سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

16 فروردين 1404 06/10/1446 2025 Apr 05

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7551566
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 2   تعداد بازدید: 5855 تاریخ اضافه: 2010-02-27

نبرد بزرگ قادسيه (فتح ايران)

14 شعبان سال 14 هـ ق

قادسیه اگر بزرگترین پیکار مسلمانان پس از دوران نبوت نباشد یقینا یکی از بزرگترین نبردهای مسلمانان خواهد بود. در توصیف این جنگ هیچ سخنی باریکتر و دقیق‌تر از توصیف صحابی جلیل القدر حضرت جابر بن عبدالله انصاری نیست. ایشان فرموده: «قسم به خدایی که هیچ معبودی قابل پرستش غیر از او وجود ندارد! ما ندیدیم که هیچ یک از مسلمانانی که در قادسیه حضور داشتند، طالب دنیا باشند».

سبب این پیکار آن بود که حکومت ایران (ساسانیان) در صدد بود با یک جنگ بزرگ، کار مسلمانان را بسازد و شکست‌های پی در پی خود از مسلمانان را جبران کرده، روحیهٔ سربازان و مردم ایران را که در اثر شکست‌های متوالی به شدت آسیب دیده بود، بهبود بخشد. تا این زمان مسلمانان بسیاری از نقاط مرزی ایران را تصرف کرده و سرزمین عراق را از سلطهٔ ایران خارج کرده بودند بنا بر این یزدگرد سوم پادشاه ایران دست به جمع‌آوری گستردهٔ نیرو زده و فرماندهان عالی رتبهٔ خود از تمام نقاط ایران را به پایتخت فرا خواند. این فرماندهان و بزرگان ایران اختلافات خود را که چندین ساله بود (از زمان کشته شدن خسرو پرویز) کنار گذاشته و بر مقابله با اعراب مسلمان متفق شدند. یزدگرد، فرمانده سپاه خراسان رستم فرخزاد را که برجسته‌ترین فرمانده آن زمان ایران بود و سپاه تحت امر وی، بزرگترین لشکر ایران بود به فرماندهی کل سپاه ایران در نبرد با مسلمانان تعیین کرد.

به زودی هنگامی که ایرانیان ساکن عراق این اخبار تازه را شنیدند، جسور شده و سر از طاعت مسلمانان پیچیدند و پیمان شکنی کردند. در آن هنگام فرمانده سپاهیان مسلمان حاضر در عراق «مثنی بن حارثة شیبانی» بود که طی نامه‌ای تحولات جدید را به عرض امیرالمومنین عمر فاروق ـ رضی الله عنه ـ رساند. او نوشته بود که ارتش ایران، بیش از دویست هزار نفر برآورد می‌شود. خلیفه مسلمانان برای جمع آوری نیرو، اعلان عمومی کرد و برای اولین بار حکومت اسلامی، سربازگیری اجباری را به کار گرفت یعنی به قبائل «ربیعه»، «بجیله» و «نخع» دستور داد که هر کدام تعداد معینی سرباز به مدینه بفرستند. قبائلی را هم که در دوران حضرت ابوبکر مرتد شده و سرکوب شده بودند و اکنون توبه کرده و به اسلام باز گشته بودند؛ برای اولین بار اذن جهاد داد و آنها را به مدینه فرا خواند. پس از آماده شدن لشکر در مدینه، امیرالمومنین خودش می‌خواست که فرماندهی لشکر را بر عهده گرفته به سوی عراق حرکت کند ولی بزرگان صحابه ـ رضی الله عنهم ـ وی را از این کار باز داشتند. و به وی گفتند که امت اسلامی به وی نیاز دارد و او باید در مدینه بماند.

صحابه به امیرالمومنین پیشنهاد دادند که فردی از بزرگان اصحاب را به فرماندهی لشکر برگزیند که ایشان سرانجام پس از شور و مشورت، حضرت سعد بن ابی وقاص ـ رضی الله عنه ـ را انتخاب کرد.

در ماه صفر سال 14 هـ نزدیک به سی و شش هزار نفر تحت فرمان سعد در قادسیه جمع شدند. این لشکر به امر خلیفه در قادسیه مراقب اوضاع و تحرکات ارتش ایران بود ولی برای حمله پیش‌دستی نمی‌کرد و عجله‌ای نداشت. اما خیلی زود برای تأمین مایحتاج لشکر با مشکل بزرگی رو برو شده و در تنگنا قرار گرفتند زیرا اهالی عراق که قبلا تابعیت مسلمانان را پذیرفته بودند، چنانکه گفتیم پس از شنیدن اخبار تحولات تازهٔ دربار ایران جسور شده، مسلمانان را در محاصرهٔ اقتصادی قرار داده و از دست‌یابی آنها به مواد غذایی جلوگیری کردند. با معجزهٔ الهی این گرفتاری مسلمانان رفع شد. چنانکه حیوان چهارپایی نزد مسلمانان آمده و به اذن خداوند سخن گفته و مسلمانان را به محل اختفای لاشه‌های گوشت ایرانیان راهنمایی کرد. مسلمانان با تصرف آنجا از گوشت‌ها بهره‌مند شده و در برابر دشمنان خود تقویت شدند.

دو سپاه ایران و مسلمانان در برابر هم اردو زده بودند و در این مدت چندین بار، نمایندگانی از دو طرف میان طرفین مبادله شده و با یکدیگر مذاکره کردند. مسلمانان مطابق قانون اسلام، پیش از هر جنگ کوشش می‌کردند که هدف از این لشکر کشی و جهاد خود را برای طرف مقابل توضیح داده و او را به اسلام فرا بخوانند. از جمله سعد یک هیأت مرکب از شش نفر را برای گفتگو به مدائن پایتخت ایران نزد یزدگرد فرستاد. یزدگرد با دیدن این هیات آنها را به باد اهانت گرفته و بی ادبی را از حد گذراند. این هیأت هدف خود از لشکر کشی به ایران را برای یزدگرد توضیح داده و از وی خواستند که یا اسلام آورد یا جزیه بدهد و یا آمادهٔ جنگ شود.

این هیات بدون گرفتن نتیجه، بازگشت. مدتی بعد، رستم فرماندهٔ سپاه ایران از سعد خواست که نماینده‌ای به نزد وی بفرستد تا با وی گفتگو کند. لذا سعد سه نفر یکی پس از دیگری را نزد وی فرستاد. نخست ربعی بن عامر، آنگاه حذیفه بن محصن، و سپس مغیرة بن شعبه. ولی منظور رستم گفتگو نبود بلکه هدفی شرورانه را دنبال می‌کرد و می خواست روحیهٔ مسلمانان را تضعیف کند. هدف او این بود که مسلمانان با دیدن هیبت و شکوه ارتش ایران، روحیهٔ خود را باخته و از جنگ منصرف شوند. غافل از اینکه این سه مسلمان مذکور در مدرسهٔ نبوی ـ صلی الله علیه وسلم ـ تربیت شده بودند لذا این زرق و برق‌های تختگاه رستم و عظمت سپاه ایران در نظر آنها هیچ نبود، زیرا آنها بزرگی و عزت را از آن خداوند می‌دانستند و اوست که به هر کس بخواهد عزت می‌دهد. این حیلهٔ رستم نقش بر آب شد. رستم از این مذاکرات هدف دیگری هم داشت. او می‌خواست که این جنگ را تا آنجا به تأخیر اندازد که مسلمانان خسته شوند و در اثر طول مدت در میانشان اختلاف بروز کند و آن گاه بر آنان بتازد. شاید هم رستم که مردی عاقل و دوراندیش بود اطمینانی به کار سپاه خود نداشت و با نگاه به پیشرفت‌هایی که مسلمانان در مدتی کوتاه بدست آورده بودند، از پایان کار سپاهش بیمناک شده بود. لذا صلاح می‌دید که در مقابل لشکر اسلام با احتیاط قدم بردارد.

شاید بسیاری از خوانندگان عزیز ندانند که جنگ بزرگ قادسیه چندین روز طول کشیده و در این مدت بارها کفهٔ جنگ به نفع هر کدام از طرفین تغییر می‌کرده است. شرح حوادث این چند روز اینگونه می‌باشد:

نخستین روز نبرد معروف به روز ارماث، 14 شعبان 14 هـ:

تعداد سپاه ایران نزدیک به 240 هزار تن (به روایتی 120 هزار تن) به فرماندهی «رستم فرخزاد» بود. این سپاه از نظر تجهیزات هرگز قابل مقایسه با لشکر سعد نبود، به علاوه سی و سه فیل غول پیکر در پیشاپیش سپاه ایران حرکت می‌کردند. لشکر ایران با تمام نیروهای خود بر سپاه مسلمانان تاختند و جنگی هولناک در گرفت. جنگجویان قبیلهٔ بجیلة به فرماندهی صحابی جلیل، جریر بن عبدالله بجلی ـ رضی الله عنه ـ که یک پنجم لشکر اسلام را تشکیل می‌دادند مورد هجوم سهمگین سپاه ایران قرار گرفتند. علت این تاکتیک سپاه ایران در حملهٔ همه جانبه به گردان لشکر بجیله آن بود که مردی از قبیلهٔ ثقیف در سخت‌ترین لحظات به مسلمانان خیانت کرد و از دین برگشت و به سپاه دشمن پیوست و دشمنان را به نقطهٔ قوت لشکر مسلمانان که محل تجمع لشکریان بجیله بود راهنمایی کرد.

سعد که از روی بام اقامتگاهش ناظر صحنه بود فورا به قبایل اسد و بنی تمیم دستور داد تا پیادگان بجیله را که در خطر نابودی بودند، نجات دهند ولی فیل‌ها و تیراندازانی که سوار بر آنها بودند همچنان زیان می‌رسانیدند زیرا اسب‌های مسلمانان که تا آن هنگام فیلی ندیده بودند، سخت به وحشت افتاده و از میدان فرار می‌کردند. لذا سعد برای دفع این خطر به یک گردان که از بهترین سوارکاران تشکیل شده بود دستور داد تا پیش تاخته و طناب‌های کجاوه‌هایی که بر پشت فیل‌ها بود را قطع کنند. «عاصم بن عمرو تمیمی» با افرادش به این امر موفق شد و فیل‌بانان را به زمین انداخته و به قتل رساندند و موقتا فیل‌ها را از میدان نبرد راندند.

روز ارماث به سبب خیانت آن فردی که مرتد شده و به دشمن پیوست و وجود فیل‌ها به سود سپاه ایران به پایان رسید.

دومین روز نبرد مشهور به روز اغواث، 15 شعبان:

بهترین وصفی که از این روز می‌توان کرد آن است که این روز، روز نیرنگ‌های جنگی بود. حضرت عمر، نیروهای امدادی را از شام برای یاری سپاه اسلام در عراق فرستاد. نیروهای کمکی در حدود شش هزار جنگجو بودند. در مقدمهٔ این کمکی‌ها، «قعقاع بن عمرو» مرد نامدار جنگی عرب قرار داشت که نیروهای خود را به گروه‌های صد نفری تقسسیم نمود و دستور داد هر گروهی جدا از دیگری به فاصلهٔ زمانی معین به محل برسند تا با رسیدن این گروه‌های متعدد، از دور گرد و غبار بر پا کرده به دشمن بفهمانند که مسلمانان نیروهای کمکی بسیاری در پشت سر دارند که به تدریج می‌رسند.

رسیدن قعقاع در تقویت روحیهٔ مسلمانان بسیار مؤثر بود. او قهرمان دلاوری بود که وجود وی در هر جنگی باعث افزایش روحیهٔ و عزم و اراده سپاه می‌شد. از این جهت روز اغواث، روز شجاعان و روز قعقاع بود. رشادت ابو محجن دلاور معروف ثقیف در این روز اتفاق افتاد. سعد او را به سبب آنکه در وصف خمر شعری سروده بود در یکی از اتاق‌های محل اقامتش حبس کرده بود ولی او با یاری خواستن از همسر سعد، بی خبر از سعد از محبس خارج شده و سوار بر اسب معروف سعد به دشمن تاخت و رشادت‌ها کرد که روحیهٔ مسلمانان بالا رفته و در تضعیف روحیهٔ دشمن بسیار موثر بود. و همچنین چهار پسر خنساء (شاعرهٔ معروف عرب) در این روز شهید شدند. بزرگترین فرمانده ایرانیان پس از رستم یعنی بهمن هم بوسیلهٔ قعقاع کشته شد. و هم در این روز، قعقاع نیرنگی جنگی پیاده کرد که اثرات فراوان داشت؛ قعقاع دستور داد که به شتران جامه‌های کهنه پوشاندند و سر و صورت آنها را هم با پارچه‌هایی به شکل روبند پوشاندند. این وضعیت، منظره‌ای هراسناک از شتران ایجاد کرد که وقتی اسب‌های ایرانیان این صحنه را دیدند پا به فرار گذاشتند. این روز به نفع مسلمانان به شب رسید.

سومین روز نبرد مشهور به روز عماس:

در این روز قعقاع حیلهٔ جنگی دیگری بکار بست. وی نیروهایش را نزد خود فراخوانده و دستور داد بدون اینکه بقیهٔ سپاه مسلمانان بفهمند، مانند روز گذشته دسته دسته شوند و مسافتی دور از اردوگاه رفته و چنانکه گویی از جایی کمک می‌رسد به سوی میدان بتازند تا باز هم قلوب مسلمانان که از ماجرا خبر ندارند، تقویت شود. سعد، فرمانده کل سپاه اسلام که از دور ناظر کار بود از خرابکاری و تلفاتی که ممکن بود از فیل‌ها به مسلمانان برسد، سخت می‌ترسید لذا به تعدادی از دلاوران سپاه اسلام از جمله قعقاع و عاصم پیغام داد تا دو فیل بزرگ را که در پیشاپیش سپاه ایران قرار دارند و بقیهٔ فیل‌ها پیرو آن دو هستند را با حمله به چشم و خرطوم آن‌ها به قتل برسانند. این مهم انجام شد ولی روز سوم هم بدون پیروزی نهایی به پایان رسید.

لیلة الهریر: روز سوم هر دو لشکر می‌دانستند که سرنوشت قطعی این جنگ در این روز معین می‌شود، بنا بر این با از خود گذشتگی تمام می‌جنگیدند تا پیروزی را به آغوش کشند. جنگ در این شب به حدی به اوج رسیده بود که صدای به هم خوردن و چکاچک شمشیرهای طرفین مانند صدای چکش آهنگران در فضا طنین افکن بود. تا کنون نه این مردم و نه تاریخ، چنین جنگ شدیدی را به خود ندیده بودند. برای هر دو طرف چنین جنگی بی‌سابقه بود. این جنگ بعدها ضرب المثل شد. شدت جنگ در آن شب را از این می‌توان فهمید که تا قبل از آن مسلمانان 2500 شهید داده بودند ولی در آن شب 6000 نفر شهید شدند.

سرانجام آن لحظهٔ سرنوشت ساز در این جنگ به یادماندنی فرا رسید. در گرما گرم نبرد یک قهرمان مسلمان بنام «هلال بن علقمه» خود را به خیمهٔ رستم رساند و او را که قصد فرار داشت به قتل رساند. همین که لشکر ایران از کشته شدن رستم سپه سالار خود اطلاع یافتند غرق در اندوه شدند و روحیهٔ خود را به کلی از دست دادند به طوری که یک جوان مسلمان می‌توانست چندین نفر از آنها را اسیر کند و حتی برخی تواریخ نوشته‌اند مسلمانان هنگام فرار سپاهیان ایران بر آنها دست می‌یافتند و به خودشان امر می‌کردند که یکدیگر را بکشند و آنها نیز اطاعت می‌کردند.

این جنگ، پیروزی مهم و قاطعی برای مسلمانان بود و شوکت و هیبت امپراتوری ساسانی را در هم شکست و هم از افول ستارهٔ اقبال این امپراطوری خبر می‌داد. همهٔ عرب و ایرانیان و رومیان به یک اندازه منتظر نتیجهٔ این جنگ بودند تا جایی که گفته شده جن ها مژدهٔ پیروزی مسلمانان را به تمام نقاط جهان بردند.

 مترجم: ابو یحیی

عصر اسلام

IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان