سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 تير 1404 07/01/1447 2025 Jul 03

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7769109
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 267   تعداد بازدید: 2793 تاریخ اضافه: 2010-03-25

سيره و زندگي افرادي كه عثمان رضی الله عنه آنها را والي قرار داد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اول: معاويه بن ابي سفيان رضی الله عنه :

مسلمان‌ها همه اتفاق دارند كه معاويه بن ابي سفيان از بهترين واليان بود، بلكه اهل شام او را به شدت دوست مي‌داشتند، و عمر بن الخطاب او را به عنوان والي و فرماندار شام مقرر كرده بود. و عثمان فقط اين را كرد كه او را بر همان مقامش باقي‌گذاشت و فرمانداري‌هاي ديگري را به او سپرد. و معاويه در زمان پيامبر كاتب و نويسنده وحي بود، و از بهترين واليان بود و پيامبر ص مي‌فرمايد: «بهترين حاكمان شما كساني هستند كه شما آنها را دوست مي‌داريد، و آنها شما را دوست مي‌دارند، و شما براي آنها دعا مي‌كنيد، و آنها براي شما دعا مي‌كنند».( مسلم کتاب الاماره حديث 1855.)

و معاويه رضی الله عنه  اينگونه بود.

 

دوم: عبدالله بن سعد بن ابي السرح:

او از اصحاب پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  بود و سپس از دين خدا برگشت و مرتد شد، و بعد از آن توبه كرد و به سوي خدا بازگشت، و برگشت تا با پيامبر صلی الله علیه وسلم  بيعت كند، عثمان گفت: اي پيامبر خدا با او بيعت كن، او توبه كرده است، اما پيامبر صلی الله علیه وسلم  با او بيعت نكرد، سپس عثمان براي بار دوّم و سوّم به او گفت، آنگاه پيامبر ص دستش را دراز نمود و او با پيامبر بيعت كرد(ابو داود – کتاب الحدود – باب الحکم فی من ارتد 4359.ر)، و او از آنچه بر آن بود برگشت و به سوي خدا توبه كرد. و از بهترين واليان بود و آفريقا را او فتح كرد.

و امام الذهبي در مورد او مي‌گويد: او از حد فراتر نرفت و از وقتي كه در سال فتح مكه مسلمان شد كاري نكرد كه از او انتقاد گرفته شود، و او يكي از مردان عاقل و سخاوتمند بود.( سیر اعلام النبلاء 3/34.)

و فتوحات زيادي كه در آفريقا بدست آمد توسط او انجام گرفت.

 

سوم: سعيد بن العاص رضی الله عنه :

او يكي از اصحاب برگزيده پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  بود، امام الذهبي در مورد او مي‌گويد: او امير، شريف، سخاوتمند، بردبار، متين، داراي قاطعيت و عقل و شايسته خلافت بود.( سیر اعلام النبلاء 3/445.)

 

چهارم: عبدالله بن عامر بن كريز:

او سرزميني كسري و خراسان را فتح كرد و دولت فارس در زمان عثمان بدست او كاملاً از بين رفت، و سجستان و كرمان و ديگر شهرها را فتح كرده و امام الذهبي در مورد او مي‌گويد. او از پادشاهان بزرگ عرب و افراد دلير و سخاوتمندشان بود.( سیر اعلام النبلاء 3/21.)

 

پنجم: وليد بن عقبه:

نزد شعبي از جهاد حبيب بن سلمه و فتوحاتش سخن گفتند، او گفت اگر وليد و جهاد و فرمانروايي او را مي‌ديديد چگونه بود.

وليد بن عقبه پنج سال فرماندار كوفه بود در خانه او به روي همه كس باز بود و هر كس كه مي‌خواست پيش او مي‌رفت و با او سخن مي‌گفت و مردم او را دوست مي‌داشتند، ولي اهل كوفه چنان كه گفته‌اند افراد درستي نبوده‌اند.

دو اعتراض بر وليد بن عقبه شده است.

اول اينكه مي‌گويند اين آيه در مورد وليد نازل شده است: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»(الحجرات: 6).

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد».

 

معروف است كه اين آيه هنگامي نازل شد كه پيامبر صلی الله علیه وسلم  الوليد بن عقبه را فرستاد كه زكات اموال بني المصطلق را جمع‌آوري كند وقتي كه وليد به سوي آنها رفت ديد كه بسوي او مي‌آيد بنابراين ترسيد و بسوي پيامبر صلی الله علیه وسلم برگشت و گفت آنها خواستند مرا بكشند، آنگاه پيامبر خشمگين شد و خالد بن الوليد را بسوي آنها فرستاد، سپس خداوند آيه نازل كرد و پيامبر را دستور داد تا تحقيق كند، و وقتي تحقيق كردند افراد قبيله بني المصطلق گفتند ما براي جنگ بيرون نيامده بوديم، بلكه وقتي ديديم كه فرستاده پيامبر دير كرد و نيامد زكات‌هاي خود را برداشته و خواستيم كه خود آن را بياوريم.

اعتراض دوم: مي‌گويند كه وليد در حالي كه مست بود نماز صبح را خواند و بجاي دو ركعت چهار ركعت خواند و به مردم گفت هنوز بيشتر بخوانم، مردم به او گفتند امروز داري اضافه مي‌روي. سپس پيش عثمان رفتند و از وليد شكايت كردند و عثمان او را به مجازات شراب‌خواري شلاق زد، و در صحيح مسلم آمده كه عثمان او را به مجازات شراب نوشيدن شلاق زد.( مسلّم کتاب الحدود حديث 1707)

پس دو اعتراض بر وليد مي‌شود مورد اول نزد مفسران معروف است و امام احمد آن را با سند حسن روايت كرده است(احمد 4/279. ولی حدیث را شیخ عبدالله سعد ضعیف قرار داده است. نگا: كتاب: الإبانة لما للصحابة من المنزلة والمکانة تالیف حمد الحمیدی ص 39.) كه اين آيه در مورد وليد نازل شده است، اما لازم نيست كه فاسق قرار داده شود، چون خداوند حكمي كلي براي همه كساني كه خبري را نقل مي‌كنند ارائه داده است و اگر خداوند او را فاسق ناميده است، آيا به معناي آن است كه در تمام عمر فاسق باشد؟ خداوند متعال مي‌فرمايد:

« وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ*إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»(النور: 4 ـ5).

«و كسانى كه آنان پاكدامن را متهم مى‏كنند، سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمى‏آورند، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد; و آنها همان فاسقانند. مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند (كه خداوند آنها را مى‏بخشد) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است».

 

و به فرض اينكه آيه در مورد وليد نازل شده باشد آيا دروازه توبه به روي او بسته است؟!

اما اينكه او شراب نوشيده است خدا بهتر مي‌داند و ما روايت صحيح مسلم را تكذيب نمي‌كنيم و او به مجازات شراب‌خواري شلاق زده شد، ولي اينكه آيا او شراب خورد، يا نه چيزي ديگر است، وقتي وليد بن عقبه والي كوفه بود دو نفر از اهل كوفه به مدينه پيش عثمان ص رفتند و به او گفتند وليد را ديده‌ايم كه در نماز صبح در حالي كه مست بود پيش نماز ما شد، يكي گفت من او را در حالت مستي ديدم، و ديگري گفت او را ديدم كه شراب استقراغ مي‌كرد.

آنگاه عثمان گفت حتماً شراب نوشيده كه آن را استفراغ كرد. علي و حسن بن علي و عبدالله بن جعفر ن آنجا بودند، آنگاه عثمان دستور داد كه وليد را شلاق بزنند و سپس او را از فرمانداري كوفه عزل كرد. اما بعضي از علماء در مورد شهادت دو گواه شك كرده‌اند، نه در صحت داستان، بله او چنان كه در صحيح مسلم روايت شده شلاق خورد ولي آيا آن دو گواه راست مي‌گفتند؟ براي آنكه بيشتر از اين مسئله آگاه شويد به كتاب (العواصم من القواصم با تحقيق محب الدين الخطيب) مراجعه كنيد او گواهي دادن آن دو گواه را معيوب قرار داده و بيان كرده آنها افراد مورد اعتمادي نبوده‌اند.( العواصم من القواصم ص 107-108 حاشیه)

 و اگر هم شراب خوردن وليد ثابت شود نمي‌توان بر عثمان خورده گرفت چون وقتي گواهان گواهي دادند او وليد را شلاق زد و او را عزل كرد. آيا عثمان اشتباه كرده است؟ واقعيت امر اين است كه او به خطاء نرفته است بلكه اين فضيلت بزرگي است براي او رضی الله عنه ، زيرا او خويشاوند و والي خودش را شلاق زد و عزل كرد، و با او رودرواسي ننمود، و آيا وليد بن عقبه معصوم است؟ ما در آغاز سخن گفتيم كه ما مدعي نيستيم كه اصحاب پيامبر ص معصوم بوده‌اند، و در زمان عمر نيز چنين اتفاقي افتاد و ابن مظعون شراب نوشيد و فرموده الهي را تاويل كرد آن جا كه مي‌فرمايد:

« لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (المائده: 93).

«بر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، گناهى در آنچه خورده‏اند نيست; (و نسبت به نوشيدن شراب، قبل از نزول حكم تحريم، مجازات نمى‏شوند;) اگر تقوا پيشه كنند، و ايمان بياورند، و اعمال صالح انجام دهند; سپس تقوا پيشه كنند و ايمان آورند; سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند. و خداوند، نيكوكاران را دوست مى‏دارد».

آنگاه عمر مفهوم درست آيه را براي او بيان كرد و سپس او را عزل نمود، پس از واليان عثمان تنها كسي كه مي‌توان به او اعتراض كرد وليد بن عقبه است و اشتباه وليد را نمي‌توان به گردن عثمان انداخت و از او خرده گرفت، و اگر عيبي است پس بر خود وليد است.

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان