سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

19 فروردين 1404 09/10/1446 2025 Apr 08

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7560586
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 362   تعداد بازدید: 2850 تاریخ اضافه: 2010-03-26

عدالت و مساوات در حکومت علی رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

يكي از مهمترين اهداف و برنامه‌هاي حاكميت اسلامی ‌اين است كه قوانين و برنامه‌هاي دين اسلام براي ايجاد جامعه‌ اسلامی‌ به صورت عملي اجرا شود و از مهمترين اين قوانين عدالت و برابري در ميان مردم است. علي براي ايجاد عدالت و مساوات در جامعه ‌از هيچ تلاشي دريغ نمی‌كرد و تمام خصلتهاي پسنديده و ويژگيهاي علمی ‌و فقهي در او وجود داشت و در نتيجه ‌اين صلاحيت و شايستگي در او ايجاد شده بود كه بتواند به كامل‌ترين شكل از عهده مسئوليتش برآيد تا جايي كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم  به دليل اعتمادي كه به وي داشت او را به عنوان قاضي به يمن فرستاد.[1] ترديدي نيست كه عدالت در انديشه ‌اميرمؤمنان علي همان عدالت اسلامی‌ است كه در واقع پشتوانه اصلي در ايجاد جامعه ‌اسلامی ‌و حاكميت اسلامی ‌است، لذا در جامعه‌اي كه ظلم و ستم بر آن حکمرانی کند و با عدالت آشنایی نداشته باشند اسلام وجود ندارد و امام علی  رضی الله عنه  در عدالت و برابري الگو بود و با عدالتش دلها را اسير و عقلها را حيرت زده كرده بود، بنابراين عدالت از ديدگاه علي  رضی الله عنه ‌يكي از مهمترين اركان خلافت راشده و عملاً دعوتي براي اسلام بود كه دلهاي مردم را براي پذيرش ايمان آماده و باز می‌كرد. به همين دليل علي همواره می‌كوشيد عدالت را به صورت عملي در تمام جوانب حکومتش گسترش دهد و با پيروي از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  سياستش را بر پايه‌ی عدالت فراگير و همه جانبه در ميان مردم استوار كرد، از شريح روايت است: آنگاه كه علي در جنگ با معاويه زره‌اش را گم كرد و پس از جنگ زره را به دست فردي‌ يهودي ديد كه در بازار براي فروش آورده بود، علي گفت: اين زره مال من است كه نه ‌آن را فروخته‌ام و نه به كسي بخشيده‌ام. ‌يهودي گفت: اين زره در دست من و مال خودم است. علي گفت: برويم پيش قاضي. به اين ترتيب نزد شريح آمدند، علي در كنار شريح و‌يهودي روبروي او نشست. شريح گفت: اي اميرمؤمنان جريان چيست؟ گفت: آري من می‌گويم. اين زره من است كه در دست اين‌ يهودي است و من اين را به كسي نفروخته‌ام و به كسي نبخشيده‌ام. شريح قاضي گفت: شاهدت كيست؟ گفت: قنبر (خدمتكار) و حسن و حسين شهادت می‌دهند که زره مال من است، قاضي گفت: گواهي پسر به نفع پدر جايز نيست، علي گفت: گواهي مردي از اهل بهشت جايز نيست و پذيرفته نمی‌شوند؟ شنيدم رسولالله صلی الله علیه وسلم  می‌فرمود: «حسن و حسين سردار جوانان بهشت اند».[2]

يهودي گفت: اميرمؤمنان از من به قاضي خود شكايت كرد و قاضي عليه‌ او قضاوت كرد. گواهي می‌دهم كه ‌اين دين حق است و گواهي می‌دهم كه معبود بر حقي جز الله نيست و محمد رسول اوست و اعتراف مي‌كنم كه ‌اين زره زره توست. شبي كه سوار بر شتر به طرف صفين می‌رفتي افتاد و من برداشتم، علي گفت: حال كه‌ اعتراف كردي، زره مال تو و نيز اسبي به او داد، شريح گفت: همان ‌يهودي را ديدم كه به دفاع از علي با اشرار نهروان جنگيد.

نمونه ديگر از عدالت علی رضی الله عنه  در دوران حاكميتش:

 ناحیه‌ي قُرشی از پدرش روايت مي‌كند كه ما بر دروازه قصر ايستاده بوديم كه علي آمد و وقتي او را ديديم از هيبتش خود را كنار كشيديم، بعد از اينكه رفت پشت سرش رفتيم؛ در همين حال مردي فرياد كشيد: به خاطر خدا كمكم كنيد؛ ديديم دو نفر درگيرند و در حال زد و خورد هستند. علی رضی الله عنه  به سينه هر دو زد و آنها را از هم جدا كرد و گفت: با هم درگير نشويد.‌ يكي گفت: اي اميرمؤمنان اين آقا از من گوسفندي خريده و بر او شرط كردم كه پول جعلي و معیوب به من ندهد؛ امّا بعد از تحويل گوسفند پول جعلي به من داد و من قبول نكردم، به همين علّت با من جنگ و دعوا راه‌انداخته و مرا كتك می‌زند. امام از شخص ضارب پرسيد تو چه می‌گويي، گفت: راست می‌گويد، علي گفت: به شرطت وفا كن و سپس به آن شخصی كه كتك زده بود گفت: بنشين و به كتك خورده گفت: قصاص کن و کتکش بزن، آن مرد پرسيد: می‌توانم او را ببخشم؟ اميرمؤمنان فرمود: اختيار در دست خودت است. راوي گويد: بعد از اينكه‌ آن مرد گذشت كرد، علي گفت: مسلمان ضارب را بگيرند، او را گرفتند و بر پشتش باري گذاشتند و سپس به دستور اميرمؤمنان پانزده شلاق به او زدند وگفت: اين مجازات به خاطر بی‌حرمتی کردنت به او است.

 در روايت نمونه‌اي عالی و ارزشمند از تواضع اميرمؤمنان را بیان می‌کند که به تنهايي با پاي پياده‌از خانه‌ی خود خارج می‌شود و به بررسي اوضاع و احوال مردم و حل مشكلات آنان می‌پردازد و اين بهترين و عاليترين رفتاري است كه حضور و نقش برجسته حاكمان اعم از خليفه، استاندار و غيره را در زندگي عموم مردم نشان می‌دهد و لازم نيست كه هر روز مسئول در ميان مردم حضور داشته باشد، زیرا حضور گاه و بيگاه آنان موجب می‌شود كه مردم احساس کنند حکّام و مسئولان همواره با آنان، در پي حل مشكلاتشان می‌باشد. هر كس صاحب حق باشد مطمئن است كه می‌تواند از حق خود دفاع و آن را حفظ كند و حتي اگر به حقش تجاوز كنند، جلوي تجاوزگر را بگيرد و به حق خود برسد و به اين ترتيب جلوي تجاوز به حقوق مردم گرفته می‌شود و بيش از آن و حتي مهمتر از آن كسي نمی‌تواند حق خداوند متعال را ضايع كند.

اين رابطه‌ی نزدیک بين حاكم و مردم به صورتهاي متعدد و به تناسب زمآنها در تمامی ‌مكانها بايد اجرا شود و كسي حق ندارد بگويد: اينگونه رفتار مختص به اميرمؤمنان علي  رضی الله عنه  و دوران او بوده و در عصر حاكمان ديگر نمی‌توانند بدينگونه رفتار كنند، چون روشهای حکومت داری در دورانهاي مختلف متفاوت است، بلكه‌ اين اهداف و مقاصد است كه زندگي سعادتمندانه را مسلمانان تضمين و محقق مي‌كند، چرا كه فقط در چنين نظامی‌در ابتدا حقوق خداوند و سپس حقوق عام و خاص مردم رعايت می‌شود.

 امّا در مورد اينكه ‌اميرمؤمنان علي  رضی الله عنه  عليرغم گذشت صاحب حق از تجاوزگر باز هم او را مورد مجازات قرار داد، به این علّت بود که علی  رضی الله عنه  واقعاً با مقاصد اسلام آشنا بود كه همان حفظ امنيت و گسترش صلح و آشتی بين مؤمنان است و به خوبي دريافته بود که‌ این روش موجب می‌شود كه گرايش تجاوزگر به تجاوز کاهش ‌یابد و می‌فهمند كه حتّي اگر طرف مقابل از آنها گذشت كنند به زودي با مجازات شايسته‌اي مواجه خواهند شد.

يكي ديگر از نمونه‌هاي عدالت علي را عاصم بن كليب از پدرش روايت مي‌كند كه گفت: در دوران خلافت علي از اصفهان اموالي آوردند، علی  رضی الله عنه  آنها را به هفت قسمت تقسيم كرد و ‌يك قرص نان را هم كه در بين آن اموال بود به هفت قسمت تقسيم كرد و سپس به قيد قرعه‌ آنها را در اختيار مردم گذاشت.[3]

اصل مساوات و برابري كه ‌اميرمؤمنان آن را در دولتش رعايت می‌كرد، از مباني و اصول عام به شمار می‌رود كه ‌اسلام آن را مقرر كرده ‌است، خداوند متعال می‌فرمايد:

« يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» (حجرات /13)

اي مردمان! ما شما را از مرد و زني (به نام آدم و حواء) آفريده‌ايم و شما را تيره تيره و قبيله قبيله نموده‌ايم تا همديگر را بشناسيد (و هر كسي با تفاوت و ويژگي خاص دروني و بيروني از ديگري مشخص شود و در پيكره جامعه ‌انساني نقشي جداگانه داشته باشد). بي‌گمان گرامي‌ترين شما در نزد خدا متقي‌ترين شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و كردار و گفتار شما و از حال همه‌كس و همه چيز) است.

موارد متعدّد از رفتارهای عادلانه که به صورت تمرین و تکرار در عملکرد علی تجربه شده بهترین شاهد بر عدالت ایشان است.

یکی دیگر از موراد بیانگر عدالت علی این است که: از میان اموالي كه به دست او می‌رسيد، سهميه‌ی مربوط به مصارف عام را جدا می‌كرد و در اسرع وقت به طور مساوی در بين مسلمانان تقسيم مي‌كرد و خودش بيشتر از مردم برنمی‌داشت و حتي سهميه‌ی خوارج را پيش از اقدامشان به خونريزي و دشمني آشكار، به طور كامل پرداخت می‌كرد.[4] با اقتدا و پیروی ابوبكر صديق  رضی الله عنه  بخشش‌ها و اموالي را كه به دستش می‌رسيد، به طور مساوي بين مردم تقسيم می‌كرد و عرب را بر غير عرب ترجيح نمی‌داد و بين افراد هيچ تفاوتي قايل نمی‌شد. ‌يك مرتبه مقداري غذا و پول را ميان دو زن كه ‌يكي عرب و ديگري عجم بود به صورت مساوي تقسيم كرد. زن عرب گفت: به خدا سوگند من عرب هستم و اين زن غير عرب! علي  رضی الله عنه  در پاسخ گفت: سوگند به خدا در تقسيم اموال غنيمت، دلیلی برای برتری پسران اسماعيل بر پسران اسحاق سراغ ندارم و برای من فرقی ندارند[5]. نيز وقتي از او خواستند كه ‌اشراف و بزرگان عرب را بر موالي (برده‌هاي آزاد شده) و غير عربها ترجيح دهد، گفت: سوگند به خدا اگر اموال من بود به صورت برابر در ميانشان تقسيم می‌كردم امّا اكنون كه ‌از آنِ خودشان است چگونه برابر تقسيم نكنم[6].

يحيي بن سلمه می‌گويد: علي عمرو بن سلمه را به استاندار اصفهان منصوب كرد، بعد از مدتي با اموال و مشک‌هاي پر از عسل و روغن بازگشت، ام كلثوم دختر علي كسي را فرستاد كه‌ از عسلها و روغنها به او بدهند. عمرو بن سلمه مقداري روغن و عسل برايش فرستاد. فرداي آن روز علی رضی الله عنه  آمد كه ‌اموال و روغنها و عسلها را تقسيم كند، مشک‌هاي عسل و روغن را كه شمرد، متوجه شد كه دو كيسه كم شده ‌است، علّت را جويا شد، حقيقت را نگفتند، وقتي سخت گرفت، واقعیّت را به او گفتند، لذا كسي را فرستاد و دو مشک را از ام كلثوم گرفتند. چون كيسه‌ها باز شده بود. تاجران را صدا زد و از آنها خواست قيمت مقدار کاسته شده ‌از عسل و روغن را تخمین کنند، گفتند: سه درهم كم شده‌است، سه درهم را از دخترش ام كلثوم گرفت و همه را تقسيم كرد.[7]

ابورافع خزانه دار ومسئول بيت المال در زمان خلافت علي روايت مي‌كند: روزي علی رضی الله عنه  به خانه رفت و ديد دخترش گردنبند مرواريدي به گردن كرده و می‌دانست كه‌از اموال بيت المال است، پرسيد: اين را از كجا آورده‌اي، به خدا دست كسي را كه ‌اين گردنبند را برايت آورده قطع خواهم كرد. گويد: وقتي ديدم بسيار جدي است، گفتم: اي اميرمؤمنان من آن را به برادرزاده‌ام (دختر تو) داده‌ام اگر من نمی‌دادم از كجا می‌آورد. ابورافع گويد: اين را كه گفتم سكوت كرد.[8]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

--------------------------------------------------

[1]- نظام الحكم في العهد الراشدي /149.

[2]- مصنف ابن ابي شيبه ش/12225 و المستدرك 3/126، اين حديث از طریق‌های متعدد صحيح است.

[3]- الكامل في التاريخ 2/442.

[4]- نظام الحكم في العهد خلفا الراشدين 216.

[5]- پيامبرص كه‌از نسل اسماعيل فرزند ابراهيم است، و بني اسحاق طايفه‌اي كه عموم پيامبران از آنها و‌يهوديان خودشان را متعلق به‌انان مي دانند.

[6]- تراث الخلفاء الراشدين /101.

[7]- الكامل في التاريخ 2/442.

[8]- تاريخ الطبري 6/72.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان