سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

19 فروردين 1404 09/10/1446 2025 Apr 08

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7560048
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 238   تعداد بازدید: 2834 تاریخ اضافه: 2010-03-25

رشادت‌های عبدالله بن زبیر رضی الله عنه در فتح آفریقا

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چون اخبار دقیقی از مسلمانان در آفریقا به عثمان نمی‌رسید، عبدالله بن زبیر را با دسته‌ای از جنگ جویان بدانجا اعزام نمود. او نیز خود را با سرعت به آنان رسانید. به محض ورود عبدالله بن زبیر به سپاه اسلام، صدای تکبیر مسلمانان، فضا را طنین انداز کرد. جرجیز چون از علت این هیاهو جویا شد، بدو گفتند که سپاهی دیگر به آنان ملحق شده است. این خبر، عزم جرجیز برای ادامه جنگ را سست کرد. عبدالله بن زبیر می‌دید که دو سپاه از صبح زود تا نیمه روز به کارزار می‌پردازند و سپس هر یک به اردوگاه خویش باز می‌گردد و تا صبح فردا استراحت می‌کنند. روز بعد خود او به میدان نبرد رفت اما عبدالله بن سعد را در میان سپاهیان ندید، چون از علت غیبت او سؤال کرد بدو گفتند: که جرجیز اعلام نموده است هر کس ابن سعد را به قتل برساند، به او یکصد هزار دینار پاداش خواهد داد و دخترش را به عقد او در آورده و او را حاکم آفریقا خواهد نمود. حال جرجیز از ابن سعد بیشتر نسبت به جان خود بیم دارد[1]. عبدالله بن زبیر نزد ابن سعد رفت و بدو گفت: با این شیوه جنگ، مصاف ما با آنان به طول خواهد انجامید. آنان در سرزمین خود هستند و مدام تقویت قوا می‌کنند اما ما از سرزمین خود دور هستیم و نمی‌توانیم چونان آنان خود را تقویت نمایيم. من پیشنهاد می‌کنم فردا صبح جنگجویانی شجاع را در خیمه‌ها پنهان داشته و به میدان کارزار نفرستیم. فردا در اردوگاه خود با دشمن خواهیم جنگید و چون روز به نیمه رسید، ما دست از جنگ نکشیم و با دشمن به نبرد ادامه دهیم تا آنان کاملاً خسته و درمانده شوند. آن‌گاه چون به اردوگاه خویش بازگشتند، آن افرادی را که در خیمه‌ها نگاه داشته‌ایم پنهان از چشم رومیان و در غفلت ایشان به لشگرگاه آنان می‌فرستیم. انشاءالله با این نقشه، بر رومیان پیروز خواهیم شد. ابن سعد نیز بزرگان صحابه را فراخواند و با آنان در این خصوص، مشورت نمود که همه‌ي آنان با این نقشه زیرکانه موافقت کردند. چون فردای آن روز فرا رسید، عبدالله بن سعد طبق نقشه، مردانی شجاع و جنگجو را همراه اسبانشان در خیمه‌ها نگاه داشت و بقیه‌ي سپاه را به جنگ با رومیان گسیل داشت. آنان تا ظهر با رومیان به کارزار پرداختند و چون هنگام ظهر شد و رومیان قصد اردوگاه خود را نمودند، ابن زبیر مانع این کار شد و به جنگ با آنان ادامه داد، جنگ آن‌قدر ادامه یافت که هر دو سپاه کاملاً خسته و کوفته شدند، آن‌گاه شیپور آتش بس به صدا در آمد و طرفین هر یک به اردوگاه خود باز گشتند. در این هنگام ابن زبیر همراه آن افرادی که در خیمه‌ها پنهان شده بودند در خفا و بدون اين‌كه رومیان متوجه آنان شوند، خود را داخل سپاه روم کردند، چون رومیان به خیمه‌گاه خود بازگشتند و قصد استراحت نمودند، مردی تکبیر برآورد و آن افراد نفوذی، تکبیر زنان به قتل عام رومیان مبادرت ورزیدند، رومیان چنان غافلگیر شده بودند که فرصت آن را نیافتند سلاح‌های خود را بردارند، مسلمانان با هجومی برق آسا، لشکرگاه آنان را به تصرف خود در آوردند و شکستی وحشتناک را بر آنان وارد نمودند، خود جرجیز نیز در این عملیات به دست ابن زبیر به قتل رسید و دختر او به اسارت مسلمانان در آمد. عبدالله بن سعد پس از محاصره شهر سبیطله، توانست آن شهر را به تصرف خود در آورد، او در آن‌جا به چنان غنایمی دست یافت که تا به حال نظیر آن را ندیده بود، به نحوی‌که سهم هر سرباز سوارکار از آن‌ها، سه هزار دینار و سهم هر سرباز پیاده یک هزار دینار می‌شد. پس از فتح سبیطله، ابن سعد، سپاهیانش را به دیگر مناطق گسیل داشت. سپاهیان او توانستند تا شهر «قفصه» را به تصرف خود در آورند. او همچنین لشکری را به جانب قلعه «اجم» که بسیاری از رومیان بدان پناه برده بودند، اعزام نمود. این سپاه توانست پس از محاصره قلعه و از طریق مصالحه با مدافعان آن، به تصرف آن‌جا نائل آید. ابن سعد، دختر جرجیز را به ابن زبیر بخشید و او را با خبر فتح و ظفر لشکریان اسلام نزد عثمان فرستاد.[2]

نقشه عبدالله بن زبیر، بدون شک، در پیروزی‌های مسلمانان در آفریقا کاملاً نمود داشت. حافظ ابن کثیر در تاریخ خویش چنین گفته است: چون مسلمانان با بیست هزار نیرو به فرماندهی عبدالله بن سعد بن أبی سرح قصد آفریقا نمودند، جرجیز، پادشاه آفریقا، با یکصد و بیست هزار و بنابر روایتی دیگر با دویست هزار سرباز به مقابله با آنان شتافت. در سپاه مسلمانان، بزرگانی چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر حضور داشتند. هنگامی که دو سپاه در برابر هم قرار گرفتند. سپاهیان روم، مسلمانان را به محاصره خود در آوردند. مسلمانان در آن شرایط، خود را در تنگنایی وحشتناک می‌دیدند که قبلاً در چنین شرایطی گرفتار نیامده بودند.

عبدالله بن زبیر خود چنین تعریف می‌کند: چون در میدان کارزار نظری به پشت سپاه روم انداختم، جرجیز را دیدم سوار بر اسب که دو کنیز او را با پر طاووس باد می‌زنند. نزد ابن سعد رفتم و از او خواستم افرادی شجاع را به من بدهد تا از من حمایت کنند، زیرا قصد دارم به دل سپاه دشمن بزنم و خود را به جرجیز برسانم. او نیز افرادی جنگجو را در اختیار من قرار داد و من با حمایت آنان به قلب سپاه روم زدم. رومیان گمان می‌کردند که من حامل نامه‌ای از جانب ابن سعد به جرجیز هستیم، چون به نزدیک جرجیز رسیدم، دانست که قصد کشتن او را دارم و به همین دلیل، اسب را تاخت تا بتواند خود را از دست من نجات دهد، من نیز با نیزه او را زدم و چون بر بالای سر او رسیدم، سر او را از تن جدا نمودم و آن را بر بالای نیزه خود بردم و شروع به تکبیر گفتن نمودم. بربرها چون سر جرجیز را دیدند پا به فرار گذاشتند و هر یک به جانبی گریختند. مسلمانان نیز به تعقیب آنان پرداختند و بسیاری از ایشان را به قتل رسانیدند و توانستند غنایم و اسرای بی‌شماری را به دست آورند. این جنگ در منطقه‌ای بنام «سبیطله» روی داد که در فاصله دو فرسنگی قیروان قرار دارد.

ابن کثیر ادامه می‌دهد که این اولین میدان کارزاری بود که عبدالله بن زبیرس در آن به شهرت و اعتبار زیادی دست یافت.[3]

این اقدامی که ابن زبیر از خود نشان داد، بدون شک به خطر انداختن جان خویش بود. حال این سؤال پیش می‌آید او که در آن ایام، قریب بیست و هفت سال سن داشت و هیچ نوع تجربه‌‌ای در این زمینه نداشت چگونه توانست به این عملیات بسیار خطرناک دست زند که از دید دیگر مردمان، به احتمال بسیار زیاد، سرانجام آن مرگ بود؟

در پاسخ به این سؤال می‌توان به دو هدف زیر اشاره نمود که ابن زبیر به خاطر آن‌ها دست به این ریسک بزرگ زد:

1- او احتمال می‌داد که با موفقیت در این عملیات و کشتن پادشاه بربرها، سپاه کفار را به هم ریزد تا بدین وسیله مسلمانان بتوانند بر آنان فائق آیند و از گرفتار آمدن در نبردی سخت و دهشتناک نجات یابند.

2- در صورت شکست، امیداوار بود که خداوند عزوجل  او را به عنوان شهید راه خویش بپذیرد و این یعنی دست یافتن به بهترین آرزوها و والاترین درجاتی که صالحان آرزوی آن را دارند و برای رسیدن به آن با هم رقابت می‌کنند. از طرفی دیگر، با این اقدام شجاعانه ابن زبیر، دشمنان دچار رعب و وحشت شده و گمان خواهند نمود که همه مسلمانان این‌گونه دلیرانه با آنان خواهند جنگید. برای اثبات شجاعت فردی همین کافی بود که او خود را در آتش سوزان جنگ بیاندازد و به عاقبت آن اهمیت ندهد و تنها مردان بزرگی که راه رسیدن به بهشت را در انجام چنین اعمال شجاعانه‌ای می‌بینند قادر به چنین کارهایی هستند. ابن زبیر نیز آن‌گاه که خود را به چنین مهلکه‌ای وارد نموده دست از جان شیرین خویش دست شسته و به دنیا و دلبستگی‌های آن پشت نموده بود و تنها به فکر رسیدن به وعده‌های خداوند عزوجل  بود که آن‌ها را به مجاهدین در راه خود بشارت داده است.[4]

گفتیم که چون بربرها، پادشاه خود را کشته یافتند پا به فرار گذاشتند و مسلمانان نیز که خود را پیروز جنگ می‌دیدند به تعقیب آنان پرداختند و ایشان را یا به قتل می‌رساندند و یا بدون هیچ نوع مقاومتی، به اسارت خود در می‌آوردند. این ماجرا، تأکیدی است بر این حقیقت که خداوند متعال، أولیای خویش را هنگام تنگنا، با مردی از جانب خود حضرت می‌دهد و آنان را از آن مشکلات رهایی می‌بخشد. در آن نبرد سخت، مسلمانان در یک گرداب وحشتناکی گرفتار آمده بودند، به نحوی که دشمنی با شش برابر تعداد نفرات، آنان را در محاصره خود قرار داده و مسلمانان ناچار بودند از هر سو با آنان به نبرد بپردازند و این از توان ارتشی کوچک که در محاصره ارتشی بزرگ گرفتار آمده، خارج است كما اين‌كه روایت‌گر این ماجرا در وصف این جنگ چنین گفته است: مسلمانان در چنان وضعیت سخت و دهشتناکی قرار گرفته بودند که تا پیش از آن، چنین وضعیتی را به چشم خود ندیده بودند. اما خداوند بزرگ، قهرمانی شجاع را به جانب آنان روانه نمود تا با رشادت‌های بی‌نظیر خود ایشان را از مهلکه نجات دهد و به این صورت بود که خداوند عزوجل  سپاهیان اسلام را از آن وضعیت مرگ‌بار به سر منزل موفّقیت رسانید.[5]

در این‌جا باید این نکته را یادآوری نمود که نباید از شجاعت دلیر مردانی که عبدالله بن زبیر را در آن مأموریت خطیر خویش یاری دادند و از او در برابر دشمنان حمایت نمودند، غافل شد. هر چند تاریخ نام آنان را فراموش کرده است اما آن عمل شجاعانه ایشان، همیشه در دنیا و در اذهان امّت اسلام جاودان خواهد ماند و چون از قهرمانان خویش یاد می‌کنند اقدامات شجاعانه ایشان، افتخاری است دیگر بر تاریخ این امّت و به یقین در آخرت نیز بدان پاداشی که خداوند آن را به مجاهدان راست گویش بشارت داده است، خواهند رسید.[6]

در کنار این اقدامات شجاعانه، دیگر سربازان اسلام نیز در این جنگ از جان و دل مایه گذاشتند و هست و نیست خویش را در راه خدا فدا نمودند و بسیاری از آنان نیز جان عزیز خویش را در این راه در طبق اخلاص گذاشتند و به اسلام تقدیم نمودند. از جمله‌ي این جنگجویان فتوحات آفریقا در عهد عثمان، ابوذؤیب هذلی بود که خود از شعرای بنام آن روزگار به حساب می‌آمد.

ابوذؤیب هموست که این ابیات مشهور را سروده است.

وَ إذا المینّةُ أَنشَبَتَ ‏أظَفارَها                أَلفَیتَ کُلَّ تَمیَمـةٍ لاتَفَـعُ

وَ تَجَلُّدی للِشَّامِتِین أُرِیهِم ‏                   أَنِّی لِرَیبِ الدَّهرِ لا ‏أتَضَعضَعُ

(آنگاه که مرگ چنگال خویش را بر کسی فرو برد، هیچ چشم بند و دعائی نمی‌تواند مرگ را از او دور کند. من با صبر و تحمّل خویش در برابر مرگ، به شما دشمنان و حسودان خود اثبات می‌کنم که مصايب روزگار نمی‌تواند مرا از پای در آورد).

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

---------------------------------------------------

[1]- التاریخ الإسلامی، مواقف و عبر (12/388).

[2]- الکامل، ابن أثیر (3/45-46).

[3]- البدایة و النهایة (7/158).

[4]- التاریخ الإسلامی، مواقف و عبر (12/390).

[5]- التاریخ الإسلامی، مواقف و عبر (12/392).

[6]- التاریخ الإسلامی، مواقف و عبر (12/392).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان