با روش اهل سنت و جماعت پوشیده نیست، زیرا نزد اهل سنت، قرآن، سنت و اجماع صحابه از منابع تلقی است. همینطور در بدعتِ تقسیم اصول دین به عقلیات و سمعیات، که اساسش بر اندیشه ‌ی باطلی نهاده شده که فلاسفه بنا نهادند، به طوری که نصوص دینی را مخالف با عقل فرض کرده‌اند و سعی کرده‌اند بین عقل و نقل راه میانه‌ ای برگیرند و همین باعث شده عقل را وارد مجالی کنند که عرصه‌ ی آن نیست. و در نتیجه به احکامی باطل رسیدند که در تضاد با شرع است و مجبورشان کرده رو به تفویض و تاویل بیاورند. در حالی که نزد اهل سنت هیچ تعارضی میان عقل سلیمِ صریح با نقل صحیح نیست.

موضع اهل سنت در برابر ماتریدی‌ها:

از رسول الله صلی الله علیه و سلم ثابت است که این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که همه ـ جز یکی ـ در آتش خواهند بود، و بیان نمودند که فرقه‌ ی ناجیه همان جماعت است، یعنی گروهی که بر راه و روشی همانند روش رسول الله صلی الله علیه و سلم و اصحاب گرامی ایشان باشد.

و شکی در این نیست که اهل سنت و جماعت که از نظر علم و عمل به کتاب و سنت چنگ زده‌اند؛ همان فرقه ‌ی ناجیه یا گروه رستگار هستند، زیرا این وصف، یعنی پیروی از پیامبر رسول الله صلی الله علیه و سلم و اصحاب ایشان از نظر گفتار و کردار، در آنان تحقق یافته است. زیرا برای آنکه فرد یا گروهی جزو فرقه‌ ی ناجیه باشد؛ کافی نیست که خود را سنی بدانند و سپس با روش سلف از جمله صحابه و تابعین مخالفت نمایند، بلکه باید در علم و عمل و تصور و سلوک به روش آنان پایبندی نمود.

اما ماتریدیه از جمله طوائفی هستند که در سخنانشان حق، باطل و مخالفت با سنت وجود دارد و مشخص است که این طوائف به میزان نزدیکی و دوریشان از حق با یکدیگر متفاوت هستند؛ یعنی هرکدام که به سنت نزدیک‌ تر بود؛ به حق و صواب نزدیک ‌تر است، زیرا (برخی از آنان در اصول بزرگ به مخالفت با سنت برخاسته ‌اند و برخی در اموری کوچک با سنت مخالفت کرده‌اند. و برخی از آنان به رد دیگر طوائف [و پاسخگویی به شبهات آنان] پرداخته ‌اند که نسبت به آنان از سنت دورترند که در رد باطل و گفتن حق مورد ستایش هستند. اما شاید در رد خود گاه عدالت را زیر پا بگذارند و قسمت‌هایی از حق را انکار نمایند یا قسمتی از باطل را بپذیرند و یا بدعت بزرگی را با بدعتی کوچک تر پاسخ دهند و یا باطلی را با باطلی کم ضررتر رد نمایند. و این حال اکثر اهل کلام است که به اهل سنت و جماعت منسوبند...)[1].

اما یک مساله‌ ی مهمی باقی می ‌ماند و آن این است که وظیفه‌ ی ما در قبال ماتریدی‌ها و کسانی که در عقیده مانند آنان هستند از جمله دیوبندی‌ها، چیست؟

پاسخ این سوال بر حسب اشخاص، متفاوت است: کسانی از آن‌ها را  که معاند هستند و به بدعت خود دعوت می ‌دهند، باید نسبت به آنان هشدار داد و گمراهی و انحرافشان را بیان نمود. اما کسی که دعوتگر به سوی بدعت خود نیست و از قول و عملش چنین برمی‌آید که طالب حق است و در راه آن تلاش می ‌کند، مورد نصیحت و خیرخواهی قرار می ‌گیرد، و خطای این عقیده برایش تبیین می ‌شود و به روش نیک مورد راهنمایی قرار می ‌گیرد؛ چه بسا الله تعالی او را به سوی حق بازگرداند و این نصیحت جزوا ین قول رسول الله صلی الله علیه و سلم است که می‌ فرمایند: (دین نصیحت است. گفتیم برای چه کسی؟ فرمودند: برای الله و برای کتابش و برای پیامبرش و برای امام و مسئولان مسلمان و برای عموم آن‌ها)[2].

 

منبع: اسلام سوال و جواب

 



[1] ـ پایان سخن شیخ الإسلام ابن تیمیه در فتاوی (۱/ ۳۴۸).

 

[2] ـ صحیح مسلم: (الدِّينُ النَّصِيحَةُ قُلْنَا لِمَنْ قَالَ لِلَّهِ وَلِكِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان