|
تاریخ چاپ : |
2024 Dec 02 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
آیا طارق بن زیاد کشتیهایش را به آتش کشید؟ |
برخی از منابع اندلسی آوردهاند که طارق بن زیاد، اندکی پیش از شروع جنگ «برباط» در سال ۹۲هـ / ۷۱۱م) اقدام به سوزاندن همهٔ کشتیهایی کرد که با آن لشکرش را از راه تنگهٔ جبل الطارق به اندلس آورده بود، تا بدین گونه سربازانش فکر فرار در مقابل ارتش گوتها را از سر خود بیرون کنند؛ ارتش گوتهایی که از برتری خویش نسبت به ارتش مسلمانان از لحاظ تعداد نفرات و امکانات مغرور شده بودند، چرا که بر اساس برخی روایات ارتش آنان متشکل از چهل هزار جنگجو و در بعضی روایتهای دیگر یکصد هزار جگنجو بود، در حالی که تعداد سربازان طارق بن زیاد از دوازده هزار نفر بیشتر نبود. داستان به آتش کشیدن کشتیها بسیار مشهور است و مردمان آن را به کثرت نقل میکنند، اما با قرار گرفتن آن در بوتهٔ بررسی و محک، آشکار میگردد که این داستان چیزی نیست بجز افسانهای که داستانسرایان برای ایجاد شور و هیجان ساخته و پرداختهاند. دلایل زیر بر این حقیقت تأکید دارند: نخست: این داستان در منابع اندلسی جدیدتر روایت شده در حالی که در منابع اندلسی متقدم که به زمان وقوع این اتفاق نزدیکتر بودهاند چیزی در این باره ذکر نشده است، آنهم اتفاقی اینچنین با اهمیت و شگرف که اگر واقعا رخ داده بود بعید به نظر میرسد که آن منابع نسبت به نقل کردن آن سهلانگاری کرده و یا اینکه آن را نادیده گرفته باشند. دوم: اگر هدف طارق از سوزاندن کشتیها این بوده که سربازانش را به جنگیدن مجبور کند و از فرار بازشان دارد، پیشینه و سابقهٔ نظامی مسلمانان خود بر شجاعت و داوطلبی آنان گواه است، در حالی که آن سربازان به هیچ وجه از روی اجبار به ارتش طارق نپیوسته بودند، و اصلا جهاد برای فتح اندلس فرض عین نبود بلکه فرض کفایه بود و هر یک از مسلمانان که خود میخواست در آن شرکت میکرد، و معمولا در این اینگونه مجالها مشارکت نمیکنند مگر افراد شجاع و دلیر که در پی کسب اجر و ثواب هستند. سوم: این نبرد، نخستین نبردی نبود که در آن، تعداد سربازان مسلمانان بسیار کمتر از تعداد سربازان دشمنشان بود، بلکه آنان در بیشتر جنگهایشان که به واسطهٔ آن شرق و غرب را فتح کردند، تعدادشان بسیار کمتر از تعداد دشمنانشان بوده است؛ برای مثال، سی هزار مجاهد مسلمان چیزی نزدیک به دویست هزار سرباز رومی را در نبرد یرموک شکست دادند، و سه هزار و پانصد مجاهد به رهبری عمرو بن العاص رضی الله عنه مصر را فتح کردند که مرکز تجمع هستههای سرسخت ارتش بیزانس بود، همینطور هم بیست هزار نفری را که عبدالله بن سعد بن ابی سرح رضی الله عنه آنان را فرماندهی میکرد، یکصد و بیست هزار نفر رومی را به فرماندهی گریگوریوس در نبرد سبیطله در شمال آفریقا و به سال ۲۸هـ شکست دادند. چهارم: هرگز آگاهی طارق بن زیاد نسبت به زیادی سربازان گوتها در واپسین لحظات شروع جنگ نبوده که غافلگیر شود، بلکه وی مدت زمانی پیشتر از اینکه درگیری شروع شود از برتری نفرات آنان باخبر بود؛ چرا که برای موسی بن نصیر پیکی فرستاده و از او درخواست کمک برای مقابله با ارتش بزرگ گوت کرده بود، که او هم با پنج هزار سرباز او را تقویت کرده و برایش نامهای فرستاد که در آن او را به گفتهٔ رسول الله صلی الله علیه و سلم: «لن یغلب اثنا عشر ألفاً من قلة» (هرگز دوازده هزار نفر بخاطر کم بودن، مغلوب نخواهند شد) یادآور شده بود. وگرنه اگر موسی بن نصیر و طارق بن زیاد میدانستند که مسلمانان با این تعداد نفرات، شایستگی پیروزی بر ارتش بزرگ گوتها را ندارند، حتما دستور میدادند که سربازان به سلامت عقبنشینی کنند و مسلمانان را بسوی شکست و قتلعام شدن نمیفرستادند، یا اینکه جنگاوران بیشتری فراهم میساختند. پنجم: گیریم که طارق بن زیاد از کمبود سرباز رنج میبرد و ناچار هم بود که با این تعداد اندک وارد جنگ شود، پس در این صورت میبایست به پیروزی در جنگ «برباط» که در آن چیزی نزدیک به سه هزار نفر از سربازانش را نیز از دست داده بود بسنده میکرد؛ اما میبینیم با همین تعداد سرباز باقیمانده و بدون اینکه تقاضای کمک کند، برای چندین ماه به تعقیب گوتها ادامه داد و شهرهای اصلیشان را یکی پس از دیگری فتح کرد تا این که به تولدو پایتخت آنان رسید و آنجا نیز فتح گردید. ششم: غیرممکن بود که فرماندهای دانا همچون طارق بن زیاد - که موسی بن نصیر او را به عنوان والی طنجه و سپس فرماندهٔ نخستین ارتش فاتح اندلس برگزیده بود - اقدام به سوزانیدن کشتیهایی کند که برای در ارتباط بودن با مقر فرماندهی در مغرب به آنها نیازمند بود، این کشتیها تنها راه ارتباطی و یاریرسانی با فرماندهی بود، و هرگز عاقلانه نخواهد بود که فرماندهی خود به دست خویش راه ارتباطی و امداد رسانیاش را قطع کند. هفتم: بدون شک طارق بن زیاد میدانست که نتیجهٔ هر جنگی یا پیروزی خواهد بود و یا شکست، همینطور میدانست که نباید راه عقبنشینی و نجات را بر سربازانش ببندد تا باعث نشود که اگر عرصهٔ جنگ به سود آنان پیش نرفت دوازده هزار تن از مسلمانان قتلعام شوند. هشتم: حتی اگر طارق بن زیاد تصمیم به چنین اقدام جسورانهای میگرفت فرماندهان بزرگی نظیر مغیث رومی و عبدالملک بن أبی عامر و علقمه لخمی که با او در لشکر همراه بودند، هرگز چنین اجازهای به او نمیدادند. نهم: دیگر اینکه تمام آن کشتیهایی که مسلمانان با آنها از دریا گذشته بودند مال خود مسلمانان نبوده، بلکه مسلمانان برخی از آن کشتیها را از ژولیان حاکم سبته قرض گرفته بودند، و طارق بن زیاد نمیتوانست کشتیهایی را که قرض گرفته بسوزاند، و هرگز هیچ سندی دال بر این وجود ندارد که مسلمانان خسارت کشتیها را به ژولیان با پرداخت قیمت آنها جبران کردهاند. دهم: طارق بن زیاد کسی نبود که بتواند کشتیهایی را که مسلمانان برای ساختن آنها اموالی بسیار هنگفت و وقتی بسیار زیاد هزینه کرده بودند، به آتش بکشد، بلکه اگر میدید که ماندن آنها بر روحیهٔ سربازان تأثیرگذار است میتوانست بجای این اقدام ناخداها را امر کند تا کشتیها را به مغرب بازگردانند. یازدهم: اگر طارق بن زیاد کشتیها را به آتش کشیده بود، یقینا زمانی که با موسی بن نصیر روبرو میشد او را بازخواست مینمود و قیمت کشتیها را مطالبه میکرد و یا اینکه خلیفه در دمشق با او این چنین میکرد، همانگونه که با موسی بن نصیر کرد، چنانکه خلیفه سلیمان بن عبدالملک آن اموال غنیمت را که موسی بن نصیر در راه بازگشت به دمشق صدقه داده بود را از او مطالبه کرد و او نیز قبول کرده و آن را به بیت المال مسلمانان پرداخت نمود. دوازدهم: بدون شک این روایت بافتهٔ خیال داستانسرایان است تا با آن شور و هیجان بوجود آورند، همانگونه که خطبهٔ غراء [خطبة العصماء] را بافته و به طارق بن زیاد نسبت میدهند، که محققان باطل بودن آن را به اثبات رسانیدهاند. نویسنده: دکتر خالد الخالدی منبع: سایت قصة الإسلام مترجم: عبدالله فریدونی ـ عصر اسلام IslamAge.com |