سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 تير 1404 07/01/1447 2025 Jul 03

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7768357
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 115   تعداد بازدید: 3484 تاریخ اضافه:

برخی از فضايل عمرفاروق

بسم الله الرحمن الرحیم

 

باید اذعان کرد که عمربن خطاب برترین فرد این امت بعد از ابوبکرصدیق می‌باشد، آن‌چه‌ که‌ اعتقاد بدان بر هر مسلمانی واجب است، اینکه‌ باید به‌ افضلیت عمراذعان نماید و اعتقاد داشته‌ باشد که‌ عمر رضی الله عنه  بعد از پیامبران و فرستادگان و ابوبکر به طور کلی بر سایر مردم برتری دارند. و گروه رستگار یعنی اهل سنت و جماعت نیز معتقد به همین اصل است. (عقيدة أهل السنة والجماعة في الصحابة الكرام، د. ناصر بن علي عائض حسن الشيخ (1/243).)

در مورد عمربن خطاب احادیث و روایات زیادی منقول است که بیانگر فضل و بزرگواری ایشان می‌باشند و ما در اینجا به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1- ایمان، دانش و دین عمر رضی الله عنه

عبدالله بن هاشم می‌گوید: ما با رسول خداص بودیم دست عمر رضی الله عنه  در دست ایشان بود. عمر رضی الله عنه  گفت: ای رسول خدا! تو نزد من از همه محبوب‌تری جز از خودم. رسول خداص فرمود:

(لا والذي نفسي بيده حتى أكون أحبّ إليك من نفسك).

«خیر مگر این که مرا از خودت هم بیشتر دوست داشته باشی».

آنگاه عمر رضی الله عنه  گفت: اگر چنین است پس به خدا سوگند! که تو را از خودم هم بیشتر دوست دارم. رسول خداص گفت: الآن درست شد.( صحیح المسند فی فضائل الصحابه 66)

 

همچنین باری رسول خداص فرمود:

(بينما أنا نائم شربت – يعني اللبن – حتى أنظر إني الرّي يجري في ظفري أو في أظفاري، ثم ناولت عمر).

 «در خواب دیدم شیر می‌خورم و تا آن قدر سیر شدم که آثار سیری را در انگشتان خود می‌دیدم. آن‌گاه ظرف شیر را به عمر رضی الله عنه  دادم».

حاضرین پرسیدند که تعبیر خواب شما چیست؟ فرمود: (العلم).«علم است».( فتح الباري (7/46).)

 

باید گفت که وجه مشترک در تشابه شیر با علم این است که هر دو بسیار سودمند و مقوی می‌باشند. با این تفاوت که شیر غذای جسم و علم غذای روح است. و این حدیث حامل فضیلت بزرگی برای عمر رضی الله عنه  می‌باشد. ضمناً بیانگر این مطلب است که خوابها را نباید حمل بر ظاهر کرد بلکه نیاز به تعبیر دارند. و مراد از علم در اینجا علم سیاست در برخورد با مردم در روشنی قرآن و سنت است. و عمر رضی الله عنه  در این‌باره موفق‌ترین فرد خلفای راشدین محسوب می‌شود. چرا که سالهای خلافت ابوبکرصدیق بسیار اندک بود و فتوحات آن چنانی‌ای در دوران ایشان نصیب دولت اسلامی نشد، اما در زمان عمر رضی الله عنه  فتوحات زیادی نصیب مسلمانان گردید و با وجود گسترش روز افزون قلمرو اسلام، هیچ گونه اختلاف و دو دستگی اتفاق نیفتاد. اما در زمان عثمان  رضی الله عنه  ترتیب امور به هم ریخت و اختلافات زیادی به وجود آمد و فتنه‌ها برپا گردید تا جایی که به کشته شدن خلیفه انجامید و علی  رضی الله عنه  بر سر کار آمد و اختلافات هم چنان رو به افزایش گذاشت.

همچنین رسول خداص فرمود: (بينما أنا نائم رأيت الناس عرضوا علي وعليهم قمص فمنها ما يبلغ الثدي ومنها ما يبلغ دون ذلك، وعرض على عمروعليه قميص اجتره).

«در خواب دیدم که مردم در حالی که جامه‌هایی پوشیده بودند بر من عرضه می‌شدند. جامه‌های بعضی تا سینه و جامه‌های عده‌ای بلندتر بود. عمر رضی الله عنه  را در حالی دیدم که جامه‌اش مماس با زمین بود».

حاضرین گفتند: آن‌را چگونه تعبیر نمودی؟ فرمود: تعبیرش دین است.( مسلم ش 2390)

 

2- ترس و وحشت شیطان از عمر رضی الله عنه

سعد بن ابی وقاص می‌گوید: در حالی که تنی چند از زنان قریش نزد رسول خدا نشسته و با او گفتگو می‌کردند و صدایشان بلند بود، عمر رضی الله عنه  اجازه‌ی ورود خواست. رسول خداص به او اجازه داد. وقتی عمر رضی الله عنه  وارد شد زنان قریشی چادرهای خود را به خود پیچیدند و به گوشه‌ای پناه بردند. رسول خدا خندید. عمر رضی الله عنه  برای آن حضرت دعا کرد و گفت: الهی همیشه خندان باشی! اینجا چه خبر است؟ رسول خداص فرمود:

(عجبت من هؤلاء اللاتي كن عندي فلما سمعن صوتك ابتدرن الحجاب).

«از رفتار این‌ها خنده‌ام می‌آید که با شنیدن صدای تو فورا چادرهایشان را به خود پیچیدند».

عمر رضی الله عنه  گفت: ای رسول خدا! تو شایسته‌تری که از تو بترسند. و خطاب به آنان گفت: ای نادآن‌ها! رعایت مرا می‌کنید و رعایت رسول خدا را نمی‌کنید؟ گفتند: بلی، تو آدم تند و خشنی هستی. رسول خداص گفت:

(إيها يا ابن الخطاب والذي نفسي بيده ما لقيك الشيطان سالكاً فجاً).

«ای عمر! به خدا سوگند! وقتی شیطان ببیند تو از راهی می‌آیی، او راه دیگری برای خود انتخاب خواهد کرد».( بخاری 3683، مسلم 2386)

این روایت بیانگر فضیلت عمر است و پرده‌ از این برمی‌دارد که‌ عمر در حد وسیعی به‌ آداب دینی التزام دارد، طوری که‌ شیطان هیچ گونه‌ راهی برای ورود به‌ درون او را نمی‌یابد. (عقيدة أهل السنة والجماعة (1/348).)

 

ابن حجر می‌گوید: این حدیث بیانگر فضیلت ویژه‌ای برای عمر است و معنی آن چنین است که شیطان هیچ نوع سلطه‌ای برعمر رضی الله عنه  ندارد. البته این به معنای عصمت عمراز گناه نیست. چرا که اگر چه شیطان از نزدیک شدن با عمر می‌ترسد، اما چه تضمینی وجود دارد که از راه دور او را دچار وسوسه نکند، کاری که با دیگران انجام می‌دهد. و در حدیث دیگری که‌ طبرانی به‌ روایت حفصه‌ گزارش می‌دهد، آمده است که رسول خدا فرمود:

(إن الشيطان لا يلقى عمرمنذ أسلم إلا فر لوجهه).( طبرانی در اوسط.)

«از روزی که عمر رضی الله عنه  مسلمان شده است، هنگامی شیطان با او روبرو می‌شود پا به فرار می گذارد».

امام نووی می‌گوید: این حدیث حمل بر ظاهر می‌شود یعنی حقیقتاً شیطان از دیدن عمر رضی الله عنه  فرار می‌کند. اما عیاض می‌گوید: احتمال دارد که این حدیث نوعی تمثیل است یعنی عمر رضی الله عنه  آن چنان با شیطان فاصله گرفته است که شیطان در راهی قدم نمی‌گذارد که عمر رضی الله عنه  در آن قدم بگذارد. و این بیانگر آن است که عمر رضی الله عنه  با همه ی راه های شیطانی مخالف است. ابن حجر همان معنی نخست را ترجیح می‌دهد.( فتح الباری 7/47، و شرح نووی 15/165)

3- الهام شده‌ی این امت

رسول خداص فرمود: (لقد كان فيما قبلكم من الأمم محدثون فإن يك في أمتي أحد فإنه عمر).

«در میان امتهای پیشین کسانی بودند که به آن‌ها الهام می‌شد. اگر در میان امت من به کسی الهام بشود قطعا عمرخواهد بود». بخاری 3689، مسلم 2398

علما در شرح این حدیث سخنان مختلفی گفته‌اند. برخی معتقداند که مراد از «محدث» کسی است که به او الهام می‌شود. برخی گفته‌اند یعنی کسی که بدون اراده سخن حق بر زبان او جاری می‌گردد. و عده‌ای گفته‌اند یعنی فرشتگان با قلب او سخن می‌گویند و بعضی هم آن‌را به فراست معنی کرده‌اند.( فتح الباری 7/50 شرح النووی (15//166).)

ابن حجر می‌گوید: علت اختصاص عمر رضی الله عنه  به این مسأله به خاطر آن است که در زمان رسول خداص آیات زیادی به تأیید نظریات ایشان نازل گردید(فتح الباري (7/51).)، البته نباید از اختصاص عمر رضی الله عنه  به این مقام ویژه چنین پنداشت که او بر ابوبکرصدیق پیشی گرفته است.( عقيدة أهل السنة والجماعة (1/348).)

ابن قیم می‌گوید: فکر نکن که اختصاص عمر رضی الله عنه  به این ویژگی، باعث تفضیل او بر ابوبکرصدیق می‌شود. چون همین فضیلت عمر رضی الله عنه  یکی از فضايل بزرگ ابوبکر محسوب می‌شود. چرا که ابوبکر به خاطر کمال همنشینی با رسول خدا و سیراب شدن از سرچشمه‌ی فیوض نبوی به مقامی بالاتر از الهام دست یافته بود. و از فراست و درایت بیشتری برخوردار بود (چنان که موضعگیری ایشان در مسأله اعلان وفات رسول خدا، اعزام لشکر اسامه و قتال با مرتدین گواه بر این مطلب است).( مفتاح دار السعادة (1/255).)

 

4- قهرمانی سراغ ندارم که مانند عمر رضی الله عنه  شگفتی‌ها بیافریند

رسول خداص فرمود: (رأيت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له، ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقرياً يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن).( مسلم ش2393)

«در خواب دیدم که با دلو بزرگی آب می‌کشم. آن‌گاه ابوبکر آمد و یک یا دو دلو از آن کشید. سپس عمر رضی الله عنه  آمد و آن‌را بدست گرفت و هیچ قهرمانی را سراغ ندارم که مانند او شگفتی‌ها بیافریند. او چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحتگاه های خود برگشتند».

این حدیث به‌ این نکته‌ اشاره‌ دارد که‌ عمر رضی الله عنه  شخصیتی با فضیلت است؛ آن‌جا که‌ پیامبرص فرمود: «سپس عمر رضی الله عنه  آمد و آن‌را بدست گرفت و هیچ قهرمانی را سراغ ندارم که مانند او شگفتی‌ها بیافریند».

این حدیث به صراحت به خلافت ابوبکر و عمرب و موفقیتهای چشم‌گیر و فتوحات زمان آن‌ها دلالت می‌کند. با توجه‌ به‌ اینکه‌ در دوران خلافت ابوبکر اهل رده‌ از پای در آمدند و علی رغم اینکه‌ مدت خلافت ایشان تنها دو سال و چند ماهی بود، اما خداوند برکت زیادی را در آن قرار داد و به‌ منفعتهای زیادی دست یافتند، و هنگامی که‌ ابوبکرصدیق وفات یافت، فاروق به‌ عنوان خلیفه‌ی او معرفی شد و در دوران خلافت ایشان دایره‌ی اسلام گسترش پیدا کرد و قوانینی را برای مردم پیاده‌ نمود که‌ هرگز با آن روبرو نشده‌ بودند، به ویژه اینکه‌ در دوران خلافت ایشان فتوحات بیشتری نصیبت دولت اسلام گردید و شهرهای تازه‌ای تأسیس و ادارات دولتی متعددی راه اندازی شد. پس ابوبکر کاری را آغاز کرد و عمر رضی الله عنه  آن‌را تکمیل نمود.( شرح النووي (15/161-162).)

 

5- غیرت عمر رضی الله عنه  و بشارت دادن رسول خدا او را به کاخی در بهشت

رسول خداص می‌فرماید: (رأيتني دخلت الجنة فإذا أنا بالرميصاء امرأة أبي طليحة وسمعت خشفة فقلت من هذا؟ فقال: هذا بلال ورأيت قصراً بفنائه جارية، فقلت. لمن هذا؟ فقالوا: لعمرفأردت أن أدخله فأنظر إليه فذكرت غيرتك. فقال عمر: بأبي وأمي يا رسول الله أعليك أغار).( مسلم ش2394)

«در خواب دیدم که وارد بهشت شده‌ام و با رمیصا (همسر ابو طلحه) روبرو شدم. سپس صدای پایی شنیدم. گفتم: این چه صدایی است؟ گفتند: صدای پای بلال است. و در آن‌جا کاخی دیدم که دوشیزه‌ای داخل آن بود. گفتم: این کاخ متعلق به چه کسی است؟ گفتند: از آن عمر رضی الله عنه  است. می‌خواستم وارد آن بشوم، ولی به یاد غیرتت افتادم. عمر رضی الله عنه  گفت: پدر و مادرم فدایت باد غیرت من برای شما نیست».

و در روایتی َآمده است که پیامبرص فرمود:

(بينما أنا نائم رأيتني في الجنة فإذا امرأة تتوضأ إلى جانب قصر فقلت: لمن هذا القصر؟ قالوا لعمرفذكرت غيرته فوليت مدبراً. فبكى عمروقال: أعليك أغار يا رسول الله؟). مسلم ش 2395

 

«در خواب دیدم که وارد بهشت شده‌ام و با زنی روبرو شدم که‌ در کنار كاخی وضو می‌گرفت. گفتم: این کاخ متعلق به چه کسی است؟ گفتند: از آن عمر رضی الله عنه  است. پس به‌ یاد غیرت او افتادم و از ورود بدان عقب نشینی کردم. عمر رضی الله عنه  گریه کرد و گفت: ای رسول خدا! چگونه‌ به‌ خود اجازه‌ می‌دهم در مقابل شما غیرت به‌ خرج دهم؟».

این دو حدیث بیانگر جایگاه عمر رضی الله عنه  نزد خدا و مقام او در بهشت می‌باشد. چرا که خواب انبیا بخشی از وحی الهی است.( عقيدة أهل السنة والجماعة والصحابة (1/245).)

 

6- محبوب ترین شخص نزد رسول خدا پس از ابوبکر

عمرو بن عاص  رضی الله عنه  می‌گوید: از رسول خداص پرسیدم: بیشتر از همه چه کسی را دوست داری؟ فرمود: عائشه را. گفتم: از میان مردان چه کسی را؟ فرمود: پدرش را. گفتم: بعد از او چه کسی را؟ فرمود: عمر را. و بعد از او چند نفر دیگر را نام برد.( الإحسان في صحيح ابن حبان (15/209). مسلم ش 2384، و بخاري باب غزو ذات السلاسل ش 4100 .)

 

7- عمر رضی الله عنه  و دریافت مژده‌ی ورود به بهشت

ابو موسی اشعری می‌گوید: من با رسول خداص در یکی از باغهای مدینه بودیم که مردی آمد و در زد. رسول خداص به من فرمود: درب را باز کن و او را به بهشت مژده ده. من درب را باز کردم، دیدم ابوبکر است او را از آن‌چه‌ رسول خداص فرموده بود اطلاع دادم، او گفت: الحمد لله. بعد از آن نیز کسی آمد و در زد. رسول خداص فرمود: درب را باز کن و او را نیز بشارت به بهشت ده. وقتی درب را باز کردم دیدم عمر رضی الله عنه  است. او را نیز از آن‌چه‌ رسول خداص فرموده بود با خبر کردم، گفت: الحمدلله. سپس مرد دیگری در زد. رسول خداص فرمود: درب را باز کن و او را هم در مقابل مشکلاتی که‌ سر راهش می‌آید، بشارت به بهشت ده. وقتی درب را باز کردم دیدم عثمان است او را از آن‌چه‌ رسول خداص فرموده بود باخبر کردم، گفت: الحمدلله و به توفیق خدا.( البخاري، ك الصحابة ش: 3290.)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب عمر فاروق، تالیف: محمد علی صلابی


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان